مستند «به شکوه نگاه می‌کنم» اثری پیام میرتبریزیان یکشنبه ۱۲ مرداد در خانه هنرمندان اکران شد.

این اثر روایتی عاشقانه و انسانی از زندگی اکبر ملک‌پور و همسرش شکوه یوسفی است؛ زوجی که با وجود ناباروری و مهاجرت، عشق و همراهی را محور حیات خود قرار دادند.

پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی با حضور کارگردان اثر و محمد جعفری (فیلمساز و منتقد سینما) برگزار شد.

اجرای برنامه را سامان بیات برعهده داشت.

این مستند ۶۰ دقیقه‌ای، زندگی زوجی را روایت می‌کند که برای درمان ناباروری به آمریکا مهاجرت می‌کنند اما پس از آن‌که امیدی به فرزندآوری در آن‌ها باقی نمی‌ماند، مسیر زندگیشان را به علم، پژوهش و کار اختصاص می‌دهند. فیلم از خلال عشق، به زیست این زوج ۹۴ ساله می‌پردازد؛ با اتکا به عکس‌ها، نامه‌ها و گفتگوهای صمیمی، روایتی شخصی و شاعرانه از تعهد و همزیستی خلق می‌شود.

محمد جعفری، فیلمساز و منتقد سینما، مستند را «رمانتیک و عاشقانه» توصیف کرد و عنوان کرد: اگر نیروی عشق و این عاطفه عجیب در خانم دکتر یوسفی نبود، شاید این زندگی ۸۹ سال دوام نمی‌آورد. در این دوران که دروغ، اضطراب و بی‌ثباتی بسیار است، تماشای فیلمی ساده اما متکی به عاطفه، اتفاقی نادر است.

وی افزود: مستند، گفتگومحور است و بیشتر به شکل مونولوگ پیش می‌رود، اما با افکت‌هایی در تدوین، ما را غافلگیر می‌کند. صحنه‌هایی همچون بازگویی نامه‌ای عاشقانه از دی‌ ۱۳۳۲، تصویر یک پسر ۲۰ ساله عاشق دختری ۱۴ ساله، و نگاهی مدرن به عشق در اوج یک دوره سنتی، از نقاط قوت فیلم است.

جعفری یادآور شد: در دوران سیاسی پرآشوب آن سال‌ها، پسر جوانی که به جای شعار سیاسی، به عشق پناه می‌برد و از اولین بوسه‌اش می‌نویسد، نگاهی خیره‌کننده به تاریخ اجتماعی دارد.

وی همچنین از جسارت ملک‌پور در پذیرفتن ناباروری، کنار آمدن با آن و انتخاب مسیری متفاوت برای بارور کردن آینده (در قالب نیکوکاری و تربیت علمی) تمجید کرد.

پیام میرتبریزیان در ادامه این نشست، درباره انگیزه ساخت این فیلم، توضیح داد: آقای دکتر ملک‌پور، عموی مادری من است. از کودکی رفت‌وآمدی با ایشان داشتیم. همیشه برایم زوجی جذاب بودند. بعد از بازنشستگی، به ایران برگشتند و خانم دکتر دچار آلزایمر شد. همان زمان اجازه گرفتم و از سال ۱۳۹۶ شروع به فیلمبرداری کردم. متأسفانه در پایان همان سال حال ایشان وخیم شد و در سال ۱۳۹۹ فوت کردند. چند سال بعد، با دکتر ملک‌پور صحبت کردم و با موافقت‌شان، فیلم را ادامه دادم.

میرتبریزیان در ادامه بیان کرد: در طول پروژه، به نامه‌ها، عکس‌ها و آرشیوی با بیش از ۳۰۰۰ تصویر دسترسی پیدا کردم. آرام‌آرام این ایده شکل گرفت که داستان را بر بستر عشق روایت کنم. این زوج شاید از نظر علمی با دیگران قابل مقایسه باشند، اما چیزی که آن‌ها را متمایز می‌کند، عشق است.

وی افزود: در خانه آن‌ها، عروسک‌ها جای خالی فرزند را پر کرده بودند و خانم دکتر با وجود آلزایمر، هنوز حساسیت زیادی نسبت به آن‌ها داشت.

در بخش دیگری از این نشست، افراد حاضر در سالن و به‌ویژه محمد جعفری، به غیبت صدای متقابل یوسفی (به دلیل بیماری) اشاره کردند و آن را «سکوتی سهمگین» خواندند که باعث شد فیلم بیشتر به روایت عشقی یک‌طرفه از سوی ملک‌پور بدل شود و اظهار داشتند: ما باید عشق شکوه را در ذهنمان بسازیم؛ با عکس‌ها، نامه‌ها و خاطراتی که دکتر نقل می‌کند. این خود به کشف رمزگونه‌ی شخصیت شکوه تبدیل می‌شود.

جعفری با اشاره به ساختار غیرخطی فیلم و شکستن زمان در روایت، یادآور شد: تدوین و چیدمان زمانی فیلم از نقاط قوت آن است. مثلاً تا نیمه فیلم نمی‌فهمیم که دکتر یوسفی فوت کرده و این باعث حفظ تعلیق می‌شود.

وی سکانس پایانی را تحسین کرد و گفت: در سکانس تولد، با حضور دوباره شکوه مواجه می‌شویم؛ گویی مرگ پایان همه‌چیز نیست. فیلم با این چیدمان، مخاطب را درگیر کرده و اجازه نمی‌دهد از آن فاصله بگیرد. همچنین به اهمیت ثبت خط زیبا و شاعرانه دکتر ملک‌پور اشاره شد که نشان از روحیه‌ای رمانتیک در کنار ذهن علمی‌اش دارد. او را پزشکی دانستند که در زمانه‌ای خشن و خاکستری، «شاعر عشق» شده است.

مستند «به شکوه نگاه می‌کنم»، نخستین تجربه نیمه‌بلند پیام میرتبریزیان، روایتی انسانی، شاعرانه و ضدفراموشی است. فیلم از خلال عکس‌ها، نامه‌ها و سکوت‌ها، داستانی از تعهد، فقدان، گذشت و باروری معنوی روایت می‌کند؛ داستان زوجی که به جای پر کردن خلأ فرزند، به تربیت دیگران و ثبت یک عشق عمیق در تاریخ شفاهی ما پرداختند.