گروه موسیقی هنرآنلاین، فیدیبو آرت گام‌های زیادی در این راه برداشته و جدا از مواردی چون تئاتر، جلسات کتابخوانی، کنسرت و… یک موضوع جدید را وارد ایران کرده که مردم ایران سال‌ها از آن محروم بودند. استانداردهای جهانیِ فیلم–کنسرت‌هایی که فیدیبو در هفته‌های اخیر در تهران اجرا کرده نشان می‌دهد که می‌توان با زیرساخت بومی، رویدادی هم‌سطح نمونه‌های جهانی رقم زد. فاز نخست این مسیر با فیلم-کنسرت «هری پاتر» شروع شد و فاز دوم با سه گانه «ارباب حلقه‌ها» ادامه یافته است و این مسیر که از آن استقبال خوبی صورت گرفته نشان داده فیلم-کنسرت‌ها، ظرفیت شکل‌گیری یک بازار رویداد فرهنگی را در ایران دارند.

وقتی حماسه روی صحنه می‌آید

فضای «ارباب حلقه‌ها» ذاتاً حماسی، سنگین و آیینی است. همین خصلت، از نخستین نت‌های اُرک‌ها تا نغمه‌های روهیریم، در سالن به گوش می‌نشیند و تماشاگر را به همان حسِ «جشن و سوگواری هم‌زمان» در آثار پیتر جکسون می‌برد که با موسیقی هاوارد شور شناخته می‌شود. اجرای زنده با ارکستر ۱۵۰ نفره عمق و حجم و روح صدایی می‌دهد که در ضبط خانگی با بهترین بلندگوها هم هرگز لمس نمی‌شود. همه چیز در فضای فیلم-کنسرت ارباب حلقه‌ها رنگ و بوی دنیای سرزمین میانه را دارد و خلاقیتی که گروه موسیقی در استفاده از سازها داشته کاری کرده که نت‌ها چون رودخانه‌ای پیوسته جاری‌ هستند. این اتمسفر و فضا برای مخاطب ایرانی به‌واقع کم‌یاب است و خودِ شنیدن آن، ارزش یک «تجربه منحصر به فرد» دارد.

ارباب4

خلاصه سه‌گانه روی یک سن؛ روایت فشرده، درک روشن

امتیاز مهم این اجرا، خلاصه‌سازی سه‌گانه‌ای نزدیک به ده ساعت از عالم سینما روی پرده نقره‌ای سالن اسپیناس پالاس در کنار گروه ارکستر بود؛ برش‌هایی که در پایان هر سکانس به نقطه اوج موسیقایی می‌رسید و حلقه‌های موسیقی گروه را کامل می‌کرد. حاصل کار از جنس «ویدئو–کنسرت»های شتاب‌زده نبود؛ نظم روایی برقرار بود و تماشاگر ناآشنا هم می‌توانست اسکلت داستان را بفهمد: از شایر تا موریا، از هلمزدیپ تا میناس‌تیریث، از هوسِ حلقه تا رهاییِ آتش و گداخته‌های موردور چه برای هواداران قدیمی و چه برای کسانی که این دنیا را نمی‌شناسند؛ هیجان‌انگیز است. برای طرفداران قدیمی، این چینش حکم مرورِ خاطراتی را داشت که با نبض ارکستر دوباره جان می‌گرفت و برای تازه‌واردها، پلی شد به جهان تالکین بدون نیاز به پیش‌دانسته‌های حجیم از کتاب‌ها و دنیای پر رمز و راز او.

