گروه کتاب و ادبیات هنرآنلاین، در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار  هنرآنلاین را با منوچهر اکبرلو، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و پژوهشگر می‌خوانید:

آقای اکبرلو هرجلد از مجموعه «چنین کنند حکایت» شامل یک طومار و یک پرده نقّالی است. ممکن است مخاطبان ما با طومار آشنایی نداشته باشند. لطفا در ابتدا برایمان از هنر نقّالی و ماهیت طومارها بگویید.

هنر نقّالی یکی از هنرهای کلامی سنتی و بسیار قدیمی ایرانی است که برخی آن را جزو زیرمجموعه نمایش‌های سنتی ایرانی قرار می‌دهند. نمایش‌های دیگر عبارت‌اند از: تعزیه، سیاه‌بازی، خیمه‌شب‌بازی، سایه‌بازی و غیره. در این هنر، تنها یک نفر که ما به او نقّال می‌گوییم، تمام داستان را روایت و تمام نقش‌ها را ایفا می‌کند. این شیوه شبیه نمایش‌های یک‌نفره است. نقّال با استفاده از بدن خود، چوبی که به همراه دارد، فضا، نشستن و برخاستن و حرکاتی که انجام می‌دهد یا شکل‌هایی که با بدن خود می‌سازد، سعی می‌کند وسایل، مکان‌ها، حالت‌ها و شخصیت‌های مختلف را به تصویر بکشد. او معمولا از یک داستان کهن برگرفته از ادبیات حماسی، مشخصا شاهنامه و گاه آثار مشابه دیگر استفاده می‌کند و نثری حماسی دارد که در لابه‌لای آن از اشعار بیشتر از شاهنامه و البته از شاعران دیگر بهره می‌برد.

هنرهای سنتی ایرانی و نمایش‌های سنتی معمولاً متن مکتوب ندارند؛ یعنی کمتر دیده شده که ابتدا یک متن نوشته شود و سپس توسط دیگری اجرا شود. معمولاً خود نقّال با تسلطی که بر ادبیات و اشعار و داستان دارد، هنگام اجرا از ترکیب این‌ها استفاده کرده و نقل خود را ارائه می‌کند؛ اما معدود کسانی که نوشته‌اند، آن متن را طومار می‌نامند. طومار در واقع متن نقل است که نّقال حفظ کرده و آن را اجرا می‌کند. این امر معمولاً سابقه نداشته و وظیفه تهیه طومار با خود هر شخص نقّال بوده است.

اما از آنجایی که هیچ‌یک از این نقل‌ها، مانند هیچ شاخه دیگری از هنرهای سنتی در ایران و در جهان، مشخصا برای مخاطبان خردسال، کودک یا نوجوان نوشته نشده است، در این مجموعه تصمیم گرفتیم برای اولین‌بار این کار را تجربه کنیم و ضمن حفظ فرم ظاهری و لحن نقّالی، آن را مناسب سلیقه، سطح سواد و نیاز کودکان نگارش کنیم.

هنر دیگری که در این مجموعه به کار گرفته شده، هنر پرده‌خوانی است. در این شیوه، یک پرده بزرگ نصب می‌شود و بزنگاه‌های مختلف یک داستان روی آن ترسیم می‌شود. این تصاویر به شکلی غیررئالیستی و غیرواقع‌گرایانه به همدیگر متصل می‌شوند و قابل تفکیک به‌صورت دقیق نیستند. هنر پرده‌خوانی در این است که وقتی داستان روایت می‌شود، نقّال در جاهایی که هر بزنگاه را مطرح می‌کند، به سراغ گوشه یا بخشی از پرده می‌رود که آن تصویر مربوط به آن لحظه وجود دارد؛ مثلا روبه‌رو شدن دو نفر یا فرار یک نفر یا رزم دو نفر با یکدیگر. همان‌گونه که نقّال در حال روایت است، تصویر را نیز به مخاطب نشان می‌دهد؛ در واقع پرده را می‌خواند. برای همین به این هنر پرده‌خوانی گفته می‌شود. هنر نقّالی و هنر پرده‌خوانی از نظر اینکه هر دو یک داستان حماسی را روایت می‌کنند، بسیار به یکدیگر شبیه هستند.

