گروه ادبیات خبرگزاری هنرآنلاین - گفتگو با «داوود نماینده» ساده نیست. او آن‌قدر کتاب خوانده و آن‌قدر دنیا را می‌فهمد که پا به پای کلماتش راه رفتن، آدم را از نفس می‌اندازد. بی‌تردید صدای او میراث معنوی ایران ماست. صدایی که شناسنامه دارد و استاد، آن را هر جا و به هر قیمت، خرج نمی‌کند. همۀ کسانی که با او کار کرده‌اند می‌دانند که داوود نماینده به پاس اعتماد مخاطب، هر متنی را نمی‌خواند. متون مورد تأییدش را هم باید بارها بخواند و بر محتوای آن مسلط بشود و بعد بنشیند پشت میکروفون برای ضبط.

مدیر دوبلاژ است و استاد فن امّا دوست ندارد که برچسب «گفتار مستند» از روی اسمش کنده شود؛ از بس که به مردم و باورهایشان احترام می‌گذارد. گفتیم مردم! یادمان افتاد که عشق به میهن و مردم در سینه‌اش خانه دارد و دلش می‌جوشد برای سربلندی ایران بزرگ. مردی که تحصیل در اروپا را رها کند و به کشورش برگردد برای دفاع از آب و خاک و شرکت در دفاع‌مقدس را حتماً باید عاشق عاشق عاشق بدانیم.

استاد داوود نماینده با همان متانت و مردم‌داری خاص خودش دعوت هنرآنلاین را پذیرفت تا یکی-دو ساعتی با هم گپ بزنیم. ابتدای کلاممان را با مرور خاطرات کودکی‌اش آغاز کردیم. از او پرسیدیم که چه‌طور توانست به قلّۀ هنر گویندگی برسد. داوود نماینده دست احساس و افکار ما را گرفت و برد به حریم خصوصی‌اش در خانۀ پدری.

آموختن از پدر / تربیت در کانون آرام خانواده

نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسأله‌آموزِ صد مُدَرِّس شد. پدرم یک نانوای ساده بود. من از سادگی‌های زندگی پدرم آموختم که در هر شرایطی باید روان و جاری باشم. ما در دو تا اطاق زندگی می‌کردیم؛ یکی شش متری و دیگری ده متری. دو پسر بودیم و دو دختر به همراه پدر و مادرمان. خانۀ آرام و شادی داشتیم. پدرم سه ماه تعطیلیِ دبستان، ساعت چهار صبح که می‌رفت سر کار، من را هم بیدار می‌کرد. یک‌بار مادرم به او گفت که این پسر ده سال بیش‌تر ندارد؛ چه لزومی دارد که او را این وقت صبح بیدار کنی؟ پدر پاسخ داد: من و شما فردا نیستیم که این بچه‌ها را بیدار کنیم. اگر امروز یاد گرفت که صبح زود بیدار شود، یاد گرفته و اگر یاد نگیرد، در زندگی به جایی نمی‌رسد. من در چنین خانواده‌ای رشد کردم. شاید نداشته‌های ما بیش‌تر از داشته‌هایمان بود ولی هیچ‌وقت خانواده نگذاشتند که نداشته‌ها به چشم‌مان بیاید.

وجدان پدرم آرام بود. شما همین الان هم که بروید دربند و سراغ حاج ابراهیم نانوا را بگیرید، به شما می‌گویند: خدا پدرش را بیامرزد؛ چه نان خوبی دست مردم می‌داد. ترازوی نانوایی پدر همیشه به‌نفع مردم سنگین‌تر بود. در چنین مکتبی رشد کردن پایه‌های شخصیتم را طوری ساخت که یاد بگیرم با تلاش و صداقت دنبال رسیدن به اهدافم باشم. پدر هرگز من را بالإجبار برای نماز صبح بیدار نکرد ولی آن‌قدر زیبا نماز می‌خواند که من خود به خود عاشق نماز شدم. مادر ما هم مثل پدرمان نقش مهمی در خودساخته شدن ما داشت. خانه باید مهد پرورش فرزندان باشد و مدرسه بستر آموزش.

