به گزارش هنرآنلاین، در ابتدای این نشست، مهرزاد دانش به تأملاتی درباره‌ی نسبت خود با نقد فیلم پرداخت و گفت: در ابتدا تصورم این بود که نقد فیلم فرصتی برای بیان نقاط ضعف و قوت یک اثر است. اما بعد به این نتیجه رسیدم که این نگاه، من را در جایگاه معلمی قرار می‌دهد که قصد دارد به هنرمند درس بدهد؛ و این درست نیست. بنابراین، سعی کردم از رویکرد تعلیمی فاصله بگیرم و به سوی تفسیر آثار بروم. با گذشت زمان، دریافتم که حتی تفسیر صرف نیز کافی نیست؛ بلکه نقد باید مبتنی بر کشف و شهود باشد. در موقعیت سوم، با خودم گفت‌وگو کردم و به شهوداتی رسیدم که آن‌ها را به‌عنوان یافته‌های فرامتنی با دیگران به اشتراک می‌گذارم تا بستری برای گفت‌وگو پیرامون اثر فراهم شود.

نقد  باید با رویکرد فرمالیستی اغاز شود

شیوا مقانلو در ادامه با تأکید بر تمایز میان نقش‌های مختلف در مواجهه با اثر هنری گفت: شاید منتقدِ سینما یا ادبیات ترجیح دهد از داوری صرف در باب خوبی یا بدی یک اثر عبور کرده و از فاز تعلیمی فاصله بگیرد. در خصوص تفسیر نیز معتقدم که هر کسی را نمی‌توان مفسر نامید؛ چراکه این جایگاه نیازمند تجربه، دانش و گذر زمان است.

مقانلو1

وی با تأکید بر نقش تحلیل در نقد امروز افزود: بیش از هر زمان دیگری، نیازمند تحلیلگرانی هستیم که بتوانند اثر را با دقت بررسی و موشکافی کنند، بی‌آن‌که ذهنیات و برداشت‌های شخصی خود را بر تحلیل، تحمیل کنند. درست آن است که نقد را با رویکرد فرمالیستی آغاز کنیم و سپس، بسته به اثر، از دستگاه‌های تحلیلی متنوعی همچون روان‌کاوی، جامعه‌شناسی و دیگر روش‌ها بهره بگیریم. در این میان، مخاطب‌شناسی اهمیت ویژه‌ای دارد؛ چراکه باید بدانیم قرار است چه کسی نقد ما را بخواند و چگونه آن را دریافت کند.

این مترجم در پاسخ به پرسش مهرزاد دانش مبنی بر این‌که «نقد چیست؟» گفت: زمانی که با یک رمان ضعیف روبه‌رو می‌شوم، معمولاً به‌وضوح می‌فهمم که اثر از کیفیت لازم برخوردار نیست. اما تلاش می‌کنم از بیان مستقیم چنین قضاوت‌هایی پرهیز کرده و به‌جای آن، با شکافتن لایه‌های اثر، فضا را به‌گونه‌ای پیش ببرم که مخاطب خود، متوجه نقاط ضعف شود. شاید این رویکرد تا حدی محافظه‌کارانه به نظر برسد، اما به مخاطب این فرصت را می‌دهد که بدون گارد گرفتن در برابر تحلیل، آن را بشنود و درگیر شود. ما نباید با واژگان خود به یک اثر ستاره بدهیم یا آن را سلب امتیاز کنیم. نقد، جهان یک اثر هنری را برای مخاطب ملموس‌تر و قابل درک‌تر می‌کند و چگونگی مواجهه‌ی او با آن را توضیح می‌دهد.

تفاوت نقد فیلم و کتاب از منظر زمان و تجربه

دانش ادامه داد:  در سینما، فیلم دو ساعته است و بلافاصله پس از تماشا، میکروفون‌ها به سوی منتقدان نشانه می‌روند، بی‌آنکه فرصتی برای تأمل در رسوبات ذهنی‌شان باقی بماند. در نتیجه، نقد فیلم اغلب در لحظه و بر پایه ادراک و احساس آنی شکل می‌گیرد. اما این وضعیت درباره کتاب صدق نمی‌کند؛ چرا که کتاب با تأمل خوانده می‌شود و نقد آن حاصل فرایندی طولانی‌تر و عمیق‌تر است. فیلم اما ناگزیر از تکیه بر احساس و دریافت آنی مخاطب در لحظه است.

مقانلو2

همدلی جمعی در سینما و تجربه فردی در ادبیات

مقانلو نیز  گفت: تمام مخاطبان یک فیلم، زمانی که در سالن سینما می‌نشینند، تجربه‌ای با زمان‌بندی و مکان‌بندی یکسان از یک اثر سینمایی دارند. در این وضعیت، واکنش‌های احساسی شما با دیگران هم‌راستا می‌شود و نوعی همدلی جمعی شکل می‌گیرد. اما در نقد ادبی این‌گونه نیست؛ هیچ دو نفر مطالعه‌ی یک اثر را هم‌زمان آغاز و به پایان نمی‌برند. شرایط مطالعه برای هر فرد متفاوت است و در نتیجه، داده‌های حسی و تجربه‌ ادراکی حاصل از خواندن یک کتاب نیز برای هر مخاطب منحصر به‌ فرد خواهد بود.

