سرویس سینمایی هنرآنلاین: شاید اگر فرمانده در دوران سربازی به او اجازه می‌داد در "آژانس شیشه‌ای" ابراهیم حاتمی کیا به ایفای نقش بپردازد، امروز تبدیل به یکی از چهره‌های شناخته‌شده‌ در عرصه سینما می‌شد. یا حتی اگر همان زمان که موسیقی را آغاز کرد، ادامه می‌داد امروز یکی از چهره‌های شناخته‌شده عرصه موسیقی می‌شد، اما او امروز به این دلایل شناخته‌شده نیست. امروز صدای او برای مخاطب بسیار آشناتر از چهره اوست. در هر جا که سخن بگوید مخاطب به‌واسطه صدا با او ارتباط برقرار می‌کند تا چهره‌اش. منوچهر زنده‌دل از دوبلورهای شناخته‌شده این عرصه است که به‌واسطه صدای گرم و دل‌نشینش محبوبیت خاصی دارد. او به‌واسطه علاقه‌مندی به موسیقی وارد عرصه هنر شد و بعدها به گویندگی رادیو راه پیدا کرد و از همان‌جا وارد فضای دوبله شد. حالا او علاوه بر گویندگی گفتار فیلم، در سینما و تلویزیون هم حضور یافته است و در نقش‌های متفاوتی به ایفای نقش پرداخته است. در یک روز گرم تابستانی میزبان این هنرمند شدیم و با او درباره سینما، دوبله و موسیقی به گفت‌وگو پرداختیم که ماحصل این گپ و گفت خودمانی را در زیر می‌خوانید:

آقای زنده‌دل، اجازه بدهید به‌عنوان اولین سؤال بپرسم که علاقه‌ شما به عرصه هنر از کجا نشئت‌ گرفت؟ شما فارغ‌التحصیل رشته مترجمی زبان انگلیسی هستید و به شکل آکادمیک در رشته هنر تحصیل‌نکرده‌اید.

علاقه به هنر و کار هنری در وجود هر کس می‌تواند وجود داشته باشد و این مسئله ارتباطی به رشته تحصیلی ندارد. ما اکنون سال‌هاست در عرصه تلویزیون مجریان توانمندی داریم که در رشته‌های غیر مرتبط تحصیل‌کرده‌اند و امروز هم موفق هستند. هرچند در سال‌های اخیر بسیاری از جوانان علاقه‌مند ترجیح می‌دهند در رشته‌های مرتبط و تخصصی در رابطه با کار و آینده خود تحصیل کنند و امروز درصد بیشتری را به خود اختصاص می‌دهند؛ اما شخصاً علاقه‌مند به هنر بودم و اصلاً قبل از اینکه به کار گویندگی بپردازم، در عرصه موسیقی مشغول بودم و به شکل تخصصی گیتار می‌نوازم که برای آن دوره‌های آموزشی مختلفی را نیز پشت سر گذاشتم. در آن شرایط با توجه به اینکه همچنان موسیقی و فعالیت در آن غیرمجاز بود اما پشتکار در این زمینه بسیار اهمیت داشت و من هم در این زمینه فعال بودم. البته در مورد دوبله و عرصه گویندگی باید بگویم قضیه کاملاً متفاوت است چرا که شما موسیقی را می‌توانید به شکل انفرادی تا هر سطحی که علاقه داشته باشید ادامه دهید، اما گویندگی نیاز به یک بستر مناسب و کار گروهی دارد تا در چنین محیطی فرد بتواند به رشد و تعالی برسد.

منوچهر زنده دل

ورود شما به عرصه گویندگی چگونه رقم خورد؟

من کار در این عرصه را با رادیو آغاز کردم و برای نخستین بار سال 73 در پی اعلام یک فراخوان به‌منظور گزینش و استخدام گوینده که البته هیچ‌گاه هم اتفاق نیفتاد اقدام کردم که تعداد زیادی در آن امتحان شرکت کردند و من اغلب گزینش‌های مقدماتی آن را با موفقیت پشت سر گذاشتم، اما از آنجاکه سال آخر دانشجویی را پشت سر می‌گذاشتم و پس‌ازآن مجبور بودم برای خدمت سربازی اقدام کنم، بنابراین ادامه ندادم و پس از سربازی به رادیو برگشتم و در شبکه دو رادیو که اکنون رادیو فرهنگ نام دارد مشغول به کار شدم. سال 75 به انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم مراجعه کردم و به‌طور رسمی از سال 78 در دوبله مشغول به کار شدم که مشغله زیاد من در کار دوبله موجب شد که دیگر از سال 83 به رادیو مراجعه نکنم.

برنامه‌های شاخص شما در رادیو فرهنگ چه نام داشتند؟

من در رادیو فرهنگ باخانم ژیلا امیرشاهی افتخار همکاری داشتم و شاخص‌ترین برنامه‌های من در همکاری با ایشان یکی برنامه "صدسال فرهنگ" به سردبیری آقای حسینی بود که به ادبیات و موسیقی ایران اختصاص داشت و دیگری برنامه "دفتر ادب" که این برنامه 4 مجری داشت که در آن برنامه من و خانم امیرشاهی در یک نوبت و در نوبت دیگر همکاران دیگری به اجرای برنامه می‌پرداختیم. آن برنامه هم به ادبیات ایران و سایر ملل ازجمله آمریکای لاتین می‌پرداخت که برنامه به شکل تولیدی بود و ضبط می‌شد.

از آنجا که هم تجربه دوبله را دارید و هم گویندگی، کدام‌یک از آن‌ها به نظر شما سخت‌تر است؟

گویندگی تفاوت زیادی با دوبله دارد و دوبلور باید بازیگر قوی هم باشد. شاید یک گوینده رادیویی بتواند تنها با تکیه بر صدایی خوب و مطلوب برنامه‌ای موفق را اجرا کند، اما در دوبله صدا بخشی از امتیازاتی است که یک دوبلور در اختیار دارد و من می‌توانم بگویم تنها 50 درصد آن و 50 درصد دیگر مربوط به بازیگری او می‌شود که البته همگی آن‌هم باید در اختیار کنش‌هایی که کاراکتر در جریان بازی فیلم انجام می‌دهد، باشد. من اعتقاددارم دوبله به‌مراتب از گویندگی سخت‌تر است.

منوچهر زنده دل

شما هم جزو آن دسته از دوبلورهایی بودید که طی یک فرایند کلاسیک و آموزشی وارد دوبله حرفه‌ای شدید یا به شکل تجربی و همکاری با پیشکسوتان دوبله در این کار خبره شدید؟

قطعاً برای ما هم‌دوره آموزشی گذاشتند. سال 78 ما درگیر این دوره آموزشی شدیم، همچنان که پیش از ما در سال 63، دوستان تحت آموزش قرارگرفته بودند. کلاس‌های مختلفی ازجمله فن بیان و کار کردن روی فیلم‌های مختلف داشتیم که استادانی چون رفعت هاشم‌پور، اکبر منانی، فهیمه راستکار و... به ما آموزش می‌دادند. هرچند پس از گذراندن آن دوره‌ها سریع وارد کار شدیم اما اعتقاد دارم که هنوز آموزش برای من و امثال من در این عرصه تمام نشده است. به‌هرحال آدم در هر زمانی با یک اتفاق جدید روبرو می‌شود و باید در عرصه دوبله گوینده فیلم، توانایی آن را داشته باشد که جای تیپ‌ها و شخصیت‌های زیادی صحبت کند تا به ورطه تکرار نیفتد. ما در عرصه کار دوبله وقتی هم‌جوار با پیشکسوتان و استادان این دوره می‌شدیم سعی در فراگیری داشتیم و به‌نوعی آموزش ضمن خدمت برایمان بود. تلاش کردیم تا از روی دست بزرگان فن چیزهای زیادی بیاموزیم.

