به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری هنرآنلاین، در یادداشت مجید شاه حسینی،  رئیس فرهنگستان هنر آمده است: در آشنایی من با حاج نادر طالب زاده به بعد از جنگ برمی‌گردد، البته  قبلاً ایشان را در فیلم «تویی که نمی شناختمت» دیده بودم، اما از نزدیک نه، تا اینکه بعد از بازگشت از دوکوهه، ایشان را از نزدیک دیدم. آنجا بود که فهمیدم حاج نادر، سال‌ها در غرب زندگی و تحصیل کرده است. چند ماه قبل از انقلاب، به ایران آمده و وظیفه داشته برای شبکه سی بی اس از اشغال لانه جاسوسی اخباری را تهیه کند، اما با دیدن شور مردم و حقانیت انقلاب، انگار ماموریتش عوض می‌شود و خیلی زود می‌فهمد که خبرنگار انقلاب اسلامی ایران است نه خبرنگار آن‌ها.

و همین ماجرا مقدمه پیوستن ایشان به جریان فرهنگی رسانه‌ای ایران، ورود به سیمای جمهوری اسلامی و حضورش در قالب گروه تلویزیونی جهاد شد. نکته جالب این است که بعد از پایان دوران دفاع مقدس هم، هیچ وقت دفاع مقدش ایشان تمام نشد. مدتی مدیریت مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی باغ فردوس را به عهده داشت. نهادی که تربیت اولین نسل جبهه فکری انقلاب، برای اولین بار در آن جا اتفاق افتاد. اما کار در همین جا متوقف نشد، ایشان خیلی زود به سراغ تربیت نیروهای جبهه مقاومت اسلامی در بیرون مرزها رفت و به دنبال درخواست شهید عماد مغنیه و شهید بدرالدین بود که اولین نسل دانشجویان لبنانی آمدند و در آن مرکز، آموزش فیلمسازی دیدند.

هسته اولیه شبکه المنار از همان جا شکل گرفت. این جریان تا سال 73-74 ادامه فعالیت داشت (اما در سال 76 افرادی با تفکرهای دیگر آمدند و آن مرکز را تعطیل کردند). من به خاطر دارم، از افغانستان، لبنان، سوریه و عراق دانشجو داشتیم. این اواخر حاج نادر از کشمیر و یمن هم شاگردانی داشت. این نسل از شاگردان جبهه مقاومت، طی سه دهه توسط ایشان تربیت شدند. در حقیقت، شبکه‌های رسانه‌ای، خبری و تولید برنامه جبهه مقاومت، مرهون خدمات ایشان هست.

 

حاج نادر، سرباز انقلاب اسلامی بود

ماجرای تحریم حاج نادر و خانواده‌شان، یکی از سخت‌ترین سطوح تحریم آمریکا نسبت به یک فرد ایرانی است. خانواده ایشان لبنانی هستند اما اجازه سفر، تجارت و بسیاری از اموری را که در رد‌ه‌های خفیف‌تر تحریم شامل کسی نمی‌شود از ایشان سلب کردند. وضعیت به گونه‌ای بود که آخرین باری که حاج نادر به لبنان رفتند، افراد حزب الله، ایشان را از فرودگاه، تحت الحفظ آوردند. اگر نه امکان داشت در همان فرودگاه، عده‌ای  دستگیرش کنند. هر جا چیزی به نام ایشان بود امکان توقیف داشت. البته ایشان چیزی نداشت. سرمایه برون مرزی ایشان، آبرو و اعتبار و شاگردان‌شان بودند. ولی برای همسرشان که در لبنان زندگی می‌کردند، مشکلاتی ایجاد شد. 

این در شرایطی بود که بعد از انقلاب هم بی مهری‌هایی به ایشان شده بود و کسانی در شور نخستین سال‌های انقلاب، به صرف اینکه پدر ایشان تیمسار زمان شاه بوده است، اموال‌شان را مصادره کرده بودند اما من هیچ جا نشنیده بودم که ایشان شکایتی بکند.