داوود نماینده

صحبت به مدرسه که رسید استاد حرف‌های جالبی دربارۀ نقش مدرسه در پیش‌رفت و تربیتش به زبان آورد. او تأکید فراوانی داشت که آموزش و پرورش باید استعداد دانش‌آموزها را کشف کند و راه رشد را به آنها نشان بدهد. داوود نماینده تجربیات خودش از مدرسه را این طور برای‌مان تعریف کرد:

ماجرای علاقمند شدن به کتاب و کتاب‌خوانی

در کلاس چهارم دبستان من معلمی داشتم که پنج‌شنبه‌ها به ما می‌گفت هرکسی دوست دارد برود داخل حیاط و فوتبال بازی کند، هر کسی هم علاقه دارد بماند برای شرکت در مسابقۀ اطلاعات عمومی. مسابقه‌ای که نمرۀ درسی هم داشت. آقای معلم با این روش کاری کرد که منِ بچۀ ده ساله بدون اجبار و با اشتیاق کتاب‌خوان شدم. مدام دنبال تهیه کردن کتاب‌های متنوع و جدید بودم. بعضی وقت‌ها که مطالب کتابی را نمی‌فهمیدم از بزرگ‌ترها کمک می‌گرفتم. در همان کودکی من آثار چخوف، صمد بهرنگی، جلال آل احمد و شعرای نام‌دار آن زمان را خواندم. کتاب‌خوانی علاوه بر بالابردن اطلاعات عمومی من، باعث شد که قلمم هم خوب بشود؛ در تمام دوران تحصیل من انشاء را بیست می‌گرفتم. روش تربیتی آقای معلم کاری کرد که طعم مطالعه بنشیند در جان من. ما در مدرسه‌ تئاتر هم داشتیم که توسط بهروز رضوی برگزار می‌شد. بهروز دو سال از من بزرگ‌تر بود. شرکت در تمرین‌های تئاتر، فنّ بیان ما را تقویت می‌کرد و قدرت ادای کلمات ما را بالا می‌برد. یادم می‌آید آن‌ زمان یک تئاتری را کار کردیم به‌نام خوراک اردک. کم‌کم شیفتۀ گویندگی شدم.

ورود به رادیو

سال 1347 بنده در مسابقات دکلمه و فنّ بیان به مقام نخست رسیدم و پایم باز شد به رادیو. آن‌زمان سیزده-چهارده سالم بود. رادیو ایران یک برنامۀ نیم‌ساعته داشت برای جوان‌ها که در آن برنامه هفته‌ای یک‌بار نمایش رادیویی پخش می‌شد. آن نمایش‌ها را مرحوم خسرو فرخزادی کارگردانی می‌کرد. فرخزادی با روی باز منِ نوجوان را پذیرفت و من رسماً به جمع رادیویی‌ها پیوستم. یادش بخیر! با چه بزرگانی در آن دوره آشنا شدم و از آنها کار یاد گرفتم. داوود پیرنیا رئیس واحد موسیقی رادیو، هوشنگ ابتهاج، صادق بهرامی، نصرت‌اله محتشم، ژاله علو، رامین فرزاد، مسعود تاج‌بخش، امیرفضلی و دیگران که همۀ آنها کلان‌سواد و متخصص بودند.

کافه نادری و دیدار با شعرای نام‌دار

آن‌وقت‌ها من در هفته یک ساعت‌هایی را می‌رفتم کافه نادری توی خیابان جمهوری. کافه نادری پاتوق نویسنده‌ها و شعرا بود. بزرگانی مثل فروغ فرخزاد، ابراهیم گلستان، نیما یوشیج، شهریار، رهی معیری و فریدون مشیری می‌آمدند آنجا. منِ نوجوان کم سنّ و سال هم می رفتم یک گوشه می‌نشستم تا از شعر خواندن و معلومات آنها استفاده کنم. یک روز فروغ به من گفت پسرجان! تو این‌جا چه کار می‌کنی؟ هروقت من می‌آیم تو اینجا هستی. جواب دادم من خودم را می‌رسانم تا شماها را ببینم و بشنوم. من این راه را قدم به قدم، روی پای خودم و با توکل به خدا طی کردم؛ بدن تکیه به کسی که پارتی‌ام بشود و بخواهد راه را برایم باز کند.