سالن و دکور؛ خلاقیت در دل محدودیت

انتخاب سالن برگزاری فیلم-کنسرت‌ها به درستی صورت گرفته؛ آکوستیکِ قابل اعتماد، دید مناسب و نظم ورود و خروج و پارکینگ کافی اجرا را به تجربه‌ای روان تبدیل می‌کند. فضای بیرونی سالن اسپیناس پالاس اختصاص یافته به دکورهایی جالب توجه از دنیای سرزمین میانه که فضای عکاسی را برای هواداران تالکین فراهم می‌کند. دکور صحنه خود فیلم-کنسرت هم با وجود محدودیت‌ها، با نشانه‌های مینیمال و هوشمندانه به سرزمین‌های دنیای سیلماریلیون اشاره می‌کرد: رنگ، پرچم، بافت و نورهایی که میان تاریکی موردور و سپیدی گوندور نوسان می‌کند. چنین میزانسنی نشان می‌دهد که برگزارکننده به «موسیقی و تصویر» مجال دیده‌شدن می‌دهد و از شلوغ‌کاریِ بی‌نیاز پرهیز می‌کند و همانطور که در ابتدای مراسم به حضار گفته می‌شود: قرار است جادوی کتاب و سینما و موسیقی بایکدیگر

ادغام شود.

ارباب5

از فندوم تا اجتماع فرهنگی

فیلم–کنسرت فقط یک برنامه سرگرمی نیست؛ آیین است. آیینی که هواداران را با زبان مشترک دور هم جمع می‌کند. این گردهمایی‌ها «مصرف فرهنگی» را به «تجربه هویتی» تبدیل می‌کند: شال‌های سبز روهیریم، سنجاق‌های لوریِن، گوش‌های الفی حضار، شوخی‌هایی که مردم با یکدیگر دارند و کاسپلی‌هایی که بعضی از افراد می‌پوشند و با دیگران عکاسی می‌کنند. در چنین مجالی، تماشاگر صرفاً مخاطب نیست؛ عضو یک اجتماع است و این همان جایی است که سرمایه اجتماعی شکل می‌گیرد: شبکه‌ای از علاقه‌مندان که می‌شود با آن رویدادهای بعدی، کارگاه‌های آموزشی، گردش‌های شهری و حتی شاید در آینده فعالیت‌های جدیدتری ساخت.

موسیقی سمفونیک به زبان فانتزی

بخش مهمی از مخاطبانِ این اجرا، شاید هیچ‌وقت برای یک کنسرت کلاسیک صرف بلیت تهیه نمی‌کردند؛ اما «ارباب حلقه‌ها» پلی شد تا موسیقی سمفونیک با زبان محبوب آنان سخن بگوید. لایت‌موتیف‌ها در این قالب، کلاس درسِ نادیدنی‌ برای همه هستند: آهنگساز چگونه برای سرزمین‌ها و نژادها هویت شنیداری می‌سازد؟ چرا هارمونی موردور تاریک و بی‌قرار است و ملودی شایر شاد و شوخ و شنگ؟ این مواجهه، ذائقه موسیقایی را وسعت می‌دهد و در درازمدت، مخاطب آگاه‌تر و باهوش‌تری از نسل زد و وای یا سایر سنین می‌سازد؛ سودی که به کل چرخه موسیقیِ جدی و سلیقه و سواد رسانه‌ای عموم مردم می‌رسد.

ارباب3

جهانی‌شدن تجربه؛ پایان حسِ انزوا

یکی از ارزش‌های نمادین این سلسله اجراها این است که تجربه ایرانیان را با استاندارد جهانی هم‌تراز می‌کند. در این مراسم‌ها همان چیزی که یک طرفدار در لندن می‌بیند، این‌جا نیز رخ می‌دهد؛ نه نسخه دست‌دوم یا پیش پا افتاده که رویدادی تقریبا هم‌قد و گواه این ادعا اظهارات شاهدینی است که رویدادهای خارجی این مراسم‌ها را نیز دیده بودند و در گفتگو با من از کیفیت کار اجرا شده در ایران می‌گفتند. باور دارم این هم‌ترازی، حسِ «عقب‌مانده گی فرهنگی» را می‌شکند و شهروند ایرانی را در مقام شهروند فرهنگی جهانی می‌نشاند؛ نتیجه‌اش افزایش اعتمادبه‌نفس جمعی و میل به مشارکت در برنامه‌های بعدی‌ این چنینی است که حاصل تلاش بخش خصوصی است.

