سرویس تئاتر هنرآنلاین: روبرتو چولی، کارگرد‌‌‌ان آلمانی و سرپرست تئاتر روهر که د‌‌‌ر سال‌های د‌‌‌هه‌های 70 و 80 نمایش‌های گوناگونی را د‌‌‌ر ایران و د‌‌‌ر جشنواره تئاتر فجر اجرا کرد‌‌‌، تاثیر بسیاری بر تئاتر ایران و کارگردان‌های ایرانی گذاشته است؛ چنانچه از این حضور و تاثیرات دنباله مشهود در تئاتر ایران باید به عنوان یک اتفاق تازه یاد کرد.

چولی از هفدهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر تاکنون، با حدود 10 نمایش متفاوت با تئاتر ایران ارتباط برقرار کرده است و هر ساله یک یا چند گروه ایرانی را هم به کشور آلمان و جشنواره راه ابریشم دعوت کرده است. او را می‌توان رکورددار اجرا به‌ عنوان یک کارگردانی بیگانه در ایران دانست.

در آن سال‌ها که تئاتر ایران از رونق افتاده بود و ایجاد دولت اصلاحات زمینه‌ساز فعالیت‌های فرهنگی و هنری چشمگیری شد که بازنمودش در جشنواره تئاتر فجر به شکل بارزی آشکار می‌شد و حضور روبرتو چولی یکی از این اتفاقات مهم بود و شاید بهترین آنها که در تدوام حضورش توانست تبدیل به جریانی تحول‌خواه و نوجویانه شود. بسیاری از کارگردانان، نمایشنامه‌نویسان و حتی بازیگران و طراحان تئاتر ما به گونه‌ای وام‌دار این حضور موثر چولی در تئاتر ایران هستند.

باورهای یک جهانگرد

گروه تئاتر "روهر" به سرپرستی روبرتو چولی علاوه بر اینکه اولین گروه خارجی است که پس از انقلاب 57 برای اجرای تئاتر به ایران آمد، درعین حال از همان سال‌ها پلی شد برای معرفی بخشی از تئاتر ایران به تماشاگران اروپایی... که در این میان تصویر مرکزی این رخداد میان فرهنگی تصویر مرد پا به سن گذاشته‌ای است که دائماً در حال سفر و دنیابینی است تا جایی که به نظر می‌رسد موضوع سفر و دنیابینی هسته مرکزی گروه تئاتری او را تشکیل می‌دهد.

چولی درباره علت حضور هر ساله خود در ایران بیان کرد: من خودم را با اطمینان یکی از نمایندگان گفت‌وگوی تمدن‌ها می‌بینم و تصور می‌کنم تئاتر یکی از مهم‌ترین عوامل گفت‌وگوی تمدن‌هاست تا آن را به شکل بهتری بسازد، من کسی نیستم که یادداشت بفرستم، برای گفت‌وگو بلکه رو در رو این کار را انجام می‌دهم و دلایل بسیاری دارم تا این گام را همچنان بسط دهیم. این خطا نباید به وجود آید که چون نمایش‌ها را نمی‌فهمیم به هم نمی‌توانیم نزدیک شویم ما باید آن تفکری که در "آنتیگونه" است را دنبال کنیم که یک اصل زنانه را در این گفت‌وگو بسط و گسترش دهیم.

این کارگردان آلمانی اعتقاد دارد که تئاتر هنری است که آدم‌ها را خیلی به هم نزدیک می‌کند و با آن که در بین افراد تئاتری به لحاظ سلیقه و درک زیبایی‌‌شناسی اختلاف نظر وجود دارد، ولی بین آن‌ها هیچ‌گونه دعوای ملیتی و قومیتی وجود ندارد.

از منظر او، تئاتر وسیله‌ای است که با آن می‌توان یک دنیای بشردوستانه را خلق کرد و به وسیله آن مردم را نسبت به این نوع احساسات تحریک کرد. منطق درک تئاتر برای درک بهتر دیگران است و برای او هیچ فرقی نمی‌کند که در کجای دنیا تئاتر اجرا کند. برای آن که هدفش ارتباط برقرار کردن با دیگران است.

