به گزارش سرویس معماری هنرآنلاین، این روزها شهر ما پر شده از ساختمان‌های بلند و کوتاه شبیه هم؛ بی‌هیچ نشانه و هویتی که به ما بگوید این ساختمان به کجا تعلق دارد؟ اگر ساختمانی از گزند حوادث روزگار در امان بماند و 200 ساله شود، مردم آینده با دیدن آن چه برداشتی از حال و احوال ما خواهند داشت؟

آیا همان قدر که ما از دیدن بناهای گذشتگان لذت می‌بریم و از زیبایی‌هایش شگفت‌زده می شویم، آنها هم چنین حالی خواهند داشت؟ سلیقه‌مان را تحسین می‌کنند یا به کج‌سلیقگی‌مان لعنت می‌فرستند؟ و اگر چنین پیش رود، چه اتفاقی برای آینده معماری ایران خواهد افتاد. شاید اولین راهی که به ذهن می‌رسد، کمک دولتی باشد. اعمال قانون برای آن که سازندگان بناهای معاصر، مجبور شوند به معماری بناها توجه بیشتری داشته باشند. اما اگر دولت‌ها هم لزوم احترام به معماری شهری را درک نکرده باشند، تکلیف چه خواهد بود؟

همین پرسش‌ها سبب شد تا رو‌به‌روی غلامرضا میثاقیان بنشینیم تا با او که در سال‌های 86 تا 92، مدیر کل دفتر معماری و طراحی شهری بوده است، درباره قوانین دخیل در معماری معاصر، گپ‌و‌گفتی داشته باشیم.

تا امروز دولت‌ها، چه قدم‌هایی در رابطه با معماری برداشته‌اند؟ نتیجه این اقدامات چه بوده؟

وظیفه دولت این است که قانون را اجرا کند. یعنی قوانین را قوه مقننه تعیین کرده و دولت به عنوان قوه مجریه به آن ها عمل می‌کند. بنابراین دولت زمانی می‌تواند کاری انجام دهد که قوانینی تهیه شده باشد. پس اولین کاری که باید بکنیم این است که به قوانین خود مراجعه کنیم و ببینیم چه قوانینی در حوزه معماری وجود داشته. بعد نوبت آن است که بررسی کنیم دولت، طبق این قوانین آیا عملکرد دولت در رابطه با تحقق وظایف محوله براساس قوانین مثبت ارزیابی می‌شود؟ واقعیت این است که ما در زمینه معماری قانونی نداریم. تنها قوانینی که به آن استناد می‌شود یکی ماده یک قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در سال 51 است. در این ماده قانونی صراحتا چنین آمده است: برای هماهنگ کردن برنامه‌های شهرسازی به منظور ایجاد محیط زیست بهتر برای مردم همچنین به منظور اعتلای هنر معماری ایران و رعایت سبک‌های مختلف معماری سنتی و ملی و ارائه ضوابط و جنبه‌های اصیل آن با در نظر گرفتن روش‌های نوین علمی و فنی و در نتیجه یافتن شیوه‌های اصولی و مناسب ساختمانی در مناطق مختلف کشور و با توجه به شرایط اقلیمی و طرز زندگی و مقتضیات محلی؛ شورای عالی شهرسازی و معماری ایران تشکیل می‌شود، اما در ادامه این قانون و در میان وظایف شورای عالی شهرسازی و معماری، هیچ وظیفه‌ای در حوزه معماری برای این شورا تصویب نشده است. مثلا وقتی قانون سازمان نظام مهندسی را ملاحظه می کنید باز هم در آن از تحقق معماری اسلامی و ایرانی صحبت کرده مثلا در ماده 2 این قانون تحت عنوان اهداف و خط و مشی قانون در بندهای 1و 4 در این زمینه می‌توان موارد زیر را ملاحظه کنیم: (1- تقویت و توسعه فرهنگ و ارزشهای اسلامی در معماری و شهرسازی 4- ترویج اصول معماری و شهرسازی و رشد آگاهی عمومی نسبت به آن و مقررات ملی ساختمان و افزایش بهره وری) اما قوانینش ربطی به معماری ندارد و همه مواد قانونی درباره ساختمان است و در همین راستا هم تکالیفی را برای دولت و سازمان نظام مهندسی تعیین می کند. در نتیجه ما اساسا در زمینه معماری قانونی نداشته ایم که حالا انتظار داشته باشیم دولت ها اقدامی انجام دهند.

