گروه کتاب و ادبیات هنرآنلاین،«من جایی نداشتم بروم و کاری هم نداشتم که برای آن پترزبورگ را ترک کنم. حاضر بودم که همراه هر یک از این گاریها بروم، با هر یک از این آقایان محترم و خوشسر و پز سوار کالسکه بشوم و شهر را ترک کنم اما هیچکس، مطلقا هیچکس، دعوتم نمیکرد؛ انگاری همه فراموشم کرده بودند، مثل این بود که همهشان مرا حقیقا بیگانه میدانستند...»
گاهی یک کتاب، نه با حادثهای بزرگ، بلکه با زمزمهای آرام وارد زندگی خواننده میشود؛ بیسروصدا، اما ماندگار. «شبهای روشن» فئودور داستایوفسکی از همین دست کتابهاست. کتابی که نه میخواهد فریاد بزند و نه قصد دارد جهان را زیر و رو کند، اما وقتی بسته میشود، چیزی درون خواننده متولد شده است. این اثر کوتاه، یکی از شخصیترین و لطیفترین نوشتههای داستایوفسکی است؛ روایتی از شب، تنهایی، امید و عشقی که شاید هرگز فرصت کامل شدن پیدا نکند، اما همین ناتمامماندن، آن را عمیقتر و انسانیتر میکند.
داستایوفسکی «شبهای روشن» را در میانه قرن نوزدهم و در سنپترزبورگ نوشته است؛ شهری که در ادبیات او همیشه چیزی فراتر از یک مکان جغرافیایی است. سنپترزبورگ در این کتاب، شهری نیمهواقعی و نیمهذهنی است؛ پر از خیابانهای خلوت، پلها، کانالها و شبهایی که نورشان غریب است. شبهای سفید شمال، که تاریکی را کامل نمیپذیرند، به استعارهای از وضعیت روحی شخصیتها بدل میشوند: نه کاملا امیدوار، نه کاملا ناامید.
راوی داستان مردی جوان، تنها و منزوی است که خود را «رؤیاباف» مینامد. او نه شغلی مشخص دارد که هویت اجتماعیاش را تعریف کند و نه روابط انسانی پایداری که به زندگیاش معنا بدهد. شبها را به قدمزدن در شهر میگذراند و با ساختمانها، پلها و خیابانها رابطهای خیالی برقرار میکند. او نمونه انسانی است که بیشتر در ذهن خود زندگی میکند تا در جهان واقعی. برخورد اتفاقیاش با دختری جوان به نام ناستنکا، نقطه آغاز روایت است. دیداری ساده و شبانه که به گفتوگوهایی صمیمی در چند شب متوالی میانجامد و زندگی درونی هر دو را، دستکم برای مدتی کوتاه، دگرگون میکند.
«شبهای روشن» از نظر روایی، داستانی کمحادثه اما پر از جزئیات احساسی است. داستایوفسکی عامدانه از پیچشهای دراماتیک پرهیز میکند و تمرکز خود را بر گفتوگو، خاطره و جریان ذهنی شخصیتها میگذارد. آنچه داستان را پیش میبرد، نه اتفاقات بیرونی، بلکه حرکت احساسات است: از تنهایی به امید، از امید به تردید، و از تردید به نوعی پذیرش تلخ. در واقع، میتوان گفت که داستایوفسکی در این کتاب، بیش از آنکه به «نتیجه» علاقهمند باشد، به «فرایند» توجه دارد؛ فرایند شکلگیری یک پیوند انسانی در زمانی کوتاه و شکننده.
اگر بخواهیم کمی عمیقتر نگاه کنیم، «شبهای روشن» کتابی درباره تنهایی انسان مدرن است؛ تنهاییای که نه ناشی از فقر یا طرد اجتماعی، بلکه حاصل ناتوانی در ارتباط واقعی با دیگران است. راوی، انسانی است که بلد نیست در لحظه زندگی کند. او یا در گذشته سیر میکند یا در رؤیای آینده. داستایوفسکی با دقتی روانشناسانه نشان میدهد که چگونه خیالپردازی میتواند هم پناهگاه باشد و هم زندان. ناستنکا، در مقابل، شخصیتی است که اگرچه او نیز تنهاست، اما نگاهش به زندگی عملیتر و زمینیتر است. گفتوگوی این دو، در واقع گفتوگوی دو نوع مواجهه با تنهایی انسان است: یکی درونگرا و ذهنی، دیگری امیدوار به تغییر بیرونی.
زاویه دید اولشخص، یکی از مهمترین ویژگیهای کتاب است. خواننده بهطور مستقیم وارد ذهن راوی میشود و جهان را از دریچه احساسات و برداشتهای او میبیند. این انتخاب باعث میشود روایت بسیار صمیمی و شخصی باشد، اما در عین حال، محدودیتهایی هم ایجاد میکند. ما شخصیتها را همانگونه میشناسیم که راوی میبیند، نه الزاما آنگونه که هستند. همین امر، نوعی عدم قطعیت ظریف به داستان میدهد و خواننده را وادار میکند تا میان سطرها را بخواند و خود مشغول تفسیر شخصیتها شود.
