گروه تجسمی هنرآنلاین،آرزو آزادی، کیوریتور نمایشگاه، در آغاز نشست درباره ایده محوری پروژه سخن گفت و مجموعه آثار را «خاطره‌ای زخمی از زمین» توصیف کرد؛ جهانی که در آن تنه‌های درختان، ساختارهای سایبورگی و اندام‌های انسانی در یک گفت‌وگوی نمادین با یکدیگر قرار می‌گیرند؛ گفت‌وگویی درباره بقا، آینده و امکان‌های تازه حیات. او تأکید کرد که «هوش خاکستری» تنها مجموعه‌ای از تابلوها نیست، بلکه روایتی درباره نسبت طبیعت و تکنولوژی است که مخاطب را در میان لایه‌های زمان، خاطره و رویا حرکت می‌دهد.

 آصف ابراهیمی؛ از سه دهه جست‌وجو تا بدن‌های هیبریدی

آصف ابراهیمی در ادامه درباره روند شکل‌گیری آثار خود صحبت کرد. او توضیح داد که بدن‌های انسان–ماشین–حیوانی که در این تابلوها دیده می‌شود حاصل بیش از سه دهه کار و جست‌وجوی مستمر است؛ تلاشی برای فهم مرز میان زیست طبیعی و زیست مصنوع، و یافتن امکان‌هایی که بدن تکاملی آینده می‌تواند داشته باشد.

او درباره انتخاب پالت خاکستری و بافت‌های خشن سطح بوم گفت این زبان تصویری آگاهانه برای نشان دادن وضعیت «دوران گذار» برگزیده شده است؛ زمانی که نه طبیعت گذشته به صورت پیشین خود پابرجاست و نه تکنولوژی آینده شکل نهایی‌اش را پیدا کرده است.

ابراهیمی در بخشی از نشست، متن بیانیه خود با عنوان «انسان آینده و سایه هوش مصنوعی» را خواند. در این متن، انسان معاصر «نسل گذار» نامیده می‌شود؛ نسلی که با آینه‌ای تازه روبه‌رو شده است: آینه دیجیتال، نامرئی اما عمیق. او تأکید کرد که هوش مصنوعی تنها یک ابزار نیست، بلکه آینه‌ای است که ترس، امید و خیال را در جان انسان می‌نوازد. از نگاه او، ترس از آینده زمانی فروکش می‌کند که خود انسان روشن‌تر شود؛ نه زمانی که هوش مصنوعی خاموش شود.

دیدگاه سعید حقیر؛ جایگاه «هوش خاکستری» در هنر معاصر

 سعید حقیر با اتکا به متن تحلیلی خود برای کاتالوگ نمایشگاه، آثار را در بستر هنر معاصر ایران و نیز در نسبت با روایت‌های جهانی درباره بحران محیط‌زیست و هوش مصنوعی تحلیل کرد.

او جهان نقاشی‌های آصف را جهانی چندلایه توصیف کرد که در آن طبیعت فرسوده، بدن‌های سایبرنتیک و خاطره انسانی هم‌زمان حضور دارند. به اعتقاد او، این تصاویر نوعی «وحشت آینده» را به نمایش می‌گذارند؛ آینده‌ای که در آن درختان پوسیده‌اند و انسان پایه‌کربنی به عنصری نوستالژیک در حافظه ربات‌ها و موجودات ماشینی بدل شده است، موجوداتی که در حباب‌ها یا در صفحات دیجیتال، جهان پیشا-ماشینی را همچون تصویری دور نگه می‌دارند.

خوانش خوش‌بینانه رحیم خستو؛ از ترس پایان تا امید تکامل

 رحیم خستو با وجود همدلی با بخش‌هایی از این نگاه انتقادی، از زاویه‌ای دیگر به آثار و مفهوم آینده انسان نگاه کرد. او تأکید کرد که می‌توان از افق خوش‌بینانه‌تری به آینده تکنولوژیک نگریست و این تصاویر را صرفاً به‌عنوان پیش‌درآمد یک جهان هولناک نخواند.

