سرویس تئاتر هنرآنلاین: تمام سالن‌های تئاترهای تهران امروز به مناسبت سالروز درگذشت حمید سمندریان و به احترام این هنرمند، یک دقیقه سکوت و قیام می‌کنند.

امروز و بر اساس برنامه‌ریزی کانون کارگردانان خانه تئاتر پیش از آغاز تمام نمایش‌ها سه دقیقه از فایل صوتی گفته‌های زنده‌یاد حمید سمندریان درباره تئاتر برای تماشاگران حاضر پخش می‌شود و کارت پستال چاپ شده‌ای نیز به رسم یادبود بین تمام تماشاگران توزیع می‌شود. کارت پستالی که یک روی آن عکس و دست‌نوشته‌ای از سمندریان است و طرف دیگرش یادداشتی که عزت‌الله انتظامی درباره این هنرمند نوشته است.

به راستی دانستن و خواندن آنچه که دیگران درباره هنرمندی بزرگ و تاثیرگذاری همچون حمید سمندریان می‌گویند یا می‌نویسند چه اهمیتی دارد؟ نکته خواندنی این حرف‌ها در چیست؟ مگر گفته‌ها و شنیده‌های دیگران می‌تواند جایگاه او را در تئاتر ما تغییر بدهد؟ باور دارم که تنها اهمیت خواندن، دانستن و شنیدن حرف‌های و نقطه نظرات اهالی هنر درباره هنرمندان بزرگی که از میان ما به رسم بی‌رحم مرگ رفتند، چیزی جز یافتن سرنخ‌های "راز مانایی جاودان" در دل‌ها و ذهن‌های آدمیان نیست. و این همان چیزی نیست که انسان‌ها همیشه و همیشه برای دست یافتن به آن دست به هر کاری زده و می‌زنند. یکی با ساختن اکسیر طول عمر می‌خواهد با جسم‌اش برای همیشه مانا شود و دیگری با اندیشه‌اش و منش‌ و سلوک‌اش برای همیشه نه در میان آدمیان بلکه در دل‌ها و ذهن‌های آنها می‌ماند.

به مناسبت سالروز درگذشت این بزرگمرد تئاتر در میان حرف‌ها و گفته‌های اهالی هنر راز مانایی او را جستجو می‌کنیم.

اسفندماه سال 88، عزت‌الله انتظامی به مناسبت بزرگداشت او در یادداشتی چنین می‌نویسد: سلام... حمید سمندریان... استاد و... مدرس... و کارگردان خوش‌نام تئاتر ایران... بیش از نیم قرن تدریس در دانشکده‌ها و دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران... افتخاری است برای من که از سال 1348 بین شاگردان و بازیگران نمایش "کرگدن" اثر اوژن یونسکو که از 8 دی ماه تا پایان اسفند 1350 در دانشگاه تهران ،تالار فردوسی اجرا شد، حضور داشتم. استقامت و پشتکار و صداقت در هنر را از او اموختم ... عمرش دراز باد.

بهرام بیضایی در چنین روزی در سال 91 در مراسم یادبود سمندریان که در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر برگزار شد، متنی را ارسال کرد و درباره سمندریان نوشت: پرده بسته شد به احترام برخیزیم، به آن سمندر آتشین درود که از خاکسترش جوجگان صحنه برآیند، صحنه خاکستر پهنه سوختگان زنده از آتش خویش بیرقش را به دوش می‌بریم، چه لبخندی بود نمایش داغ‌دار اوست.

قطب‌الدین صادقی ، سمندریان را معلمی کامل توصیف می‌کند که هرگز کار مبتذل نکرد. او معتقد است که حمید سمندریان هرگز برای پول،‌ پست یا خوشآمد دیگران کاری اجرا نکرد، بلکه همیشه کارهایی را به صحنه برد که به آن‌ها اعتقاد داشت. صادقی تفکر و اندیشه سمندریان را یک تفکر اجتماعی درباره‌ بحرا‌ن‌های روز می‌داند و هر نمایش ‌او را یک اتفاق که در تمام آثارش، عشق به انسانیت و جامعه وجود دارد و هرگز عشق در آثار او به معنای فلج شدن احساسات نیست، بلکه رفتن به سوی دیگران است.