روبرتو چولی

روبرتو چولی (زاد سال: ١٩٣٤، میلان/ایتالیا) درسال ١٩٦٥ به آلمان مهاجرت کرده، در شهرهای کلن و دوسلدورف کارگردانی کرده، از سال ١٩٨٠ با هلموت شفر و گراف ادستارت هابن تئاتر- ان- دِر- رور را در مولهایم پایه گذاشته است. او تاکنون جوایزی متعدد از جمله جایزه منتقدان آلمان، جایزه ویژه به خاطر ارتباط فرهنگی با یوگسلاوی، نشان لیاقت لهستان، نشان لیاقت دولت فدرال آلمان و در سال ٢٠٠٠ به خاطرِ ایجاد رابطه فرهنگی جایزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران را دریافت کرده است. او که دارای دکترای فلسفه است، مدیریت تئاتری‌هایی همچون "گوتینگن"، "برلین"، "دو سلدروف" و "کلن" را بر عهده داشته است. او جزو کارگردانان برجسته آلمان به حساب می آید و تئاتر روهر را در سال 1980 و در این کشور پایه‌گذاری کرد. 

آثار

چولی برای نخستین بار در سال ١٣٧٧ با سه نمایش "گزارش به آکادمی" (کافکا)، "باغ آلبالو" (چخوف) و "پینوکیو" (کولودی - گوته) و دوسال بعد با "شازده کوچولو" اثر سنت اگزوپری در جشنواره فجر شرکت کرد و در بیستمین جشنواره فجر با هنرپیشگان ایرانی نمایش "خانه برناردا آلبا" را روی صحنه برد.

در میان آثار چولی به طور فهرست‌وار می‌شود به این نمایش اشاره کرد: باغ آلبالو، پینوکیو، فاست، کاسپار، سفیدبرفی، گزارش به آکادمی، تیتوس آندرونیکوس، لیرشاه، کاسپار، آنتیگونه، مرگ دانتون و خانه برنارداآلبا که از چولی در تهران اجرا شده اند.

نقد و نظرها درباره کارهای چولی متفاوت است و متاسغانه برخی نسنجیده او را یک کارگردان درجه سه نام نهادند که در واقع همین کارهایی که از او در تهران دیدیم، از بضاعت موجود و داشته‌های ایرانی ما یک سروگردن بالاتر بوده است.

برای آنکه به تفاوت دیدگاه‌های بپردازیم، به نقد دو تئاتری درباره اجرای "آنتیگونه" دقیق شویم. فرهاد مهندس‌پور، درباره آنتیگونه چولی گفت: اجرا بسیار تازه و امروزی بود. آقای چولی این متن را از خواستگاه تاریخی و ایدئولوژیکی‌اش جدا کرده و آن را به طریقی امروزی برای‌مان بیان کرد و در حقیقت آنتیگونه در امروز متولد شده بود، من فکر می‌کنم این نمایش در حد ظرفیت تماشاگر ما نبود.

او که ریتم کند نمایش را در شکل‌گیری شخصیت کرئون موثر می‌داند گفت: پیش زمینه به کندی و به آرامی و بر اساس جریانی که قطعی حرکت می‌کند شکل می‌گیرد و این آن چیزی است که کرئون را پیش می‌برد.

فرهاد مهندس‌پور در ادامه گفت: وقتی طرح داستانی آنتیگونه وارد جهان مدرنیسم و امروزی می‌شود، بسیاری از قسمت‌های خود را از دست داده و یا دارای معانی دیگری می‌شوند و بهترین اتفاقی که در این کار دیدم همین بود.

او در مقایسه این آنیتگون با آنتیگونه که پری صابری آن را کارگردانی کرده بود گفت: خوشبختانه آن اجرا را ندیدم. زیرا نشان دادن کرئون با لباس شمد این قدر برایم ابلهانه بود که ترجیح دادم وقتم را تلف نکنم.

