سرویس تجسمی هنرآنلاین: شهرو خردمند اگرچه نام آشنایی در عالم تئاتر دارد و هر جا نامی از "کارگاه نمایش" باشد اسم او هم هست، اما این بار به عنوان نقاش و به واسطه نمایشگاه "میان دو پرده" در گالری آ نام خودش را دوباره بر سر زبان‌ها انداخته است.

او می‌گوید نقاشی کردن برای او بسیار تصادفی بوده و به دنبال بیان مسئله خاصی در آثارش نیست. او اگرچه آثارش را تحت تأثیر نقاشی‌های مینیمالیستی فریدون آو می‌داند، اما معتقد است این آثار نشان‌دهنده تحول روحی خود اوست. تحولی که به واسطه مرگ برادرش و تأثیرات روحی حاصل از آن برای وی رخ داده است.

در ادامه گفت وگوی هنر آنلاین به این هنرمند به بهانه نمایشگاه "میان دو پرده" در گالری آ را بخوانید.

زندگی هنری شما بیشتر معطوف به هنر تئاتر شده و همه شما را به عنوان یک هنرمند موفق در عرصه نمایش می‌شناسند، اما چه شد که وارد حوزه تجسمی شدید و به نقاشی کشیدن روی آوردید؟

وقتی بچه بودم بین شش، هفت سال تا سالی که بخواهم دیپلم بگیرم. سر هر درسی می‌نشستم کتابچه نقاشی را بیرون می‌آوردم و درخت می‌کشیدم، بعد یک‌ بار معلم من متوجه شد و من را خیلی کتک زد؛ یعنی مداد را گذاشت لای انگشتم و فشار داد؛ برای اینکه به درس گوش نمی‌دادم و نقاشی می‌کشیدم. تمام درخت‌هایم را پاره کرد، من خیلی شوکه شدم. تا مدت‌ها به نقاشی دست نزدم. تصویر درخت‌های پاره‌شده‌ام خیلی روی من اثر گذاشت. آن زمان معلم‌ها به طرز وحشتناکی کتک می‌زدند، هنوز که هنوز است من احساس درد می‌کنم، وقتی یاد آن قضیه می‌افتم. چهار سال پیش دختر عمویم آهو خردمند به رم آمد و در مدتی که در رم حضور داشت، در خانه من نقاشی می‌کرد. او پس از آن‌که از رم رفت، رنگ‌هایش را در خانه من جا گذاشت. من آن زمان از فعالیت‌های تئاتری استعفا داده بودم و کلید سالن تئاترم را هم به برادرم دادم که آن را اداره کند. خلاصه من مدت‌ها به رنگ‌ها و صفحه کاغذ فکر می‌کردم تا ببینم که در یک نقاشی چه اتفاقی می‌افتد. بعد از مدتی سعی کردم که رنگ‌ها را کنار هم بگذارم که همان اتفاق شروعی شد بر کشیدن یک سری نقاشی. البته من در خانواده‌ای به دنیا آمدم که پدرم نقاشی می‌کرد و در آن خانه رنگ و بوم وجود داشت. من دو نفر از عزیزانم را خیلی زود از دست دادم؛ یکی پدرم و دیگری برادر بزرگترم. از دست دادن این دو عزیز خیلی روی من تأثیر گذاشت. پدرم که نقاشی می‌کرد، وسایلش را به من می‌داد و می‌گفت که تو هم نقاشی کن. البته پدرم کار تئاتر هم می‌کرد. من زمانی که بچه بودم، دوست داشتم نقاش شوم اما بزرگتر که شدم، دیدم که باید به سراغ تئاتر بروم. در این بین مادرم هم دوست داشت که من دکتر بشوم که در اخر مادربزرگم به داد من رسید و گفت که بگذارید خودش انتخاب کند و وارد کاری شود که دوست دارد. بنابراین مرا برای تحصیلات تئاتری به رم فرستادند. آن زمان ایتالیا در تئاتر برای خودش برو و بیایی داشت که البته الآن یک مقدار در این زمینه افت کرده است.

شهرو خردمند

بعد از این که تصمیم گرفتید نقاشی بکشید ، از ابتدا همین فضا را دنبال کردید؟ فضاهای آبستره و انتزاعی یا آثارتان شکل دیگری داشت؟

یکی، دو تا درخت و منظره کشیدم، بعد رفتم سراغ همین قاب‌ها که می‌بینید. دوستی دارم در گالری آرت که آمده بود آنجا یک کاری داشت، کارهای من را دید گفت شهرو تو چرا نمایشگاه نمی‌گذاری؟ آنها را برد، برای من نمایشگاه برگزار کرد در ایتالیا که خوشبختانه  استقبال هم  شد.من آنجا سی و دو تا تابلو را به نمایش در آوردم.این اتفاق برای یکی، دو سال پیش است.

  بعد از آن نمایشگاه در ایتالیا دیگر نمایشگاه نگذاشتید؟

نه؛ قرار بود در پاریس نمایشگاه بگذاریم ولی من به ایران آمدم.

