گروه تئاتر هنرآنلاین، پس از آن در دهه‌ها ی بعد عده‌ای از منتقدان این نوع تئاتر، شیوه به کارگیری  این کارگردان را مورد پرسش‌های جدی قرار دادند. به گفته یکی از بازیگران اصلی این گروه در آن سال‌ها یک مترجم متون اصلی مرتبط به شیوه تجربیات گروتوفسکی و تئاتر لابراتوار را ترجمه می‌کرد و همزمان با ترجمه تئوری‌ها در تمرین‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت. با این حال احتمالا وفاداری 100 درصد به آن نوع تئاتر در شیوه کاری و اجرایی محمد طاهری نبوده است و تنها به عنوان موتور جدی حرکت برای ایده‌های انتزاعی نمایش خود از آن بهره جسته است. به هر تقدیر اعضای گروه در دهه‌های بعد پراکنده می‌شوند و عاطفه تهرانی تنها بازمانده این گروه تئاتری است که کماکان بعد از سپری شدن سه دهه از آن اتفاق شگفت‌انگیز صحنه‌ای  با اجرای نمایش‌های جدید به عنوان بازیگر، طراح حرکت و کارگردان لنگر این کشتی پر عظمت را به ساحل امن نجات می رساند.

در این یادداشت قصد دارم مروری بر آخرین اثر نمایشی او با نام «این ساعت وجود ندارد» که از تاریخ 18 خرداد در خانه نمایش دا به روی صحنه رفته است، داشته‌باشم. کارگردانی که سال گذشته با نمایش مختصر گزارشی از یک تئوری در خانه‌ نمایش دا اثری را با اجرای هنرجویان کارگاه آموزشی به صحنه برده است. در طی سال‌های گذشته کارنامه او با کارگردانی و بازی در آثاری همچون ل ته، بودن، گزارش وضع هوا، بخوان و ... همچنین شرکت درچندین فستیوال ارزشمند بین المللی در کشورهایی نظیر آلمان و هلند قابل تامل است. نمایش این ساعت وجود ندارد حاصل تمرین‌های هنرجویان کارگاه آموزشی تئاتر فیزیکال در سال 1403 است که در پاییز سال گذشته تمرینات خود را در خانه هنر دا آغاز کرده‌اند. 8 بازیگری که اغلب آنها نخستین کار بازیگری به روی صحنه خود را تجربه می‌کنند.

ساعت2

بنا به تعریف فرهنگنامه بریتانیکا طراحی حرکت یا کریوگرافی حاصل نوآوری فرمی و برآمده از مفاهیم بیرونی متعددی است که می‌تواند از یک قطعه موسیقی، نیایش دعای باران و موضوعی در ادبیات و یا حتی تماشای تابلوی نقاشی متاثر باشد بنابراین با اینکه تماشای حرکات ورزشی مانند: ژیمناستیک هنری و یا المپیک بازی‌های حرکت‌های ریتیمک در آب می‌تواند شباهت فرمی زیادی با تماشای حرکت در تئاتر فیزیکال داشته باشد، اما تم و انرژی درونی و معنای متفاوتی از طرق مدیوم اجرا به تماشاچی منتقل می‌شود. شناخت و درک واژه impulse   یا نیروی حسی درونی سهمی جدا نشدنی در اجرای حرکت این نوع تئاتر دارد. طراحی و اجرای حرکت‌های خلاقانه بر مبنای تکنیک، تجربه، مفهوم درونی و تمرین‌های متمادی شکل می‌گیرد. همچنین روند رسیدن به هر حرکت مهم و در مواجه با حرکت‌های پیشین و پسین خود قابلیت‌های چند گانه‌ای را خواهد داشت. نمایش این ساعت وجود ندارد، حاصل این نوع تجربه از حرکت است. تعاملی میان طراح و اجراگرها که در جلسات منظم و پیوسته شکل گرفته است. این نمایش دارای جذابیت‌های بصری متنوعی است که هر چند مبنای اجرا حرکت بدن است، اما از طریق موسیقی، و ویژوالvisual این تاثیرگذاری به طرز چشمگیری افزایش پیدا می‌کند. انتخاب هوشمندانه قطعات موسیقی از Tom Waits و هماهنگی با تم روایی اثر نشان از آمیختگی حرکت و موسیقی و از طرف دیگر به‌کارگیری شاعرانه دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها نشان از آمیختگی حرکت و کلمه باهم دارند.