در همین رابطه گلاب آدینه بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون گفت: اجرای آنتیگونه را نپسندیدم، زیرا این نمونه کارها کاملا با سلیقه من منافات دارد و بیشتر کارهایی را دوست دارم که پر تحرک است. این آرامش با ریتم من سازگار نیست، کار امسال چولی را با کار سال گذشته چندان متفاوت ندیدم و احساس می‌کنم که اگر با کارهای جدید و نو در جشنواره شرکت کنند، بهتر و موثرتر است.

به هر حال همیشه با چولی موافق نبوده‌اند و اما او نگاه متنوعی به تئاتر دارد و به هر حال با شیوه متفاوتی آثارشان را ارائه می‌کند. یکی از متفاوت‌ترین کارهایش همانا اجرای "لیرشاه" در سال 85 بود که انتقادات تندی را هم به دنبال داشت.

این انتقادات به نشست مطبوعاتی "لیرشاه" هم کشیده شد. در این نشست، سرپرست گروه روهر، اجرای لیرشاه را ادای دِینی به تفکرات اجرایی ساموئل بکت دانست و گفت که براساس"آخرین نوار کراپ" او لیرشاه را برای اجرای فعلی تنظیم کرده‌ است. در متن ساموئل بکت دستگاه گرامافون و صفحه‌های صوتی وسیله‌ای برای یادآوری گذشته توسط پیرمرد شده‌اند، در این جا نیز این دستگاه وسیله‌ای برای یادآوری خاطرات گذشته توسط لیر و دیگران شده است.

این کارگردان درباره ریتم کُند لیرشاه که شباهت زیادی به یک روخوانی دارد، گفت: ما بنا بر دیدگاه بکت و متن آخرین نوار کراپ او بر آن بوده‌ایم که زبان نمایش به سمت تعریف و یادآوری خاطرات گذشته ببریم؛ همین امر باعث کندی بیان می‌شود.

به نظر روبرتو چولی، بکت به این لحاظ شهرت جهانی دارد که تنها هنرمند قرن 20 است که به همه یاد داده تا به جوهر و هسته کار توجه کنند.

به هر روی آثار چولی توانست اتفاقات بهتری را برای تئاتر ما رقم بزند و جسارت تئاتر کار کردن و دگرگونی تئاتر در ما را ایجاد کند.

جاده ابریشم

جاده ابریشم نام جشنواره‌ای است به مدیریت روبرتو چولی که در شهر مولهایم آلمان برگزار می‌شود و در این جشنواره نیز تاکنون بیش از 50 عنوان نمایش ایرانی در این سال‌ها حضور داشته‌اند.

چولی به همراه هلموت شفر در سال 1981، تئاتر "روهر" را در کشور آلمان پایه‌گذاری کرد. مهمترین اقدام این تئاتر، راه‌اندازی پروژه جاده ابریشم بود که بر اساس آن، تبادل آثار ما بین کشورهای حاشیه این جاده و "تئاتر روهر" انجام گرفته و خواهد گرفت. وزارت امور خارجه آلمان، وزارت کار و امور اجتماعی، فرهنگ و ورزش ایالت "نوردراین ـ وستفالن"، "انستیتو گوته"، وزارت‌های فرهنگ کشورهای شرکت‌کننده در پروژه، مؤسسات اقتصادی ـ صنعتی ایالت "نوردراین ـ وستفالن" و موسسه فرهنگی "یونسکو"، از جمله حامیان و سرمایه‌گذاران این پروژه هستند. ایده‌ بینافرهنگی و انسان‌گرایانه چولی به بهترین وجهی، در قالب پروژه جاده ابریشم نمود یافته است. او از سال ۱۹۹۷ تا به امروز کوشیده است از طریق برنامه‌های نمایشی پلی فرهنگی میان ملت‌های شرق و غربی استوار کند.

او نه تنها با پروژه فاوست و دیگر نمایش‌های خود به کشورهای جاده ابریشم (ترکیه، مصر، ایران، عراق، ترکمنستان، تاجیکستان، مغولستان و چین) سفر کرده است، بلکه گروه‌های نمایشی این کشورها را نیز به آلمان دعوت کرده است.