کسی هم اعتراضی ندارد؟

اتفاقا هر از گاهی می‌بینیم مطالبه معماری نزد مسئولین، متخصصین و حتی شهروندان وجود دارد. زمانی که من در وزارت مسکن و شهرسازی کار می کردم چه زمانی کارشناس بودم و چه زمانی که مدیر دفتر معماری بودم، هرچند وقت یک بار شاهد وصول مکاتباتی از سوی مسئولین و متخصصین بودم که مطالبه امر معماری می کردند و از وضعیت امروز ناراضی بودند. حتی خاطرم هست یک بار آقای حداد عادل در یکی از سخنرانی ها از این مساله گلایه کردند که چرا اثری از معماری گذشته را امروز نمی‌بینیم ولی همان طور که گفتم، قانونی وجود نداشت.

چرا با وجود این حساسیت‌ها و مطالبه‌ها، هیچ‌وقت قانونی برای معماری تصویب نشد؟

ما دو جور قانون داریم: لایحه و طرح. لایحه از طرف دولت پیشنهاد می شود یعنی این که برای انجام بهتر امور احساس می‌کند به قانونی نیاز دارد، لایحه را تهیه و به مجلس ارائه می‌کند و مصوبه می‌گیرد. طرح یعنی اینکه نماینده‌های مجلس احساس می‌کنند دولت از انجام وظیفه‌ای ذاتی یا ایجابی در زمینه‌ای غافل است. بنابراین قانونی را می‌نویسند و تصویب می‌کنند. بر این اساس تصویب قانونی برای معماری یا باید از کانال دولت عبور می کرد یا نماینده های مجلس نسبت به این موضوع حساسیت نشان می‌دادند. حقیقت این است که در دولت و در وزارتخانه مرتبط، احساس نیاز و تقاضا وجود نداشت.


اجازه بدهید مثالی بزنم. همان طور که می‌بینید ما در تقویم رسمی کشور روزی حتی به اسم روز دوقلوها داریم، اما 10، 12 سال من شخصا پیگیر بودم که روزی به عنوان روز معماری در تقویم درج شود ولی اقدامات ما به نتیجه ای نرسید. یکی از دلایلش این بود که شورای فرهنگ عمومی که مسئول این کار هست، می گوید وزیر مرتبط باید تایید کند که احتیاج به چنین مناسبتی در تقویم رسمی کشور وجود دارد. بر این اساس از وزیر مسکن و شهرسازی آن موقع پرسیدند که آیا شما تایید می کنید روزی با عنوان روز معماری در تقویم کشور ثبت شود؟ که ایشان جواب داد، نه احتیاجی نیست. یا معماران مهندس هستند که روز مهندس داریم یا مهندس نیستند که اگر نیستند و خودشان را از ما نمی دانند ما اصلا نمی‌خواهیم که چنین روزی برای آنها وجود داشته باشد. وزیر بعدی اما بسیار تعجب کرد که چرا وزیر قبلی با این کار مخالفت کرده و تایید کرد و ما هم با حضور در جلسه مرتبط با این مبحث در شورای فرهنگ عمومی از درج چنین مناسبتی در تقویم دفاع کردیم نهایتا متقاعد شدند که روز معماری داشته باشیم.

پس از آن رئیس شورای فرهنگ عمومی مصاحبه کرد و گفت روز سوم اردیبهشت روز معماری است و 5 اسفند که روز مهندسی بوده از تقویم حذف می شود. همه مهندسین به ما حمله کردند که شما بخاطر درج روز معماری نام مهندسی را از تقویم مناسبت‌ها در تقویم کشور حذف کردید. در حالی که ما چنین چیزی نخواسته بودیم. حتی تقاضای ما سوم اردیبهشت نبود. اگرچه به طور خودجوش معماران این روز را روز معماری می دانند، چون روز تولد شیخ بهایی است اما مخالف بودیم چون شیخ بهایی اساسا معمار نیست و ایرانی هم نیست. ما آنقدر معمار سر شناس داشته‌ایم که بخواهیم در سالروز تولدشان، روز ملی معماری داشته باشم. پیشنهاد من این بود که روز تولد استاد قوام الدین شیرازی به عنوان روز ملی معماری انتخاب شود اما نهایتا با اعتراض گسترده مهندسین این روز دوباره از تقویم حذف شد.

یعنی در طول این سال‌ها هیچ تلاشی برای تصویب قانون در این زمینه انجام نگرفت؟

زمانی که مسئولیتی در وزارت مسکن و شهرسازی پیدا کرده بودم یکی از اولین کارهایی که انجام دادم تدوین منشور دفتر معماری و طراحی شهری بود که آن این بود که ببینیم دفتر معماری و طراحی شهری در چه حالی است؟ چه وظایفی دارد؟ و در انجام وظایف خود چه فرصت‌ها و تهدیداتی دارد؟ و در عین حال عوامل دخیل در این امر کدام است و آسیب‌های آنها چیست؟ و نهایتا نسبت به ارائه برنامه‌ای ده ساله جهت نیل به اهدافمان اقدام نمودیم.