در سینما آفت بزرگ برای بازیگران افتادن به ورطه تکرار و کلیشه است، آیا این اتفاق در عرصه دوبله هم رخ می‌دهد؟

بسیاری از دوستان بر این باورند که در دوبله کلیشه بسیار زیاد وجود دارد همچنان که ممکن است در عرصه بازیگری نیز بازیگر سینما دچار کلیشه شود. البته این مسئله حقیقت دارد و اگر دوبلور درگیر تیپ‌سازی و یکنواختی در لحن گفتار شود که البته در بسیاری از مواقع هم کار راه‌انداز است، او دچار کلیشه خواهد شد. باوجود سرمایه‌های زیادی که ما در عرصه دوبله داریم اما همیشه در چنین حالتی مثالی که به ذهن می‌رسد استاد منوچهر اسماعیلی است، شخصی که توانسته است به‌دفعات جای شخصیت‌های زیادی در فیلم‌ها صحبت کند اما هیچ‌گاه خود را تکرار نکرده است و نمونه بارز شاهکار او فیلم "مادر" ساخته مرحوم علی حاتمی است.

در اینکه گوینده فیلم دچار کلیشه نشود و به ورطه تکرار نیفتد، مدیر دوبلاژ چقدر نقش دارد؟ آیا سلیقه مخاطب فیلم در تکراری شدن دوبلور در انتخاب یک گویش خاص تأثیر دارد؟

مدیر دوبلاژ کارگردان کار است. بسیاری از کارهای دوبله موفق را می‌توان سراغ گرفت که توفیق آن‌ها در درجه نخست به مدیریت دوبلاژ آن مربوط می‌شود و در درجه بعد گویندگانی که هم چهره هستند و هم از هوش ذاتی برخوردارند. اینکه گوش مخاطب که در جریان پیگیری فیلم‌هایی که یک شخصیت شاخص سینمای جهان با یک‌صدا که به نام او زده‌شده است عادت کرده، یک واقعیت است که البته ریشه درگذشته دارد و نتیجه اینکه بر اساس این عرف گاه وقتی فرد دیگری روی آن کاراکتر حرف می‌زند باوجودآنکه ممکن است کار باکیفیت‌تری ارائه کند، اما چندان باور‌پذیر نیست. وقوع چنین امری موجب می‌شود گاهی مدیر دوبلاژ هم برای توفیق کارش روی به کلیشه و صداهای تکراری در حافظه شنیداری مردم بیاورد.

منوچهر زنده دل

نخستین فیلمی که گویندگی کردید را به خاطر دارید؟ وقتی برای نخستین بار صدای خودتان را به‌عنوان دوبلور فیلم شنیدید چه حسی داشتید؟

آن زمان یعنی بعد از اتمام دوره آموزشی، خانم هاشم‌پور مدیریت دوبله سریالی تحت عنوان "پزشک حیوانات" را به عهده داشت که من به‌جای یکی از بازیگر میهمان آن دریکی از قسمت‌ها حرف زدم که باید بگویم با این اتفاق محک جدی خوردم چرا که معمولاً دوبلورها در شروع کار با یک جمله شروع می‌کنند، اما من دیالوگ‌های یک شخصیت در این سریال را برای دقایقی حرف زدم و این امتحان سنگینی برای من بود. تا آن زمان تصور می‌کردم که هم میکروفن را می‌شناسم و هم گویندگی را، اما وقتی پی به اشتباهات خودم بردم تازه متوجه شدم تا موفقیت راه زیادی در پیش دارم. دوبله فیلم با گویندگی رادیو بسیار متفاوت است. تو در فیلم موظف هستی که آنچه از تو می‌خواهند انجام دهی درحالی‌که در گویندگی این‌گونه نیست. اصلاً در جریان دوبله فیلم اغلب مجبور هستی که صدای خودت را فراموش کنی و به حس بازیگر نزدیک شوی که براین اساس ممکن است صدای دوبلور نابود شود. درحالی‌که در گویندگی رادیو این امکان وجود دارد که تو توجه به صدای خودت داشته باشی اما در فیلم این اتفاق نمی‌افتد و تنها معطوف به فضای فیلم هستی و توجه به حس بازیگر فیلم داری. هرچند که من درزمانی هم که گوینده رادیو بودم چندان به صدای خودم توجه نمی‌کردم.

چرا و چطور این اتفاق رخ‌داده است؟

 شاید این امر ریشه درگذشته من داشته باشد و اینکه من در دوران تحصیل اغلب روخوانی خوبی داشتم و معلم هر زمان که می‌خواست درس جدیدی ارائه دهد می‌گفت که زنده‌دل تو کتاب را از رو بخوان. من در روخوانی دروس دوران تحصیل هم به‌گونه‌ای رفتار می‌کردم تا مطالبی که می‌خوانم قابل‌درک برای خودم باشد و لاجرم وقتی قابل‌درک برای خودم باشد لذا فهم مخاطب را نیز بالا خواهد برد. حتی اکنون‌که گاه تدریس خصوصی می‌کنم هم با شاگردانم به‌گونه‌ای مطالب را در میان می‌گذارم که برای خودم هم باوجود آشنایی جنبه آموزشی و فهم بیشتر از مطالب را داشته باشد. به همین دلیل است که من از همان ابتدا عرض کردم که آموزش هیچ‌گاه برای من به اتمام نرسیده درست مثل فواره‌ای است که وقتی به اوج می‌رسد سقوط می‌کند. هر زمان احساس کنی به اوج رسیده‌ای، همان زمان موعد سقوط توست.

 به نظر می‌رسد که اتفاقی که بعضاً در عرصه موسیقی شاهد آن هستیم در دوبله هم رواج پیداکرده است و برخی از دوبلورها به‌ویژه نسل جوان به دنبال صداسازی و تقلید از سبک گفتاری گویندگان پیشکسوت هستند، این امر چقدر به هنر دوبله لطمه زده است؟

ممکن است که جنس صدای بعضی از افراد با خیلی‌های دیگر مشابه باشد و در خوانندگی و موسیقی نیز شاهد آن هستیم ولی باید به این نکته توجه داشته باشیم که هرکسی سبک خود را داراست. جنس صدای مشابه داشتن به‌تنهایی اشکالی ندارد اما اینکه یک گوینده و دوبلور خواسته باشد با تغییر در سبک گویش خود و اصطلاحاً صداسازی خود را به یک گوینده چهره نزدیک کند چندان شایسته نیست. برخی عمداً این کار را می‌کنند که البته خسته‌کننده هم به نظر می‌رسد، چراکه به‌هرحال تا زمانی طولانی نمی‌توانند به این روند ادامه دهند. بسیاری از گویندگان فیلم به‌ویژه نسل جوانی که خارج از ساختار انجمن مشغول فعالیت هستند متأسفانه به این کار مبادرت می‌ورزند چراکه در داخل انجمن چنین عملی سریعاً مورد مقایسه قرار می‌گیرد و شخص دوبلور بلافاصله باید چنین وضعیت را کنار گذاشته و سبک گویش خود را اجرا نماید. صداسازی و تقلید صدا در دوبله چندان حرفه‌ای نیست و یک کار کوچه‌بازاری است همچنان که در مناسبات اجتماعی حتی در سنین کودکی و نوجوانی نیز شاهد هستیم که برخی افراد با فرض شوخی نیز به تقلید صدای کاراکترهای فیلم‌ها و انیمیشن‌هایی که دوست دارند، می‌پردازند.