ایده تلفیق پرده ‌نقّالی با طومار (متن نقّالی) در مجموعه «چنین کنند حکایت» چگونه شکل گرفت؟ به نظر شما این ترکیب چه ارزش افزوده‌ای برای مخاطب کودک و نوجوان دارد؟

سال‌هاست که در زمینه نمایش ایرانی و شیوه‌های مختلف آن فعالیت می‌کنم و چند کتاب در این زمینه تألیف کرده‌ام. در دانشگاه‌ها که متأسفانه واحدهای مربوط به این موضوع وجود ندارد، سعی می‌کنم در کنار آموزش شیوه‌های کهن، مدرن، درام یا تئاتر، نمایش‌های عمومی ایرانی را نیز آموزش دهم تا بچه‌ها و نسل جوان به آن علاقه‌مند شوند. ازاین‌رو، با توجه به اینکه در سال‌های اخیر خوشبختانه توجه به شاهنامه‌خوانی و نقّالی در بین خردسالان، کودکان و نوجوانان افزایش یافته است، تصمیم گرفتم با همکارانم مجموعه‌ای از متون مربوط به نقّالی را ویژه کودکان تولید کنیم.

در حال حاضر، کسانی که به نقّالی علاقه‌مندند، از جمله خانواده‌ها و مربیانی که به بچه‌ها نقّالی آموزش می‌دهند، ناچارند که از متون بزرگ‌سال استفاده کنند یا تکه‌هایی از آن‌ها را انتخاب کنند و به بچه‌ها آموزش دهند. این امر به‌طور طبیعی مانند هر هنر یا ادبیات دیگری الزاما مناسب حال کودکان نیست، چه از لحاظ متن، عبارات و کلمات و چه از لحاظ مضامینی که منتقل می‌شود. بنابراین، فکر کردم لازم است برای اولین‌بار پیشنهاد دهیم که متون ویژه سنین کودکی تولید شود. همان‌گونه که برای کودک نمایشنامه، شعر و داستان داریم، باید نقّالی برای کودکان نیز داشته باشیم. طبیعتا ارزش افزوده این کار این است که علاوه‌بر آشنایی با داستان‌های کهن ایرانی، کودکان با متون کهن از جمله و مشخصاً شاهنامه آشنا می‌شوند و همچنین با یک هنر سنتی ایرانی به نام نقّالی نیز آشنا خواهند شد.

چنین

به‌عنوان دبیر مجموعه، چه معیارهایی برای انتخاب داستان‌های این مجموعه هفت‌جلدی داشتید؟

معیارهای من برای انتخاب داستان‌ها متناسب با روحیات، سلیقه و نیازهای گروه سنی هدف، یعنی کودکان، بود. به این معنا که داستان‌ها باید از لحاظ مضمونی و شناختی مناسب آنان باشند و فهم آن‌ها نیز برای کودکان آسان باشد. نکته‌ دیگری که حائز اهمیت است، کاهش خشونت در داستان‌هاست. می‌دانیم که در داستان‌های حماسی، زدوخوردهای فیزیکی، کشتن، کشته‌شدن، قطعه‌قطعه کردن و از بین بردن بسیار زیاد است. سعی کردیم تمرکز بر این موارد نباشد و بیشتر بر روابط انسان‌ها و ارزش‌هایی که برای آن‌ها مهم است، تأکید کنیم؛ به‌عنوان مثال، جنگیدن برای اهدافی که واقعا مهم هستند.

همچنین از داستان‌های بلند، برش‌هایی را انتخاب کردیم که بتوان در مدت زمان ۲۰ دقیقه که زمان مناسبی برای نقّالی به کودکان است، آن‌ها را نقل یا روایت کرد. علاوه‌بر این، در لابه‌لای نقل، از اشعاری استفاده شد که کمتر نیاز به توضیح داشته باشد تا بچه‌ها بتوانند به‌راحتی آن‌ها را بخوانند، حفظ کنند و مفهوم‌شان را درک کنند.