من نمایشگاه شما با عنوان "پرده در پرده" را که در گالری "آ" دیدم، احساسم این بود که شما فقط به پروسه رنگ گذاری اهمیت داده اید و تاثیری که از تضاد میان این رنگ ها به واسطه شکل نهایی در اثر به وجود می آید برایتان اهمیت داشته است؟

ببینید تئاترهای من تئاترهای لختی بودند و من همیشه معتقد بودم که تئاتر باید لخت باشد چون همواره به کارهای مینیمالیستی علاقه‌مند بوده‌ام. در نقاشی هم همینطور است. در نقاشی‌های من رنگ‌ها باید زیاد مخلوط نشوند و یا اگر مخلوط می‌شوند باید هر کدام به تفکیک مشخص باشند. من در کارهایم کم کم کاراکتر و شخصیت را از بین می‌برم، اما افکت شخصیت‌ها همچنان وجود دارد. من در کارهایم هیچ فیگوری را نمی‌خواهم به کار ببرم و حتی آن‌چه که بخواهد به درخت، طبیعت و این طور کانسپت‌ها تبدیل شود را از بین می‌برم. البته در یکی از کارهای من یک درخت دیده می‌شود که من نخواسته‌ام آن‌طور شود و خودش به آن شکل درآمده است. من در کارهایم به دنبال آن بودم که چیزی را بگویم که فراگیر و جهانی باشد. شاید آثارم را اگر یک بار ببینید، نکاتی از آن را درک نکنید و لازم باشد که چند بار دیگر نگاه‌شان کنید. این خصلت کارهای من است.

شهرو خردمند

در واقع شما در این آثار به دنبال آن بوده‌اید که یک کاری را انجام دهید، نه آن‌که چیزی را بگویید.

بله. من هیچوقت نخواسته‌ام چیزی را بگویم. ماجرای نقاشی کردن هم مثل همان قضیه صندلی در تئاتر است که گفتم در هر کجا می‌شود یک صندلی گذاشت و تئاتر کار کرد. در نقاشی هم در هر کجا می‌توان یک صندلی گذاشت و شروع به کار کرد، اما باید دید که بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد. من به صورت غیر مستقیم یک چیزهایی را از فریدون آو گرفته‌ام. شاید دلیلش هم این باشد که من و فریدون آو با هم کار کرده‌ایم و او کارهای صحنه و لباس تئاترهای مرا هم مدیریت می‌کرد. فریدون آو همیشه کارش مینیمال بود ولی مینیمال را حساب شده و سر جای خودش استفاده می‌کرد. در کار او هیچوقت هیچ چیز کم نبود. او اصلاً حرف نمی‌زد و ساعت‌ها فقط نگاه می‌کرد و بعد یک چیزی را روی بوم می‌کشید. حالت مینیمال کارهای فریدون آو خیلی روی من تأثیر گذاشت و خوشحالم که هنوز هم مثل گذشته دارد کارش را به همان شکل پیش می‌برد.

در روز افتتاح نمایشگاه من، آقای فریدون آو اولین کسی بود که وارد سالن شد و این برای من جای خوشحالی دارد. فریدون آو هنرمند بسیار تأثیرگذاری است. او در کارگاه نمایش هم تأثیر بسیار زیادی گذاشت و من معتقدم که بدون او، هیچ‌کدام از بچه‌های کارگاه نمایش به جایی که الآن رسیده‌اند هرگز نمی‌رسیدند. فریدون آو کارهای اساسی کارگاه را انجام می‌داد و جهت خلاقیت گروه‌ها را هدایت می‌کرد. او بسیار آدم ظریف، جدی، دقیق و متفکری است. او هم مثل من همیشه مجانی کار کرده و گاهاً کمک هم کرده و روی جوان‌ها سرمایه‌گذاری داشته است. فریدون آو جزو کسانی است که کشورش را به طور کامل رها نکرد و اگر به خارج از کشور هم رفت، در نهایت به کشورش بازگشت و در همین‌جا به مردمش رسید. به نظرم در این شهر باید از این هنرمند عجیب و بزرگ تجلیل شود. یک سری از هنرمندان حتی اگر مورد غضب سیستم خاصی هم باشند، هرگز حذف‌شدنی نیست. کارهای فریدون در لندن، پاریس و نیویورک وجود دارد و او کارهایش را هنوز هم در جاهای مختلفی می‌فروشد. فریدون آو از آن دسته شخصیت‌هایی است که نه خیلی خودش را نشان می‌دهد و نه هرگز خودش را می‌فروشد. او و عباس نعلبندیان جزو شخصیت‌های مثبت کارگاه نمایش بودند و من از بقیه که در کارگاه ماندند و آن را بر دست گرفتند خوشم نمی‌آید!

این‌که می‌گویید هیچوقت نخواسته‌اید چیزی را بگویید در مورد تئاتر هم صدق می‌کند؟ به هر حال در تئاتر متن وجود دارد و خود به خود حرف‌هایش را می‌زند.