شما هم همچون معدود دوبلورهای سینما و تلویزیون، در کسوت بازیگر در برخی از آثار تصویری شرکت داشتید، در این مورد هم توضیح دهید که آیا جادوی سینما و سودای بازیگری شما را به این‌سو کشاند و یا مسئله دیگری در میان بود؟

من هم همچون سایر جوانان‌ هم به دوبله و هم عرصه بازیگری علاقه داشتم. قبل از ورود به وادی دوبله من در سریال "مردان آنجلس" بازی کرده بودم. البته این اتفاق حتی به زمانی قبل از ورود من به رادیو و در دوران سربازیم مربوط می‌شود که خاطرم هست فرمانده‌ام اجازه غیبت زیاد به من نداد و لذا من در نقش کوتاهی در آن فیلم بازی کردم. بعدها حتی از طریق یکی از دوستان به فیلم سینمایی "آژانس شیشه‌ای" معرفی شدم، تست هم دادم اما چون در همان دوران خدمت سربازی بودم، اجازه این کار به من داده نشد و در مقطعی آن‌چنان واله و شیدای دوبله بودم که ترجیح دادم تمام‌وقت خود را صرف آن کن. بااین‌وجود در مقاطعی در برخی از آثار نقش‌آفرینی کردم که بیشتر وسوسه‌ای بود برای محک خودم. بعضی وقت‌ها در جریان برخی دوبله‌ها از سوی کارگردان و عوامل سازنده آن کارها برای بازیگری دعوت می‌شدم که قبول نمی‌کردم و دوست داشتم همچنان با صدا در خاطرات مخاطبانم بمانم و حتی پیشنهاد مجری‌گری تلویزیون را نیز رد کردم. دلیل اصلی این اتفاق این بود که اساساً به دنبال شهرت نبودم چون اگر قرار بر مشهور شدن باشد که اساساً می‌توانستم سال‌ها پیش‌ازاین موسیقی را تا سطحی حرفه‌ای ادامه دهم و زودتر هم به نتیجه برسم، اما به‌هرحال بعدها همان‌طور که گفتم برای ایفای برخی نقش‌ها وسوسه شدم و به این عرصه سرک کشیدم که حاصل آن حضور در سریال "عمارت فرنگی"، "کیمیاگر" و چند فیلم و سریال دیگر است. البته بعضی مواقع هم در برابر پیشنهاد برخی از پروژه‌های موفق سیما همچون "هوش سیاه" نیز جواب منفی دادم که دلیل آن را نمی‌دانم. این روند ادامه یافت تا اینکه پس از وقفه‌ای نسبتاً طولانی برای بازی در سریال "شهرزاد" دعوت شدم که باوجودآنکه نقش کوتاهی داشتم اما به دلیل گروه بازیگری بسیار قوی و عرضه آن در شبکه نمایش خانگی با توجه به محبوبیتی که بین مردم پیداکرده بود و امکان دیده شدن چندباره قسمت‌های آن پذیرفتم و در میان مردم شناخته‌تر شدم.

منوچهر زنده دل

شما تجربه بازی در فضای تاریخی و رئال رو پشت سر گذاشته‌اید. کدام‌یک به روحیه شما نزدیک‌تر بود؟

طبیعتاً فضای امروزی دوست‌داشتنی‌تر است. البته کار تاریخی هم جذابیت‌های خاص خودش را دارد چراکه مربوط به مقطعی از زمان است که ما در آن حضور نداشته‌ایم پس امکان برای روایت‌های متنوع از تاریخ وجود دارد. اگر اثر امروزی داستان جذابی داشته باشد می‌تواند در قیاس با فیلم یا سریال تاریخی موفق‌تر عمل کند. به‌طور مثال "شهرزاد" نمونه‌ای از آثار دارای داستان و کشش برای مخاطب بود. اینکه عشقی میان یک دختر و پسر وجود داشته و در بستر اتفاقات متعدد جریان‌های گوناگونی در یک سیر داستانی رقم می‌خورد و بعدها با یک مثلث عشقی مواجه می‌شویم تجربه‌ای نو در عرصه سریال سازی بود. مردم دوست دارند که فیلم و سریال‌های دارای گره داستانی را تجربه کنند.

گفتید که دوبله از گویندگی دشوارتر است. اگر بخواهید دوبله را با عرصه بازیگری مقایسه کنید به نظر شما کدام‌یک آسان‌تر است چراکه همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره داشتید در هنر دوبله دوبلور در وهله نخست صدا را کنار گذاشته و در نقشی که قرار است به‌جای آن صحبت کند فرو می‌رود و به‌نوعی بازیگری را در مدیومی کوچک‌تر تجربه می‌کند.

در یک فیلم یا سریال، بازیگر شخصیتی را خلق کرده و شما به‌عنوان دوبلور باید تلاش کنید که آن خلق شخصیت را کامل کنید و کاری کنید مخاطب هم‌زبان شما، در زمان تماشا آن اثر را تماشا کند و محو صدای فرد دوبلور نشود. خب کار دوبله از این لحاظ بسیار دشوار است؛ اما بازیگری هم حرفه دشواری است. تعداد بسیاری بازیگر خوب در ایران و جهان وجود دارند اما اگر از شما نام بازیگران موردعلاقه‌تان را بپرسند شاید به‌سختی از بین 10 گزینه در ذهن یکی را انتخاب کنید و همین امر حاکی از دشوار بودن حرفه بازیگری‌ است و حکایت از تلاش و زحمات فرد بازیگر برای خلق شخصیت‌ها دارد. به‌طور مثال در زمان تماشای یک اثر تئاتر ممکن است بازیگر از صمیمی‌ترین دوستان شما هم باشد اما آن‌چنان درست و کامل در نقش خود فرورفته که منِ مخاطب او را به‌عنوان شخصیت حاضر بر صحنه نمایش باور می‌کنم نه دوست خودم.