استفاده از قالب طومار به‌ویژه با توجه به همراهی پرده نقّالی برای بازآفرینی قصه‌های اساطیری، چه چالش‌ها و فرصت‌هایی برای شما ایجاد کرد؟

در تولید این آثار، سعی کردم با یک تیر دو نشانه بزنم و علاوه‌بر آشنایی کودکان با هنر نقّالی، آن‌ها را با هنر پرده‌خوانی نیز آشنا کنم. بنابراین، ضمیمه‌ای از کتاب به تصویرگری پرده‌ها اختصاص یافت. این تصویرگری‌ها جدید هستند و به شیوه کهن نیستند؛ زیرا بعید می‌دانستیم که شیوه کهن بتواند ارتباط مؤثری با نسل جوان برقرار کند. به همین دلیل، تصویرگری برای اولین‌بار امتحان شد و چندین نوع شخصیت‌سازی صورت گرفت. در نهایت، به توافقی با خانم هاجر سلیمی، تصویرگر محترم این پرده‌ها رسیدیم که هم وجه حماسی داستان‌ها رعایت شود و هم متناسب با هنر بومی نقّالی و پرده‌خوانی باشد. همچنین، هدف این بود که کودکان بتوانند از دیدن آن‌ها لذت ببرند. نکته دیگر این است که این آثار ظرفیت استفاده در رسانه‌های دیگر را نیز داشته باشند؛ به همین دلیل، برای مثال، از تصویرگری روی تیشرت‌ها یا ابزارهایی که ممکن است در اختیار کودکان قرار گیرد، مانند ماگ یا برخی لوازم تحریر نیز هم‌زمان استفاده می‌شود.

به نظر شما چه نیازی به آموزش پرده‌خوانی به کودکان و نوجوانان وجود دارد و این هنر سنتی چه جایگاهی در دنیای مدرن آن‌ها می‌تواند داشته باشد؟

یک هنر سنتی که سالیان سال، شاید به مدت صدها سال یا حتی هزاران سال در بین افراد یک فرهنگ وجود داشته است، نشان می‌دهد که می‌تواند با اهالی آن فرهنگ ارتباط برقرار کند و کارکردهای خود را داشته باشد. مثلا، این هنر می‌تواند به‌عنوان سرگرمی عمل کند، فرهنگ را آموزش دهد و تعالیم تربیتی، مذهبی و دیگر تعالیم مورد نیاز کودکان را که امروزه به‌عنوان مهارت‌های فردی و اجتماعی مطرح می‌شود، منتقل کند. بنابراین، چه بهتر که کودکان با یک هنر جذاب سنتی، یعنی پرده‌خوانی، آشنا شوند و از طریق آن مهارت‌هایی نظیر خردمندی، انصاف، مهربانی، راست‌گویی، عشق به وطن، عشق به هم‌نوع و دیگر مهارت‌های ضروری را یاد بگیرند؛ این مهارت‌ها در قالب داستان‌های مختلف در این مجموعه روایت می‌شوند.

بدیهی است که دنیای مدرن و نیازهای نسل امروز با توجه به اینکه در دنیای دیجیتال زندگی می‌کنند، متفاوت است و سلیقه و زیبایی‌شناسی آن‌ها نیز تغییر کرده است. بنابراین، هنگام تولید اثر، باید به این نکته توجه شود. در مراحل نگارش و تصویرگری، سعی کردیم که به این دنیای جدید نزدیک شویم و حالا باید بررسی کنیم که چقدر در این زمینه موفق بوده‌ایم. بدیهی است که برای این منظور باید نظرسنجی از مخاطبان این آثار صورت گیرد.