روبرتو چولی در پاسخ به این پرسش که تا چه اندازه پروژه‌اش را موفق می‌داند، گفت: "دوران ناسیونالیسم سپری شده است، به اعتقاد ما باید در جهت ارتباط فرهنگی و هنری میان ملت‌ها حرکت کرد. ما معتقدیم که هنر تئاتر زبان مشترک همه ملت‌هاست. در اروپا جشنواره‌های بسیاری برگزار می‌شود که در آن گروه‌های خارجی را شرکت می‌دهند. تفاوت اساسی کار ما با آنها در این است که ما با گروه‌های نمایشی کشورهایی که به آن اشاره کردید در ارتباط پیوسته هستیم. نه تنها از آنها دعوت می‌کنیم بلکه با آنها کار مشترک روی صحنه می‌آوریم. از جمله در ایران با بازیگران ایرانی "خانه برناردا آلبا" اثر لورکا را کار کردیم و این نمایش را در آلمان و کشورهای اسکاندیناوی روی صحنه بردیم.

چولی معتقد است: یکی از بخش‌های کوچک کار ما این است که از کشورهای موجود در مسیر جاده ابریشم، برای اجرا در آلمان، دعوت می‌کنیم. هر سال تعدادی از کشورهای مختلف، به تئاتر روهر می‌آیند و گاهی هم ما به کشورهای آنها رفته‌ایم. این سفرها - رفت و آمدها- موجبات سفر ذهنیت‌ها و افکار می‌شود و در نهایت تعاطی اندیشه‌ها جریان می‌یابد. این خصوصیت ویژه تئاتر "روهر" است و کمتر در تئاترهای دیگر دیده می‌شود. ما روندی مستمر و منظم داریم و هر سال این مسئله و تبادل را پی گرفته‌ایم. اگر اشتباه نکنم از خردادماه 76 تا حالا، مدام نمایش‌هایی از ایران به تئاتر روهر آمده‌اند و در عوض تئاترهای ما هم در ایران اجرا شده است؛ البته حضور ایران هر ساله بوده و حداقل سالی یک و گاه دو گروه حضور داشته‌اند و ما هم در مجموع پنج یا شش بار حضور پیدا کرده‌ایم.

از ایران هم می‌توان به نام‌های بسیاری اشاره کرد که در این جشنواره حضور داشته اند. چولی می‌گوید که تاکنون کار چند گروه ایرانی از جمله نمایش‌های "مرگ یزدگرد" اثر بهرام بیضایی، "هیجان" کار حسین پارسایی، "می بوسمت و اشک" از محمدچرمشیر به کارگردانی محمد عاقبتی و "تک سلولی‌ها" از جلال تهرانی و "امروز اُترارنامه" کارِ اصغر خلیلی را به مولهایم دعوت کرده است.

چولی در مورد تئاتر ایران گفت: تنها جوانان نیستند که جشنواره پسند کار می‌کنند. متأسفم این خطر وجود دارد که خود را با ذائقه غربی‌ها وفق دهند، تابه‌حال چهل پنجاه گروه ایرانی را به آلمان دعوت کرده‌ام که همه گونه کاری در میان آثار آنان وجود داشته است، در این میان تعزیه، تئاتر خیابانی، سنتی و مدرن را دعوت کرده‌ام. وجود شرایط دشوار تولید تئاتر ایران، این‌همه گوناگونی تئاتر ایران شگفت‌انگیز است. هرچند تئاتر ایران به لحاظ هنری پیشرفت بسیاری داشته است.

چولی تئاتر جوان ایران را تئاتری پویا و پژوهشگر که بر تاریخ و اسطوره ایران، خاصه بر راز تکیه دارد، بر می شمارد.

به عقیده او تئاتر اروپا تئاتر واقعیت‌ها، تئاتر آشکارهاست. اما در تئاتر ایران شما یک چیز را می‌بینید، پشت آنچه می‌بینید چیز دیگری پنهان است که باید کشف کنید. این راز است که اعتبار و جذابیت تئاتر ایران را می‌سازد.