با توجه به نکاتی که تا به اینجا اشاره‌کرده‌اید، آیا می‌توان گفت انتخاب نادرست یک دوبلور ممکن است به نقش و شخصیت خلق‌شده توسط بازیگران ایرانی و خارجی لطمه زند؟

بله همین‌طور است. در این مورد عرصه دوبله شبیه به سینماست. ممکن است یک کارگردان برای نقشی خاص چندین بازیگر را در نظر داشته باشد و درنهایت از بین چند گزینه به یک نتیجه برسد. در دوبله هم انتخاب گوینده برای صحبت کردن بجای یک شخصیت کار بسیار مهمی است. ممکن است یک گوینده بارها و بارها به‌جای یک بازیگر در نقش‌های مختلف صحبت کند و مردم هم آن بازیگر را با آن صدای خاص بشناسند اما درنهایت انتخاب درست از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

جنس بازیگری شما به‌گونه‌ای است که طی تجربیات گذشته، همواره برای ایفای نقش‌های خاصی انتخاب‌شده‌اید. آیا این به‌واسطه نظر کارگردانان رقم خورده یا خواست خودِ شما بوده است؟

بیشتر نظر کارگردانان بوده است. به‌هرحال شخصیت، صدا، گفتار و رفتار هر فردی ممکن است باشخصیت کلی او ارتباط داشته باشد، اما من بشخصه از بازیگری و دوبله بجای شخصیت‌های متنوع استقبال می‌کنم کما اینکه در دوبله هم به‌جای نقش‌های مثبت صحبت کرده‌ام و هم منفی و تجربه گویندگی کاراکترهای کمدی را هم داشته‌ام و از تمام این تجربیات لذت برده‌ام. البته اینکه هر یک از این نقش‌ها تا چه اندازه برای مردم قابل‌پذیرش بوده بحث دیگری است. به یاد دارم چند سال پیش با مدیریت آقای نباتی سریالی به نام "بازرس فویل" دوبله شد. این فیلم روایتگر داستانی تاریخی مربوط به سال‌های جنگ جهانی بود. آقای نباتی به من پیشنهاد دوبله شخصیت نخست فیلم یعنی بازرس شصت و اندی ساله را دادند درحالی‌که آن زمان من حدود 10 سال از حالا جوان‌تر بودم. در آن اثر نقش‌های دیگری هم که نزدیک به سن و سال من باشد، وجود داشت اما آقای نباتی مصر بودند که من از پس این نقش برمی‌آیم و باید آن را گویندگی کنم. در آن کار تنها کاری که انجام دادم این بود که به‌هیچ‌عنوان سعی نکردم سن صدایم را بالا ببرم فقط سعی کردم شخصیت آن فرد را بپذیرم و پختگی آن شخصیت را به صدایم بیاورم. چند تیک هم در کلام بازرس وجود داشت که تلاش کردم از عهده آن‌هم به‌خوبی بربیایم. خوشبختانه پس‌ازآن تجربه بازخوردهای خوبی هم از سوی مخاطبان و همکاران دریافت کردم. برای خودم هم تجربه خاص و خوبی بود؛ بنابراین به‌هیچ‌وجه به این فکر نمی‌کنم که باید دوبلور بازیگرهای سفیدپوست موبلوند باشم. میزان تأثیرگذاری نقش برایم مهم است حتی اگر بازیگر آن نقش فقط دو دقیقه در فیلم صحبت کند.

 آشنایی شما با زبان انگلیسی تا چه اندازه به شما در کار دوبله کمک کرده است؟

بسیار زیاد. البته ما تمام فیلم‌هایی که دوبله می‌کنیم به زبان انگلیسی نیستند. این روزها که بیشتر تجربه دوبله سریال‌های کره‌ای را پشت سر می‌گذاریم. البته یکی از مشکلات دوبله این آثار، اختلاف هجابندی‌ها میان زبان کره‌ای و زبان فارسی است. دوبله آثار انگلیسی خیلی آسان‌تر است. زبان فارسی هم‌زبانی آونگی است که به‌خوبی بر این زبان می‌توان سوار شد، اما در دوبله آثار کره‌ای این‌گونه نیست. فرض کنید دوبله جمله 10 کلمه‌ای به زبان کره‌ای تا چه اندازه می‌تواند با زبان فارسی متفاوت باشد، حتی مکث‌ها هم آن‌طور که شما انتظار دارید رخ نمی‌دهد و فرد دوبلور باید آن‌چنان تعلیقی بر روی واژگان ایجاد کند که ارتباط لازم و کافی میان کلمات برقرار شود.

آیا افزایش تعداد سریال‌های کره‌ای و ورود هرچه بیشتر این آثار به فضای دوبله یک آفت به شمار نمی‌آید؟

طبیعی است. وقتی آثار فاخر و ارزشمند دوبله شوند هنر دوبله هم در آن سطح مورد محک قرار می‌گیرد. زمانی که به دوره طلایی دوبله در ایران بازمی‌گردیم آثاری را مشاهده می‌کنیم که بسیار فاخر بودند، البته در این میان ‌همه فیلم‌ها آثار باارزشی نبودند و همه دوبله‌ها هم آن‌چنان که باید ماندگار نشدند، اما آثار متفاوتی بودند. در آن دوران ‌همواره فیلم‌های خاص، دوبله‌های خاص داشتند. دوبله‌هایی که ماندگار شدند بیشتر به سینمای کلاسیک جهان تعلق داشتند. در سال‌های اخیر بیشتر فیلم‌ها به شکل اکشن ساخته می‌شوند و بر مبنای تکنیک سینما قرار دارند. البته که این آثار هم دوبله خاص خودشان را دارند؛ اما درمجموع ترجیح من فیلم‌هایی است پر از دیالوگ، نه فیلمی که ممکن است ده دقیقه از زمان بگذرد و بازیگران در حال انجام حرکات اکشن باشند و دیالوگی هم ردوبدل نشود. هر چه فیلم‌های باارزش‌تری دوبله کنیم لذت بیشتری از کار خواهیم برد چراکه بخش اعظمی از حرفه دوبله به لذت گوینده، بازیگر و فیلم‌ساز برمی‌گردد؛ بنابراین زمانی که من در فیلم "12 سال بردگی" صحبت می‌کنم، هرچند که پروژه سختی بود اما از کار لذت می‌برم لذتی که شاید در دوبله آثار کره‌ای وجود نداشته باشد.

می‌توان گستردگی و افزایش شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها را عاملی برای کاهش کیفیت دوبله آثار برشمرد؟ به نظر می‌رسد درگذشته عوامل دوبله یک اثر فرصت بیشتری برای دوبله یک اثر داشتند و امروز دیگر شاهد تکرار آن دوران طلایی نیستیم. به‌نوعی حتی می‌توان گفت در زمان گذشته شاهد دوبله آثار بیشتری بودیم تا امروز.

