سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "تخت حوضی" به اقتضاء ژانر مشابه خارجی‌اش در کشورهای دیگر که عمده‌تاً مضمونش در تئاتر عروسکی خیمه شب بازی آن‌ها جلوه پر رنگ‌تری پیدا کرده، همه جذابیت‌اش را مدیون دیالوگ‌های تند و تیز و انتقادهای گزنده اجتماعی و کمیک پرسوناژ سیاه است که همواره به مابه‌ازاء‌های بیرون از صحنه نمایش هم اشاره دارد و با این ویژگی‌ها سبب بقاء و حتی تحول نسبی این ژانر نمایشی شده است. در ایران نیز گرچه در گذشته از اجرای نمایش تخت حوضی در عروسی‌ها و جشن‌ها استفاده می‌شد، اما به دلیل آن که در چنین چارچوبی صرفاً تاکید بر شاد و سرگرم کردن مردم به مرور تکراری و تاثیراتش کم رنگ‌تر می‌شد، این ژانر نمایشی برای بقای خودش به تحول موضوعی وحتی در مواردی تغییر نسبی ساختار نیاز پیدا کرد؛ همین سبب شد که مضامین اجتماعی، تربیتی و سیاسی هم حداقل به عنوان چاشنی‌های "بسیار مزه‌دار" به موضوع  و محتوای نمایش افزوده شود. باید یادآور شد که این رویداد هرگز تحمیلی نبوده و بر اساس الزامات خود ژانر نمایشی و نیز بر مبنای نیاز روحی و روانی مردم در یک جامعه بسته بوده است؛ حالا اگر این  ویژگی و خصوصیت در متن و اجرای نمایش تخت حوضی نادیده گرفته شود، این ژانر نمایشی پس رفت می‌کند به حدود یک قرن پیش، یعنی به اواخر دوره قاجار و عملاً برای اکثر تماشاگران امروزی غیرقابل تحمل می‌شود؛ مضافاً این که اگر خود موضوع نمایش هم سرگرم‌کننده و مفرح از کار درنیاید و همزمان درحد "خرافات و جعلیات فرهنگی" باشد در آن صورت، دیگر اجرای چنین نمایشی عاری از هرگونه داده و داشته محتوادار کمیک خواهد بود و اجرایش چنگی به دل نمی‌زند.

نمایش "اخککندو" به نویسندگی محمد مساوات و کارگردانی هادی عامل که هم اکنون در تالار قشقائی تئاتر شهر اجرا می‌شود، نمونه‌ای مثال زدنی برای بررسی موارد فوق است. موضوع نمایش حضور جن در یک خانه است که البته همه چیز در اصل طرح و نقشه‌ای فریبکارانه برای فریب دادن دیگران (تماشاگران) است. نمایش طوری پیش می‌رود که همه افراد خانه حضور جن یا روح را در خانه احساس کرده‌اند و هنگام مواجهه با آن نیز ساده‌لوحانه وحشت می‌کنند؛ یعنی وانمود می‌شود که موضوع جن یا روح برای افراد خانه موضوعی باورپذیر است. این موضوع اگر یک قرن پیش، یعنی در اواخر دوره قاجار مطرح می‌شد، شاید برای عوام موضوعی باورپذیر بود، اما امروزه جزو "خرافات، جعلیات و فریب‌های فرهنگی" است. ضمناً در آغاز از حضور چنین موجود موهومی با عنوان "جن" یاد می‌شود و نمایش که ادامه می‌یابد، دیگر واژه "روح" جای جن را می‌گیرد. البته در این میان تناقضی هم وجود دارد: چنانچه در گذشته هم اشاره به موضوع جن یا روح صرفاً برای خنداندن و یا ترساندن کمیک دیگران بوده، پس اساساً دروغ بوده و چیزی که دروغ باشد در اصل هیچ وقت مردم را نمی‌ترساند و یا نمی‌خنداند، چون همه می‌دانند که دروغ است و جایی برای پرداختن به آن در نمایش نیست.