ترکیب حرکت/ صدا- حرکت/ کلمه- حرکت/ تصویر کشش چند جانبه‌ای برای تماشاچی ایجاد می‌کند که هم سرگرم کننده است و هم توان رقابت با تعداد و تکثر تصاویر در جهان مدرن امروز را دارد.

ساعت5

تماشای دنیای ارواحی سرگشته، سرخوش و شکست خورده که هر کدام به دلیلی به اعماق تاریک جهان زیرین راه یافته اند، تخیل برانگیز است.

به عنوان مثال دوئت دو روحی که به یکدیگر تکیه داده اند و داستان یک چشم بسته را برای دیگری بازگو می‌کنند. لحن وطرز ادای کلمات، وحشت از مفهوم مرگ را با طنزی زمینی و مفرح ترکیب می‌کنند و اجازه نمی‌دهند یاس و احساس پوچی از نیستی غالب شود. به کارگیری درست و به موقع تکنیک comic relief 

 -لحظه کوتاه کمدی در میان تراژدی- در صحنه‌ای که دو بازیگر دیالوگی سرخوشانه و پرسشگرانه در مورد رودکی و هودجی دارند، بار غمناک تراژدی مرگ و سنگینی آشفتگی اسارتی جدید را برای لحظاتی از روی ذهن تماشاچی برمی دارد و تنفسی کوتاه و به موقع را به او می دهد.

نمایشی از آمادگی بدنی مناسب آنجا که یکی از روح ها شکایت از چسبیدن آتش به دستش دارد و در یک حرکت سریع پارتنرش را بالای سر در دایره‌ای می چرخاند. علاوه بر این  به کارگیری سبک بداهه‌ در تمرینات که موجب شده است در پارتیتورهای انفرادی اجراگران شاهد استفاده مناسب و خلاقانه از لباس در طراحی حرکت باشیم، مثلا آنجا که روح سرش را میان لباسش مخفی می‌کند و یا در پایان همان روح به شکل مجسمه کلاسیک رومی در می‌آید و حسی از شکوه را در غوغای تراکم ارواح پدیدار می‌کند.

نمایش ترکیبی است از حرکات دسته جمعی بازیگران در یونیسن‌های اصلی و یونیسن‌های کم تعداد‌تر که در پس زمینه دیالوگ‌ها رخ می‌دهند و فرصت بازیگوشی و انتخاب آزادانه  تماشای تصویر را برای تماشاچی فراهم می آورند.

 از نظر شنیداری زیرصداهای موسیقی فضا را به گونه‌ای در ذهن تماشاچی وسیع می‌کنند که بتواند از چارچوب روایت نمایش فراتر رود و قلاب تصویرش در جایی زمانی جداگانه از کودکی تا لحظه ای که به روی صندلی تماشای نمایش نشسته است، گیر کند. در صحنه‌ای که بازیگران در یک قاب کنار یکدیگر با ژست‌های متفاوت ایستاده‌اند و دو به دو مراسم قربانی شدن را از سر می‌گذرانند؛ زمانی که تمپو صحنه بالا می رود و صدای زمزمه دیالوگ‌ها تصویر قلاب را بارها و بارها در ذهن تماشاچی تکرار می‌کند. جزئیات ظریف و تفکربرانگیز صدا در صدایی که چون زنگوله‌هایی ظریف در هنگام ورود دو روحی که یکی از آنها به تفصیل داستان فلسفی معنای مرگ خود را بیان می‌کند، شنیده می شود.

ساعت

دنیای ارواح در جغرافیایی تاریک آن چنان که در بسیاری از آثار داستانی و تصویری در ادبیات و سینما به جا مانده است پیروزمندانه و شوق انگیز است.

در «این ساعت وجود ندارد» نیز در آواز خواندن تک نفره روح خواننده این قابلیت را دارد که تماشاچی را با خود به جهان آسمان‌های بالا ببرد. عاطفه تهرانی در اجرای این ساعت وجود ندارد خالق جهانی سرشار از انرژی، تفکر و تعامل انسانی است که به مرگ از دریچه پرتحرک زندگی نگاه می‌کند و مرگ را با حرکت‌هایی که زندگی در ‌آن جاری است معصومانه، شاعرانه و خیال انگیز به حرکت در می‌آورد و نمایش را با احترام به خدایی که آن بالاست می‌سپارد.

از او به دلیل سخاوتمندی‌اش در بیان تجربیاتش و اجازه حضور در ما ه ها‌ی جلسات تمرین  پیش از اجرای نمایش این ساعت وجود ندارد سپاسگزارم.

آران قادری(مترجم،منتقد و مدرس تئاتر»

انتهای پیام