سرویس تئاتر هنرآنلاین: گاهی پس از دیدن نمایش این ذهنیت به ذهن خطور می‌کند که نویسنده احتمالا از قبل، انتخاب‌های ذهنی و قراردادی سلیقه‌ای و همزمان گیشه‌پسندانه‌ای برای هرکدام از عناصر موضوعی و ساختاری داشته است؛ مثلا چنین فکر کرده که اگر بر اساس فلان موضوع متنی بنویسد و درآن به غیره اشاره نماید، طوری که هنگام اجرا تماشاگران بخندند و سرگرم شوند، چنین اثری برای او و یا برای دیگری (در صورتی که خودش متن را اجرا نکند) بازده مالی نسبتا خوبی خواهد داشت. این امکان هم وجود دارد که نوشتن چنین متنی حاصل سفارش یک کارگردان به نویسنده باشد و خواسته‌های ضمنی کارگردان یا هردو، لحاظ شود. البته امکان سومی هم هست: نویسنده  متن ضعیفی بنویسد که از عدم  شناخت کامل او از ساختار متن نمایشی را روی صحنه لو بدهد و آشکار نماید.

نمایش "حکایت نیرنگ و اورنگ" به نویسندگی سید هاشم خان شافعی  و  کارگردانی نغمه رضایی  که  به عنوان  یکی از نمایش‌های چارت اجرایی جشنواره آئینی و سنتی در سالن سایه تئاتر شهر اجرا شد، در این رابطه اجرایی قابل ارزیابی به شمار می‌رود. نمایش مورد نظر از لحاظ موضوعی چندگانه و چندجوره است. به  موضوع معینی نمی‌پردازد و علتش هم آن است که نویسنده و متعاقبا کارگردان قصد داشته‌اند تماشاگران فقط بخندند. ظاهرا اجرا شبیه نمایش‌های تخت حوضی است، در حالی که اساسا تخت حوضی نیست؛ این عنوان به طور باسمه‌ای و با دخالت دادن تحمیلی و بی‌ربط  پرسوناژ "سیاه" به نمایش شکل گرفته و بخش‌های زیادی از اجرا با حرف‌ها، متلک‌ها و کنایات معمولی او پر شده است: هر فرصتی گیر می‌آورد گپ و گفتی با تماشاگران راه می‌اندازد. بخش نخستین نمایش که به حرف‌های خودمانی پرسوناژ سیاه با تماشاگران مربوط می‌شود ، طولانی و در اصل اضافی و تحمیلی است.

نمایش بیشتر به نوعی از معرکه‌گیری شباهت دارد و در آن هر یک از پرسوناژها تا می‌توانند با دیگران و تماشاگران به گپ و گفت می‌پردازند. موضوع اصلی اجرا در نیرنگ‌های "اورنگ" که بسیار محدود و حتی غیرقابل طرح است خلاصه شده، اما چند برابر آن به "خرده موضوعات حاشیه‌ای" و نیز حرف زدن با تماشاگران اختصاص یافته است. در دیالوگ‌های فارسی پرسوناژها از ته‌لهجه‌های ترکی و شمالی و نیز از زبان و آواز هندی هم به بهانه غیرقابل باور "هندی شدن دختر یکی از پرسوناژها" که پدری ترک زبان دارد(؟!)، استفاده شده است. در این اجرا که در اصل "واریته‌ای" محسوب می‌شود از صحنه‌های شمشیر بازی کودکانه، کف بینی و درگیری‌های ساختگی که فقط کاربرد حجمی و "متن و اجرا پرکن" دارند،  زیاد استفاده شده است. بسیاری از دیالوگ‌ها در اصل "حرف زدن معمولی"اند و دیالوگ‌های تئاتری به حساب نمی‌آیند. همه بازیگران بازی‌های خام و بسیار کودکانه‌ای دارند و همانند "آدم بزرگ‌های کودک‌نما" جلوه می‌کنند؛ آن‌ها عملا حتی با توجه  به کمیک بودن اجرا، به باورپذیرشدن خودشان و حوادث آسیب جدی وارد کرده‌اند، چون به غلط، خود را همانند آدم‌های خل و چل نشان داده‌اند. در جاهایی از هجویه هم استفاده شده است، اما هرگز کارکرد واقعی پیدا نمی‌کند، زیرا برخلاف "هجویه" که همواره برداشت و نتیجه‌ای انتقادآمیز همراه دارد، در همان سطح نازل و معطوف به خنداندن تماشاگران باقی می‌ماند: هرچند به علت بی‌مزگی و صرفا کودن نشان دادن پرسوناژها کسی را هم نمی‌خنداند.

در این اجرا، تأکید زیاد بر حرکات و گفتار و نیز به کارگیری حالات و اداهای بی‌ربط، بیش از الزام موضوع است و با آن که کودک در نمایش نیست و موضوع هم به این گروه سنی مربوط نمی‌شود، اما اجرا به دلیل خل و چل بازی‌های فراوان و حرف‌ها و حرکات غیرعادی اغراق آمیز، بیشتر برای خنداندن کودکان مناسب است؛ صحت این موضوع عملا هنگام اجرای نمایش به اثبات رسیده است: تنها کسانی که به این موارد خندیده‌اند، چند کودک بودند که همراه والده یا والدینشان در سالن حضور داشتند. نمایش تا حدی موزیکال است، اما در اصل هیچ الزامی برای موزیکال بودن آن وجود ندارد، چون  پرسوناژ سیاه هم همان طور که قبلأ اشاره شد، سربار نمایش شده است.

نمایش "حکایت نیرنگ و اورنگ" به نویسندگی سید هاشم‌خان شافعی و کارگردانی نغمه رضایی فقط از نظر نورپردازی تا حدی قابل توجه است. کارگردانی نمایش ضعیف و بازی بازیگران بسیار تصنعی، اغراق آمیز و نازیباست: فقط بازی زن بازیگری که نقش دخترهندی را ایفا می‌کند و طراحی لباس و چهره‌پردازیش هم بسیار جذاب و دیدنی است، قابل قبول از کار درآمده، که آن هم چون حضور چنین پرسوناژی در متن و اجرا تحمیلی و غیرقابل باور است، عملا از نظر ارزیابی و ارزش‌گذاری منتفی می‌شود. این نمایش هیچ داده و داشته مهم تربیتی، اجتماعی، عاطفی و هنری ندارد و بدون دلیل هم  طولانی شده است ؛ طوری که نهایتا دافعه‌زا می‌شود و تماشاگران را  پس می‌زند.