سرویس تئاتر هنرآنلاین: سومین روز برگزاری سی و پنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با اجرای آثار هنرمندان شناخته شدهای چون ندا هنگامی، حسین فرخی، سیامک احصایی و حمید پورآذری به کار خود ادامه میدهد. این کارگردانان توضیحاتی را درباره آثارشان به هنرآنلاین ارائه دادند.
"نیمروز اسکاتلند"؛ مخاطبانی با نگاه آرتیستیک میخواهد
ندا هنگامی به همراه تعدادی از هنرجویان بازیگری خود نمایشی با عنوان "نیمروز اسکاتلند" را بر اساس نمایشنامه "مکبث" شکسپیر در جشنواره به صحنه خواهد برد؛ ندا هنگامی با ارائه توضیحاتی در این رابطه گفت: جرقه این اتفاق زمانی زده شد که با خودم گفتم این هنرجویان را دو ترم درس دادهام و آنها را با الفبای هنر نمایش آشنا کردم، حالا چه اتفاقی برایشان رخ خواهد داد و چه خواهند کرد؟ تک تک این هنرجویان علاقه داشتند دوباره با من ورکشاپ بردارند و مسیرشان را به همان شکل ادامه دهند. البته در هر کلاس 70،80 نفره، فقط ده نفر متوجه مسیر پر پیچ و خم بازیگری میشوند، بقیه تنها مشتاق بازیگری هستند و فکر میکنند با دو ترم کلاس گذراندن، میتوانند به یکباره بازیگر درجه یک شده و جلوی دوربین فلان کارگردان بروند. این 11 نفری که اکنون در نمایش "مکبث" به صحنه رفتهاند به اضافه گروه دیگری که با یکدیگر جور نشدیم و آنها از ما جا ماندند، از من خواستند که ورکشاپی برگزار کنم و من یکلحظه به صورت انتحاری، تصمیم گرفتم ورکشاپی برگزار کرده و بازیگران نمایش "مکبث" را از میان همین هنرجویان انتخاب کنم.
او بیان کرد: در این مدت خیلی کم آوردم اما استقبال و انرژی این هنرجویان از ورکشاپ و تمرینات مثبت نمایش مکبث، مرا روی پا نگه داشت. این یک واقعیت است، چون من در این مدت خیلی جاها کم آوردم. با دیدگاه یک کارگردان حرفهای وارد این پروسه شدم، پروسهای که در ماههای اولش بسیار فرسایشی و وحشتناک بود. به هنرجویانم گفتم که شما اولین نمایشتان با متن شکسپیر است و این مانند انداختن شما در عمق چهارمتری یک استخر میماند که باید آنقدر دست و پا بزنید تا به روی آب بیایید. قابل قبولبودن در نقش مکبث و لیدی مکبث به هیچ وجه کار سادهای نیست و هر بازیگری دوست دارد حداقل یکبار در زندگیاش نقش مکبث یا لیدی مکبث را بازی کند. این تیم 11 نفره واقعاً مانند تیم فوتبال بودند و میخواستند گل بزنند و من به عنوان مربی، بارها کم آوردم و خواستم کنار بکشم، اما آنها اجازه ندادند و من امروز بابت این ریسکی که کردهام، بسیار خوشحالم.
