گروه سینما هنرآنلاین،این فیلم که هم‌اکنون به صورت اکران آنلاین در پلتفرم فیلم‌نت در دسترس مخاطبان است، این پرسش را از همان لحظه اول مقابل چشم می‌گذارد.پرسشی که نه‌تنها در خط داستانی، بلکه در بافت بصری، صوتی و حتی طراحی لباس فیلم تنیده شده است.

رشیدی در نخستین تجربه‌ی بلند خود به‌عنوان کارگردان و نویسنده، سراغ مفهومی می‌رود که در مرز میان فلسفه، وحشت و اخلاق حرکت می‌کند؛ میل انسان به بقا، حتی اگر بهایش نابودی دیگران باشد.ایده‌ی فیلم از دل تاریخ می‌آید.

رشیدی با الهام از روایت‌هایی درباره‌ی آزمایش‌های نازی‌ها روی انسان‌ها، جهانی خیالی می‌سازد که در آن گروهی از جوانان، بی‌آن‌که بدانند، به بخشی از پروژه‌ای مرموز بدل می‌شوند.

فیلم نه1

از این پیش‌زمینه‌ی تاریخی، بستری برای بازآفرینی یک آزمایش خیالی و هولناک می‌سازد؛ آزمایشی که در آن، 9 نفر جوان به شکلی مرموز انتخاب می‌شوند و بی‌آن‌که بدانند، به قربانیان یک پروژه‌ی غیرانسانی بدل می‌گردند.

این پیوند میان تاریخ و خیال و گذشته و حال، به فیلم وجهی خاص و متمایز بخشیده است.فیلم با نریشن قربانی آغاز می‌شود؛ صدایی خسته، انسانی که در آستانه‌ی نابودی است و از دل روایت خود، ترسی پنهان را به مخاطب منتقل می‌کند.

همین نریشن از همان ابتدا به فیلم لحنی ذهنی می‌دهد، گویی آنچه می‌بینیم بازتاب حافظه‌ی کسی است که درون چرخه‌ی مرگ گرفتار شده.روایت در ادامه تغییر می‌کند و فیلم با نریشن قاتلی به پایان می‌رسد که برای نجات خویش، خون دیگران را مباح شمرده است.این جابه‌جایی در صدا و زاویه‌ی دید، تم فلسفی فیلم را کامل می‌کند: مرز میان قربانی و جلاد، باریک‌تر از آن است که تصور می‌کنیم.

فیلم از همان آغاز، تماشاگر را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد.هیچ چیز قطعی نیست؛ نه روابط میان شخصیت‌ها، نه هدف آن آیین و نه حتی واقعیت زمان و مکان.

این ابهام عامدانه، مخاطب را وادار به مشارکت در روایت می‌کند تا خود در ذهنش قطعات پراکنده را کنار هم بگذارد.روایت در فضای باز آغاز می‌شود — حیاطی مرطوب، جنگلی آرام، یا محوطه‌ای که نشانی از تهدید ندارد.

سپس همه‌چیز به فضای بسته‌ی مرکزی خانه کشیده می‌شود؛ جایی که آیین و آزمایش شکل می‌گیرد و به تدریج گفت‌وگوهای پرشور به سکوت و اضطراب بدل می‌شود.هرچند در نماهای پایانی، فیلم دوباره به فضای باز بازمی‌گردد، اما این بازگشت، بازگشت به آزادی نیست.

در انتها ما با فضای خصوصی قاتل مواجهیم؛ گالری‌ای از تصاویر قربانیان و لحظاتی هولناک که یادآور تداوم چرخه‌ی خشونت و آزمایش است.با وجود این رفت‌و‌برگشت‌های مکانی، حس خفقان در تمام طول فیلم حفظ می‌شود.دوربین رشیدی روی دست است و آرامش ندارد.

این بی‌قراری، ضربان اصلی فیلم را می‌سازد: تماشاگر هر لحظه حس می‌کند در کنار شخصیت‌هاست، در فاصله‌ی نفس کشیدن و مرگ.این انتخاب به‌جای سکانس‌های ایستا، ریتمی عصبی و زنده می‌آفریند که به‌خوبی با مضمون فیلم هم‌خوان است.

فیلم نه2

در کنار تصویر، موسیقی و صداگذاری نیز تأثیری چشمگیر در شکل‌گیری فضا دارند.رشیدی خود موسیقی و صداگذاری را انجام داده و این انسجام باعث شده تا صدا نه صرفاً همراه تصویر، بلکه مکمل آن باشد؛ صدایی که در نسخه اکران آنلاین فیلم سینمایی ۹ در فیلم‌نت نیز تماماً کیفیت «درون‌ذهنی» خود را حفظ کرده است.

از صدای خش‌خش برگ‌ها و وزش باد گرفته تا ناله‌های خفیف و ضرباهنگ‌های ناهنجار و زمزمه‌هایی به زبان آلمانی، هر عنصر صوتی در خدمت ساخت ترسی درونی است.در بسیاری از لحظات، سکوت دقیق‌تر از هر فریادی عمل می‌کند؛ سکوتی که نفس تماشاگر را می‌گیرد و او را در دل آزمایش همراه شخصیت‌ها می‌کند.

طراحی لباس‌ها نیز در جهان فیلم نقش مهمی دارد.لباس‌ها ساده‌اند، اما در عین سادگی معنا دارند.طیف رنگ‌های خاکی، طوسی و قهوه‌ای در ترکیب با نور محدود و سایه‌های طبیعی، فضایی بی‌زمان و خنثی می‌سازد؛ گویی شخصیت‌ها از تاریخ و مکان جدا شده‌اند و به سوژه‌های آزمایشی بدل گشته‌اند.

رنگ قرمز، که گهگاه در جزئیاتی کوچک ظاهر می‌شود، به نشانه‌ای از مرگ و قربانی‌بودن بدل می‌شود.این انتخاب‌های دقیق در طراحی لباس و ترکیب آن با نور و قاب‌بندی، در ساخت جهان سرد و خفقان‌آور فیلم نقش مهمی دارند.

اما فراتر از همه‌ی این جزئیات فنی، «نه» فیلمی است درباره‌ی ذات انسان؛لحظه‌ای که حرص و میل به بقا از اخلاق پیشی می‌گیرد.

رشیدی در این اثر، انسان را موجودی دوگانه نشان می‌دهد — قربانی‌ای که در نخستین فرصت، به جلاد بدل می‌شود.فیلم در بطن خود می‌پرسد: آیا میل به زندگی می‌تواند چنان شدید شود که انسانیت را نابود کند؟و اگر چنین است، مرز میان اخلاق و جنایت کجاست؟این پرسش‌ها نه در قالب دیالوگ، بلکه از طریق تصویر و صدا و بدن شخصیت‌ها طرح می‌شوند.

در نهایت، «نُه» تجربه‌ای است از مواجهه با خویشتن.تماشاگر در پایان، وقتی نریشن آخرین بازمانده را می‌شنود، درمی‌یابد که شاید همه‌ی ما در این آزمایش شرکت کرده‌ایم؛آزمایشی برای سنجش مرز اخلاق، ترس و بقا.

رویا عطار زاده اصل(منتقد سینما)

انتهای پیام