به گزارش هنرآنلاین، مقام و منزلت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله مقامی تشریفاتی و سیاسی نبود بلکه این مقام دارای پشتوانه‌ای معنوی و متصل به وحی خداوند بود؛ به این معنا که وقتی امام معصوم در مسند امامت جامعه معرفی می‌شد، این امامت صرفاً به معنای زعامت و پیشوایی امت نبود بلکه امامت بر کل آدم و جنیان و ملائک و سایر مخلوقات عالم بود. امام رضا علیه‌السلام در توصیف امام می‌فرماید: «الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِیَ فِی الْأُفُقِ بِحَیْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَار؛ امام مانند خورشید فروزنده‌ای است که با تابش نور خود به عالم روشنی می‌بخشد و در حالی که خود بر تارک بلند افق آسمان قرار دارد، دست‌ها و چشم‌ها به او نمی‌رسد». در این تعریف، امام خلیفه و مجرای خدایی خداوند در بین مخلوقات است و اگرچه از سوی حکام زمانه مورد ظلم و انزوا قرار گیرد، اما در باطن ماجرا، افسار کل صحنه‌ها در دست او بلکه همه چیز قائم به اوست. امام سجاد علیه‌السلام در حدیثی فرمود: «لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنَا لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا؛ اگر از ما در زمین نباشد، زمین تمام اهلش را در خود فرو می‌برد.»

بنابراین ضرورت دارد برای ایجاد ارتباط معنوی با ائمه علیهم‌السلام، نسبت به ایشان نگاهی آسمانی، فرادنیایی و فراتاریخی داشته باشیم و خود قرآن نیز با همین منظر به معرفی مقام عترت می‌پردازد؛ به عنوان نمونه وقتی خداوند در سوره نور از نور آسمان‌ها و زمین سخن می‌گوید، این نور را مستقر در خانه‌هایی معرفی می‌کند که به آنها اذن رفعت داده است؛ «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال»؛ یعنی (این نور آسمان‌ها و زمین) در خانه‌هایی است که خدا اذن داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه] ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می‌کنند. » امام باقر علیه‌السلام در تأویل این آیه فرمود «هِیَ بُیُوتُ الْأَنْبِیَاءِ وَ بَیْتُ عَلِیٍ ع مِنْهَا»؛ یعنی منظور از بیوت، خانه‌های انبیا و بیت علی علیه‌السلام نیز از آن است.

درباره امام حسن مجتبی علیه‌السلام که امروز در سالروز ولادت آن حضرت قرار داریم، چنین نگاهی صدق می‌کند. تصوری که ما از این امام بزرگوار داریم، عموماً در حد اطلاعات تاریخی آن هم در فضایی از مصائب و جنجال‌های سیاسی است و گویی امام حسن علیه‌السلام منحصر در سه قصه از قصه‌های تاریخ صدر اسلام است. در چنین فضایی از تصوراتمان، وقتی به اوصاف آن حضرت از زبان برترین مخلوق عالم و بزرگ انبیاء و رسولان الهی یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله رجوع می‌کنیم، با واقعیتی دیگر از حقیقت شخصیت این امام بزرگوار مواجه می‌شویم.  

۱. به عنوان نمونه در کتاب عدد القویة رضی الدین حلی برادر علامه حلی، از حذیفة بن یمان نقل می‌کند که گفت: در آن مابینی که پیغمبر معظم اسلام صلی اللَّه علیه و آله در کوه حرا یا کوه دیگری بود و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، ابو بکر، عمر، عثمان و گروهی از انصار با آن حضرت بودند، انَس هم حاضر بود و حذیفه هم گفت‌وگو می‌کرد. ناگاه امام حسن مجتبی علیه‌السلام در حالی که آرام و با وقار بود وارد شد. پیامبر اسلام صلی اللَه علیه و آله یک نظر به امام حسن کرد و فرمود:

إِنَّ جَبْرَئِیلَ یَهْدِیهِ وَ مِیکَائِیلَ یُسَدِدُهُ؛ این جبرئیل است که حسن(ع) را راهنمایی می‌کند و این میکائیل است که وی را نگاهداری می‌کند.

وَ هُوَ وَلَدِی وَ الطَاهِرُ مِنْ نَفْسِی وَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِی؛ این حسن، فرزندم و طاهر از نفس من و یکی از اضلاع من است.

هَذَا سِبْطِی وَ قُرَةُ عَیْنِی بِأَبِی هُو؛ این حسن سبط و نور چشم من است. پدرم به فدای این حسن باد.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله بر خاست و ما هم برخاستیم. آن حضرت به امام حسن علیه‌السلام می‌فرمود: أنْتَ تُفَّاحَتِی وَ أَنْتَ حَبِیبِی وَ مُهْجَةُ قَلْبِی تو میوه (قلب) و حبیبم و روحیه قلب من هستی. آنگاه رسول خدا صلی اللَه علیه و آله دست امام حسن را گرفت و به راه افتاد، ما نیز با آن حضرت به راه افتادیم تا آن بزرگوار نشست و ما نیز در اطراف وی نشستیم. ما می‌دیدیم که پیامبر خدا چشم از امام حسن علیه‌السلام نمی‌برید. سپس فرمود:

إِنَهُ سَیَکُونُ بَعْدِی هَادِیاً مَهْدِیّاً؛ این حسن بعد از من هدایت‌گر و هدایت‌شده خواهد بود.