 

 من اوج سربازی انقلاب اسلامی را در شخصیت حاج نادر طالب زاده دیدم؛ کسی که انقلاب، به ظاهر به او محبتی نکرد اما حیات معنوی او را تغییر داد و او تا پایان عمرش خود را  مرهون این نعمت انقلاب اسلامی ایران می‌دانست. او فکر نمی‌کرد که مادیاتی از او دریغ شده به معنویاتی می‌اندیشید که به واسطه او، به شاگردانش که همه‌شان وامدار انقلاب اسلامی هستند، رسیده است. به نظرم این درسی است برای همه ما. 

طالب زاده

مرگ مشکوک برادر

روزگاری شده است که همه می‌پرسیم انقلاب برای ما چه کرد؟ امام در سال‌های نخستین می‌گفتند بگویید ما برای انقلاب چه کردیم؟ با این اوصاف حاج نادر برای این حجم از فعالیت، نباید انگیزه‌ای می داشت. ایشان برادری داشتند به نام دکتر ناصر طالب زاده اردوبادی که از متخصصان رده بالا در امریکا  بوده، کلینیکی داشتند و درمان‌هایی می‌کردند. آنجا هم اف بی آی مزاحمت‌هایی برای ایشان ایجاد می‌کرد، تهمت‌هایی را به برادر ایشان زدند ناظر به اینکه از حامیان مالی جبهه مقاومت هستند و مرگ مشکوکی هم داشتند.

همه این‌ها نشان می‌دهد که رقیب روی این خانواده یک لیزر انداخته بود و قفل کرده بود اما اینکه حالا در عین همه بی‌مهری‌ها، در داخل هم کسانی قدر ایشان را آن طور که لازم بود ندانستند، سبب کدروت خاطر ایشان نبود و این صفت ایشان برای من مهم است. این حد از بی‌خواستگی و اهتمام در مسیر اهداف انقلاب اسلامی ایران واقعاً نمونه است. من یادم نمی‌آید کس دیگری را با این مشخصات. کسی که پدرش تیمسار دوره پهلوی است. در رفاه بزرگ شد و  چون پدر ایشان در سرکوب عشایر کهکیلویه و بویر احمد شرکت نکرد، مغضوب سیستم واقع شد – برنامه‌ای را خود آقای طالب زاده در این باب داشتند که به آن برنامه ارجاع می‌دهم-. پدر ایشان از یاران شهید ولی الله قرنی بود و برای اینکه می‌خواست به بچه‌هایش آسیبی نرسد آن‌ها را پیش از انقلاب، به خارج از کشور فرستاده بود که آنجا درس بخوانند. حاج نادر،  بی خبر از همه این وقایع، به ایران می‌آید و با انقلاب اسلامی همراه می‌شود. کاری هم ندارد که انقلاب به من چه داده است. آمده است که ببیند بعد از انقلاب چه می‌تواند بکند و کاری کرد کارستان، که امروز لااقل در غیاب‌شان می‌توان به آن اشاره کرد.

 

اولین مطالبه‌گر غرامت جانبازان شیمیایی از مسئولین غربی

در دهه هفتاد، به تربیت نسل اول نیروهای جبهه مقاومت اشاره کردم. حزب الله لبنان، انصار الله یمن و نیروهای خوب جبهه فکری انقلاب، در افغانستان، پاکستان و سوریه و عراق و کشمیر همه وامدار ایشان هستند. برنامه‌هایی را هم در دهه هفتاد، برای ما ساختند، مثلا آن دوره که من در گروه تلویزیونی جانباز انجام وظیفه می‌کردم، ایشان سریالی به نام «بیدار خاموش» در هفت قسمت برای ما ساختند. این سریال درباره جانبازان شیمیایی بود.

 

حاج نادر، اول کسی بود که غرامت این جانبازان را از مسئولین غربی مطالبه کرد؛ اینکه ما نباید بابت این‌ها پولی به شما بدهیم. شما باید به ما غرامت بپردازید. یادم می‌آید بعد از ماجرای جنگ اول عراق، دادگاهی در شهر دارمشتات آلمان برگزار شده بود و صدام را به دلیل جنایت شیمیایی محکوم کرده بودند و شرکت‌های اروپایی که به صدام، مواد شیمیایی فروختند را وادار به پرداخت غرامت کرده بودند، ولی هیچ چیز از این غرامت به جانبازان شیمیایی ایرانی نرسید. یعنی آن شرکت‌ها فقط به صندوق دادگاه‌ها آن پول جریمه را پرداخت کردند.

