گروه تجسمی هنرآنلاین: جوزف استلا از اولین نقاشان آمریکایی بود که روی مضامین شهری و صنعتی تمرکز کرد و رندرهای او از پل بروکلین در نیمه اول قرن بیستم به نشانهای شاخص در کار او تبدیل شد. استلا مجذوب پل بروکلین بود. او پل را به عنوان یک کلیسای جامع از دستاوردهای طراحی و مهندسی آمریکایی میدید و آن را با خطوط گسترده و رنگهای جسورانه نقاشی میکرد. اما جنبه دیگری از استلا به قدری متفاوت بود که میتوانست ساخته هنرمند دیگری باشد. او دیوانهوار به گلها و درختچهها و گیاهان گرمسیری، درختان نخل و چوبهای سخت، پرندگان و پروانهها علاقه داشت.
زمستان امسال، موزه هنر نورتون در نمایشگاهی با بیش از ۸۰ اثر گل و گیاهشناسی که تا ۱۵ ژانویه ادامه دارد، سوی دیگر جوزف استلا را نشان میدهد. این مجموعه، نمایشی خیرهکننده از استفاده استلا از نور است و سایهها، رنگها و اشکال بر روی بوم، دنیای گلهای گرمسیری را نشان میدهند که آشنا و ناآشنا، شادیبخش و هوشیار است.
استلا بسیاری از ایدههای خود را در باغ گیاهشناسی نیویورک دریافت و آنها را از طریق ذهنی خارقالعاده فیلتر کرد و نقاشیهایی رویایی و رمانتیک از دنیای گرمسیری ساخت که عمیقاً معنوی است.
او در دهههای ۱۹۲۰ و ۳۰ در محافل هنری در نیویورک، پاریس و رم یک ستاره بود، اما به گفته مورخان هنر، محبوبیت او کمرنگ شد، زیرا او به موضوعات صنعتی و شهری که باعث شهرت او شده بود وفادار نماند. گلها و مناظر استوایی او هرگز آن شور و شوق را در میان مخاطبان برنیانگیخت.
آخرین نمایشگاه بزرگ جوزف استلا نزدیک به ۳۰ سال پیش در موزه هنر آمریکایی ویتنی در نیویورک برگزار شد. حال نمایشگاه نورتون برای عده بسیاری، مقدمهای برای معرفی مجدد استلا است. همچنین به گفته متصدیان نمایشگاه، اولین نمایشگاه بزرگی است که به آثار گل و گیاهشناسی استلا اختصاص دارد.
استلا، با تصاویر زاویهدار و خشن خود از پل بروکلین، کارخانههای فولادی پیتزبورگ و معادن زغال سنگ و معدنچیهای اطراف - که عمدتاً بر اساس برداشتها و احساسات خودش است - بخشی از گروه کوچکی از نقاشان آمریکایی بود که منجر به دور شدن از رئالیسم و رفتن به سمت اکسپرسیونیسم انتزاعی جکسون پولاک، ویلم دکونینگ و مارک روتکو شد که پس از جنگ جهانی دوم شکوفا شدند.
مورخان هنر میگویند که از صدها نقاشی و طراحی که استلا خلق کرده است، بیش از ۷۰ درصد نمای تخیلی او از طبیعت را به تصویر میکشد، اما آنها همیشه تحت الشعاع تصاویراو از پل بروکلین قرار داشتند.
باربارا هاسکل، متصدی موزه هنر آمریکایی ویتنی میگوید: «پل نوعی نماد فرهنگی بود اما آثار گیاهی او طنین فرهنگی کمتری داشتند. فکر نمیکنم آنها ناموفق بودند، اما همانند نقاشیهای پل، توجه عمومی را جلب نکردند. پیش از آن هنرمندان دیگری گلها را نقاشی کرده بودند، اما نقاشی پل یک حرکت انقلابی بود. هیچ کس صنعت را اینطور نقاشی نکرده بود. پل یک تصویر کاملاً جدید بود و این یک ساختار جدید برای عصر جدید بود که توجه همه را جلب کرد.»
جوزف استلا در سن ۱۸ سالگی از ایتالیا به نیویورک رفت. او اولین نقاشیهای خود را در سال ۱۹۰۶، زمانی که ۲۹ سال داشت در نیویورک به نمایش گذاشت، اما اولین تحسینها را حدوداً هشت سال بعد به خود جلب کرد. حدود شش سال بعد، اولین نقاشی پل بروکلین و شاهکار گلهای خود را به نام «درخت زندگی من» به نمایش گذاشت. در واقع پرداختن به این دو موضوع از یک زمان برای استلا آغاز شد.
استفانی مایر هاید، متصدی هنر آمریکایی در موزه هایت، میگوید: «استلا در بروکلین راه میرود و با این درخت کوچک روبرو میشود که سعی میکند در سایه یک کارخانه رشد کند و به نور خورشید برسد. خود او نیز مانند آن گل احساس میکند. او یک مهاجر ایتالیایی است که شهرش را برای زندگی جدید در نیویورک ترک کرده است. او در حسرت ایتالیا است و همزمان با نقاشی کردن پل بروکلین، تابلوی «درخت زندگی من» را خلق میکند تا در نهایت دو سبک کاملاً متفاوت را شاهد باشیم.»
«درخت زندگی من» از پیچیدهترین آثار استلا است، شلوغ و سرشار از جزئیات. مملو از گلها و درختچههای خیالانگیز، تکههای رنگی که معلوم شد پرندههای آوازخوان کوچک، قوها و حواصیلها با گردنهای کشیده هستند.
باغبان باغ گیاهشناسی Mounts که در نزدیکی موزه قرار دارد، مطالعه این نقاشی را در اواسط اکتبر آغاز کرد تا نشان دهد که شکلها و رنگهای استلا چگونه با گیاهان و گلهای استوایی زندگی واقعی مرتبط است.