اقتصاد تجربه؛ فراتر از یک شب موسیقی

چنین رویدادهایی، اگر پیوسته شوند، به یک اقتصاد تجربه بدل می‌شوند: گردش مالیِ فروش بلیت، فرصت‌های همکاری برندها، فروش کالای فرهنگی رسمی، محتوای پس از اجرا و حتی گردشگری فرهنگی (سفر از شهرهای دیگر برای حضور چرا که کم نبودند بینندگانی که از سایر شهرها برای این اجرا آمده بودند). این چرخه اگر با برنامه سالانه و تقویم ثابت همراه شود، به مرور برای شهر میزبان «هویت رویدادی» می‌سازد؛ چیزی که همه از آن سود می‌برند: برگزارکننده، هنرمند، مخاطب و کسب‌وکارهای پیرامونی.

در اینجا لازم می‌دانم که نقش فیدیبو و فیدیبو آرت را پررنگ‌تر ببینیم؛ گذار از یک پلتفرم محتوایی دیجیتال به متولی تجربه، تصمیم کوچکی نیست. حمایت ساختاری گروه دیجی‌کالا این تصمیم را از خیال به اجرا تبدیل کرده و به‌نظر می‌رسد مدیریت و تیم جدید فیدیبو بعد از ریبرندینگ این محصول حالا وارد دنیای تازه‌ای از کارشان شدند. این پیوندِ «دانش پلتفرم» با «جسارت اجرایی» همان حلقه مفقوده‌ای بود که حالا پیدا شده است. نتیجه‌اش، رویدادی است که به‌جای اتکا به موج، خودش موج می‌سازد.

ارباب6

فاز دوم فیلم-کنسرت‌های فیدیبوآرت نشان داد که فیلم–کنسرت‌ها در ایران به مرحله «اعتماد» رسیده‌اند؛ اعتماد مخاطب که سالن را پر می‌کند و اعتماد برگزارکننده که به مقیاس بزرگ‌تر برگزاری رویدادش می‌اندیشد. خبر خوش این‌که آبان ماه، «گیم آو ترونز» روی صحنه خواهد آمد؛ انتخابی که با ریتم‌های کوبه‌ای و موتیف‌های پرپیچ‌وخم رامین جوادی، می‌تواند فصل تازه‌ای از هیجان را رقم بزند. اگر این نقشه راه دنبال شود، «هری پاتر» شروع بود، «ارباب حلقه‌ها» تثبیت، و «گیم آو ترونز» می‌تواند امتدادِ یک سنت نو باشد.

و برای پایان، چه تعبیری شایسته‌تر از زبانی که خودِ تالکین به ما آموخت؟

و این‌چنین، در روشنای آخرین نت، تالار اسپیناس پالاس آکنده از طنین شد؛ طنینِ گام‌هایی که هر یک از شایر و روهان و گوندور آمده بودند و این‌جا، در قلب تهران، حلقه‌ای نو ساخته شد؛ یکی برای هواداران، بر سریر خوشحالی‌شان. همان‌گونه که در پایان هر سفر، دوستی‌ها و خاطرات بر جای می‌ماند، این شب نیز در یاد حضار باقی ماند: شبی که حماسه بر صحنه جان گرفت و ما را  همچون یاران حلقه گرد هم آورد تا بدانیم در جهانی که هر روز تاریکی و روشنایی در جدال‌اند، هنوز می‌توان با موسیقی و داستان، چراغی برافروخت… چراغی که ما را به فصل بعدی این سفر خواهد برد. شاید در آبان، که شیپور «بازی تاج و تخت» به صدا در می‌آید…

ارباب2

آرش پارساپور(منتقد)

انتهای پیام