این دفتر در سال 76 به وجود آمده بود و تا سال 86 این دفتر هیچ فعالیتی در زمینه معماری نداشت و اگر فعالیت مختصری هم در آن وجود داشت در زمینه طراحی شهری بود. این دفتر مثل یک جزیره در وزارتخانه بود و حتی در استان‌ها ما به ازاء نداشت. همان سال هم زمان شد با تدوین لایحه قانون ساماندهی و حمایت از تولید عرضه مسکن و راه برای احداث مسکن مهر باز شد. یک ماده قانونی در آخرین لحظات به متن این قانون اضافه شد که طبق آن در همه بناهایی که با بودجه دولتی ساخته می‌شود رعایت معماری ایرانی اسلامی الزامی است. این اولین بار بود که در مجلس قانونی تصویب می شد که نشانی از معماری در خود داشت و این دست ما را باز گذاشت که برای این ماده قانونی، آیین‌نامه اجرایی بنویسیم. آیین‌نامه تهیه شده را دولت تصویب کرد. بعدها فرصتی پیش آمد تا در تدوین لایحه قانون برنامه پنجم توسعه را بنویسم. کما اینکه در تدوین لایجه قانون برنامه چهارم هم اصرار کردیم که ما برای تحقق اهدافمان نیازمند تدوین قانون جامع در زمینه معماری هستیم، اما در طی فرایند بررسی و تصویب این قانون به عنوان قانون جامع شهرسازی و معماری تغییر عنوان داد و این بهانه‌ای شد که دوباره معماری به حاشیه برود. حتی در دوره‌ای اسم قانون عوض شد و به قانون شهرسازی و توسعه منطقه‌ای تغییر عنوان یافت. اگرچه این قانون هرگز تهیه نشد، اما کارهایی هم که انجام شد فقط در زمینه شهرسازی بود و معماری در آن دخیل نبود.

سرنوشت قانون برنامه پنجم چه شد؟
در تدوین لایحه قانون برنامه پنجم توسعه اقتصادی؛ اجتماعی و فرهنگی کشور در تدوین مواد قانونی مرتبط با امر معماری ما خیلی اصرار کردیم ولی روند تصویب قانون برنامه پنجم توسعه، مقارن شد با عوض شدن دولت نهم و روی کار آمدن دولت دهم. به همین سبب نمایندگان جدید وزارت مسکن و شهرسازی که از دلایل تدوین این مواد قانونی اطلاع چندانی نداشت، نتوانست آن چنان که باید در مجلس از مواد قانونی پیشنهادی ما دفاع کند و در نهایت موارد بسیار محدودی از پیشنهادات ما آن هم با تغییرات فراوان در قانون مذکور درج شد که مهم‌ترین آن ماده 169 این قانون بود که بر اساس آن مقرر شده بود یک کارگروه ذیل شورای عالی شهرسازی و معماری ایران تشکیل شود تحت عنوان کارگروه شهرسازی و معماری اسلامی ایرانی و وظایفی برایش تعریف شد. این محملی بود که می‌شد چیزهایی از دل آن بیرون آورد ولی همه چیز بستگی به این داشت که این قانون درست اجرا شود. البته باز هم به نسبت خوب بود و مصوباتی نظیر ضوابط و شاخص های لازم برای تحقق شهرسازی و معماری اسلامی -ایرانی و لزوم تهیه سند جامع ارتقاء سیما و منظر شهری و همچنین ضوابط و مقررات احداث نمازخانه در بناهای اداری-تجاری و خدماتی را از شورای عالی شهرسازی و معماری در زمینه معماری اخذ کرد.


یک قانون کوچک و این همه تلاش؟ یعنی کسی از بدنه دولت یا مجلس، ضرورت چنین چیزی را درک نمی کرد؟

اساسا در دولت تشکیلاتی وجود نداشت که تقاضای معماری داشته باشد. در مجلس هم اگر آقای حداد عادل را مثال زدم، باید توجه کنیم که او یک نفر است و تنها یک رای دارد. برای همین در قانون برنامه پنجم توسعه که ما چندین برنامه خوب و جامع در حوزه معماری داشتیم، عملا همه حذف شدند. هرکدم از آن ها به اعتقاد من می‌توانست خیلی راهگشا باشد. کاری که من توانستم در دوره مدیریتم در این وزارتخانه انجام دهم، این بود که منشور دفتر معماری را نوشتم و گفتم الان تقاضاهایی برای معماری وجود دارد و اتفاقا بیشتر از طرف کسانی که تخصص معماری هم ندارند مطرح می‌شوند و بعد از این گفتم که معماری خوب یعنی چه و وقتی این تعریف را درک کردیم باید ببینیم اصلا چه عواملی در معماری موثر هست. دولت، قوه قضائیه، دانشگاه، مهندس هر کدام چه وظیفه‌ای در این خصوص دارند؟ بعد فکر کردیم هدف‌گذاری کنیم و برنامه‌ای داشته باشیم که از کجا به کجا برسیم. مسئله این جا است کسانی که به موضوع حساسیت نشان می‌دهند به معلول نگاه می‌کنند نه به علت. زیرا آنچه که اکنون در کشور ما مانند اکثر کشورهای دیگر ساخته می‌شود ساختمان است و معماری به شمار نمی آید. این آشفتگی‌ها که در شهرها و اخیرا در روستاها ملاحظه می شود همگی معلول است علت در جای دیگری است.