کار مشترک

تئاتر “خانه برنارد آلبا” کار مشترک مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تئاتر روهر مولهایم آلمان، در کشورهای آلمان و سوئد به صحنه رفت. این خبر برای تئاتر ایران و پس از انقلاب می‌توانست یک حرکت بنیادین به شمار آید و خودش پایه‌گذار بسیاری از کارهای مشترک ایرانیان با هنرمندان دیگر کشورهای جهان شد که حتی از حالت حمایت‌های دولتی نیز بیرون شد و کارگردانان ایرانی خودشان وارد مذاکره و رایزنی با گروه‌های بیگانه شده‌اند و کارهای چشمگیری را اجرا کرده‌اند. 

کارگردانی "خانه برناردا آلبا" را که توسط بازیگران ایرانی و به زبان فارسی اجرا می‌شود، روبرتو چولی،‌ به عهده داشت و نویسنده آن فدریکو گارسیا لورکا و ترجمه نجف دریابندری هست. تاریخ اجراهای این نمایش عبارتند از: 28 آوریل (هشتم اردیبهشت ماه) در شهر مولهایم آلمان؛ 30 آوریل (دهم اردیبهشت ماه) در شهر کلن آلمان؛ 4 و 5 می‌ (چهاردهم و پانزدهم اردیبهشت‌ماه) در شهر مالمو‌ آلمان؛  11 تا 14 می (هجدهم الی بیست و یکم اردیبهشت ماه) در شهر برلین آلمان بود. بازیگرانی که در این نمایش به ایفای نقش می‌پردازند عبارتند از:‌ مهتاج نجومی، فریده سپاه‌منصور،‌ نرگس هاشم‌پور، مهسا مهجور،‌ آشا محرابی،‌ پانته‌آ پناهی‌ها، رویا تیموریان، مائده طهماسبی و عاطفه تهرانی. طراحی صحنه این نمایش را گرالف ارتساردهابن انجام داده و طراحی لباس آن به عهده سمیرا سینایی بود. ضمنا در این نمایش آنته هیل مان و مائده طهماسبی و خسرو محمودی سمت دستیاران کارگردان را به عهده داشتند.

چولی درباره این کار مشترک گفته است: من با این تصور به ایران آمدم که خارج از ایران هیچ‌کس درباره این کشور چیز مثبتی نمی‌گوید؛ اما در تجربه و در این سفرها این تصور کاملا دگرگون شده و حالا هر وقت به ایران می‌آیم حس بسیار بسیار خوبی دارم؛ گویا در خانه خودم هستم. طبیعی است که خیلی چیزهای اینجا را هم دوست نداشته باشم همان‌طور که خیلی چیزهایی را که در آلمان اتفاق می‌افتد، دوست ندارم. در هفت سال گذشته شانس بزرگم این بود که دو ماه توانستم با بازیگران ایرانی کار کنم. فکر می‌کنم این گفتگو با تئاتر ایران زندگی مرا پربارتر کرد؛ البته فکر و ذهنم پربار شد و نه جیبم، درباره این مساله هم صحبت می‌کنیم. فکر می‌کنم من بیشتر پول به ایران وارد کردم تا این که خارج کرده باشم؛ در واقع این تولید مشترک هم -خانه برنارد آلبا- کاری است که ما از نظر اقتصادی بیشتر تامینش کردیم. من دو ماه در ایران کار کردم؛ بدون این‌که حقوقی بابت کارم بگیرم. می‌توانیم بپذیریم که هنرمندها ذهن اقتصادی نداشته باشند اما دیگر خیلی عجیب است که یک نفر بدون هیچ‌گونه چشم داشت مادی دو ماه وقتش را سر یک کار بگذارد. همه باید دستمزد بگیرند ولی متاسفانه می‌بینم که بازیگر تئاتر ایران یا خیلی خیلی کم دستمزد می‌گیرد یا اصلا نمی‌گیرد این تصور که بازیگر تئاتر باید یک کار دیگر انجام بدهد و حقوق بگیرد تا بتواند کمی از وقتش را هم برای دلش تئاتر کار کند، خیلی دردناک است. من از کشوری می‌آیم که موقعیت بازیگرها در آنجا تثبیت شده است.

او همچنین اعتراف می‌کند: شخصا معتقدم تاثیرگذارترین کار من در ایران "خانه برنارد آلبا" است؛ اما من نباید این را بگویم بلکه شما باید این حس را پیدا کنید.