این دوره طلایی در تمامی عرصه‌های هنری هم در ایران و هم در جهان وجود داشته است. ما هم مانند بسیاری دیگر از کشورها رهرو شدیم. در این میان عده‌ای موفق‌تر از دیگری بودند. اتفاقاً به عقیده من در زمان گذشته تعداد آثار هنری و همچنین عرصه دوبله بیشتر بودند چراکه آن زمان فیلم‌ها خریداری می‌شدند و مسئله‌ای به نام حفظ قانون کپی‌رایت وجود داشت. از طرفی فیلم‌ها بر روی پرده سینما اکران می‌شدند. امروز اکران فیلم خارجی بر روی پرده سینما به شکلی وجود ندارد و به نظر من یکی از عواملی که به عرصه دوبله ضربه وارد کرده همین است. فیلم باید بر روی پرده سینما و باکیفیت خوب دیده شود و تا جای ممکن به اصل فیلم متعهد بود که ما این قضیه را بسیار کم داریم. چند سالی است که شما می‌توانید فیلم‌ها را بر روی سایت‌های اینترنتی ببینید. تا پیش‌ازاین ویدئو رسانه‌ها و چند مؤسسه بودند که فیلم‌ها را وارد کلوپ می‌کردند که در این حالت هم فیلم‌ها خریداری نمی‌شدند. در مقطعی شبکه خانگی هم به دلیل تعداد کم فیلم‌های خریداری‌شده دچار معضل شد. امروزه تعداد فیلم‌ها برای خوراک سایت‌ها زیاد شده و یکی از عواملی که به آن ضربه می‌زند همین مسائل مالی است، درحالی‌که سازنده فیلم‌های خارجی بافاصله بسیار زیاد از ایران حتی در جریان دوبله فیلم‌هایشان به فارسی هم قرار نمی‌گیرند. در چنین شرایطی چون تعداد فیلم‌ها زیاد است حتماً برای انتشاردهندگان صرفه اقتصادی دارد که فیلم‌ها را باقیمت پایین ارائه کنند. طبعاً برای عرضه ارزان‌قیمت فیلم‌ها باید به سراغ دوبلورهایی بروند که باقیمت پایین و ارزان‌تر این کار را برایشان انجام می‌دهند و به کیفیت آن‌چنان فکر نمی‌شود. درصورتی‌که در زمان دوران طلایی دوبله کمپانی‌های تولید فیلم نمایندگانی برای بررسی کیفیت دوبله آثار در ایران داشتند و امروز نبودن این دیدگاه به دوبله ایران ضربه وارد کرده است.

منوچهر زنده دل

امروزه شاهد آن هستیم که حتی بسیاری از آثاری که از رسانه ملی پخش می‌شوند و یا دارای دوبله‌های با مجوز هستند از کیفیت خوبی به لحاظ انتخاب گویندگان و هم رعایت تکنیک‌های لازم برخوردار نیستند. نظر شما در این رابطه چیست؟

نخستین مسئله‌ای که وجود دارد این است که امروز همه ما به دیدن فیلم به زبان‌اصلی عادت کرده‌ایم و وقتی شما فیلم را به زبان‌اصلی می‌بینید، حتی اگر این مسئله در زمان دوران طلایی دوبله هم رخ می‌داد، دیگر دوبله خیلی از آثار را نمی‌پسندید. به‌طور مثال در یک فیلم آقای خسروشاهی به‌جای آل‌پاچینو بسیار فوق‌العاده صحبت می‌کردند اما صدای گرفته و بم آل‌پاچینو چیز دیگری است و اگر همان زمان افراد این فیلم را ابتدا با صدای اصلی می‌دیدند و بعد نسخه دوبله‌شده آن را تماشا می‌کردند شاید تفاوت صدای آل‌پاچینو با آقای خسروشاهی برایشان تعجب‌آور بود. امروزه تعداد بینندگان فیلم‌های به زبان‌اصلی بسیار زیاد است. خوشبختانه یا همه سواد ترجمه را کسب کرده‌اند یا به زیرنویس اکتفا می‌کنند. البته در برخی مواقع زیرنویس‌ها هم ترجمه خوبی ندارند و به فیلم آسیب می‌زنند؛ اما به‌هرحال ما به یک سری صداهای نوستالژیک قدمی عادت کرده‌ایم و شاید پذیرش صداهای جدید به زمان نیازمند است. البته صدا و اجرای بهتر قطعاً زودتر به این جایگاه خواهد رسید.

به نظر می‌رسد امروز صداهای عادی و بدون ویژگی خاص و منحصربه‌فرد وارد عرصه دوبله ایران شده‌اند؟

به لطف فضای مجازی و امکان معرفی استعدادها، تعداد زیادی از افرادی که تمایل به عرصه دوبله و بازیگری دارند به این حوزه راه پیداکرده‌اند. من و تعدادی دیگر از هم‌دوره‌ای‌هایم حدود 4 سال زمان برد که به این عرصه وارد شویم. در آن دوره به‌جز من، تمام گویندگان صدای بسیار خوبی داشتند. شاید اگر نمی‌توانیم صدایی را بپذیریم به این دلیل است که امروز بخش بازیگری گویندگان ضعیف شده است. خدا رحمت کند آقای مقبلی را، شاید او به لحاظ تکنیکی صدای خیلی زیبایی نداشت اما بی‌نظیر گویندگی می‌کرد و آثار او بی کم‌وکاست مورد تأیید و توجه بینندگان بود؛ اما در اینکه مانند گذشته صدای خاص با توان بازیگری نداریم من هم با شما موافقم. شاید در عصر طلایی دوبله، مردم هم بیشتر پیگیر موضوع دوبله بودند.

با این توصیفات می‌توان گفت با توجه به از دست دادن بسیاری از صداهای عصر طلایی دوبله، راه برای داوطلبان ورود به این عرصه با هر میزان از کیفیت صدا و بازیگری به لحاظ ترس از خالی ماندن فضای دوبله از دوبلوها بازشده است؟

شاید این‌طور باشد، البته من بشخصه تاکنون در جایگاه گرفتن تست از داوطلبان دوبله نبوده‌ام که بخواهم بگویم آیا فلان صدا مناسب این حرفه بوده است یا خیر و آیا قضاوت درستی بر روی صدای آن فرد انجام‌شده یا نه. این انتخاب کار بسیار سختی است. در طی سال‌های اخیر به تعداد آثار فکر کرده‌اند که عده‌ای به شکل ثابت در یک انجمن واردشده و کار کنند. البته ممکن است برخی هم با صدا و توانایی خوب پشت درهای دوبله باقی‌مانده و عده‌ای دیگر پا به عرصه دوبله گذاشته‌اند.

میزان بودجه تعریف‌شده برای دوبله آثار خارجی تا چه اندازه به حضور دوبلورهای غیرحرفه‌ای با صداهای معمولی و توان بازیگری کم در مقابل حضور نداشتن دوبلورهای شاخص مؤثر بوده است؟

نرخ دستمزد ما مشخص است ولی امروز در برخی از پروژه‌ها تنها هدف از انجام دوبله، فارسی شدن فیلم‌هاست و اسم این کار را هم حمایت از نسل جوان می‌گذارند. درصورتی‌که این کار و واگذاری اشتباه دوبله یک شخصیت، ظلم در حق فرد دوبلور است. به‌هرحال صرفه کار برای افراد سرمایه‌گذار، بازگشت سرمایه و بازار است که مهم است. البته متأسفانه تجربه اینکه با کاهش کیفیت هم اثر به فروش می‌رسد نیز می‌تواند به این بحث دامن بزند این در تمام عرصه‌ها نیز دیده می‌شود و کم‌کاری است. خیلی وقت‌ها کیفیت را پایین می‌آوریم و می‌خواهیم همان پول را به دست آوریم. فردی که وارد عرصه هنر می‌شود باید عاشق باشد و اگر عاشق باشد کارش را هم به‌درستی انجام خواهد داد. این معضل در عرصه بازیگری سینما هم وجود دارد. سینمای ما دارای بازیگران بسیار خوبی است که شاید این روزها کمتر دیده شوند چرا که سود حاصل از فروش فیلم به سمت آثار خاصی رفته است. در مقطعی برخی از تهیه‌کنندگان سینما به بهانه حمایت از فیلم ایرانی با دوبله آثار سینمایی و یا اکران فیلم‌های خارجی به همراه دوبله موافق نبودند، درصورتی‌که این رسم در اغلب کشورها وجود دارد. در تمام دنیا امروز فیلم‌های روز جهان به نمایش درمی‌آید درحالی‌که اینجا در مقابل این اقدام مقاومت صورت می‌گیرد. نمی‌شود گفت چون من کار می‌کنم دیگران نباید کار کنند و جلوی این اتفاق را بگیرند.