هنگامی توضیح داد: خیلی از همکارانم را دیدهام که نمایشی را با بازی هنرجویانشان به روی صحنه بردند و فقط با سه ماه تمرین به نتیجه رسیدهاند؛ همه این همکاران برایم قابل احترام هستند اما در اکثر مواقع نتیجه چنین شتابزدگیای، همین کارهای خامی میشود که این روزها در برخی از سالنهای تئاتر میبینیم. من پای نمایش "نیمروز اسکاتلند" میایستم چون بازیگرانم در آن لحظات درخشانی را خلق کردهاند. آنها آنقدر خوب اجرا کردند که حالا این به یک سؤال تبدیل شده که آیا واقعاً بار اولشان است که به صورت رسمی به روی صحنه میروند؟ البته میفهمم که آنها بیتجربه هستند و برای اولین بار است که صحنه تئاتر را با نور و موسیقی و در حضور تماشاگران تجربه میکنند، ولی به راستی به آنها افتخار میکنم چون نمایشی را با دراماتورژی دشوار برای نخستین بار انجام دادند. هر کدام این بازیگرها رشتههای مختلفی خواندهاند و تخصصهای متفاوتی دارند، ولی باید خودشان ابتدا این نمایش را کاملاً درک کرده باشند و سپس آن را به شیوه رساتری به مخاطبانشان انتقال دهند. در دفعات بعد هم این ریسک را خواهم کرد ولی میدانم که واقعاً به یک پروسه طولانیمدت احتیاج دارم. ما هشت تا ده ما پِرتی داشتیم و فقط دو ماه آخر را به صورت عالی پیش رفتیم. هشت ماه کلنجار رفتیم تا در کانسبت طراحی شده، خودمان را پیدا کنیم و برای همین پشت بروشور نوشتم که آنها توانستند؛ من نتوانستم.
این کارگردان تئاتر خاطرنشان کرد: هیچوقت پروسه تمرین را قطع نکردیم و دانشگاه، تابستان، عید و هر چیز دیگری، مانع تمرین ما نشد. شروع کار ما از فروردین سال گذشته بود و یک سال و نیم، بیقفه کار کردیم. به بازیگرانم اجازه دادم که هر سؤالی دارند را مطرح کنند و همین حالا هم بچهها از من سؤال میکنند و هیجاناتشان را انتقال میدهند. دوست داشتم که این هنرجویان، یک اجرای حرفهای را تجربه کنند، پس با وسواس یک اجرای حرفهای با آنها برخورد کردم. معتقدم که آن حلقه گمشده، اجازه دادن به تجربهکردن است.
هنگامی تاکید کرد: دوست دارم که بعد از جشنواره فجر، آن را در سالنهای بزرگتری مثل سالنهای حافظ و سمندریان نیز مجدداً اجرا کنم. این نمایش مخاطبانی با نگاه آرتیستیک میخواهد؛ مخاطبانی که به دنبال چالش و کشف آمده باشند.
نمایشی بر اساس شعر معروف فروغ فرخزاد
نمایش "علی کوچیکه" به کارگردانی حسین فرخی نیز در سومین روز جشنواره به صحنه خواهد رفت. حسین فرخی با ارائه توضیحاتی در مورد این نمایش به خبرنگار هنرآنلاین گفت: این اثر بر اساس شعر معروف فروغ فرخزاد است و گذشته از مفاهیم اجتماعی بسیاری که در این اثر وجود دارد؛ این شعر از حس نوستالژیکی برخوردار است که به دوره تاریخی خاصی که فروغ فرخزاد در آن میزیسته و حال و هوای آن دوره را یادآوری میکند.
فرخی با اشاره به اینکه کارشان تنها متکی بر این شعر نبوده اظهار کرد: این شعر بهانهای است تا تحلیلی در مورد مسائل اجتماعی زنان در دوران معاصر داشته باشیم؛ زنانی که در جامعه درگیر مسائل متفاوتی هستند به خصوص آنهایی که همسران خود را از دست داده یا همسرانشان آنها را ترک کردهاند و باید میان این فشارهای اجتماعی و اقتصادی به زندگی خود ادامه دهند.
این کارگردان تئاتر خاطرنشان کرد: علی کوچیکه زمینهای است تا بتوانیم زندگی زنی تنها را در جامعهای که در آن مسائلی نهفته است نگاه کنیم.
فرخی اظهار کرد: این نمایش مونولوگی است که توسط سارا تقوی اجرا میشود. ما تلاش کردیم در اجرا جذابیتهای بصری به وسیله مولتی مدیا ایجاد کنیم تا مخاطب بتواند تا انتها همراه باشد.