چولی درباره چگونگی می‌گوید: هفت سال است که من به ایران می‌آیم و تئاتر ایران را نگاه می‌کنم نیمی از بازیگرهای این نمایش را می‌شناختم و انتخاب کردم و از آنها خواستم بازیگران دیگری را به من معرفی کنند. آنچه می‌توانم بگویم این است که این جمع اتفاقی گردهم آمد و من شانس بزرگی آوردم که این بازیگرها دور هم جمع شدند. هنوز نمی‌دانم این نمایش در ایران با چه عکس‌العمل‌هایی روبه رو شده است اما در سوئد و آلمان اجراهای بسیار موفقی داشتیم جایی که ما کار را اجرا کردیم.

چولی سال‌ها بعد باید درباره مخالفت‌ها و بدگمانی‌های رایج در ایران و در واقع مرتبط با اجرای "خانه برناردا آلبا" پاسخگو می‌بود و در این رابطه به مجله نمایش می‌گوید: تمام تصمیم‌هایی که درباره نمایش "خانه برناردا آلبا" اخذ شده، با نظرم بوده است. خودم نمایشنامه را انتخاب و پیشنهاد کردم و فکر نمی‌کردم که قبول کنند؛ اما وقتی گفتند که چرا نه، متعجب شدم. منتقدانی که این اثر را منفی و بر ضد ایران جلوه داده‌اند، درست تحلیل نمی‌کنند. ما با این اثر به ایران خدمت کردیم. این اثر در کشورهای مختلف اجرا شد و همه بهت‌زده شدند. وقتی اپوزیسیون شما این اجرا را می‌دید و حضور زن‌ها را پر قدرت می‌یافت، جا می‌خورد. آیا می‌شود مثبت‌تر از این عمل کرد؟ من این نمایش را برای انتقاد کردن از ایران کار نکردم، بلکه خواستم نشان دهم که چه امکاناتی در ایران هست و توانایی‌ها تا چه حدی است. سر و صدای برخاسته از این اثر در جهان هم مثبت بوده است. بازیگرها را من انتخاب کردم؛ صحبت از انتخاب بهترین‌ها نبود. می‌دانم بازیگران بهتری در ایران وجود داشت. من در جستجوی بهترین‌ها نبودم، بلکه آنها را که احساس کردم جزو بهترین‌ها هستند و می‌توانند با من کار کنند و توانمند هستند، انتخاب کردم. اینها درست مثل بازیگران "روهر" برای من عزیز و توانمند بودند؛ گاه پیش می‌آید تئاترها پر از بازیگران نابلد است و در خیابان‌ها، تئاتری‌های خوب و کارآمد حضور دارند. من در مدت حضورهایم در ایران و دیدن اجراهای مختلف، به این انتخاب‌ها رسیدم. مرکز هنرهای نمایشی و هیچ فرد دیگری من را مجبور به انتخاب کسی نکرد. حالا اگر بر حسب تصادف، آشنایی‌ای بوده، تصادف است.

9 گفت‌وگو با روبرتو چولی در باب بداهه‌پردازی

کتاب "در باب بداهه" در سال 87 توسط انتشارات بیدگل و به قلم چولی در ایران به چاپ رسید. چولی در این گفت‌وگوها با ذکر مثال‌هایی از بیش از بیست سال کار خلاق در تئاتر روهر، به توصیف فرایند کار گروهی، مفاهیم زیبایی‌شناسانه و سیاسی، ماهیت کار بازیگر، مفهوم بداهه‌پردازی و در نهایت دیدگاه شخصی خود از تئاتر به عنوان عامل تغییر اجتماعی می‌پردازد. این کتاب در جهت حمایت از دیده بینافرهنگی روبرتو چولی و به عنوان پلی مشترک بین فرهنگ ایرانی، ایتالیایی، آلمانی، در نشر بیدگل به چاپ ‌رسیده است. انتشار این کتاب و رونمایی‌اش در دانشکده سینما تئاتر انگیزه‌ای شد که  از روبرتو چولی، کارگردان ایتالیایی الاصل آلمانی به خاطر سال‌ها فعالیتش در عرصه تئاتر و برقراری ارتباط میان فرهنگ‌های گوناگون تقدیر شود.