چگونه تعامل میان متن طومار و تصویرگری پرده‌نقالی می‌تواند به تقویت مهارت‌های بصری و روایی کودکان کمک کند؟

می‌گویند وقتی تصویری همراه با متنی ارائه می‌شود، باید چیزی به آن بیفزاید. متأسفانه در بسیاری از آثار، این اتفاق نمیفتد؛ یعنی تصویرها عین آن چیزی را که نثر بیان می‌کند، بازگو می‌کنند و این امر مانع پرورش تخیل مخاطب می‌شود. در نتیجه، لذتی که او از خواندن متن می‌برد و تصاویری که در ذهنش شکل می‌گیرد، برایش اتفاق نمیفتد. بنابراین، تصویرگری حرفه‌ای، چه در عرصه بزرگ‌سال و چه به‌ویژه برای کودکان، باید به گونه‌ای باشد که چیزی را به متنی که خوانده می‌شود، بیفزاید. تلاش ما این بوده است که با طرح‌های اولیه مختلف و نمونه‌های گوناگونی که  بررسی شدند، بین من به‌عنوان نویسنده، خانم هاجر سلیمی به‌عنوان تصویرگر و آقای امیر نجفی به‌عنوان مدیر هنری، این تعامل برقرار شود. اینکه این تعامل چگونه و تا چه میزان تحقق یافته است، به نقد صاحب‌نظران برمی‌گردد.

پرده‌خوانی چگونه می‌تواند به تقویت هویت فرهنگی و شناخت کودکان و نوجوانان از تاریخ و قهرمانان ایران باستان کمک کند؟

پرده‌خوانی می‌تواند به تقویت هویت فرهنگی و شناخت کودکان از تاریخ و قهرمانان ایران باستان به این صورت کمک کند که ما از داستان‌ها به‌عنوان ابزار استفاده کنیم؛ یعنی وقتی که می‌خواهیم با داستان رستم، اسفندیار یا پهلوانان و قهرمانان دیگر آشنا شویم، معنای این امر این نیست که صرفاً اطلاعات تاریخی یا افسانه‌ها را به کودکان منتقل کنیم. خیر، این شخصیت‌ها الگوهایی هستند که به‌صورت نمادین ارزش‌های انسانی، اخلاقی، ملی و دینی را به مخاطب منتقل می‌کنند؛ بنابراین، آشنایی با داستان اسفندیار به این معنا نیست که ما می‌خواهیم فقط اطلاعات تاریخی یا آشنایی با افسانه‌ها را ارائه دهیم و تمام شود. به‌هیچ‌وجه این‌گونه نیست. این شخصیت‌ها هدف ما نیستند، بلکه ابزاری برای رسیدن به هدف ما محسوب می‌شوند؛ هدفی که شامل انتقال مفاهیمی چون خردمندی، ضرورت مقاومت در برابر هجوم بیگانگان، فدای جان برای وطن و پاسداشت اخلاقیات و ارزش‌های انسانی است.

این مفاهیم را می‌توانیم در قالب داستان‌ها ارائه دهیم. پرده‌خوانی برای کودکان جذاب است؛ از آنجا که با تصویر همراه است و تصاویر همواره برای کودکان جذابیت دارند. معمولاً آثار مربوط به خردسالان، کودکان و نوجوانان همراه با تصویر هستند؛ این امر می‌تواند نقل‌قول‌ها و روایت داستان‌ها را تقویت کرده و لذت و تأثیر آن‌ها را نیز افزایش دهد.

سه جلد از این مجموعه اثر شماست. از میان این سه جلد، نگارش کدام‌یک از نظر احساسی یا خلاقانه برای شما چالش‌برانگیزتر بود؟ چرا؟

پس از اینکه من طرح این آثار را به دوستانم در انتشارات مهرک سپردم، تمام هفت جلد این مجموعه به شخص من سفارش داده شد؛ اما من ترجیح دادم که در  متون، زاویه دید یا احساس تنها یک فرد، یعنی خودم، منتقل نشود. بنابراین از دوستان دیگری که در این عرصه فعالیت می‌کنند، درخواست کردم که درباره شاهنامه یا نقل و تاریخ نمایش‌های سنتی ایرانی همکاری کنند. خانم‌ها راضیه قلی‌پور، فهیمه باروتچی و معصومه لشنی بخش‌هایی از این نقل‌ها را به عهده گرفتند. این مجموعه هفت جلدی شامل دو نقل در هر جلد است.