بله، در تئاتر یک متن حرف‌های خودش را می‌زند و اساساً تئاتر یک کاری را بر مبنای تفکر انجام می‌دهد. در نمایشنامه ادیپ، تیرزیاس می‌گوید که یک گناهکار وجود دارد، اما نمی‌گوید که آن گناهکار کیست و در نتیجه همه مجبورند که بگردند تا ببینند که گناهکار کیست. دلیلی هم ندارد که گناهکار حتماً ادیپ باشد چون ادیپ اصلاً از کاری که کرده خبر نداشته است. در نتیجه حتماً خود مردم هم اشکالاتی داشته‌اند که این بلا سرشان می‌آید. در واقع به خاطر تمام مجموعه خودشان است که این اتفاق سرشان می‌آید و ادیپ می‌تواند فقط یک وسیله باشد. این بخش از متن می‌گوید که در اصل آن چیزی که برای‌مان اتفاق می‌افتد، مسئلهای است که ما خودمان خواسته‌ایم برای‌مان پیش بیاید. یعنی ما خودمان آن را به وجودش آورده‌ایم. به همین جهت ما روی آن کار نکرده‌ایم، بلکه روی مسئله یک ملت کار کرده‌ایم؛ ملتی که به دنبال جواب دادن به تمام مسائلش است. اما یک‌سری از کارهایم درست نشان‌دهنده تحول خودم است.

شهرو خردمند

چه اتفاقی افتاد که بالأخره تصمیم گرفتید در ایران یک نمایشگاه بگذارید و آیا این مجموعه‌ها ادامه پیدا خواهد کرد؟

من فکر کردم که به عنوان یک ایرانی باید کارم را بیاورم و در کشورم به نمایش بگذارم. در ایران همه با کارهای تئاتری من آشنا هستند اما از نقاشی‌های من خبر ندارند. به همین خاطر شاید جالب باشد اگر مردم آثار نقاشی مرا هم ببینند. من آثار زیادی را کشیده‌ام ولی خیلی از آن‌ها را نمی‌شود حرکت داد و اگر قرار بود آن‌ها را به ایران بیاورم، هم متحمل هزینه هنگفتی می‌شدم و هم جایی برای به نمایش گذاشتن‌شان وجود نداشت. بنابراین کارهایی که امکانش وجود داشت را به ایران آوردم. در ابتدا هم قرار بود که 25 تا از آثارم را به نمایش بگذارند اما نمی‌دانم چه شد که 50 و خورده‌ای اثر به روی دیوار گالری "آ" رفت. در مورد بخش دوم سوال‌تان هم باید بگویم که این مجموعه‌ها حتماً ادامه پیدا خواهد کرد.

آیا قرار است که در عالم نقاشی فضاهای جدیدی را تجربه کنید؟یا این روند را ادامه می دهید؟

ایده‌های بسیاری دارم که دوست دارم دنبال کنم. دوست دارم با چیزهای برجسته کار کنم؛ یک‌سری فلز خریدم که یک طرفش نقره‌ای است و یک طرفش سربی و با اینها شروع کردم یک‌سری کارها کردن؛ با اینها می‌شود یک طرح‌هایی را درآورد.

نمایشگاه آثار شهرو خردمند در گالری آ

در حال حاضر وضعیت تئاتر کشورهای اروپایی و همچنین وضعیت گالری‌های آن کشورها چطور است؟

الآن گالری‌های ایتالیایی فقیر هستند و گالری‌دارهای پولدار این کشور به آمریکای جنوبی می‌روند و در آن‌جا کار می‌کنند. دلیلش هم این است که سیستم مالیات آمریکای جنوبی طوری است که آن‌ها در آن‌جا مالیات کمتری را می‌پردازند. از این رو، گالری‌دارهای اروپایی ترجیح می‌دهند که به منطقه آمریکای جنوبی بروند. الآن اروپا به خاطر همین اتفاقات روز به روز دارد فقیرتر می‌شود که این اتفاق بسیار وحشتناکی است. آلمان وضعش در زمینه گالری‌داری خوب است و سوئد، نروژ و بلژیک هم وضعیت بدی ندارند. اسپانیا، یونان، پرتغال و ایتالیا در حال نزول هستند و اما دانمارک و هلند اوضاع‌شان بهتر است. انگلیس‌ها هم که دارند سر قضیه خروج از اتحادیه اروپا حقه‌بازی می‌کنند اما به نظرم این‌بار آن‌ها شدیداً می‌بازند. در مورد فرانسه هم باید منتظر ماند و دید که رئیس‌جمهور جدید این کشور چه اوضاعی را بر فرانسه حاکم خواهد کرد. الآن آمریکایی‌ها در نقاشی حرف اول را می‌زنند و آلمان‌ها هم نقاشان خوبی دارند، کما این‌که یکی از گران‌ترین تابلوهای چند سال اخیر هم برای یک نقاش آلمانی بود. در مورد تئاتر هم الآن اوضاع آمریکا به خصوص در نیویورک و بعضاً در واشنگتن و لس‌آنجلس بسیار خوب است و در اروپا هم شاید اسپانیا و پرتغال شرایط بهتری نسبت به کشورهایی چون فرانسه داشته باشند.