 حقیر در ادامه ی بحث گفت، آنچه برای ما «وحشت‌ناک» به‌نظر می‌رسد، از زاویه دید بدن کربنی و عادت‌های زیستی کنونی ماست. اما از دید طبیعت، برگ سبز و زرد تفاوت زیادی ندارند؛ زنده و خشک، دو لحظه در یک چرخه طبیعی‌اند و طبیعت سوگی انسانی برای هیچ‌کدام ندارد.

 حقیر با تأکید بر این‌که امر «مصنوعی» در واقع مفهومی انتزاعی است که ما ساخته‌ایم، گفت هرچه در جهان وجود دارد، در نهایت بخشی از طبیعت است. او مثال زد که بوئینگ ۷۴۷ به همان اندازه طبیعی است که یک کبوتر؛ هر دو از مواد و قوانین همین جهان ساخته شده‌اند و تنها تفاوت در شکل و کارکردشان است.

او سپس محدودیت‌های فیزیولوژیک بدن انسان را برشمرد: نیاز به اکسیژن، آب، غذا، خواب، تولیدمثل و مجموعه‌ای از نیازهای بدنی که بخش بزرگی از انرژی انسان را صرف بقا می‌کند؛ اموری که در سطحی، تفاوت چندانی با زیست گربه یا سایر جانوران ندارند. به اعتقاد او، آنچه انسان را متمایز می‌کند نه «زنده بودن»، بلکه توان شناخت است. در این نگاه، «حیات» به‌خودی خود امر مهمی نیست؛ شناخت است که به حیات معنا می‌دهد.

حقیر با اشاره به این‌که مغز انسان تنها از بخش محدودی از ظرفیت خود استفاده می‌کند و خود مغز نیز برای صرفه‌جویی در مصرف انرژی، از کارکردهای گسترده‌ترش جلوگیری می‌کند، این پرسش را طرح کرد که شاید ساختارهای غیرکربنی بتوانند امکان رهایی از این محدودیت‌ها را فراهم کنند.

در نگاه او، آنچه امروز به‌عنوان «هوش مصنوعی» می‌شناسیم می‌تواند گام بعدی تکامل انسان باشد؛ نسلی بعدی از انسان که از بدن کربنی عبور کرده و در ساختاری دیگر ادامه پیدا می‌کند. به جای انقراض، انسان می‌تواند در سطحی دیگر به حیات خود ادامه دهد؛ همان‌گونه که گونه‌های پیشین انسانی منقرض شدند تا گونه‌های جدیدتر امکان بروز پیدا کنند. از این رو، به‌جای چسبیدن به بدنِ « ناکارآمد» به تعبیر او، باید امکان تبدیل و ارتقای این بدن را جدی گرفت؛ از قلبی با عمر چند قرن تا اندامی که توانایی‌های فراتر از بدن فعلی دارد.

گفت‌وگوی آزاد؛ از نوستالژی تا موزه آینده

در بخش گفت‌وگوی آزاد، حاضران به ابعاد مختلف رابطه انسان، طبیعت و تکنولوژی پرداختند. برخی شرکت‌کنندگان حباب‌هایی را که در آثار دیده می‌شد – حباب‌هایی که در آن‌ها نشانه‌های طبیعت گذشته حفظ شده‌اند – به موزه‌هایی برای انسان‌های آینده تشبیه کردند. در این خوانش، جهان سبز امروز برای آن موجودات نه مایۀ حسرت، بلکه بخشی از تاریخ بصری خواهد بود؛ همان‌گونه که ما امروز ابزار، عادات و تصاویر گذشتگان را در موزه‌ها می‌بینیم و آن‌ها را در حافظه جمعی خود نگه می‌داریم، بی‌آن‌که ضرورتی برای بازگشت به آن سبک زیست احساس کنیم.