هَذَا هَدِیَّةٌ مِنْ رَبِ الْعَالَمِینَ؛ این حسن از برای من هدیه پروردگار عالم است.

لِی یُنْبِئُ عَنِّی وَ یُعَرِّفُ النَّاسَ آثَارِی وَ یُحْیِی سُنَّتِی وَ یَتَوَلَی أُمُورِی فِی فِعْلِهِ؛ این حسن از من خبر می‌دهد، آثار و دین مرا به مردم معرفی می‌کند، سنت مرا زنده می‌کند، در رفتار خود متصدی امور من خواهد شد.

یَنْظُرُ اللَهُ إِلَیْهِ فَیَرْحَمُهُ؛ خدا به وی نظر رحمت می‌افکند

پیامبر صلی الله علیه و آله در انتهای این حدیث اینگونه تأکید می‌کند: «رَحِمَ اللَّهُ مَنْ عَرَفَ لَهُ ذَلِکَ وَ بَرَنِی فِیهِ وَ أَکْرَمَنِی فِیه؛ خدا رحمت کند کسی را که این مقام را برای او بشناسد و برای خاطر من به او نیکویی و احترام کند.» به این معنا که امام حسن علیه‌السلام و سایر عترت را باید با مقام عوالمی و آسمانی شناخت.

۲. پیامبر صلی الله علیه و آله در روایتی دیگر در وجه تسمیه «حسن» فرمود: «سُمّیَ الحَسَنُ، حَسَناً لِأنّ بإحسانِ اللهِ قامتِ السّمواتُ والأرَض؛ حسن، حسن نامیده شد به خاطر اینکه با «احسان» خداوند آسمان‌ها و زمین‎ برپا شد». یعنی تمام حُسن عناصری که در پهنهٔ هفت آسمان و زمین دیده می‌شود، به دلیل اثرگذاری اسم «حسن» است؛ یعنی خداوند به واسطه آن امام بزرگوار تمام عوالم دنیا از کهکشان‌ها و آسمان‌های برزخی را حُسن بخشیده است و هرجا که ما حُسنی می‌بینیم، به برکت نام امام حسن مجتبی علیه‌السلام است.

۳. یا آن حضرت در حدیثی دیگر که به حدیث نورانیت هم شناخته می‌شود، خطاب به عموی خود جناب عباس فرمود «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ حِینَ لَا سَمَاءٌ مَبْنِیَّةٌ وَ لَا أَرْضٌ مَدْحِیَّةٌ وَ لَا ظُلْمَةٌ وَ لَا نُورٌ وَ لَا شَمْسٌ وَ لَا قَمَرٌ وَ لَا جَنَّةٌ وَ لَا نَار…» یعنی خداوند مرا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام را قبل از اینکه آدم را خلق کند، خلق کرد؛ در آن زمان که نه آسمانی برپا بود، نه زمینی گسترده و نه ظلمت و نور و خورشید و ماه و بهشت و ناری بود. سپس به خلقت نوری هر یک از پنج تن آل‌عبا اشاره کرد و فرمود «ثُمَّ فَتَقَ نُورَ وَلَدِی الْحَسَنِ وَ خَلَقَ مِنْهُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ فَالشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ مِنْ نُورِ وَلَدِیَ الْحَسَنِ وَ نُورُ الْحَسَنِ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ الْحَسَنُ أَفْضَلُ مِنَ الشَمْسِ وَ الْقَمَر.» یعنی «سپس نور فرزندم حسن را شکافت و از آن خورشید و ماه را خلق کرد؛ پس خورشید و ماه از نور فرزندم حسن است و نور او از نور الله است و حسن برتر از خورشید و ماه است.»

اینها گوشه‌ای از دریای فضائل امام حسن مجتبی علیه‌السلام در زبان برترین رسول الهی است. حال سؤال این است که بیان این فضائل باید چه تأثیری در ایمان ما نسبت به آن امام بزرگوار داشته باشد و به فراخور آن، چه رفتاری در قبال این معرفت باید صورت گیرد؟ آیا بیان این معارف از سوی پیامبری که به تعبیر قرآن از روی هوا و هوس صحبت نمی‌کند «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی» بلکه منطبق بر وحی خدا و مشیت او سخن می‌گوید، صرفاً برای لذت بردن و تحسین کردن است؟ به‌طور قطع بیان این احادیث، دارای حکمت‌های فراوانی است که دقت در هر کدام از آنها، سبب ارتقای رفتار ما نسبت به نظام خداوند در عالم می‌شود. خود پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی از فضائل امام حسن مجتبی علیه‌السلام صحبت می‌کند، می‌فرماید اگر با همین معرفتی که به شما گفتم، فرزندم را بشناسید، مورد رحمت خدا قرار می‌گیرد. یا وقتی از خلقت نوری امام حسن علیه‌السلام سخن می‌گویند و بخشی از عالم را متأثر از وجود مقدس ایشان معرفی می‌کنند، ما را به این سمت هدایت می‌کند که برای بهره از انوار خداوند و هدایت الهی محتاج به هر یک از اهل بیت علیهم‌السلام هستیم و یا زمانی که زیر نور خورشید قرار می‌گیریم و یا نور آن را عامل حیات موجودات می‌بینیم، همه را مدیون وجود مقدس امام حسن مجتبی علیه‌السلام بدانیم و خداوند این نوع نگاه را عامل رشد افراد قرار می‌دهد.