علت چیست؟

ببینید در این زمینه با یک سلسله مشکلات درگیر هستیم که تا آن ها را حل نکنیم نباید انتظار داشته باشیم معماری در کشور ما شکل بگیرد. واقعیت این است که از زمان قاجار به این طرف ما معماری نداشتیم. مثلا یکی از ویژگی‌های معماری این است که بنا باید دارای فضا باشد. فضا یک امرکیفیتی است. معماری هم در و پنجره دارد ولی فرقش با ساختمان این است که معماری دارای یک عطر و طعم و کیفیتی است که این عطر و طعم را نمی توان با معیارهای کمی اندازه‌گیری کرد، نتیجه این می‌شود که ما در حال حاضر معماری نداریم و ما هم متوجه فقدانش نمی شویم. الان مطالبه خیلی از آدم‌ها شده این که حداقل نمای ساختمان‌ها را ساماندهی کنند در حالی که مشکل امروز ما در معماری، نما نیست. نما مال خود بناست. نمی‌شود گفت این ساختمان بد است چون بالای پنجره‌هایش دارای طاقهای نیم‌گرد نیست.

ایجاد معماری حداقل سه پایه اساسی دارد. یکی امری فراموش‌شده‌ است به نام مبانی نظری. شما برای هر کاری که می‌خواهید انجام دهید باید یک پایگاه فکری داشته باشید که در معماری با فقدان آن مواجه هستیم. از طرفی معمار باید به علوم ساختمانی هم مسلط باشد تا بداند ترکیب فلان مصالح برای فلان کار خوب است یا نه؟ یا مثلا چه کار کنیم موقع بالا و پایین رفتن از پله‌ها، افراد خسته نشوند، چی کار کنیم که آب هدر نرود و... از سویی دیگر برای کشورهایی که مثل ما پیشینه معماری دارند، نکته مهم دیگری وجود دارد به نام سنت معماری.

این سنت معماری چه معنایی دارد؟

همان طور که ما سنت فرهنگی داریم مثل نوروز که برگزاری مراسم در جاهای مختلف با هم فرق دارد یعنی سنت سر جایش هست و نمودش متفاوت است، مثلا درونگرایی یک سنت در معماری ما است ولی در هر کدام از شهرها نمودی متفاوت دارد. سنت معماری حاصل یک تجربه است که مثلا در مناطق خزری سقف بناهای قدیمی شیب‌دار هستند.

برگردیم به قسمت مهم یعنی بحث مبانی نظری ما که متولی ندارد و معلوم نیست کجا باید رویش کار کند. ظاهرا باید پژوهشگاه‌ها کار کنند و شما بروید ببینید فعالیت‌هایی که در این پژوهشگاه‌ها انجام می‌شود چقدر در زمینه‌های کاربردی است و چقدر در زمینه نظری و اگر کاری انجام می‌شود در حوزه نظری، چه کاری است؟ ما دو دیدگاه کلی در مبانی نظری داریم. یکی مبتنی بر اندیشه‌های توحیدی و دیگری مبتنی است بر اندیشه مادی.

در ایران تا جایی که در تاریخ سراغ داریم موحد بوده‌ایم و اگر نگاه کنید می‌بینید که در همه آثارمان این دیدگاه توحیدی وجود دارد. اگر دقت کنید می‌بیند ما در کشورمان خیلی فیلسوف نداریم. بیشتر عرفا هستند که بنیان فکری ما را شکل می دادند. غرب فلسفه را پذیرفته که ریشه مادی دارد و ما عرفان را. ما از زمانی دچار فقدان مبانی نظری شده ایم که در کشورمان عارف نداشتیم در نتیجه عرف نداشتیم. یعنی سیره عملی آنچه عرفان می گوید. در گذشته عرفی رایج بود که ریشه در عرفان داشت. به همین دلیل وقتی در و پنجره‌هایی را که توسط نجارهای مختلف ساخته شده بود می‌دیدیم، نوعی وحدت و شباهت در آنها وجود داشت که ریشه در عرف آن زمان داشته است. بنابراین اگر می خواهیم ببینیم باید چه کار کنیم تا ارزش‌های موجود در معماری گذشته احیا شود باید عرفا را به جامعه برگردانیم.

انتهای پیام/

المیرا حسینی