اهمیّت آموزش در دوران کودکی

آموزش باید از دوران کودکی و نوجوانی آغاز بشود. نقش آموزش و پرورش در این مسیر بسیار جدی و پررنگ است. مدرسه باید برای کشف و پرورش استعداد و هنر دانش‌آموزها برنامه داشته باشد. اگر بچه‌ها در کودکی راه خودشان را پیدا کنند و کتاب‌خوان بشوند، بعدها در دانشگاه این علاقه به کتاب جریان پیدا می‌کند. دانشجو باید با تاریخ و جغرافیای مملکت و زمانۀ خودش آشنا باشد. جامعه‌ای که خودش را نشناسد، ممکن است گرفتار دزد بشود. همان دزدی که دنبال سرقت فرهنگ جوان‌هاست. یک موقعی آقای خامنه‌ای فرمودند شبیخون فرهنگی؛ این هشدار، خیلی مهم بود که متأسفانه خیلی‌ها متوجه آن نشدند. ما باید به سمت آگاهی برویم و وسعت دانایی خودمان را ببریم. باید حرکت کنیم به سمت دنیای بی‌‌مرز. دل ما باید برای مملکتمان بتپد و برای ساختن آن تلاش کنیم. هرکسی در جای خودش؛ مدیران اقتصادی به‌سهم خودشان و فعالین فرهنگی در جایگاه خودشان. ایرانی بودن یک افتخار است در دنیا و ما نباید اجازه بدهیم به این لوح افتخار خدشه وارد شود.

داوود نماینده

استاد که علیرغم پا به سن گذاشتن جوان‌ها را خوب می‌فهمد و درکشان می‌کند، دربارۀ اثرپذیری این نسل از جامعه هم اشارات ارزشمندی داشت و با نشانه‌گذاری روی لزوم درک جوان‌ها، افزود:

راه ارتباط با جوان‌ها

یک مرتبه بنده به دانشگاهی دعوت شده بودم برای سخنرانی. یکی از دانشجوها آمد پیش من و گفت که قبلاً نماز نمی‌خواندم ولی بعد از دیدن مجموعۀ «زندگی» شما نمازخوان شدم. من یک سریالی داشتم به‌نام زندگی (life) که جهان را از درون رودها، جنگل‌ها، دریاها و آسمان‌ها و زمین را روایت می‌کرد. من در این سریال از آیات مرتبط قرآن استفاده کردم؛ در قرآن همه‌چیز وجود دارد. از ملّیت و موسیقی و علم و هنر تا هویّت و عشق و چیزهای دیگر. این فرهنگ دینی ماست. فرهنگ ما، پیامبر و اهل‌بیت ایشان علیهم‌السلام هستند. پیامبری که از راه دل‌ها وارد شد و مردم را مسلمان نمود.

داوود نماینده شیوه و آیین شگرفی در امر تربیت هنرجو دارد که آدم را به وجد می‌آورد. او که خودش پله‌های خودساختگی و ترقی را با زور بازو و همّت خودش طی کرده، کمی هم از متدهای کلاس‌داری و تدریسش برایمان حرف زد. تغییر کلیدواژۀ این بخش از صحبت‌های ایشان بود:

آموزش را با تغییر آغاز می‌کنم تا هنرجو به نقطۀ اثرگذاری برسد

روش بنده در تربیت شاعر، با تغییر شروع می‌شود. تغییر به این معنا که او به خودش برگردد و بفهمد کجا هست و کجا باید باشد. وقتی که این تغییر شکل بگیرد او راه خودش را پیدا می‌کند. اگر کسی راهش را پیدا کرد هنرش تأثیرگذار می‌شود. مثل «حسین‌ گل‌گلاب» که وقتی ظلم مستشار خارجی به هم‌وطنش را دید، خونش به جوش آمد. روح‌الله خالقی موسیقی‌دان برجستۀ آن زمان، وقتی حال او را دید به او گفت غصه خوردن و اشک ریختن فایده‌ای ندارد؛ حالت را بنویس. چند روز بعد حسین گل‌گلاب و روح‌الله خالقی اثر ماندگرا «ای ایران» را ساختند. اثری که روی همۀ ایرانی‌ها تأثیر گذاشته و هم‌چنان اثرگذار است. اگر تغییر در ما پدید بیاید، روی فرهنگ و هنر سرزمین‌مان اثرگذار خواهیم شد. انسانِ بدون تأثیرگذاری، بی‌مصرف است. من دنبال تغییر شاگردها هستم برای رساندن آنها به نقطۀ تأثیر. عارف قزوینی برای اینکه قدر و ارزش وطن را به مردمش یادآوری کند «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را سرود.