علی اکبر علیزاد که در نشر بیدگل امکان نشر چنین کتابی را فراهم کرده، بر این باور هست: همان طور که پیتر شفر در مؤخره کتاب "نه گفت‌وگو با روبرتو چولی در باب بداهه‌پردازی" می‌گوید: "همیشه همه‌کس ورود مسافر را خوشامد نمی‌گوید و همیشه همه جا رویابین را تحسین نمی‌کنند"، بنابراین تصویر روبرتو چولی در ایران تصویر توأمان قدیس و مرد رند و سیاح است. او قدیس است چون پیشگام تعامل فرهنگی در 30 سال اخیر در کشور ما بوده است و مرد رند یا سیاح است چون به عنوان بیگانه غربی فضای خالی تئاتر کم تخیل ما را غصب کرده است. روبرتو چولی کدام یک از اینها است؟ برای پاسخ به این سؤال مایل هستم از تصاویر شخصی خود از تئاتر او و نیز تصاویری که در مقام ویراستار از لابه‌لای کتاب او پیدا کرده‌ام استفاده کنم. اولین تصویر، تصویر کارگردانی جالب و مجرب است که تأثیر او و تئاترش بر روی یک نسل تئاتری در ایران انکارناپذیر است.

علیزاد می‌گوید: در این شرایط حضور چولی و تئاترش در ایران مانند شوکی بود که به بدنه تئاتر ایران وارد می‌شد شوکی که از یک طرف بیدارکننده و از یک طرف به عنوان چیزی تجربه می‌شد که تئاتر بی‌خبر و محافظه‌کار را با خطر مواجه می‌کرد. برداشت‌های به‌روز چولی از آثار کلاسیک و نزدیک کردن این متون به دنیای تماشاگران امروزی در این زمان آموزنده‌ترین بخش کار چولی در گروه تئاتری‌اش محسوب می‌شود، هر اجرا یک پژوهش هم محسوب می‌شود و از اینجا به بعد او یک پایه ثابت جشنواره فجر می‌شود و تصویر مسافر غریب یا قدیس جای خود را به مرد رند یا سیاح می‌دهد و این سؤال پیش می‌آید که چرا چولی؟، گویی تلاش چولی برای ارتباط با تئاتر ایران شبیه تلاش مارکوپلو برای گفت‌وگو با شرقیان بوده است و شک به این بیگانه یادآور شک همیشگی شرقیان به سیاحان استعمارگر غرب است. به جای تمام اینها روبرتو چولی فقط با زبان تئاتر پاسخ می‌دهد و هر بار با تئاتر جدیدی باز می‌گردد، رویابین از رویاهایش می‌گوید، رویای ساختن تئاتری در میان جاده ابریشم جاده‌ای که چین را به ایران، عراق، مصر، ترکیه، آسیای میانه و اروپا وصل می‌کند و تئاتر برای بیگانگان است اما این چگونه تئاتری است؟ بهترین پاسخ را خود روبرتو چولی در این کتاب داده است: "اصولاً تئاتر "روهر" همگام با برنامه‌هایش ایده کار بین‌المللی را دنبال می‌کند، همچون رویارویی با بیگانگان و نیز دلگرمی برای زندگی با بیگانگان. از این گذشته جاده ابریشم به چه معناست؟ قبلاً شاید برایم یک ایده خیالی بود اما اکنون برایم به یک ضرورت تبدیل شده چون معتقدم ما آدم‌های تئاتری تا جایی که امکان داشته باشد باید تلاش کنیم از فردی که وارد تئاتر می‌شود فردی بشردوست بسازیم و هرکس از تئاتر بیرون می‌رود باید بگوید من بشردوست هستم و باید با این آگاهی به کشورها سفر کنیم، کشورهایی که در آنها به دلیل سیاست اروپایی توسعه‌ای کاملاً خلاف جهت رخ می‌دهد".