  سه جلد از این مجموعه را خودم نوشتم و فکر می‌کنم از بین این سه جلد، اگر بخواهم از نظر احساسی به موضوع بپردازم،«بیژن و منیژه» جذاب‌تر باشد؛ زیرا داستان لطیف‌تری دارد. ذهنیت ما این است که افسانه‌های کهن و داستان‌هایی که در شاهنامه وجود دارند، همواره درباره جنگ و نبرد هستند. البته منیژه نیز به جنگ مربوط می‌شود؛ اما روابط عاطفی در این جنگ‌ها یا مجموعه‌روایت‌ها جذابیت خاص خود را نمایان می‌کند. در واقع، تعادل بین روابط عاطفی و نبردها، وجه تمایز این نقل‌ها با سایر نقل‌ها به شمار می‌آید؛ بنابراین اگر بخواهم یک مجموعه را ترجیح دهم، آن «بیژن و منیژه» خواهد بود.

منوچهر اکبرلو

آیا در نگارش این آثار، بازخورد یا نیازهای مخاطب نوجوان را در نظر داشتید؟ چگونه این موضوع بر کار شما اثر گذاشت؟

سال‌هاست که فعالیت اصلی من در حوزه‌ کودک و نوجوان متمرکز بوده است. از آنجایی که در چند دهه‌ گذشته با گروه‌های سنی مختلف، از خردسالان و پیش‌دبستانی‌ها گرفته تا کودکان و نوجوانان و جوانان، ارتباط نزدیک داشته‌ام، همواره تلاش کرده‌ام هر چیزی که می‌نویسم، از یادداشت‌های کوتاه گرفته تا داستان‌های بلند، نمایشنامه‌ها، نقل‌ها یا کمیک‌استریپ‌ها، قبل از انتشار با گروه‌های مختلف دانش‌آموزی که در ارتباط هستم به اشتراک بگذارم.

این نقل‌ها را بارها برای بچه‌های مختلف در فرهنگ‌سراها و مدارس خوانده‌ام و به تک‌تک لحظات آن‌ها خیره شده  و تمرکز کرده‌ام تا حدس بزنم کدام بخش‌ها برایشان جذاب‌تر است، کدام بخش‌ها احساسات آن‌ها را درگیر می‌کند و کدام مضمون را بهتر منتقل می‌کند. همچنین سعی کرده‌ام تشخیص دهم کدام بخش‌ها سنگین یا کسالت‌آور هستند و تلاش کرده‌ام با توجه به بازخوردهایی که دریافت می‌کنم، متن‌ها را بازنویسی کنم.

در نتیجه، تقریباً می‌توان گفت هیچ متنی نیست که بدون مواجهه با صاحبان واقعی آن، یعنی بچه‌ها و مخاطبان، منتشر شده باشد. هیچ‌گاه بدون بازبینی‌های مکرر این آثار را منتشر نکرده‌ام. البته در دوران اولیه‌ نگارش، شاید در دهه‌ ۶۰ چند کتاب این‌گونه منتشر کرده‌ام که همیشه افسوس می‌خورم چرا ارزیابی اولیه و بازخوردگیری را انجام ندادم. این تجربه‌ای برای من شد و از آن‌زمان تاکنون هرگز بدون بازخوردگیری هیچ کتابی را منتشر نکرده‌ام.

علاوه‌بر این، بازخوردگیری پس از انتشار نیز ادامه دارد. برای مثال در جاهای مختلف که آثار خوانده می‌شود یا نقدهایی از سوی صاحب‌نظران ارائه می‌شود یا بازخوردهایی که دوباره از مواجهه با بچه‌ها دریافت می‌کنم، آن‌ها را یادداشت می‌کنم تا برای چاپ‌های مجدد و کارهای مشابه از آن‌ها بهره ببرم.