از مرگ میترسم
یکی دیگر از کارها نمایش "پرسههای موازی" نوشته و کار پیام لاریان است. نمایشی که با توجه به موضوع و اجرای آن میتواند تجربه متفاوتی را برای تماشاگرانش رقم بزند به ویژه برای تئاتربینهای حرفهای. پیام لاریان با ارائه مطالبی در این رابطه عنوان کرد: همه ما که جزو نسل اول انقلاب بودیم یکی دوبار به خودکشی فکر کردهایم یا اتفاقاتی مانند آن را پیرامونمان دیدهایم؛ اکنون جامعه بهتر شده است؛ آن اوایل همه ما افسردهتر بودیم. به جرات میتوان گفت همه با مسئله خودکشی درگیراند. فکر میکنم در تمام دنیا افراد به این مسله فکر کردند؛ حتی اگر زندگی شادی داشته باشند، یک بار به این موضوع فکر کردهاند که خودکشی چگونه است؟ اگر این کار را انجام دهند چه اتفاقی میافتد؟ و... من هم در برههای از زندگیم با این مسئله درگیر بودم و به آن فکر کردم، با وجود اینکه به شدت با آن مخالفم و در هر شرایطی آن را احمقانهترین کار دنیا میدانم اما زمانی به آن فکر میکردم. اوایل دهه 80 در روزنامهای خبری خواندم که تیتر آن خودکشی دسته جمعی چند جوان در یکی از محلههای تهران بود. این خبر در پس ذهن من مانده بود.
او ادامه داد: سال 84 برای تحقیقاتی که در مورد بیماران شیزوفرن آنفتانینی داشتم همراه با خانم دکتری برای نمایشنامه "امپرسیون جیغ بنفش" به بیمارستانی حافظ شیراز میرفتم. همان جا خانم دکتر، کلاسی را به من نشان داد که بیماران آن افرادی بودند که خودکشیهای نافرجام داشتند، این افراد تعداد بالای خودکشی داشتند که دوره روان درمانی را به خاطر آن میگذراندند. آنها تا 14 بار موارد خودکشی داشتند یعنی یک مورد آنها 14 بار خودکشی نافرجام داشت. آن زمان به یاد خبری که قبلا خوانده بودم افتادم و برایم جالب شد تا داستان چند جوان را روایت کنم که دور هم جمع میشوند تا خودکشی دسته جمعی کنند. واقعیت آن بود که داستان اصلی در تهران اتفاق افتاده بود، پیدا کردن اطلاعات در مورد این بچهها خیلی سخت بود چراکه نه نیروی انتظامی و بهزیستی اصلا راه نمیدادند؛ من تا جایی مطالب و اطلاعاتی از دوستان آنها به دست آوردم. تعداد آنها بیشتر از سه نفر بود. میشود گفت دو قصه این نمایش کاملا واقعی هستند تنها قصه دختر نمایش فریبا باقری واقعیت ندارد. داستان این دختر قصه دیگری است که من از داستان دختری در بندر برداشتم؛ لوکیشن و اسامی را هم تغییر دادم.
لاریان با اشاره به فضای ترسی که حین تماشای نمایش برای مخاطبان این اثر ایجاد میشود گفت: برخی از تماشاگران که کمتر تئاتر میبینند در سالن گوشی همراهشان را روشن میکنند؛ وقتی بعد از اجرا از آنها میپرسیدم چرا این کار را انجام دادند میگویند ترسیده بودند. زمانی میخواستم مونولوگی برای یکی از دوستانم در مورد خانمی که خودش را از ساختمانی در خیابان جمهوری پایین انداخت بنویسم. وقتی ابعاد ماجرا را فهیمیدم نتونستم بنویسم؛ آنقدر دردناک بود که فکر میکردم اگر آن را بنویسم سخیفاش میکنم. ماجرا آنقدر وحشتاک بود که اگر درد را روی کاغذ میآوردم حقیرش میکردم برخی دردها و فاجعهها به قدری بزرگاند که باید جور دیگرای نشانشان بدهید اگر آنها را رئالیست نشان بدهید کوچکشان میکنید به دلیل اینکه نه ما توانایی آنقدر رئال تعریف کردن را داریم و نه بازیگر توان آنقدر حقیقی شدن را دارد و به همین دلیل کوچک میشود. تماشاگر فاصلهای با آن امر حقیر میاندارد بهتر است از فرم در این شرایط استفاده کنید.