آقای طالب زاده خیلی جدی این مسئله را دنبال کردند و یادم است در آن برنامه، با وزرای اروپایی مثل تونی بن در انگلیس، موک در اتریش، خیلی جدی جدل کرد و آن‌ها هم به حق جمهوری اسلامی تاکید کردند و گفتند: جهان، جهان عادلی نیست، والا باید این کار را می‌کرد. ایشان از اولین کسانی بودند که حقوق تضییع شده انقلاب اسلامی ایران را فریاد زدند.  یادم هست که همان موقع در دستگاه دیپلماسی، کسانی بودند که این مطالبات را مخل کار خودشان می‌دانستند و معتقد بودند ما تازه داریم با غرب دوست می‌شویم و نیمه دوم دهه هفتاد، شما دارید دردسر درست می‌کنید. یعنی چه که این‌ها به ما غرامت بپردازند. این چه حرفی است؟

 

افق نو در دهه نود/ شخصیت‌های مهمی که از بایکوت درآمدند

ایشان در دهه نود هم- در ادامه کاری که در دهه هفتاد انجام داد- حرکت افق نو را کلید زد و در دهه نود هم ماجرای مخالفت‌ها تکرار شد. اما ایشان آن موقع، به عنوان یک تئوریسین رسانه جبهه انقلاب، جریانی را شروع کرد و این بار از زبان صاحب نظران بین المللی، محکومیت جهانی را در ایالات متحده امریکا، رژیم اشغالگر صهیونیستی و لابی سلطه‌ای که جهان اسلام را تحت فشار گذاشته است انجام داد. این جریان که شروع شد، آقای طالب زاده از شخصیت‌هایی مثل آقای دوگین از روسیه  تا شخصیت‌هایی از امریکا و اروپا و نوادری که خیلی از آن‌ها را تا پیش از این کسی نمی شناخت را از بایکوت بیرون و جلوی دوربین آورد. آنها نیز در مقابل در دوره‌های نخست افق نو، تجاهل العارف می‌کردند. یعنی می‌خواستند بگویند ما اصلاً نمی‌بینیم. اما شخصیت‌های بین‌المللی می‌آمدند و نظرات مهمی می‌گفتند و آقای طالب زاده هم استاد رسانه بود. خیلی خوب این‌ها را بازتاب بین‌المللی می‌داد. 

 

اولین اقدام دولت روحانی، متوقف کنفرانس ضد اسرائیلی

از موج دوم به بعد افق نو، مخالفت‌ها شروع شد. در داخل، کسانی زمزمه‌هایی را شروع کردند که این چه وضعی است؟ چرا دارید مخل گفتمان ما با غرب می شوید؟ در صورتی که در همه جای دنیا همین است. اتفاقاً اگر اصحاب دیپلماسی، این گفتمان را قدر می دانستند، کسانی که در نظام رسانه‌ای از منظر فرهنگی، دولتمرد نیستند، می‌توانستند مطالبات جدی اجتماعی را بیان کنند و کسانی که حالا دولت مرد و دیپلمات هستند، پشت میزها از این مطالبه تجمیع شده جهانی به عنوان ابزار فشار استفاده کنند. 

 

همه جای دنیا همین طور است. حرف‌هایی را سیاست‌مدارها می‌زنند و حرف‌هایی را اصحاب فرهنگ و این دو مکمل یکدیگر است. جایی مطالبه می‌کند جایی مذاکره می‌کند. این کجایش غلط است؟ مذاکره کنندگان حرف مطالبه کنندگان را بر نتابیدند و گفتند شما دارید کار ما را به هم می‌ریزید. کجای یک همایش فرهنگی رسانه‌ای بین المللی مخل کار شما بود؟ که به نوعی در صدور ویزا برای این افراد ایجاد زحمت شد. نهایتاً آقای طالب زاده دور آخر این ماجرا و برنامه را در بیرون مرزهای جمهوری اسلامی در لبنان- با عنایت دوستانی که آنجا داشتند-برگزار کرد. 

 

ایشان صراحتاً اشاره کرده بودند که بعد از اینکه سال 92 دولت آقای روحانی روی کار آمد. ماجرای افق نو تعطیل شد. این عین جمله آقای طالب زاده است که «در دوره آقای روحانی، اولین اقدام دولت، توقف کنفرانس ضد اسرائیلی افق نو بود. وقتی صلاحیت آقای ظریف به عنوان وزیر خارجه در مجلس تایید شد، او در اولین اقدام با آقای جنتی؛ وزیر ارشاد وقت تماس گرفت و گفت جلوی این کنفرانس را بگیرید. 