به‌تازگی شاهد آن هستیم که اکران فیلم‌های خارجی در سینماها باب شده است. به نظر شما این می‌تواند اتفاق‌های خوبی را برای دوبله ایران رقم زند؟

این اتفاق اگر در حجم بالا و نه کم رقم بخورد، صد در صد بازخورد خوبی برای دوبله خواهد داشت. فیلم را باید در سینما دید و شما اگر بهترین فیلم را در تلویزیون ببنید هیچ‌وقت چه به لحاظ صداها و چه افکت‌ها و تصاویر تأثیر سینما را نخواهد داشت.

چقدر علاقه‌مند به دوبله انیمیشن هستید؟

به‌شرط وجود انیمیشن خوب این کار را انجام می‌دهم. همانطورکه تجربه این کار را هم بارها و بارها داشته‌ام.

 چه تفاوتی میان جنس دوبله فیلم و انیمیشن وجود دارد؟ آیا تیپ‌سازی در انیمیشن کار راحتی است؟

راحت به شرطی است که پیش‌ازاین هم تجربه تیپ‌سازی‌های متعدد وجود داشته باشد. در کار دوبله شما باید از قالب خود خارج شوید و اگر خارج نشوید در حقیقت شما خواسته‌اید صدای خود را به فیلم تحمیل کنید که به نظر من به فیلم نمی‌چسبد. زمان دوبله شما چه رئال چه انیمیشن باید فقط به نقشی فکر کنید که جای او صحبت می‌کنید. بحث تیپ‌سازی در انیمیشن وجود دارد، البته همیشه جا برای تیپ‌سازی وجود ندارد و نیازی به آن نیست هرچقدر این تیپ‌سازی کمتر شود، کار واقعی‌تر است. امروزه بیشتر انیمیشن‌های خارجی با صدای عادی بازیگران مطرح دوبله می‌شوند و فقط بازیگری در زمان کار مهم است و کار خاصی با صدایشان نمی‌کنند. آن تیپ‌سازی هم که اتفاق می‌افتد بخصوص آن بخشی که کار همکاران من نیست، یکسری صداها را تکرار می‌کنند. به‌هرحال برخی شخصیت‌ها به تیپ‌سازی نیاز داشتند به‌طور مثال شما هرگز صدا و تیپ شخصیت مورچه‌خوار با صدای آقای مهدی آرین نژاد را فراموش نمی‌کنید. درحالی‌که صدای اصلی ایشان با صدای مورچه‌خوار به زبان‌اصلی چندان تفاوتی نداشت. به‌هرحال تیپ‌سازی حتی در آثار رئال، کار را سخت‌تر می‌کند و این بستگی به هنر فرد دوبلور دارد. برخی از دوستان در انیمیشن صدا را خیلی عجیب‌وغریب می‌کنند که به نظر من نیازی نیست مگر آنکه آن کاراکتر خودش عجیب‌وغریب باشد مثلاً یک قوری باشد که در این زمان شما می‌توانید این کار را انجام دهید.

 امروز برخی معتقدند هنر دوبله در ایران کمک کرد تا موضوع و محتوای بسیاری از آثار تغییر کند. به‌طور مثال این امر در ارتباط با سریال"اوشین" بارها و بارها موردبحث قرار گرفت. به نظر شما این موضوع تا چه اندازه صحت دارد؟

بله این مسئله بارها اتفاق افتاده است. زمانی که من عضو هیئت‌مدیره انجمن بودم به مدیران سازمان ‌نیز گفتم. البته در قالب طنز می‌گفتم که در فیلم سینمایی آمریکایی ما نه فردی را داریم که به دلیل مصرف مشروبات الکلی دچار سانحه تصادف شود نه سخن بد از دهان هیچ فردی خارج می‌شود و نه فردی رابطه نامشروع دارد. آخر مگر یک مرد چند بار با خواهرش قرار می‌گذارد و برای صرف شام به رستوران می‌روند؟ و آن‌ها هم از این صحبت من می‌خندیدند. خب طبیعی است که با تماشای آنچه ما دوبله و عرضه می‌کنیم همه دوست دارند برای زندگی به آمریکا بروند و این آسیبی است که ما می‌رسانیم. از سویی دیگر، بر اساس سیاست‌های سینمای آمریکا، فیلم‌های انتقادی بسیاری ساخته می‌شود. به یاد دارم دوبله فیلمی به نام "لابی من" را انجام می‌دادیم. در این فیلم یک لابی من اسرائیلی برای حمایت از کاندیداهای ریاست جمهوری امریکا پول می‌گرفت و پس از زندانی شدن این لابی من نامه‌ای به رئیس‌جمهور نوشت و گفت که مواظب باش که چه اتفاقاتی پیش روی تو قرار دارد. متنی که نوشته بود به‌اندازه کافی آسیب‌رسان به آن شخصیت بود. پس از گذشت یکی دو هفته از دوبله این فیلم من را مجدد خواستند که در بخش بیان نامه چند تا کلمه دیگر هم گذاشته‌اند و این مسئله برای من بسیار عجیب بود که باوجوداین حجم از توهین در فیلم دیگر چه نیازی به افزوده شدن کلمات دیگر دارد. پیش از انقلاب هم سانسور وجود داشته اما شاید از دوره‌ای که تلاش شد سانسورها اعمال نشود اعتراضات هم به آن سینما وارد شد. به هر حال هر دستگاهی خط قرمزهای خودش را دارد و دلشان می‌خواهد فیلم‌ها را بر اساس آن خط قرمزها کار کنند. شاید این مسئله در مورد فیلم‌های ایرانی قابل‌پذیرش باشد اما درباره آثار خارجی و حتی مستندها چندان قابل‌پذیرش نیست و با معیار ما ساخته نمی‌شود. سانسور توسط دوبلورها انجام نمی‌شود بلکه بخشی به نام ویراستاری این کار را انجام می‌دهد که برخی اوقات این  سانسورها کلافه کننده است. مثلاً در فیلم‌های مستند که گاهی صحبت می‌کنیم می‌گویند برخی از کلمات بی‌ادبی است. به‌طور مثال وقتی یک مستند در حوزه حیات‌وحش است ما به‌غیراز زندگی، خوردوخوراک و جفت‌گیری آن‌ها چیز دیگری نداریم اما دوستان در بخش ویراستاری معتقدند که عبارت "جفت‌گیری" در دوبله مستندهای خارجی نباید عنوان شود. در اینجا ما به دنبال کلمات جایگزین می‌گردیم اما هیچ‌کدام معنای جمله اصلی را نمی‌دهند. یا چندی پیش در دوبله یک مستند آفریقای جنوبی درباره صنایع آن منطقه صحبت می‌شد که یکی از این صنایع مشروب سازی بود و من نباید عبارت کارخانه مشروب سازی را می‌گفتم. این محدودیت‌ها برای بیننده جذابیت ندارد. ما باید همه "بار"ها را رستوران خطاب کنیم درصورتی‌که در ایران ما هیچ رستورانی نداریم که این شکلی باشد. چون این محدودیت‌ها را داریم کار بسیار سخت می‌شود و آسیب‌رسان است و باعث می‌شود مخاطب به سراغ نسخه اصلی برود.

