گروه تجسمی هنرآنلاین،این کتاب حاصل بیش از دو سال پژوهش، گردآوری و بازبینی آثار و اسناد مرتبط با یکی از چهرههای تأثیرگذار مکتب سقاخانه است؛ پروژهای که با همت گالری مژده و سرمایهگذاری کامل خانواده زندهیاد استاد تبریزی به سرانجام رسید و هدف آن، ثبت و مستندسازی بخشی از تاریخ هنر معاصر ایران بود. در شرایطی که بخش قابل توجهی از حافظه مکتوب هنر معاصر ایران همچنان پراکنده و نانوشته باقی مانده، چنین پروژههایی نقشی فراتر از یک فعالیت پژوهشی صرف پیدا میکنند و به نوعی جای خالی نهادهای رسمی در مستندسازی تاریخ هنر را نیز یادآور میشوند.
برگزاری مراسم رونمایی از این کتاب همراه با نمایش آثاری از این هنرمند در موزه معتبر و مهمی همچون موزه هنرهای معاصر تهران، بهطور طبیعی این انتظار را ایجاد کرد که نمایش و ارائه آثار در سطحی متناسب با جایگاه تاریخی و هنری صادق تبریزی و در شأن این هنرمند صورت گیرد. این انتظار، نه از سر مطالبهگری حداکثری، بلکه برآمده از جایگاهی است که این هنرمند در تاریخ هنر معاصر ایران به دست آورده است. هنرمندی که آثارش سالهاست در مجموعهها و موزههای معتبر داخل و خارج از کشور نگهداری می شود و به بارها به نمایش درآمده و نقش او در تثبیت زبان بصری مکتب سقاخانه، در متون تاریخ هنر معاصر بارها مورد تأکید قرار گرفته است.
آنچه در عمل رخ داد، اگرچه قابل احترام از حیث برگزاری مراسم بود، اما از منظر خانواده و بخشی از جامعه هنری، قابل دفاع نبود و با انتظارها همخوانی کامل نداشت. این ناهمخوانی بیش از آنکه به کیفیت یک رویداد خاص مربوط باشد، به نحوه تعریف و اجرای سیاستهای نمایش آثار هنری در نهادهای هنری بازمیگردد. اختصاص فضایی محدود و نمایش تعداد اندکی از آثار، پرسشهایی را درباره معیارهای تخصیص فضا و امکانات در موزه هنرهای معاصر مطرح میکند؛ پرسشهایی که نه از سر تقابل، بلکه با دغدغه شفافیت و عدالت نهادی طرح میشوند. چگونه میتوان تفاوتهای محسوس در نحوه مواجهه با این هنرمند و هنرمندان جوان تر را توضیح داد و این تصمیمها بر چه سیاستها و اولویتهایی استوارند؟
عدم حضور نماینده خانواده در مراسم رونمایی کتاب نیز در همین چارچوب قابل فهم است. این تصمیم نه واکنشی احساسی، بلکه نتیجه تأملی بود بر شیوه برگزاری برنامه و سطح بازنمایی آثار. در واقع، این غیبت را میتوان نشانهای از فاصله میان انتظارات خانواده هنرمند و سازوکارهای اجرایی نهاد میزبان دانست. طبیعی است که وقتی انتظار برای ارائه تصویری جامعتر از کارنامه هنرمندی برآورده نمیشود، خانواده او احساس رضایت کامل نداشته باشد.
در عین حال، ضروری میدانم از گالری مژده بهدلیل پیگیری مستمر و نقش مؤثرش در به ثمر رسیدن این پروژه پژوهشی قدردانی کنم. نقش چنین نهادهای مستقلی در پیشبرد پژوهشهای جدی هنری، نشان میدهد که بخش مهمی از تولید دانش و حافظه تاریخی هنر معاصر، امروز بر دوش تلاشهای مراکز خصوصی هنر است. همچنین از تمامی هنرمندان، پژوهشگران، گالریداران، مجموعهداران، اساتید، دانشجویان و مخاطبانی که در مراسم رونمایی حضور داشتند و نیز از موزه هنرهای معاصر تهران ـ بهرغم تمامی کاستیها ـ بابت میزبانی این رویداد، سپاسگزارم.
تجربه نمایش آثار صادق تبریزی در برخی رویدادهای هنری خارج از کشور - از جمله نمایش اخیر آثار این هنرمند در رویداد آرت ابوظبی ۲۰۲۵- نشان داده است که برای این آثار، امکان برنامهریزی حرفهایتر و مواجههای مبتنی بر احترام شایسته وجود دارد. این تجربهها نشان میدهد که مسئله، صرفاً کمبود امکانات یا مسایلی نظیر ضیق وقت -آن طور که مسوولان موزه اشاره کرده بودند - نیست؛ بلکه به نحوه اولویتبندی و نگاه راهبردی نهادهای فرهنگی بازمیگردد. مقایسه برخورد گشاده دستانه و توأم با احترام آرت ابوظبی با صادق تبریزی ،با آنچه در تهران رخ داد، برای خانواده این هنرمند تأملبرانگیز بود و میتواند به گفتوگویی جدیتر درباره سیاستهای نمایش و معرفی هنر معاصر ایران منجر شود.
طرح این نکات با هدف تقابل یا مناقشه صورت نمیگیرد. مسئله اصلی، پاسداشت شأن هنرمندی است که سهمی مهم در شکلگیری و تثبیت مکتب سقاخانه داشته و اکنون هشت سال از درگذشت او میگذرد. طرح این بحثها را میتوان تلاشی برای باز کردن باب گفتوگو درباره مسئولیت نهادهای هنری در قبال میراث پیشکسوتان دانست.امید آن که چنین گفتوگوهایی به فرصتی برای بازاندیشی در شیوه مواجهه نهادی با میراث پیشکسوتان هنر معاصر ایران بدل شود؛ میراثی که حفظ و بازنمایی شایسته آن، نیازمند سیاستگذاری فرهنگی روشن، پایدار و مبتنی بر گفتوگوست.