1627287_407

هویت متکثر حاج قاسم در رسانه

 من حاج نادر را در عرصه رسانه و فرهنگ هویت، متکثر از حاج قاسم می‌دانم. یعنی کاملاً بصیرت داشت و می‌دانست که در عرصه رسانه‌ چه باید بگوید که به نفع نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. ایشان شخصیت جامع الاطرافی داشت. شناخت بسیار دقیقی از دنیای امروز داشت و هرگز حرفی به زبان نمی‌آورد که مخل منافع جمهوری اسلامی باشد.

ایشان شخصیت جامع الاطرافی داشت. شناخت بسیار دقیقی از دنیای امروز داشت و هرگز حرفی به زبان نمی‌آورد که مخل منافع جمهوری اسلامی باشد.  البته من دیپلمات نیستم ولی اگر بودم حتماً چنین گفتمانی را قدر می‌دانستم و از این مطالبات درست و به قاعده‌ای که ایشان در عرصه نظام رسانه‌ای کشور و جهانی مطرح می‌کردند حتما در مراودات بین المللی حسن استفاده را می‌کردم.  ایشان این نگاه را در دهه هفتاد هم داشتند.

مستند عصر انتظار را در شبکه دو سیما ساختند. در این اثر، نگاه، یک نگاه بین‌اللملی بود. سه قسمت اول آن به ترتیب، فردوس گمشده. بازگشایی پرونده و اندلس اسلامی نام داشت. ایشان سفری به اندلس می‌کند و برای اولین بار آیت الله جعفر گونزالس را به عنوان یک شخصیت اسپانیایی تبار شیعه می‌بیند. و اینکه تمدن اندلس چه بود و چه شد که فروریخت. غرب با آنها چه کرد. شکنجه‌ای که بر مسلمانان روا داشت و اینکه این دیپلماسی که اینها می‌گویند تا به نفع خودشان است از آن دم می‌زنند، به محض اینکه حس کنند گفتمان و تضارب آرا به ضررشان است، بدترین شکنجه گران خواهند شد. آن سه قسمت خیلی برای من جالب بود.

 

کارهای حاج نادر از زمانه‌اش جلوتر بود

برای مستند «خنجر و شقایق» سفری به بوسنی می‌کند. درست در وقتی که در کشور، یک سکوت مرگباری راجع به بوسنی وجود دارد در شرایطی که خبرنگاران خارجی جرأت نمی‌کنند از این مسلخ خونین، سخنی به میان بیاورند؛ حاج نادر طالب زاده و تیم کوچک‌شان تا قلب محاصره در بوسنی پیش می‌روند و تصاویری را برای نخستین بار از بوسنی و خون‌ریزی غرب در دل یک منطقه اسلامی در اروپا ثبت می‌کنند. یک مسلخ خونین که در آن زمان، برای مسلمانان در منطقه بالکان رقم زده شده بودند. تصاویری که ایشان تهیه می‌کنند، آن بایکوت و انحصار رسانه‌ای را می‌شکند و جالب است باز هم در آن سال‌ها در داخل کشور، کسانی مانع پخش این کار از طریق رسانه ملی شدند و پخش آن را به صلاح ندانستند. 

 

آشنایی من با حاج نادر طالب زاده به بعد از جنگ برمی‌گردد، البته  قبلاً ایشان را در فیلم «تویی که نمی شناختمت» دیده بودم، اما از نزدیک نه، تا اینکه بعد از بازگشت از دوکوهه، ایشان را از نزدیک دیدم. آنجا بود که فهمیدم حاج نادر، سال‌ها در غرب زندگی و تحصیل کرده است. چند ماه قبل از انقلاب، به ایران آمده و وظیفه داشته برای شبکه سی بی اس از اشغال لانه جاسوسی اخباری را تهیه کند، اما با دیدن شور مردم و حقانیت انقلاب، انگار ماموریتش عوض می‌شود و خیلی زود می‌فهمد که خبرنگار انقلاب اسلامی ایران است نه خبرنگار آن‌ها.