فکر می‌کنم برای سینما دست‌باز تر است تا سریال‌ها؟

البته خطوط قرمز تلویزیون بیشتر است و بخش اعظمی از مخاطبان آن به دلایل مختلف دسترسی به آثار خارجی یا نمایش خانگی برایشان وجود ندارد. همه به دنبال دانلود نمی‌روند؛ مثلاً سریال "شهرزاد" در حال پخش است و به لحاظ اقتصادی برایشان مقرون‌به‌صرفه نیست بنابراین یا تلویزیون نگاه می‌کنند یا کل مجموعه "شهرزاد" را در قالب یک دی‌وی‌دی با مبلغ دو هزار تومان می‌خرند و به این هم‌فکر نمی‌کنند که با این کار چه آسیبی به تهیه‌کننده می‌زنند هرچند که سود برده باشد. البته که سیستم ورود فیلم به ایران ‌هم همین کار را می‌کند و بدون اینکه پولی به تهیه‌کننده پرداخت کند این کار را انجام می‌دهد به بهانه این‌که فیلم خارجی است. همان اتفاقی که در بخش نرم‌افزاری مثل سیستم‌عامل ویندوز رقم خورد.  استفاده مجانی به قیمت نابودی یک صنعت تمام میشود. اینکه محصول دیگری را برداشت و بدون اینکه پولی برای آن پرداخت کرد دزدی است.

منوچهر زنده دل

 آقای زنده‌دل شما به واسطه حرفه‌تان فیلم زیاد می‌بینید؟

بله البته در سال‌های اخیر کمتر.

زیاد فیلم دیدن تا چه اندازه به کار حرفه‌ای شما در عرصه دوبله، بازیگری و گویندگی کمک می‌کند؟

تأثیر زیادی دارد، نمی‌دانم تا چه اندازه وارد فضای سینما شده‌ام، حتی گاه به این فکر می‌کنم که به عرصه موسیقی برگردم. فیلم دیدن شاید تأثیر آموزش‌های دانشگاهی را نداشته باشد اما بسیار مؤثر است. بسیاری از بازیگران و خوانندگان قدیمی ما هم الگو داشتند و این الگوها را از فیلم‌ها و آثار موسیقیایی گذشته برداشت کرده‌اند.

کدام هنرپیشه الگوی شما در عرصه بازیگری است؟

نمی‌توانم نام خاصی را عنوان کنم. می‌توانم بگویم کدام دوبلور یا بازیگر را دوست دارم اما نمی‌توانم بگویم چه الگوی مشخصی دارم. من در زمان دوبله تلاش می‌کنم خودِ واقعی‌ام باشم. سعی می‌کنم بدون آهنگ خاصی همان‌طور در یک فیلم صحبت کنم که خودم صحبت می‌کنم. در زمان بازیگری هم پذیرش شخصیت و نقش برایم اهمیت دارد.

 فکر می‌کنم اگر اجباری در کار نباشد افراد به دنبال علاقه‌مندی خود می‌روند. علاقه‌مندی به بازیگر و کارگردانی خاص، شما را برای دوبله آثار آن‌ها ترغیب می‌کند؟

در زمینهٔ دوبله شما ترجیح می‌دهید در فیلم‌های خوب صحبت کنید و فیلم‌های خوب معمولاً فیلم‌هایی هستند که شما دوستشان دارید اما در بحث گویندگی بیشتر بر مبنای پیشنهاد مدیران دوبلاژ به پروژه‌ای وارد می‌شوید.

تابه‌حال شده که برای نقشی دعوت شوید و آن را دوست نداشته باشید و جابه‌جا کنید؟

در بیشتر موارد به پیشنهاد مدیران اکتفا کرده‌ام و تاکنون پیش نیامده که پیشنهادی را رد کنم چون معتقدم که پشت دعوت من فکر نهفته است و برای آن برنامه‌ریزی‌شده است؛ بنابراین به مدیر دوبلاژ و پیشنهاد او اعتماد می‌کنم.

بازیگر و کارگردان موردعلاقه شما در سینمای ایران و جهان چه کسانی هستند؟

در حال حاضر با تماشای فیلم آخر آقای توکلی به نام "تنگه ابوقریب"، به توانایی کارگردان این اثر پی بردم و بدون شک فیلم بعدی او را دنبال خواهم کرد. در میان بازیگران نیز بازی آقای شهاب حسینی و کمی دورتر بازی بهروز وثوقی و خسرو شکیبایی را خیلی دوست دارم. در میان کارگردانان سریال ساز هم به نظرم آقای حسن فتحی بسیار خوش‌سلیقه و کاربلد هستند. در میان کارگردانان خارجی، آثار الیور استون را بسیار دوست دارم و در بین بازیگران علاقه بسیاری به بازی آدام سندلر دارم. بازیگر کمدی که می‌تواند اشک شما را هم درآورد و نشان می‌دهد که این بازیگر از توانایی بالایی برخوردار است. به بازی بازیگرانی علاقه دارم که فارغ از خوش‌تیپی یا استایل خاص، شمارا حیرت‌زده کنند؛ مانند دنیرو و پاچینو.

سینما را می‌گویند صنعت، دوبله را بیشتر باید صنعت دانست یا هنر؟

هر آنچه به تولید انبوه و پول‌سازی می‌رسد به‌مثابه صنعت است. از قدیم می‌گفتند که ازآنجایی‌که هنر پول چندانی ندارد باید عاشقش بود. البته در سینما وقتی یک کارگردان ساخت فیلمی را قبول می‌کند در ابتدا جنبه‌های هنری آن را در نظر می‌گیرد امروز به‌واسطه پیشرفت تکنولوژی، وجوه صنعتی هم دیده می‌شوند تا اثری خارق‌العاده به وجود آید. بازیگران نیز جنبه هنری کار را در نظر می‌گیرند درواقع صنعتی است که پایه‌های آن هنر است. دوبله را نمی‌توانم چندان صنعتی بدانم چراکه درآمد‌زایی بالایی مانند سینما برای صاحبانش در پی ندارد. شاید به این دلیل می‌گویند دوبله صنعت است که خلاقیت در آن وجود دارد. هر فردی هم نمی‌تواند این کار را بکند پس‌نیاز به هنر و خلاقیت دارد. هستند افرادی که صدای خوب دارند اما از عهده این کاربر نیامده‌اند. می‌شود یاد گرفت اما اینکه چقدر یاد بگیری و چقدر باورپذیر باشد مهم است. در دوبله همه گوینده نقش نخست نمی‌شوند همه نقش اول منفی نیستند. یک فیلم روایتگر یک زندگی است. در هر فیلمی که ساخته می‌شود یک شخصیت خوشگل، خوش‌تیپ و سوپراستار دارد اما هستند بازیگرانی که در درجه بعدی قرار دارند و همه قابل‌احترام هستند، در دوبله هم به همین شکل است و همه دوستان قابل‌احترام هستند و حضورشان از اهمیت خاصی برخوردار است.