رضا کیانیان به سمندریان لقب نوشین دوم تئاتر ایران را می‌دهد و به ایران‌تئاتر می‌گوید: حمید سمندریان منهای همه داستان‌های عاطفی و احساسی که پیرامونش وجود دارد، مهم‌ترین مطلب درباره‌اش این است که عبدالحسین نوشین دوم تئاتر ماست.

کیانیان معتقد است؛ اگر عبدالحسین نوشین تئاتر غربی را به شکل صحیح به ایران آورد، این حمید سمندریان بود که آموزش تئاتر، میزانسن، پرورش بازیگر، ترجمه متون تئاتر غرب را به شکل علمی و دانشگاهى در ایران مطرح کرد. بعد از نوشین که همه میراث‌دار او بودند این حمید سمندریان بود که با بازگشت‌اش به ایران و کارهایی که در ایران اجرا کرد و آموزش‌هایی که داد میراث‌داری به او رسید. و ما همه مدیون او هستیم.

کیانیان با اشاره به اجراهای سمندریان از درام‌نویسان بزرگی چون دورنمات در ایران می‌افزاید: او در آلمان درس خوانده و تحت آموزه‌ها و فلسفه مارکس، شیفته دورنمات بود. به همین دلیل وقتی به ایران آمد متون دورنمات را اجرا کرد. او همچنین متون نمایشى معروف و جهانى دیگرى را روى صحنه برد که در قد و قواره جهانى بود. مثلا اجرای او از نمایشنامه "کرگدن" نوشته اوژن یونسکو به گفته بسیاری، از اجراهایی که از این نمایشنامه در اروپا شده بود، بهتر بود. حتی اوژن یونسکو خودش به ایران آمده و این اجرا را دیده بود و گفته بود این بهترین اجرایی است که از این نمایشنامه دیده‌ام.

او اضافه می‌کند: تئاتر ایران میراث‌دار حمید سمندریان پس از عبدالحسین نوشین است چرا که او به ما یاد داد نگاه غرب چطور باید به ما منتقل شود و چون یک انسان به شدت ایرانی بود و به فرهنگ ایرانی علاقه داشت، میزانس و نوع نگاه غربی را ترجمه می‌کرد و نعل به نعل آن را نمی‌آورد. این نکته بسیار مهمی درباره اوست.

اسماعیل شنگله با بیان خاطراتی از آشنایی و دوستی‌اش با حمید سمندریان، می‌گوید: سمندریان در دوره‌ای به ایران برگشت که هیچ مطلبی درباره تئاتر نمی‌دانستیم. فقط دو کتاب چاپ شده بود. او در دوره‌ای بازگشت که دوران افول لاله‌زار و ورود رقاصه‌ها به تئاتر بود. من جزو کسانی بودم که شانس داشتم و با او آشنا شوم.

شنگله می‌افزاید: متاسفانه آنچه روح حساس حمید سمندریان را اذیت کرد، فقط این نبود که اجازه ندادند برخی نمایشنامه‌های مورد علاقه‌اش را اجرا کند، بزرگ‌ترین آرزوی سمندریان این بود که سرپناهی داشته باشد. هرچند کوچک. همیشه می‌گفت دوست دارم جایی داشته باشم که هر شب بتوانم خودم چراغش را روشن کنم.

ایوب آقاخانی در یادداشتی به مناسبت درگذشت حمید سمندریان می‌نویسد: سمندریان همیشه زنده است و هرگز از حافظه تاریخی تئاتر ایران پاک نخواهد شد. او مرگ او را حذف یکی از ارکان رکین انگیزه نوجویان تئاتر و دانشجویان می داند و ادامه می‌دهد: آرزوی قابل تحققی که بسیاری از دانشجویان داشتند، که اثری را روی صحنه آورند تا استاد سمندریان ببیند و نظر دهد از بین ما رفت.

آقاخانی می‌افزاید: سمندریان همیشه زنده است و هرگز از حافظه تاریخی تئاتر ایران پاک نخواهد شد. اما این بدان معنا نیست ما فقدان فیزیکی او را به سوگ ننشینیم. او نیز به یکی دیگر از اساتید کوچیده از میان ما بدل شد اما رد و اثرش همواره باقی است.

زنده‌یاد حمید سمندریان، کارگردان، مترجم و استاد تئاتر متولد 9 اردیبهشت 1310، روز 22 تیر 1391 پس از یک دوره بیماری چشم از جهان فروبست.

انتهای پیام/