در بخش دیگری از این نشست، مقانلو در پاسخ  به این سوال که «رویکرد شما هنگام نقد آثار هنری چیست؟»گفت: هرچه اثر از کیفیت بالاتر و لایه‌های بیشتری برخوردار باشد، دست منتقد برای انتخاب قالب و روش تحلیلی آزادتر است. من بسته به ویژگی‌های هر اثر، قالب مناسب را انتخاب می‌کنم. چون برای هر اثر هنری که خوانده می‌شود، جهانی ذهنی مختلف ایجاد می‌شود، نقد ادبی به منتقد این امکان را می‌دهد که در فرایند کشف و شهود، از انعطاف بیشتری برخوردار باشد. این در حالی است که در نقد سینمایی، به‌واسطه تصویر مشخصی که در ذهن مخاطبان ایجاد می‌شود، این آزادی کمتری وجود دارد.

چالش‌های اقتباس از آثار ادبی در سینما

مقانلو در پاسخ به این پرسش  مبنی بر اینکه چرا سینمای ایران به اندازه کافی از گنجینه ادبی برای اقتباس استفاده نمی‌کند، گفت: یکی از مشکلات اصلی، مسئله بودجه است. بار اصلی تولید فیلم بر دوش نویسنده قرار دارد، اما برای او بودجه کافی اختصاص نمی‌دهند و جایگاه نویسنده در سینما چندان جدی گرفته نمی‌شود. علاوه بر این، در جامعه سینمایی، توجه به خواندن آثار ادبی اهمیت ندارد. بسیاری از سینماگران گمان می‌کنند که خودشان می‌توانند بنویسند و نویسندگی را به‌عنوان یک فن و تکنیک نمی‌بینند. چنین نگاهی بسیار آسیب‌زننده است.

مقانلو3

وی ادامه داد: در هنرگان کتابی که پیشتر در حاشیه نمایشگاه برگزار شده بود، ایده‌ای نوآورانه برای دسترسی مخاطبان به خلاصه‌ کتاب‌ها از طریق کیو آر کدها ارائه شد که برای هر کتاب اختصاص داده شده بود. این ابتکار به ویژه در نمایشگاه‌ها بسیار کاربردی بود و می‌تواند به‌عنوان یک منبع غنی برای سینماگران در دفاتر فیلم و کانون‌های سینمایی مورد استفاده قرار گیرد. این ایده می‌تواند یک گنجینه ارزشمند برای سینماگران باشد و باید آثار جدید به آن افزوده شوند تا در دسترس جامعه هدف قرار گیرد. در چنین فضایی، ناشران نیز کتاب‌های خود را معرفی می‌کنند بدون آنکه حاشیه‌ای پیرامون آن شکل بگیرد.

دانش در ادامه گفت: درواقع، این کار پلی میان ادبیات و سینما است.

مقانلو نیز در پاسخ تاکید کرد: اگر بخواهیم آثار سینمایی‌مان در سطح جهانی رقابت کنند، چاره‌ای جز وام گرفتن از ادبیات ایران و فرهنگ این مرز و بوم نداریم.  این رویکرد می‌تواند همکاری‌های بیشتری میان دنیای سینما و ادبیات را رقم بزند و فرصتی بی‌نظیر برای ارتقای کیفیت آثار سینمایی ایران ایجاد کند.

دانش در  ادامه بیان داشت: کارگردان‌هایی مثل ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی خودشان نویسنده بودند و نمونه‌های موفقی از اقتباس‌های سینمایی را ارائه دادند. چه در «ناخدا خورشید» تقوایی و چه در آثار اقتباسی مهرجویی، شاهد این نکته هستیم که آنها توانستند با اقتباس از آثار ادبی به سینما عمق و ارزش اضافه کنند. مهرجویی حتی در اقتباس از آثار ایرانی هم موفق عمل کرد، همانطور که در فیلم «لیلا» مشاهده می‌کنیم.

مقانلو4

مقانلو نیز در ادامه افزود: ما در گذشته ادبیات موج نویی داشتیم که امکان اقتباس از آن وجود نداشت، اما امروز در ادبیات ایران داستان‌هایی داریم که بسیار مناسب برای اقتباس سینمایی هستند. یکی از چالش‌ها هم بحث کپی‌رایت است. گاهی اوقات نویسندگان متوجه نمی‌شوند که از آثارشان اقتباس صورت گرفته و حتی از آنها اجازه گرفته نمی‌شود. این مسائل اخلاقی و انسانی باید رعایت شوند.

دانش در پاسخ به سوال یکی از حاضران درباره چگونگی اقتباس فیلم »فروشنده ساخته اصغر فرهادی نیز گفت: فروشنده اصغر فرهادی برداشتی آزاد از «عزاداران بیل» نوشته علامحسین ساعدی و همچنین «مرگ فروشنده» اثر آرتور میلر بود.

مقانلو5

مقانلو نیز در پایان بیان داشت : منتقد ادبی باید کتاب بخواند و به نظریه‌‌های ادبی و سینمایی روز حاکم باشد. او باید بتواند سلیقه خود را از مبانی نقدش جدا کرده و همیشه دانشی به روز داشته باشد.

انتهای پیام