گروه تجسمی هنرآنلاین، آزادی در توضیح این تعبیر می‌گوید در جهان نقاشی‌های آصف، بوم دیگر فقط یک سطح نقاشی نیست، بلکه به پوستِ زخمی زمین شبیه می‌شود؛ زمینی که انسان با بی‌رحمی و مصرف‌زدگی آن را خراشیده و ویران کرده است. او تأکید می‌کند تنه‌های تنها و بافت‌های خاموش درختان در این آثار، «شهادت‌هایی‌اند از تباهی»، اما همین خاموشی، نقطه آغاز جهانی تازه است که قلم آصف از دل آن بیرون می‌آید و جهانی معلق میان رؤیا و واقعیت می‌سازد؛ جهانی که هنوز در آن امکان روایت و حتی رستاخیز وجود دارد.

او با اشاره به حضور پررنگ درخت و ربات در این مجموعه، درخت را صرفاً پس‌زمینه نمی‌داند و توضیح می‌دهد: «درخت در این جهان تصویری شاهد است و راوی؛ گاهی هم‌سنگ فیگورهای هیبرید کنار آن‌ها می‌ایستد. پوست ترک‌خورده و تنه‌های فرسوده حاملِ زمان، حافظه و محدودیت‌اند؛ همه آن‌چیزی که انسان در این قرن بر زمین تحمیل کرده است.» آزادی در ادامه می‌افزاید در مقابلِ این درختان، ربات‌ها و موجودات سایبورگی مثل نسل تازه‌ای از ساکنان آینده ظاهر می‌شوند؛ موجوداتی که نه کاملاً ماشین‌اند و نه دیگر به معنای کلاسیک، انسان: «در چیدمان نمایشگاه، تلاش کردم این نسبت را پررنگ کنم؛ مخاطب کم‌کم می‌فهمد درختان فقط پس‌زمینه نیستند، بلکه دارند به این بدن‌های جدید نگاه می‌کنند و در سکوت از آن‌ها سؤال می‌پرسند.»

به گفته او، عنوان «هوش خاکستری» نیز از همین وضعیت برزخی برآمده است. آزادی می‌گوید از ابتدا روشن بوده که این مجموعه نه در قلمرو امیدِ سبز طبیعت می‌ایستد و نه در تاریکی کامل آخرالزمان: «خاکستری برای من رنگِ تعلیق است؛ جایی میان زندگی و مرگ، طبیعت و ماشین، رؤیا و واقعیت. هوشی که این جهان را اداره می‌کند، نه صرفاً هوش سبزِ زمین است و نه هوش باینریِ ماشین؛ هوشی زخمی و پر از خاطره است. به همین دلیل این نام به ذهنم رسید؛ هوش خاکستری، هوشی که هنوز می‌پرسد و هنوز می‌خواهد از دل فرسودگی راهی برای ادامه حیات پیدا کند.»

آصف5

آزادی، خوانش متفاوت خود از ربات‌ها در این آثار را نیز توضیح می‌دهد و می‌گوید در روایت‌های معمول علمی–تخیلی، ربات غالباً عامل نابودی است، اما در نقاشی‌های ابراهیمی، ماجرا پیچیده‌تر است: «این موجودات هیبرید در جهانی ویران ظاهر می‌شوند، اما بیشتر شبیه آخرین کسانی‌اند که هنوز می‌توانند بفهمند و حس کنند. در نگاه من، آن‌ها وارثان ناگزیر زمین‌اند؛ نه قهرمان، بلکه نسل بعدیِ مجبور. وقتی به نگاه‌شان و زخم‌های روی پوست‌شان توجه می‌کنیم، می‌بینیم بیشتر پرسش‌اند تا تهدید؛ پرسشی درباره این‌که چطور می‌توان دوباره زیست.» او می‌افزاید در طراحی کیوریتوری عمداً تلاش کرده است ربات‌ها صرفاً هیولا یا ماشین سرد دیده نشوند، بلکه در موقعیتی قرار بگیرند که خودشان نیز نیازمند معنا و همدلی‌اند.

