گروه تئاتر هنرآنلاین، چیزی که در این نمایش به تصویر کشیده شده بود رنج های بشری بود عاری از نگاه سیاسی اخلاقی و... دیگری اینکه هنر را باید فقط برای خودش تحسین نمود، مانند خدایی که فقط باید به خاطر خودش پرستش شود از هنر نیز نباید انتظار سود و منفعتی داشته باشیم و در آن فقط باید به دنبال زیبایی باشیم. آنها با هر گونه ذهنیتگرایی مخالف بودند و زیبایی قالب و بیان را برتر از محتوا میدانستند.
همان گونه که در این نمایش زیبایی به عنوان یک اصل در نظر گرفته شده و شما ازموسیقی حرکات فرم گریم لباس ها لذت می برید و چالش های معماگونه و اوج فرود در پرداخت داستان کمتر به آن پرداخته شده است.از نظر پارناسیها تنها یک نخبه است که ارزش زیبایی را درک میکند و تنها یک دیوانه است که نمیتواند زیبایی را درک کند. از این رودر نمایش شما با توازن موسیقی حرکت و لباس ها روبرو هستید.
پارناسین ها به گذشته و هنرهای باستان علاقه داشتند و به نظر می آید استفاده از پوشش های محلی موسیقی های محلی و ایرانی با استفاده از سازهای ایرانی روی صحنه به عنوان امری زیبا و ایده آل موجب آرامش مخاطب گردیده و از فرهنگ کهن اقوام کرد وام گرفته و آن را به عنوان الگوی مناسبی به لحاظ فلسفی و زیبایی معرفی میکند.
طبق سبک پارناس دخالت عاطفه و احساس شخصی در اثر از ارزش آن میکاهد. از همین روی «مهرآرا» که با تعلقات و احساسات شخصی خود در اثر مرگ والدینش درگیر است با سایه سیاه و شوم مرگ معاشر میگردد و هر روز رنجورتر مسیر نیستی را میپیماید تقابل وهاب و هرمان در باور به درگیری با مشکلات زندگی از وهاب یک پارناسین و از هرمان یک الگوی رومانتیسم ارائه میدهد وهاب در زیبایی ظاهر میماند به خدمتکار خانه بلقیس دل میبندد و در بازار شیفته زنی دیگر میشود اما هرمان با شاعرانگی نامههای عاشقانه و الهاماتش برای یافتن مهرآرا درگیر است او در قامت بازرگان شهر به شهر در پی مهرآرا میگردد. درگیری وهاب و هرمان.در توجیه امر عاشقانه همان چیزی است که پارناسین ها میگویند که مردم عادی از درک آن عاجزند. به نظر آنان زندگی وهم و خیال و جریان بی پایان حوادث است و نسبت به زندگی و جامعهاشان به دیده یأس و ناامیدی و بدبینی مینگرند. همان یأسی که در انتهای قصه رفتن وهاب و هرمان و مرگ مهرآرا را رقم میزند.به نظر آنها هیچ چیز وجود ندارد تنها مرگ است که وجود دارد.
در این ارتباط دو ویل میگوید: «بدی زاییده زندگی است.» پس از این رو باید تا حد امکان کم زندگی کرد باید هیجان را در خود کشت و گریبان را از دست بیماری امید نجات داد و روح را از تمام آرزوها و هوسها دور نگاه داشت. این همان نگرش و تصمیمی است که در پایان نمایش مهرآرا میگیرد او به زندگی خویش پایان میدهد تا به حقیقت مرگ برسد اینگونه او حتی مرگ را در خود میکشد اگرچه این نمایش با باورمندی به زندگی پس از مرگ کور سوی امیدی را در جان مخاطب زنده میدارد که آنان در جهانی دیگر در مسیر جاودانگی یکدیگر را ملاقات خواهند کرد. اما نا امیدی را در این جهان نقش میزند آن هم درست در زمانی که آنان یکدیگر را ملاقات کرده و مهر آرا هرمان را می یابد خدمتکار خانه مهرآرا نیز نمونه ای از عجز است عجزی که او در برابر مرگ والدین مهرآرا تجربه کرده و او را با این عذاب وجدان مواجه کرده که شاید میتوانسته جلوی مرگشان را بگیرد و انجام نداده است همین خدمتکار در برابر مهرآرا عجز خویش را پذیرا میشود و مرگ او را پیش از آنکه بمیرد باور میکند و همین حس را با هرمان به اشتراک میگذارد.
پذیرش مرگ به عنوان امر اصیل مطابق نگاه پارناسینها در خدمتکار خانه نیز اتفاق میافتد علی رغم فضای تراژیک مهرآرا فضای موسیقی با پایکوبی و دست افشانی و استفاده از آکسسوار رنگی و لباس های شاد محلی اسباب لذت در مخاطب را فراهم میآورد و همچنان ژرف ساخت متن تراژیک باقی میماند.این که مخاطب با کدام فضا ارتباط برقرار میکند به عقیده من با موسیقی فرم و طراحی لباس و صحنه است چرا که پرداخت متن و اوج و فرودهای نمایش پرداخت کمتری داشته و همانگونه که پیش از آن رفت این خود از خصایص این شیوه است.
نمایش «مهرآرا» برداشتی آشکار از نمایشنامه «اگر نرفته بودی» قطب الدین صادقی است که ماجرای دو دلداده و سالیان دوری آنها را روایت میکند و هنگامی که مرد قصه خاطرات گذشته را بازگو میکند زن هیچکدام را به خاطر نمی آورد و داستان با همین دوری و فراموشی کلید میخورد اگر چه زمان اتفاق در این دو نمایش متفاوت مینماید اما ژرف ساخت اثر یکی است و اعتیاد به یک شیدایی دیرین در وجود مرد، مرگی امیدوارانه را رقم میزند.چرا که مهرورزی مسئولیتی جاودانه، بیمرز و بیانتهاست.
فریال آذری(منتقد تئاتر)
انتهای پیام