قبول دارید که این روزها در سینما و تلویزیون سطحی‌نگری تبدیل به یک آفت اصلی شده است و دیگر از فیلم‌های فاخر گذشته خبری نیست؟ این را حتی در فیلم‌های برگزیده فستیوال‌های جهان یا حتی اسکار هم می‌توان دید.

در بحث سینما و سریال آنچه مهم است داستان است که البته پرداخت هم توسط کارگردان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در سریال‌ها این داستان از اهمیت بیشتری برخوردار است و جذابیتی دارد که مخاطب را وادار به دیدن می‌کند. در اسکار هم اتفاقات زیادی می‌افتد و همیشه حق به حق‌دار نمی‌رسد، اما به نظر می‌رسد این سطحی‌نگری در سینما و موسیقی جهان نیز رخ‌داده البته درعین‌حال آثار آن‌چنانی هم در سطح جهان ساخته می‌شود. خوب است که سطح سلیقه‌مان بالا بماند و مراقب باشیم در انتخاب اثر شاخص درگیر پز روشن‌فکری نشویم خیلی وقت‌ها زیبایی در سادگی است و شما را همراه خود می‌کند که این فیلم ارزشمند است حتی در موسیقی هم این‌گونه است.

بسیاری از بازیگران بر این باورند که با بازی در نقش‌های خاکستری و منفی بیشتر به چالش کشیده می‌شوند و می‌توانند بهتر و بیشتر هنر خود را به رخ بکشند. آیا این مسئله در ارتباط با عرصه دوبله هم صدق می‌کند؟

یک سری جنس صداها همواره برای شخصیت‌های خوش‌قیافه و مثبت انتخاب می‌شوند و درست وقتی‌که برای شخصیت منفی انتخاب می‌شوند باید تلاش کند تا صدایش منفی شود. اینجاست که برای دوبلور چالش‌برانگیز می‌شود و کارش سنجش برانگیز میشود که تا چه اندازه توانایی بازیگری‌ دارد.

مدتی است که شما در عرصه سینما هم فعالیت دارید. کار با فیلم اولی‌ها و کارگردانان کم‌تجربه برای شما از چه جایگاهی برخوردار است؟

اتفاقاً به‌تازگی در فیلمی به نام "تا 10 بشمار" برای بخش هنر و تجربه با یک کارگردان فیلم اولی همکاری داشتم. من این را قبول دارم که فرزند من باید در همه زمینه‌ها از من جلوتر و بهتر باشد. چه‌بسا کارگردانان قدیمی دچار کلیشه شوند اما ازآنجاکه کارگردانان جوان فیلم‌ها و سریال‌های بیشتری می‌بینند پس تأثیرپذیری بیشتری در کارشان می‌بینیم و کارشان ‌هم خوب می‌شود. به‌طور مثال به عقیده من، فیلم "مغزهای کوچک زنگ‌زده" هومن سیدی در جشنواره پیش فیلمی بسیار خوب و متعلق به سینما بود. برخی از فیلم‌ها مال پرده سینما هستند و باید آنجا دیده شوند. یا فیلمی مانند "درباره الی" همین ویژگی را داشت و موج نویی به راه انداختند. کار کردن با جوانان این حسن را دارد و در موسیقی هم این مسئله صدق می‌کند. به عقیده من باید نسل جدید خلاق‌تر باشد تا پیشرفتی حاصل شود.

با این توصیفات آیا به عرصه موسیقی بازمی‌گردید؟

شاید کمی درباره این قضیه تنبلی کرده‌ام و همواره از برداشتن چند هندوانه با یکدست هراس داشتم. هرچند قبل از ورود به دوبله موسیقی کار می‌کردم و شاید اگر آن زمان ادامه می‌دادم اتفاقات دیگری رخ می‌داد. برای دل خودم کارهایی انجام می‌دهم اما پایان کار حرفه‌ای من در عرصه موسیقی به حدود 18 سال پیش‌برمی‌گردد البته سلیقه من باسلیقه موسیقی امروز هم متفاوت است که شاید به سن و سال هم برگردد.

درباره آخرین فعالیت خود درزمینهٔ بازیگری و دوبله بفرمایید؟

آخرین تجربه بازیگری‌ام در سریال "آنام" بود. درزمینهٔ دوبله هم با چند سایت همکاری داشتم. البته روزهای خیلی پرکاری درزمینهٔ دوبله را پشت سر نمی‌گذارم. مدیریت دوبلاژ یک مجموعه مستند به نام "چوب بران باتلاق" را بر عهده‌دارم که هنوز پخشش آغاز نشده است و همچنین گویندگی چند مجموعه مستند را بر عهده‌دارم چراکه در فضای فعلی با آثار مستند راحت‌تر هستم. دلیل دوری ام از دوبله فیلم به این دلیل است که  باید دوست داشته باشید و کار به‌اندازه کافی باشد. در دیگر انواع پروژه‌ها نیز یا کمتر دعوت‌شده‌ام یا تمایلی به صحبت کردن در آثار نداشته‌ام.

 این روزها بیشتر صدای شما را بر روی تیزرهای تبلیغاتی می‌شنویم.

نه بیشتر؛ گاهی، که البته برخی از تیزرها در سال‌های دورتر ضبط‌ شده‌اند که البته این هم متأسفانه به همان مشکل نبود قانون کپی‌رایت برمی‌گردد و اینکه به‌سادگی از روی یکدیگر رد می‌شویم و اعتقادی به رعایت حقوق هم نداریم.

 در سینما چند فیلم برای اکران دارید؟

فیلم "گرگ بازی" کار آقای عباس نظام دوست است که خبری از وضعیت اکران آن ندارم. از سرنوشت اکران "تا 10 بشمار" هم مطلع نیستم.

در پایان اگر نکته‌ای ازقلم‌افتاده است با گوش جان می‌شنویم.

آرزوی بهبودی برای حال دوبله رادارم که این بهبودی به خوراک و تغذیه خوب و درست دیده شدن نیاز دارد. هر بیزینسی باید با تعداد مخاطبین خود متعادل باشد. در حال حاضر برای 80 میلیون جمعیت و سلیقه تعداد فیلم‌ها کافی نیست. طبیعتاً وقتی فراوانی وجود داشته باشد، تعداد افرادی هم که در آن زمینه کار می‌کنند و همچنین امکان استفاده از بهترین‌ها بیشتر خواهد شد. تمام این محدودیت‌ها به ضعیف شدن یک کار منجر می‌شود. من هم موافقم که دوبله امروز حال خوشی ندارد و درباره دلایل آن‌هم صحبت کردیم. یا مردم به تماشای فیلم‌های دوبله نشده روی آورده‌اند یا ترجیح می‌دهند آثار قدیمی که بیشتر به اصل فیلم وفادار بود را ببینند. این مسئله در حوزه سینما و موسیقی هم صدق می‌کند. امیدوارم بیشتر شاهد و شنونده آثار فاخر باشیم. ممکن است شما بارها یک موسیقی را بشنوید اما از شنیدن آن خسته نشوید. این یعنی پشت آن کار، سواد و حس خوب وجود داشته اما امروز این‌گونه نیست. امروز اپلیکیشن‌ها تمام کارها را برایمان انجام می‌دهند، حتی برایمان موزیک می‌سازند و درادامه سطح سواد و سلیقه کاهش می‌یابد.