وقتی تغییر در هنرجو حاصل شد می‌رویم سراغ فنّ. موسیقی اصیل ایرانی در آموزش‌های بنده نقش اساسی دارد. و دیگر اینکه صداپیشه باید به آرامش برسد. آرامش از چند منبع تأمین می‌شود؛ چه آرامش الهی و چه آرامش مادّی. مطالعه در کار دوبله واجب و لازم است چونکه فیلم‌های مختلف تاریخی، سیاسی، اجتماعی و ادبی را به ما می‌دهند برای دوبله. اگر ما به محتوای آن فیلم و سریال مسلط نباشیم، حس لازم برای ادای دیالوگ‌ها در ما پدید نمی‌آید. کتاب در مسیر کاری، خیلی به خود بنده کمک کرد.

داوود نماینده

از داوود نماینده دربارۀ جایگاه و میزان اثر پیش‌کسوت‌ها در هنر گویندگی و دوبله پرسیدیم. استاد در پاسخ به این پرسش ما، نقطه‌نظرات مهمی داشت. او که حالا گرد ارزشمند پیش‌کسوتی روی صورتش نشسته ادامه داد:

نگذاریم پیش‌کسوت‌ها فراموش بشوند

اصولاً نقش پیش‌کسوت در هر کاری از سینما و تئاتر و موسیقی گرفته تا صداپیشگی و نقاشی و خطاطی بسیار مهم و تعیین‌کننده است. اگر پیش‌کسوت کنار گذاشته شود، جوان‌های علاقه‌مند به هنر، راهشان را گم می‌کنند. شما ببینید در حوزۀ دوبله و صداپیشگی آن‌هایی که از مسیر صحیح پا به این عرصه گذاشته‌اند و مراحل آموزش و کسب تجربه را کنار اساتید متخصص دوبله گذرانده‌اند، به موفقیت رسیده‌اند. این‌روزها در حوزۀ دوبله ما شاهد ورود غیرتخصصی و غیر حرفه‌ای یک عده به این عرصه هستیم که نتیجه‌اش شده دوبله‌های بی‌کیفیت و ضعیف. البتّه که وقتی فضا از مسیر صحیح خودش خارج گردد، گرفتار دلال‌ها و فرصت‌طلب‌ها می‌شود.

ما برای هدایت جامعه به ایده‌های خلاقانۀ فرهنگی و هنری احتیاج داریم. ما باید پیش‌کسوت‌ها را بفرستیم میان دانشجوهای رشته‌های هنری تا جوان‌ها در کنار تحصیلات آکادمیک با تجربۀ استخوان خرد کرده‌ها را فرا بگیرند و آبدیده بشوند. این ارتباط بین بزرگ‌ترها و جوان‌ها دل‌ها را به‌هم نزدیک می‌کند. جوان‌ها باید اهل مطالعه باشند و بدانند که مثلاً چرا صدام با کمک چندین کشور به ایران ما حمله کرد. اگر جوان به سراغ کتاب نرود، خیلی راحت فریب می‌خورد. دانشگاه ما، وزارت ارشاد ما و سایر نهادهای مسئول نباید از جوان‌ها غافل بشوند؛ البتّه با زبان و آغوش مهربان. ما باید با جوان‌ها گفتگو کنیم.

حرف پایانی این‌که داوود نماینده پیش از آنکه یک مدیر دوبلاژ، گویندۀ زبردست، مجری یا صداپیشه باشد، یک انسان برجسته است. یکی که عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام و وطن در ذره‌ذرۀ وجودش مشاهده می‌شود. یکی که نخستین اجرای تلویزیونی بعد از انقلاب را برعهده داشت ولی کسی ندید که از نظام طلبکار باشد. یکی که کوه استقامت به‌حساب می‌آید ولی درد مردم، زمین‌گیرش می‌کند. کسی که بارها جایزه گرفته ولی بلد نیست خودش را بگیرد. کاش قدر این گوهرهای درخشان را پیش از خاموش شدن صدایشان بدانیم تا جوان‌ترها یاد بگیرند که بزرگی و بزرگ‌تری در جامعه ارزش دارد. این گفتگو بیش از یک فعالیت رسانه‌ای، عرض خاکساری و ادای دین ماست به‌محضر استاد داوود نماینده.

داوود نماینده