او درباره مسیر چیدمان آثار توضیح می‌دهد که قصد داشته ورود مخاطب به این جهان، تدریجی و روایی باشد: «نمی‌خواستم تماشاگر یک‌باره وسط فریاد پرتاب شود. در ابتدای مسیر، آثار هنوز ریشه‌ای پررنگ‌تر در طبیعت آشنا دارند؛ درخت، پرنده، بافت‌های خاکی. هرچه جلوتر می‌رویم، عناصر مکانیکی بیشتر می‌شوند، بدن‌های هیبرید وضوح پیدا می‌کنند و فضای خاکستری غلیظ‌تر می‌شود تا در انتها به تابلوهایی برسیم که در آن مرز طبیعت و ماشین تقریباً از میان رفته است. این حرکت از نیمه‌طبیعی به نیمه‌ماشینی، داستان فرسایش زمین و تولد هوش خاکستری است و من در کیوریتوری کوشیدم با ترتیب آثار، فاصله‌ها و نور، این روایت ضمنی را تقویت کنم.»

آزادی در بخشی دیگر از سخنانش به مفهوم «رؤیا در دل ویرانی» اشاره می‌کند و می‌گوید اگرچه نقاشی‌ها پر از ترک، زنگ‌زدگی و فرسودگی‌اند، اما در دل همین جهان نشانه‌هایی از رؤیا دیده می‌شود: «پرنده‌ای سفید، لکه‌ای گرم، نوری که از چشم یک سایبورگ بیرون می‌زند؛ این‌ها برای من نشانه‌های رؤیاست. مجموعه اگرچه از فاجعه حرف می‌زند، اما در عمق خود تمرینی برای امید است؛ امیدی سرسخت که حاضر نیست زمین را رها کند.»

او بزرگ‌ترین چالش خود در مقام کیوریتور را برقراری تعادل میان پیچیدگی مفهومی آثار و دسترسی مخاطب می‌داند و توضیح می‌دهد: «کار آصف لایه‌های فلسفی و تکنیکی زیادی دارد؛ اگر فقط روی این پیچیدگی‌ها تأکید می‌کردیم، شاید مخاطب عمومی احساس دوری می‌کرد، و اگر بیش از حد ساده‌سازی می‌کردیم، به آثار ظلم می‌شد. سعی کردم با نوشتن متن‌ها، انتخاب تعداد تابلوها و طراحی مسیر بازدید، فضایی بسازم که هم مخاطب حرفه‌ای بتواند به لایه‌های عمیق‌تر فکر کند و هم مخاطب عادی از همان مواجهه اول، درگیر جهان نقاشی‌ها بشود.»

آزادی

آزادی در جمع‌بندی، جایگاه «هوش خاکستری» را در نقشه هنر معاصر ایران مهم می‌داند و می‌گوید این مجموعه در نقطه‌ای می‌ایستد که امروز بسیار به آن نیاز داریم: «اینجا مسائل تکنولوژی، بحران محیط‌زیست و وضعیت انسان نه در قالب شعار، بلکه در زبان تصویر و ماده تجربه می‌شود. این آثار نشان می‌دهند که می‌توان از دل سنت نقاشی، وارد گفت‌وگویی جهانی شد؛ گفت‌وگویی که هم با ریشه‌های تصویری خودمان پیوند دارد و هم با پرسش‌های امروز جهان.» او در پایان تأکید می‌کند که دوست دارد مخاطب، پیش از هر چیز، به نگاه موجودات و درختان در تابلوها دقت کند: «اگر کمی مکث کنند، می‌بینند این جهان فقط درباره ماشین‌ها نیست؛ درباره خودِ ماست و درباره زخمی که بر تن زمین گذاشته‌ایم.»

نمایشگاه «هوش خاکستری» با آثار آصف ابراهیمی و کیوریتوری آرزو آزادی تا ۳۰ آبان‌ماه در گالری سوهام، واقع در تهران، خیابان سهروردی شمالی، کوچه مهاجر، پلاک ۲، واحد یک (جنب موزه رضا عباسی) برپاست و علاقه‌مندان می‌توانند در روزهای برگزاری نمایشگاه از این مجموعه دیدن کنند.

انتهای پیام