اختصاص دادن همه زمان نمایش به موضوع جن یا روح، آن هم در شرایطی که هیچ حادثه کمیک و خنده‌داری رخ نمی‌دهد و هیچ مابه ازاء اجتماعی، تربیتی یا سیاسی کمیک هم مطرح نمی‌شود، سبب شده که پرسوناژ سیاه هم که نقش او را شهرام مسعودی بازی می‌کند، فرصت و مانور نمایشی زیادی نداشته باشد و دیالوگ‌هایش هم اجباراً فقط به موضوع  "وجود جن یا روح " که برای تماشاگران موضوعی واهی است، مربوط شود.

متن محمد مساوات عاری از هرگونه داده کمیک و دراماتیک است. اگر در نمایش تخت حوضی مضامین بدیع، اجتماعی، تربیتی و سیاسی با وجاهت بیانی کمیک و طنزآمیزی ارائه نشوند و همزمان نیازهای روحی و روانی تماشاگران هم در میان نباشد، در آن صورت کارکرد هنری و مردمی این ژانر نمایشی "صفر" خواهد بود و این در  وهله نخست، نتیجه غفلت و عوام‌اندیشی نویسنده متن و متعاقباً بی‌تجربگی کارگردان است.

هادی عامل متنی با موضوعی بسیار کهنه، منسوخ و حتی خرافی انتخاب کرده که اساساً در ژانر "کمدی" قرار نمی‌گیرد و "هیچ" خصوصیت و محتوای موضوعی و داستانی مهمی ندارد. دیالوگ‌ها هم اغلب نوعی تمرین و " توان‌آزمایی" شخصی نویسنده در ارائه جملات بسیار معمولی و تاحدی غلط و گاه موزون و مسجع به حساب می‌آید و کار را به مراتب بدتر کرده است: مثلاً در جایی یکی از بازیگران می‌گوید "حیف آن همه خدمات که به تو دادم " ( به جای " به تو کردم" ) یا جملات بی‌معنای دیگری مثل " زیر حرف من یورتمه می‌ری" و....

استفاده از کارت زرد برای اخطار و تنبیه پرسوناژها به قرینه آنچه در بازی فوتبال انجام می‌شود، ترفندی بسیار بی‌تناسب و حتا "بی مزه" است. مسواک زدن دو پرسوناژ در طرفین یک آئینه عرضی برای توسل به یک سری ادا و اطوارهای معمولی و "من درآوردی" که ظاهراً برای نویسنده یا کارگردان "عجیب و خنده‌دار" بوده، جزو بی‌مزگی‌های غیرکمیک و حتی "بی‌ربط"  نمایش است.

ترفند کارگردان برای نشان دادن "جن یا روح دیگ به سر" باید طوری انجام می‌شد که ظاهراً واقعی به نظر برسد و حتی تماشاگران را می‌ترساند، اما او با نقاشی یک لباس کاملاً پوشانه‌ای که دست‌هایی پارچه‌ای دارد و دیگ پارچه‌ای رنگ شده‌ای هم به سرش است، عملاً حتی بازیگری را که چنین لباسی برتن کرده به بازی گرفته است چه برسد به تماشاگران.

تنها وجه نسبتاً قابل توجه نمایش، موسیقی و ترانه‌های کوتاه شاد است که به طور گروهی اجرا می‌شود و اعضای ارکستر که در گوشه سالن حضور دارند، عامل اصلی اجرای خوب آن به حساب می‌آیند.

نمایش "اخککندو" به نویسندگی محمد مساوات و کارگردانی هادی عامل کسی را نمی‌خنداند و اساساً سرگرم‌کننده هم نیست و مهم‌تر از همه این که محتوا و موضوعی غیرجذاب، خرافی و بی‌اساس دارد و از لحاظ کارگردانی هم ضعیف است. البته بازیگران تلاش خودشان را می‌کنند، اما محتوا و موضوع سطحی نمایش آن‌ها را هم کم جلوه و معمولی نشان داده است. ضمناً در  بروشور نمایش ادعا شده که موضوع این نمایش یکی از آئین‌ها و آداب کهن نمایشی برای سرگرم کردن و خنداندن مردم در جشن‌ها و عروسی‌ها بوده که البته صرفاً به عنوان یک "ترفند نمایشی  کارکرد داشته، نه آئین و مهم‌تر این که نمایش عملاً هیچ تماشاگری را سرگرم نمی‌کند و نمی‌خنداند.