با توجه به تجربه شما در این مجموعه، چه توصیه‌ای به مدرسان و مربیان شاهنامه‌خوانی و والدین دارید که می‌خواهند کودکان و نوجوانان را به یادگیری پرده‌خوانی تشویق کنند؟

توصیه من که در واقع بخشی از تجربه‌ام است، این است که توجه داشته باشیم هر کاری که با کودکان و نوجوانان یا خردسالان انجام می‌دهیم، تنها یک ابزار برای پرورش آن‌هاست. حتی وجه سرگرم‌کننده و لذت‌بخش یک متل یا هیچانه‌ها برای بچه‌ها یا خردسالان نیز بخشی از آموزش یا پرورشی است که ما انجام می‌دهیم؛ بنابراین، هیچ‌کاری نباید به هدف تبدیل شود. قرار نیست ما شاهنامه‌خوانی را برای بچه‌ها برگزار کنیم تا آن‌ها شاهنامه‌خوان یا نقّال شوند یا به محافل بروند و این کار را انجام دهند. اگر این کار انجام شود، باز هم باید به‌دلیل وجه تربیتی آن، این اقدام صورت گیرد و نه اینکه بخواهیم بچه‌ها را صاحب یک مهارت یا حرفه کنیم.

متأسفانه، در برخی از آموزشگاه‌ها یا در برخی آموزش‌ها، شاهد این موضوع هستم که چه در زمینه‌ آموزش نقّالی، چه شاهنامه‌خوانی، تئاتر، فن بیان، موسیقی یا هنرهای دیگر، این رویکرد غالب است. بچه‌ها نیاز دارند از ابزارهای جذابی مانند شاهنامه‌خوانی، نقّالی، تئاتر، موسیقی، داستان‌نویسی و غیره استفاده کنند تا روح و روان‌شان پرورش یابد.

بنابراین، از مربیان شاهنامه‌خوانی و والدینی که بچه‌ها را به آموزشگاه‌ها می‌فرستند یا می‌خواهند در منزل آن‌ها را به شاهنامه‌خوانی، نقل یا انواع هنرهای دیگر -چه هنرهای امروزی و چه هنرهای کهن- آشنا کنند، باید درخواست کنم که حواس‌شان به این نکته باشد که نباید آن کار به هدف تبدیل شود. هدف ما از اینکه مثلاً یک کودک ۱۰ساله به کلاس شاهنامه‌خوانی یا نقّالی می‌رود، نباید این باشد که او در مسابقات نقّالی برنده شود و ما به‌اصطلاح پُزِ او را بدهیم که چقدر باهوش است یا چقدر خوب این هنر را اجرا می‌کند یا شاهنامه را خوب می‌خواند.

هدف فردوسی از سرودن شاهنامه این نیست که ما شاهنامه‌خوان شویم و پزش را بدهیم یا در مسابقات برنده شویم؛ فردوسی بزرگ شاهنامه را سرود تا ما آن را بخوانیم و به ایرانی‌بودن خود افتخار کنیم و به ارزش‌های اخلاقی همچون خردمندی، مهربانی، راست‌گویی، راست‌کرداری و وطن‌پرستی روی بیاوریم. این ارزش‌ها باید در وجود ما تقویت شوند. در واقع، زمانی که می‌خواهیم ارزیابی کنیم، این است که مشخص می‌کند آیا دوره‌ شاهنامه‌خوانی ما ارزشمند بوده و آیا به اهداف تعلیم و تربیتی خود رسیده‌ایم یا خیر. صرفا آشناکردن بچه‌ها با یک‌سری تکنیک یا فرم‌های اجرایی کافی نیست. اگر ما تأثیر ارزش‌های اخلاقی و انسانی را در کودکان خود یا هنرجویانی که در اختیار ما قرار داده می‌شوند مشاهده کنیم، کلاس یا دوره‌ای موفق داشته‌ایم؛ در غیر این صورت متأسفانه چنین نخواهد بود.

انتهای پیام