او اظهار کرد: مرگ تنها اتفاقی است که هیچ چیزی در مورد آن نمیدانم. من آدم بسیار کنجاوی هستم، اگر متوجه شوم جایی اتفاقی افتاده دوست دارم به آنجا برم و ته آن ماجرا را درآورم، مثلا اگر مترو ریزش کند، میروم کل مکانیزم مترو را مطالعه میکنم ببینم به چه شکل است. در خانه یه جعبه ابزار بزرگ دارم؛ فکر میکنم هیچ تئاتری چنین چیزی ندارد چون فنی است. در مورد همه چیز میتوانم اطلاعات کسب کنم اما در مورد مرگ نمیتوانم، قابل قیاس نیست اما مانند مارکز دلم میخواهد در مورد مرگ خودم بنویسم. دوست دارم یکبار بمیرم، دوباره زنده شوم و در مورد آن نمایشنامه بنویسم و دوباره بمیرم. از طرف دیگر رمانیتکترین عنصر نمایشی است؛ مرگ بسیار دراماتیک است حداقل برای من اینجوری است. من واقعا از مرگ میترسم، فکر میکنم کسانی که زیاد در مورد مرگ حرف میزنند خیلی از آن میترسند. سعی میکنم آنقدر در مورد آن حرف بزنم که با هم رفیق شویم اگر زمانی سرم آمد بهم خیانت نکند. در واقع من دارم طرح رفاقت با مرگ را میریزم.(می خندد)
نقش پررنگ بازیگر در "اکسیژن"
مهدی ضیاءچمنی یکی از کارگردانان حاضر در بخش "نسل نو" جشنواره سی و پنجم تئاتر فجر از استان خراسان رضوی است. مهدی ضیاءچمنی با ارائه مطالبی در رابطه با اثر خود به خبرنگار هنرآنلاین گفت: ایده نگارش متن "اکسیژن" دو سال پیش به ذهن من و مهسا غفوریان رسید و بر آن شدیم تا به صورت مشترک نمایشنامه آن را بنویسیم. ایده و فکر ما به یکدیگر نزدیک است و به راحتی توانستیم متن اثر را بنویسیم.
او ادامه داد: این نمایش اثری دیالوگمحور است که بازیگر در آن نقش بسیار پررنگی دارد و تنها یک نیمکت بر صحنه داریم.
ضیاءچمنی عنوان کرد: درام کلاسیکی که در سایر نمایشنامههای حال حاضر میبینیم در این اثر وجود ندارد و موقعیت، آن را پیش میبرد. در کارگردانی هم طبق آنچه نمایشنامه میخواهد پیش میروم.
این کارگردان تئاتر اظهار کرد: مشهد بعد از تهران حرف اول را در تئاتر میزند. مشهد شهر مذهبی است و فعالیت هنری در آن سختیهای بسیار دارد. این مساله تنها به تئاتر باز نمیگردد زیرا ما نمیتوانیم کنسرت برگزار کنیم؛ بنابراین هنرمندان خودشان پیگیر کارهایشان هستند البته در این میان برخی فعالیت زیرزمینی دارند یا مهاجرت میکنند. اما آنهایی که ماندند با تلاش و صرف هزینه به چنین جایگاهی دست یافتند.
او که پیش از این هم تجربه حضور در بخش "نسل نو" تئاتر فجر را داشته است گفت: شرایط جشنواره هر سال نسبت به سال قبل تفاوت دارد و نمیتوان برای آن برنامهریزی کرد. بسیار پیش آمده که دوستانی میخواستند در یک بخش حضور داشته باشند اما بعد از مدتی آن را حذف کردهاند. تمایل داشتم نمایشم را مستقیم به فجر بفرستم و امکان شرکت در بخش "نسل نو" را داشتم.