 

حرفش این بود که مگر من مسئول این نظام هستم؟ مگر من شخصیتی هستم؟ من یک عنصر رسانه‌ای هستم. من فردی هستم که می‌توانم مطالبات فرهنگی رسانه‌ای انقلاب اسلامی را بگویم. بدون اینکه هیچ هزینه‌ای برای مسئولین کشور ایجاد کنم. می‌گفت، مگر وقتی خبرنگاران آن‌ها حرفی را علیه ما می‌زنند  ما از مسئولین آنها بازخواست می‌کنیم؟

 

طرح ابعادی نو در نظام رسانه

رمز موفقیت همه این برنامه‌ها، شخصیت منحصر به فرد خود حاج نادر بود. شخصیت ایشان محصول یک سلوک بود. سلوک خیلی عجیب. شبیه سلوک مصعب بن زبیر در تاریخ اسلام. اشراف‌زاده قهرمان یا مثلا سلوکی شبیه سلوک اویس قرنی. سلوکی شبیه سلوک سلمان. کسی که رفته یک سیر آفاق و انفس گذرانده و حالا اراده الهی او را پای انقلاب اسلامی ایران آورده است. او قدر انقلاب اسلامی ایران را می‌دانست. چون بعد از یک سلوک طولانی و یک عطش طولانی به زلال انقلاب اسلامی ایران رسیده بود. بنابراین پر از حرف بود.

 من سال‌ها با ایشان توفیق رفاقت داشتم. ولی هیچ وقت حرف تکراری از ایشان نمی‌شنیدم. همیشه حرف نویی داشتند. منظر نویی مطرح می‌کردند. از اولین برنامه پشت پرده که اولین مجموعه گفتگو محور ایشان،  در شبکه چهار بود، تحلیل هالیوود انجام می‌شد؛ من توفیق پیدا کردم به عنوان مهمان برنامه حضور داشته باشم- که البته کسی آن را یادش نیست- تا برنامه راز در شبکه چهار سیما که از اولین شب برنامه که ماه مبارک رمضان سال 89 بود باز من مهمان برنامه بودم، ایشان همیشه حرف نو داشت. تا برنامه عصر در همین شبکه افق. تا برنامه مکث. در همه این برنامه‌ها من مهمان بودم. همیشه با مطالعه می‌آمد. همیشه پلی بک‌های نو و تصاویر نویی را برای برنامه داشت. ابعاد نویی را در نظام رسانه‌ای ما مطرح کرد؛ مثل گفت‌وگوی مستقیم با کارشناسان برون مرزی و همیشه بهترین‌ها و رده بالاترین‌ها را برای مصاحبه انتخاب می‌کرد.

 

حاج نادر، یک شهید زنده بود

 راز موفقیت، خود ایشان بود. اصلاً یک برنامه گفتگو محور تلویزیونی شکل نمی‌گیرد الا از طریق یک شخصیت کارشناس- مجری منحصر به فرد که خود او دریای اطلاعات باشد. محصول سلوک باشد. خود او یک مخزن الاسرار باشد. دیتا سنتر باشد. غیر از کتاب‌هایی که خوانده بود خودش یک کتاب ناطق بود. حاج نادر طالب زاده دقیقاً چنین شخصیتی بود. به دلیل این جامعیت شخصیت بود که می‌دیدید این طور جاذبه بین المللی داشت. فکر می‌کنم بعد از رحلت ایشان، با دیدن شاگردان‌شان در نظام رسانه بین المللی، بیشتر متوجه می‌شویم که نقشی که حاج قاسم سلیمانی در عرصه نظامی در جبهه مقاومت داشت، حاج نادر طالب زاده در عرصه رسانه و فرهنگی داشتند. شاگردانی که تربیت کردند و شبکه‌هایی که درست شد. حالا یکی از آن‌ها المنار لبنان است. همه این‌ها توفیق شاگردی ایشان را داشتند. ایشان این شهادت زیسته، را با یک رحلت تمام کردند. سال‌ها ما ایشان را یک شهید زنده می‌دیدیم. نه به واسطه اینکه جانباز دوره دفاع مقدس هستند. به این دلیل که واقعاً مثل شهید زندگی کردند. رحلت ایشان هیچ چیزی از یک شهادت کم ندارد. ایشان سال‌ها شهادت را زیست.