از نظر سبک نوشتاری، «شبهای روشن» یکی از لطیفترین و شاعرانهترین آثار داستایوفسکی است. برخلاف رمانهای متاخر او که سرشار از تنشهای فلسفی، مذهبی و اخلاقیاند، این کتاب لحنی آرام، احساسی و گاه نوستالژیک دارد. زبان آن ساده است، اما سطحی نیست؛ احساسات بیان میشوند، بیآنکه اغراقآمیز یا سانتیمانتال شوند. داستایوفسکی در این اثر نشان میدهد که حتی بدون طرح مسائل بزرگ اجتماعی یا جنایی، میتواند خواننده را عمیقا درگیرکند.
با این حال، این کتاب نیز مانند همه کتابها و رمانها خالی از ضعف نیست. برخی خوانندگان ممکن است شخصیت راوی را بیش از حد منفعل یا خودمحور بدانند. تمرکز شدید بر ذهنیت او باعث میشود دیگر شخصیتها، بهویژه ناستنکا، گاهی به نظر بیایند که بیش از آنکه مستقل باشند، در خدمت رشد عاطفی راوی قرار گرفتهاند. همچنین ریتم آرام و فقدان کشمکش بیرونی جدی، ممکن است برای مخاطبانی که به داستانهای پرحادثه علاقه دارند، خستهکننده باشد. اما این ویژگیها بیش از آنکه نقص باشند، بخشی از هویت آگاهانه اثرند.
«شبهای روشن» را از نظر جایگاه در آثار داستایوفسکی، میتوان یکی از کلیدهای فهم جهان فکری او دانست. این کتاب پیشدرآمدی است بر دغدغههایی که بعدها در آثار بزرگتر و پیچیدهترش بسط پیدا میکنند: تنهایی، رنج، میل به ارتباط، و شکاف میان خیال و واقعیت. بسیاری از منتقدان معتقدند که اگرچه «شبهای روشن» از نظر فلسفی به عمق «برادران کارامازوف» یا «جنایت و مکافات» نمیرسد، اما از نظر احساسی، یکی از خالصترین آثار اوست.
در میان خوانندگان، «شبهای روشن» همواره محبوب بوده است. بسیاری آن را کتابی میدانند که در دورهای خاص از زندگی، بهویژه در جوانی یا در لحظات تنهایی، تأثیر عمیقی روی آنها گذاشته است. نقدهای ادبی نیز اغلب بر صداقت عاطفی، فضای شاعرانه و قدرت روانشناختی اثر تأکید کردهاند. این کتاب بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده و الهامبخش فیلمها، نمایشها و اقتباسهای هنری متعددی بوده است؛ همه اینها نشانهای از جهانشمولبودن تجربهای است که داستایوفسکی روایت میکند.
در نهایت، «شبهای روشن» برای کسانی است که به داستانهای آرام، عمیق و انسانمحور علاقه دارند؛ برای خوانندگانی که میخواهند لحظهای از شتاب روزمره فاصله بگیرند و به صدای درونی خود گوش دهند. این کتاب به شما پاسخهای قطعی نمیدهد، اما پرسشهایی صادقانه درباره ماهیت زیست انسانی ما مطرح میکند. ارزش «شبهای روشن» دقیقا در همین پرسشهاست؛ پرسشهایی که پس از بستهشدن کتاب، همچنان با خواننده میمانند.
شما هم اگر دوست دارید با یک تجربه انسانی ناب مواجه شوید، اکنون میتوانید نسخه دیجیتال رمان «شبهای روشن» را از «فیدیپلاس» تهیه کنید.
این رمان فئودور داستایفسکی در بخش کتابهای الکترونیکی فیدیبو با ترجمههایی از یازده ناشر مختلف در دسترس است که در ادامه معرفی میشود.
«شبهای روشن» با ترجمه سروش حبیبی از «نشر ماهی»، با ترجمه پرویز همتیان بروجنی از «نشر امیرکبیر»، با ترجمه قاسم کبیری از «انتشارات فردوس»، با ترجمه پرویز شهدی از «نشر مجید»، با ترجمه رضا ستوده از «انتشارات نگاه»، با ترجمه میرمجید عمرانی از «انتشارات مهراندیش»، با ترجمه بهاره کیانی از «انتشارات نادریان»، با ترجمه مطهره انصاری از «انتشارات کتاب کوچه»، با ترجمه هانیه چوپانی از «انتشارات کتاب کولهپشتی»، با ترجمه محمدجواد نعمتی از «انتشارات نشر یوشیتا» و با ترجمه نسرین مجیدی از «انتشارات روزگار»، در بخش کتابهای الکترونیکی فیدیبو در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
در بخش کتابهای صوتی نیز، «ماهآوا» نسخه ترجمهشده نشر ماهی با ترجمه سروش حبیبی را با صدای رضا عمرانی و بهناز جعفری منتشر کرده است. همچنین «واوخوان» نسخه صوتی این اثر را با صدای احسان کرمی، «آوانامه» با صدای آرمان سلطانزاده و «نوینکتاب» با صدای کاوه یانقی، برای مخاطبان فیدیبو ارائه کردهاند.
انتهای پیام