ابزوردیسم در ذات جامعه ما وجود دارد
نمایش "خانه ابری" اثر مشترک سیامک احصایی و حمید پورآذری است. حمید پورآذری در رابطه با این اثر توضیح دادند: من چیزی را از پیش طراحی نمیکنم و همه کارهایم همراه یکدیگر پیش میروند، حتی در "خانه ابری" نیز همه چیز با هم پیش رفت و به مرور به وجود آمد. در این نمایش کارمان را با یک اسم و چند کلمه آغاز کردیم که آنها هم از ابتدا هیچ ساختار و مفهوم خاصی نداشتند. زمانی که ما دو نفر مقابل خانه هنرمندان نشستیم و در مورد اثری مشترک به توافق رسیدیم، در مورد اینکه قرار است چهکار انجام دهیم، هیچ صحبتی نکردیم. آنچه این همکاری را برایم جذاب میکرد، تفاوتهایی بود که میان ما وجود داشت. این تفاوتها باعث میشد که به صحبت بنشینیم و یکدیگر را قانع کنیم و گاهاً هم اجازه دادیم که زمان بگذرد تا گذر زمان بتواند یک مسائل را حل کند.
او بیان کرد: ابتدا هر کدام نظرات شخصی خودمان را ارائه میدهیم، علاقه شخصی خودمان را کنار میگذاریم و در قبال یک مجموعه به آن فکر میکنیم و بهترین تصمیم را به نفع اجرا میگیریم. از ابتدا خواستیم که با یکدیگر صحبت کنیم و دیالوگ بگوییم، چیزی که امروزه در جامعه ما کمتر اتفاق میافتد و نمودش را در تئاترها هم میبینیم که تئاترها بیشتر به سمت مونولوگ حرکت میکنند.
پورآذری تاکید کرد: مهمترین اتفاق نمایش "خانه ابری" این است که دو کارگردان به اتفاق یکدیگر یک نمایش را به اتمام میرسانند. به نظرم این مهمترین کانسبت اجرای ما است. در واقع دو کارگردان، دو فکر متفاوت را به یک فکر تبدیل میکنند و نمایش را بر اساس آن به اجرا میرسانند. چنین اتفاقی در تئاتر ما به ندرت اتفاق میافتد. شما حتی میبینید که یک کارگردان با دستیار خودش یا دراماتورژ با کارگردان و نویسنده به توافق نمیرسند، آنوقت نمایش ما با دو کارگردان، دو نویسنده و دو فکر متفاوت به یک فکر و ایده واحد رسیده است؛ همه در آن به یک اتفاق فکر میکنند.
او در مورد ابزورد بودن فضای این نمایش گفت: هیچوقت در مورد این شیوه صحبت نکردیم و روی آن تأکید نداشتیم که بخواهیم کارمان را بر اساس شیوه ابزورد پیش ببریم. زمانی که نمایش شکل گرفت، یکی از بچههای نویسنده به ما گفت که این کار خیلی ابزورد شده است. در این دو سال گذشته هر جایی که بودهام، اعم از شورای هنری تئاتر شهر، خانه تئاتر، هیئت مدیره مرکزی، کانون کارگردانان و...، هر کاری که انجام دادهام در پایان دیدم که یک کار بیهوده است و به جایی نمیرسد. انگار که بنا نیست هیچ کاری پیش برود و ما مدام در حال دست و پا زدن هستیم. ما مدام میگوییم که تماشاگر و مخاطب باید پرورش داده شود ولی در عمل خودمان هیچ کاری انجام نمیدهیم. ابزوردیسم در ذات جامعه ما وجود دارد و با وجود تمام کارهایی که انجام میشود، انگار که هیچ کاری صورت نگرفته و کارهایمان نتیجهای ندارد. البته در عین بیهودگی کارهایمان، نمیشود که ثابت و ساکت ماند، پس باید حرکت کرد و پیش رفت اما اینکه چه زمانی به این نتیجه برسیم که حرکت کردنمان هم عبث است، خدا داند!
سی و پنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر به دبیری سعید اسدی اول تا دوازدهم بهمنماه برگزار میشود.