در این بحث‌ها، مفهوم «انسان به‌عنوان موجود ثانوی‌ساز و شناسای طبیعت» نیز مطرح شد؛ ایده‌ای که بر اساس آن، طبیعت برای شناسایی خود به موجودی نیاز داشت که بتواند آن را ببیند، نام بگذارد و بازنمایی کند. از این منظر، انسان مرحله‌ای از خودآگاهی طبیعت است و شاید موجودات پساهیبریدی یا پساکربنی قدم بعدی همین روند باشند.

در ادامه، این نکته نیز طرح شد که بشر در طول تاریخ بارها تجربه نوعی حس آخرالزمانی را پشت سر گذاشته است، اما هر بار در قالب گونه، فرهنگ یا ساختاری تازه به حیات خود ادامه داده؛ گویی که هر بار ققنوس‌وار از دل آتش بحران برخاسته است. در این خوانش، هوش مصنوعی نه پایان انسان، بلکه آغاز شکلی تازه از اوست.

ترس، امید و نقش هنر در زمانه هوش مصنوعی

در بخش دیگری از گفت وگوها، بار دیگر متن بیانیه هنرمند محور بحث قرار گرفت. در این بیانیه، تأکید می‌شود که پرسش اصلی این نیست که هوش مصنوعی چه خواهد کرد، بلکه این است که ما چه خواهیم کرد؛ چه چیزی را در وجودمان نگاه می‌داریم، چگونه زیبایی، رنج و تجربه‌های زیسته خود را روایت می‌کنیم و آیا می‌توانیم از حالت دفاعی در برابر تکنولوژی خارج شده و وارد مرحله گفت‌وگو با آن شویم یا نه؟

در این نگاه، هوش مصنوعی لایه‌ای دیگر از جهان را آشکار می‌کند، اما اگر انسان از ریشه‌های خود جدا شود، اگر تنهایی، ازخودبیگانگی و تکرار خیانت‌های تاریخی دوباره بر او سایه بیندازد، در میان این جهان چندلایه گم خواهد شد. هنر در چنین وضعیتی نقش ثبت و به‌تصویرکشیدن این تلاطم‌ها را بر عهده می‌گیرد؛ به‌گونه‌ای که در نقاشی‌های «هوش خاکستری»، درخت خشک، پرنده مکانیکی، فیگور انسانی، کتاب‌های ناممکن و چشم‌اندازهای ماشینی، همگی در فضایی مشترک تنفس می‌کنند.

آصف در توضیح این وجه از آثار خود گفت که در این مجموعه تلاش کرده است ترس را روایت کند؛ ترس از فراموش شدن، از انقراض، از تکرار تاریخ. در عین حال، در میان تنه‌های زخمی درختان و قهرمانانی که در دل مه حرکت می‌کنند، نشانه‌هایی از امید نیز وجود دارد؛ امیدی که بر تلاش انسان برای حرکت در خلاف جهت باد تکیه می‌کند.

جمع‌بندی و پایان نشست

در پایان نشست، آصف ابراهیمی از حضور و توجه مخاطبان تشکر کرد و تأکید نمود که هدف این آثار نه داوری اخلاقی و نه پیش‌گویی علمی درباره آینده است، بلکه ثبت «شهادت زمانه» است؛ زمانه‌ای که در آن طبیعت زخمی، بدن انسان، ماشین آینده و رؤیاهای مشترک، همگی در یک میدان واحد حضور دارند.

او یادآور شد که «هوش خاکستری» تلاشی است برای تبدیل ترس به امکان گفتگو؛ گفت‌وگویی میان درختان و سایبورگ‌ها، میان خاطره‌های انسانی و الگوریتم‌های تازه، و در نهایت میان مخاطب و جهان در حال تغییری که در آن زندگی می‌کند.

نمایشگاه نقاشی «هوش خاکستری» با آثار آصف ابراهیمی و کیوریتوری آرزو آزادی تا پنجم آذر ۱۴۰۴، از ساعت ۱۶ تا ۲۰ در گالری سوهام برپا است.نشانی: تهران، خیابان سهروردی شمالی، کوچه مهاجر، پلاک ۲، واحد ۱ (جنب موزه رضا عباسی).

انتهای پیام