سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایشهای ایرانی "تخت حوضی" و "لالهزاری" که از قدمتی قابل توجه برخوردارند و جزو نمایشهای سنتی ایرانی محسوب میشوند، برای مردم عادی کوچه و بازار و در مواردی حتی برای اقشار بالاتر، به دلیل سه خصوصیت، اجتماعی و انتقادی بودن، سرگرمکنندگی و کمیک و شادیبخش بودنشان همواره مورد استقبال قرار گرفتهاند؛ با وجود این، چنانچه در مواردی سرگرمکننده و کمیک بودنشان تقلیل یابد و از نظر انتقادی هم حاوی دادههای عمیق و جذاب داستانی نباشند، عملاً اجراهایی دافعهزا خواهند بود: تماشاگران جامعه امروز انتظار دارند که حداقل این نمایشهای ایرانی بیشتر و بهتر از آثار خارجی که اجرا میشوند، توقعات ذهنی، روحی و روانی آنها را برآورده نمایند و به همان نسبت هم، همه را بخندانند.
نمایش "آفاق السلطنه" به نویسندگی و کارگردانی سیدمحسن میرهاشمی که هم اکنون در سالن اصلی تالار محراب اجرا میشود، در رابطه با موارد فوق قابل بررسی است. این نمایش را از لحاظ محتوا و ساختار میتوان به چهار بخش تقسیم کرد؛ بخش اول شامل حضور "یوزباشی دربار" و جامهدار و پرسوناژ سیاه در حمام و اجرای ترانه سنتی ریتمیک و شاد "حمومی" به عنوان ورودیه نمایش و سپس آمدن علیاحضرت قاجاری که یک هفته از ازدواجش میگذرد به حمام ظاهراً قرق شده، همراه عدهای از بانوان پردهخانه دربار و تلاقی دادن این صحنه به بازگشت یوزباشی، مامور اجرا، جامهدار و پرسوناژ سیاه به حمام که هیچ دلیلی برای آن وجود ندارد؛ نویسنده که کارگردان نمایش هم است، خواسته به زعم خودش حادثهسازی و هیجانافزایی کند. بخش بعدی به دستگیری پرسوناژ سیاه، مردن شاه بینام قاجار و قسمت دیگر شامل توطئه به داخل چاه انداختن آفاق السلطنه و سپس دستگیری وزیر خائن میشود؛ موضوع یک عشق جنبی و ضمنی هم به متن اضافه شده است. قسمت نهایی هم در قالب یک نمایش درون متنی و درون اجرایی نشان داده میشود و در حقیقت نوعی نمایش در نمایش است که به آفاق السلطنه مربوط میشود: این زن باید به عنوان ملکه و نایبالسلطنه تا وقت به دنیا آمدن و رشد سنی پسرش که هنوز او را در شکم دارد، بر تخت بنشیند و البته بعداً پسرش شاه شود. نکته مهم اینکه نویسنده از زبان آفاق السلطنه حامله، با یقینی سادهلوحانه بیان میکند فرزند درون رحم او پسر است (!؟) و دیگران هم با ساده لوحی بیشتر میپذیرند؛ در نتیجه، قرار بر این میشود که حکومت پادشاهی بعداً به پسرش برسد. او ملکه میشود و دیالوگ تعجببرانگیزی هم در این رابطه از زبان یکی از پرسوناژها بیان میشود: "ایرانیان تنها ملتی هستند که از قدیم پادشاه مؤنث داشتهاند".
در صحنهای چنین وانمود میشود که برق رفته است و با استمداد از تماشاگران برای روشن کردن لامپ موبایلهایشان و گرفتن آنها رو به سن، صحنه برای مدتی کوتاه روشن میشود؛ بعداً بلافاصله برق میآید: این ترفند عمدی و برای نشان دادن ابتکار شخصی کارگردان کاربری پیدا کرده است. در جاهایی هم به طور ابتکاری از نور موضعی استفاده میشود.
دیالوگها بسیار ساده و در حد همان گفتوگوهای معمولیاند؛ در آنها از طنز نیشدار و انتقادی تلویحی یا کنایی چندان خبری نیست؛ فقط در جایی از وضعیت ممیزی در تئاتر انتقاد میشود که نشان میدهد عامدانه در نمایش گنجانده شده است. طنز کلامی نمایش "آفاق السلطنه" به نویسندگی و کارگردانی سیدمحسن میرهاشمی ضعیف است؛ اجرا، محتوا و حتی ساختار اجرایی چندگانهای دارد که به طور دلبخواهی، بی آنکه ارتباط زیادی به هم داشته باشند، به هم ربط داده شدهاند.
طنز نسبی و کمیک صحنه ماقبل آخر که در آن از اشتباهگوئیها مضمون خندهداری خلق شده و دو تا از پرسوناژهای مرد (پرسوناژ سیاه و پرسوناژ مرد هنرمند تئاتر) هر دو چادر بر سر، زنپوش شدهاند و میرقصند و همزمان ترانه "خاله جون" را میخوانند نیز شادیبخش و مفرح است و تا حدی تماشاگران را میخنداند، اما این صحنهها با توجه به طولانی و چندگانه بودن نمایش، کوتاه و گذرا جلوه کردهاند.
در این اجرا علاوه بر زنپوش شدن مرد، از مردنما نشان دادن زن هم استفاده شده است. پرسوناژ سیاه در آغاز نمایش جلوه و حتی فرصتهای زیادی ندارد، اما در بخشهای ماقبل آخر و انتهایی، خوب بازی میکند: چهرهپردازی او ناقص انجام شده و فقط صورتش سیاه است؛ دستها و گردنش سفید هستند. سایر بازیگران و حتی زنها بازیهایی معمولی دارند. از ترانههای سنتی شاد به اندازه استفاده شده، اما جنبههای شاد اجرا کم است. میزانسنها و کارگردانی نمایش به دلیل آنکه قسمتهایی از مضامین متن اساساً باورناپذیر و سادهلوحانهاند (مثل حضور رسمی– نه اتفاقی مردان در حمام زنانه و ...)، نمایشی و دراماتیک از کار درنیامدهاند؛ ضمن آنکه داستانی جذاب، بدیع، منسجم و ساختارمند هم وجود ندارد. به همین دلایل، ضعفهای متن اجرا را تحتالشعاع قرار داده و نمایش در کل خستهکننده و ملالآور شده است.