سرویس تئاتر هنرآنلاین: بیتوجهی به نیازهای فرهنگی و اجتماعی دوران فعلی و روی آوردن به داستانها یا موضوعات خرافی و عوامانه، خطر و آسیبی جدی به شمار میرود و ممکن است از طرف آنهایی که هنر را نمیشناسند، عملا دامنگیر هنر تئاتر شود و همزمان تأکیدی بر خرافهپرستی و حتی زیبا و موجه نشان دادن جهالت عوام باشد.
نمایش " آبجی" به نویسندگی فرهاد امینی و کارگردانی مهدی شاه پیری که هم اکنون در سالن سایه تئاتر شهر اجرا میشود، نمونه این نوع اجراهاست. ظاهرا متن نمایش بر اساس داستان "آبجی خانم" اثر صادق هدایت نوشته شده که البته در عمل همه ارتباطش با داستان مورد نظر زایل شده است. محتوای این نمایش تماما نشانگر عقبافتادگی فرهنگی و "جهالت آشکار" است که روی صحنه سعی شده به خرافهپرستی و اعلام وجود " از ما بهتران" یا همان اجنه و غیره، جنبهای باورپذیرانه داده شود. چنین مضامینی معمولا در اذهان عوام، مخصوصا مردم یک قرن پیش ایران امری عادی و معمولی بوده است، اما امروز نویسنده متن این نمایش را شدیدا باید سرزنش کرد که چرا تا این اندازه از مبانی فرهنگی، تربیتی و اجتماعی جامعه امروز بیاطلاع و یا به آنها بیاعتنا بوده است و متنی سرهم کرده که به درد "رمالها و سرکتاب بازکنها" میخورد؛ ذهنیتهای طرح شده در نمایش بسیار عوامانه و بیاساساند و تحملش برای تماشاگران معمولی هم دشوار میرسد؛ خصوصا آن که در نمایش، همه آنها مورد تأئید قرار گرفتهاند و نویسنده و کارگردان "خرافه پرستی" و جهل مردم را به عنوان اعتقادات موجه تا آنجا پیش بردهاند که شوهر احتمالی "گلنساء" تبدیل به تمساح میشود و بازیگرش با رفتن به درون پوشانه کامل یک تمساح، بر کف صحنه میخزد و دهان بزرگ و دندانهای تیزش را نشان میدهد و البته به شکل عوامفریبانهای حرف هم میزند(؟!) این در شرایطی انجام میشود که نمایش نه کمدی است نه فانتزی.
نمایش گیرایی و جذابیتی ندارد. کارگردان به گردن هرکدام از بازیگران زن کلید طلایی بزرگی آویزان و حتی یک دسته کلید هم به دست یکی از آنان داده که هیچ دلیلی برای آن ارائه نشده، اما یک چیز ثابت میشود؛ کارگردان چند نگره و شیوه را با هم قاطی کرده است (اگر چنین ترفندی مربوط به متن نباشد). بدتر از همه استفاده بیجا و بیمورد از عروسک و عروسک نمایی است، آن هم در شرایطی که خود دختری که عروسکهای مورد نظر ظاهرا تمثیلی از او شدهاند، در صحنه و کنار عروسکها حضور دارد (؟!؟)
در نمایش "آبجی" موضوع ازدواج و خواستگاری تحتالشعاع اعتقاد به اجنه و خرافات قرار گرفته است. طراحی صحنه بسیار بیربط و پر از عناصر اضافی، تحمیلی و غیرنمایشی است. قراردادن چهره هر سه زن در پشت ظروف بلوری و بزرگ پر از آب و دفورمه کردن صورت آنها و زشت نشان دادنشان کاربری نمایشی ندارد. حرکت دادن عروسک پارچهای در آب یکی از ظروف هم، در نمایشی که اساسا عروسکی و یا برای گروه سنی کودک نیست، کاری عبث و بیمعناست؛ ذهنیتهای کودکانه و بچگانهای که همه چیز را کوچک و همانند "اسباب بازیها و عروسکها" نشان میدهد بر اجرا حکمفرماست؛ ماکت کوچک دهکده محل زندگی پرسوناژها هم که روی چهار پایهای در سمت راست صحنه در معرض دید تماشاگران گذاشته شده از جمله این ترفندهاست.
نمایش "آبجی" به نویسندگی فرهاد امینی و مهدی شاهپیری به علت دوگانه بودن در اجرا و ساختار، نه درام است نه کمدی؛ نه فانتزی و نه تراژدی؛ یعنی ژانر معینی ندارد؛ یک "مخلوط و معجون ترکیبی و متناقض" چندگانه، ساختگی، بیاساس و از لحاظ موضوعی، کهنه، خرافی، بیاعتبار و غیرقابل اعتناست.
میزانسنها شلوغ، غلط و نشانگر هرج و مرج و بینظمی حاکم بر اجراست. نویسنده و کارگردان هردو سعی کردهاند چیزهایی مثل کلید، صندوقچه، عروسک و عناصری مثل "آب" را تمثیلی کنند، اما هیچکدام حالت تمثیلی پیدا نکردهاند.
همه زنان چادر و روبند دارند و شبیه زنان دوره قاجار هستند، اما در نمایش اشارهای به زمان تاریخی نشده است. در این اجرا پرسوناژی شکل نمیگیرد؛ همه آدمهای نمایش افرادی جعلی و ساختگیاند. موضوع مبتنی بر خرافات و ذهنیات عوامانه است که از آن نتیجه معین و قابل باوری عاید ذهن تماشاگر نمیشود. بازی بازیگران غیرنمایشی است و تأویل، تحلیل یا جذابیتی در بر ندارد. کارگردانی نمایش بعد از متن بسیار سطحی و بیمحتوای نمایش، جزو بدترین کارگردانی هاست: هیچ میزانسنی حاوی تأویل و معنایی نمایشی نیست. نیمی از نمایش و آنچه مربوط به ماکت و عروسک سازی و عروسکنمایی است، تماما اضافی و بیربط به محتوا و آدمهای روی صحنه است. در کل، عناصر ساختاری و موضوعی مهمی در این اجرا وجود ندارد و با آن که کارگردان نمایش یقینا تحصیل کرده است، اما نمایشی که ارائه داده بسیار عوامانه، خرافی و غیرنمایشی است.