چهل و یکمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلمتئاترهای شاخص خانه هنرمندان ایران، به نمایش فیلمتئاتر «دایی وانیا» به کارگردانی راس مکگیبن و یان ریکسن (محصول ۲۰۲۱) اختصاص داشت. پس از نمایش این اثر، نشست نقد و بررسی آن با حضور علیرضا نراقی منتقد تئاتر و مجید امرایی دراماتراپیست و پژوهشگر برگزار شد.
علیرضا نراقی در این نشست گفت: به عکس ایران، نمایشنامه «دایی وانیا» در بین آثار چخوف یکی از محبوبترین آثار در جهان است. در ایران در مقایسه با سایر آثار چخوف، «دایی وانیا» کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، در همین چند سال اخیر چند اجرای مهم از آن داشتهایم که یکی از آنها، همین اجرا بود که در دوران کرونا انجام شد و ما امروز آن را دیدیم.
وی افزود: در چنین شرایطی اصولاً روابط اجتماعی و روابط روزمره هم دچار مشکل میشوند و جغرافیای خودشان را از دست میدهند. چخوف دقیقاً راجع به همین سردرگمی مینویسد. فروپاشی آن نظام فئودالی که رو به ویرانی است؛ اینکه آرامآرام شهرها بزرگتر میشوند، صنایع عظیمتر میشوند و نظام تولیدی پیشین موضوعیت خود را از دست میدهد، طبیعتاً نظام اخلاقی هم که بر آن نظام متکی بود از بین میرود. این وضعیت را در نظریهپردازیها «وضعیت انسداد» یا «نهیلیزم» مینامند؛ یعنی وضعیتی که نظریههای جایگزین هنوز پرورده و مستقر نشدهاند. ما میتوانیم به جرأت بگوییم تقریباً همه نمایشنامههای چخوف با این وضعیت مواجهاند. آن لایه اجتماعی که گفتم، برای ما بسیار ملموس است؛ زیرا شرایط ما نیز همین است. این وضعیت زاینده نوعی ملال است، چون سیستم قدیم رفته و سیستم جدید هم جایگزین نشده است و افق قابل اتکایی هم ارائه نداده است. همین پیدا نکردن جغرافیای خود در شرایط اجتماعی و نظام تولید نوعی ملال ایجاد میکند، چون افقی وجود ندارد و چشماندازی هم دیده نمیشود.
نراقی در ادامه صحبتهایش ضمن تحلیل آن چه درباره «ملال» بیان کرد، توضیح داد: وقتی از ملال صحبت میکنیم، سه لایه را باید از هم تمیز دهیم: اول، ملال در موقعیت؛ مثلاً وقتی در فرودگاه منتظریم، کارهایمان را انجام دادهایم و فقط منتظر ساعت پرواز هستیم. این انتظار برای ما ملالآور است. یا وقتی با تأخیر حرکت وسیله نقلیه روبهرو میشویم، یا ملالی که در ترافیک تجربه میکنیم. دوم، ملال در فرایند است؛ یعنی کل یک فرایند برایمان ملالآور است؛ مثلاً کل یک مجلس یا مراسم برای ما خستهکننده و ملالآور است، از ابتدا تا انتها. مثلاً برای من اغلب مجالس عروسی ملالآور است و این حس از ابتدا تا انتها با من همراه است. البته این برای هر کسی متفاوت است، بسته به سلیقه و نوع نگاهش اما یک ملال دیگر هم داریم: ملال از بودن. یعنی من از زندگیام دچار کلافگی و کسلی میشوم. دیگر نمیتوانم زندگیام را تاب بیاورم و نمیدانم با آن چه کنم.
مجید امرایی دراماتراپیست و پژوهشگر در بخش بعدی این نشست گفت: بحرانی که در نمایش رخ میدهد، از تصمیم پروفسور برای فروش ملکش آغاز میشود. این تصمیم در واقع یک مسئله بزرگ ایجاد میکند. در دراماتراپی، بحران تحت عنوان «مسئله» مطرح میشود؛ مسئلهای که نقشها و شخصیتهای ما را دچار چالش میکند.این بحران آنجا به اوج خودش میرسد که افراد از منظر نقشی دچار مسئله میشوند و نقش فردی و اجتماعیشان دیگر رضایتبخش نیست. در روابط بیننقشی هم دچار چالش هستند. این عدم رضایت هر چه جلوتر میرود حادتر میشود، زیرا افراد در روابط نقشی قرار میگیرند که تعارض ایجاد میکند. فردی که از منظر نقشی دچار مسئله میشود، در سه موقعیت قرار میگیرد: یا دچار محدودیت نقش میشود (که در ادامه توضیح خواهم داد کدام شخصیتها در این نمایش دچار محدودیت نقش هستند)، یا دچار تکرار نقش میشود (که باز هم توضیح میدهم کدام شخصیتها این ویژگی را دارند)، یا دچار مخدوش شدن نقش میشود. در این نمایش، وانیا شخصیتی است که دچار نقش مخدوش است.
وی ادامه داد: مهمترین نشانههای روانشناختی ـ یا بهتر است بگویم از نگاه رواننمایشگری ـ در شخصیتهای نمایش به ترتیب چنین است: استاد بازنشسته دانشگاه که پا به کهولت سن گذاشته و سالها با درآمد ملک روستایی همسر اولش در شهر زندگی کرده، حالا که به پیری رسیده ازدواج مجدد کرده و زن جوانی اختیار کرده است. همین عنصر، او را به چالش کشیده است. همسر جوان او، یلنا، نیز از نگاه دیگری دچار همین چالش است؛ از منظر نقشی، او دچار مخدوش شدن است، چون نه انتخابش متناسب با سنش بوده، نه توانایی مواجهه با شرایط موجود را دارد، خصوصاً در روابط عاطفی با زن جوانش ناتوان است و در روابط بیننقشی با دیگران هم رضایت ندارد. شرایط جسمی او نیز او را راضی نمیکند. درست به همین دلیل، او به عنوان «فرد دچار مسئله» شناخته میشود. بخش عمده شخصیتهای نمایش دچار مسئلهاند و مسائلشان به هم پیوند میخورد و در واقع همین پیوند است که این نمایشنامه را برای ما میسازد.
وی اظهار کرد: در تئاتر، با داستانی روبهرو هستیم که ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است، اما در رواننمایشگری داستان عموماً واقعی و مسئلهمحور است. یعنی هر کدام از شخصیتهای این نمایشنامه اگر قرار باشد در کارگاه رواننمایشگری حضور داشته باشند، معنا پیدا میکنند. اما کنار هم بودن این شخصیتها، چون ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است، تحت عنوان تراپی نمیتوان به آن نگاه کرد.
فصل دوم جلسات فیلمتئاترهای سینماتک خانه هنرمندان ایران با دستهبندی «تراژدیهای مدرن روانشناختی» انتخاب شده و طی پنج هفته مستمر از ماه مهر (چهارشنبههای مهر) با همکاری مشترک انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش گذاشته میشود.