علیزاد همچنین می گوید: بنابراین تصویر دوم از روبرتو چولی در نزد من تصویر همان مسافر غریبی است که اکنون او را بی‌شباهت به مارکوپولو نمی‌بینم اما او برخلاف مارکوپولویی که مانند یک غربی تمام عیار عناصر یک فرهنگ را غصب می‌کرد و آن را به عنوان سوغات شرق با خود می‌برد بیشتر به مارکوپولویی شباهت دارد که سوغاتش قصه است و از شهرهایی با ما سخن می‌گوید که فقط در رویاها وجود دارد. مسافر از شهرهای گوناگون گذر می‌کند و آدم‌های مختلف را می‌بیند او به زبانی غیر از زبان ما سخن می‌گوید و سپس آرزوی قلبی مسافر بیان می‌شود، در پروژه جاده ابریشم موضوع این است که انسان‌ها دست به تلاش مشخصی بزنند، افرادی که در فرهنگ دیگر بیگانه به حساب می‌آیند گرد هم می‌آیند و به دلیل فرهنگ حاکم فشار زیادی وارد می‌شود تا تمام فرهنگ‌های دیگر به سلطه درآیند. امروز برخی فرهنگ‌ها در مقابل این فرهنگ مقاومت می‌کنند اما این نمی‌تواند جواب مورد نظر باشد و جواب این است: "فعال کردن فرهنگ هم‌فکری جهانی در مقابل بی‌فرهنگی جهانی و متفاوت بودن در مرکز آن چیزی که ما را به طور یکسان به هم پیوند می‌دهد"، زیرا که انسان‌ها از این می‌ترسند که همه چیز را از دست بدهند و دیگر چیزی نداشته باشند اما اگر من خود را در دنیای خویش زندانی کنم چیز زیادی پیدا نخواهم کرد و اگر از نظر سیاسی و استراتژیک مهم بود که در کشوری دیگر و با فرهنگی دیگر برخورد داشته باشم آماده بودم که زبان عادت‌ها و هیجان‌های فرهنگی‌‌ام را تغییر دهم.

چولی هم درباره این کتاب می‌گوید: می‌خواستم به اینجا برسم که یک بداهه‌سرایی هنرمندانه کی شروع می‌شود؟ خلاقیت از کجا شروع می‌شود؟، وقتی همه چیز را از ما گرفتند و هیچ چیزی نداریم این می‌تواند یک صفحه سفید برای نقاشی باشد و مهم این سؤال است که در جایی که دیگر هیچ چیزی نداریم به کجا می‌رسیم. روبرتو چولی می‌افزاید: این خیلی سخت است که به جایی برسیم که هیچ چیزی نداریم و بعد از آنجا بتوانیم از نو شروع کنیم و دانشجویی که می‌خواهد به بداهه‌سرایی هنرمندانه برسد باید از جایی شروع کند که دیگر هیچ چیزی نمانده و تازه برای کار آماده شود، باید به عنوان بازیگر این قابلیت را پیدا کنیم که همه چیز را کنار بگذاریم.

چولی ادامه می‌دهد: نکته دوم در مورد اهمیت تئاتر و جهان داخل آن است، یک بازیگر در مقابل یک انسان چه رابطه‌ای دارد و بین بازی و زندگی چه نکات موازی وجود دارد؟ یک انسان وقتی که به دنیا می‌آید شروع به مردن می‌کند زندگی یعنی مردن و پروسه مرگ با تولد شروع می‌شود و به همین خاطر تولد و مرگ این همه به همدیگر وابسته‌اند، در تئاتر نیز بازیگر تجربه یک انسان معمولی را تکرار می‌کند. نکته دیگر این است که ما چرا به سمت شرق آمده‌ایم این اساس گروه تئاتری ماست که به یک زبان جهانی برای رسیدن به تفاهم با کشورهای دیگر برسیم.

او در جمع‌بندی اش می‌گوید: سخت‌ترین مرحله کار یک بازیگر این‌ست که به صفحه سفید و نقطه صفر برسد و آن دور ریختن است یعنی اینکه تا می‌توانیم کلیشه‌ها را دور بریزیم. لحظاتی وجود دارد که سکوت پرارزش‌ترین چیز است پس برای اینکه به تئاتر فردا امیدوار باشیم ده ثانیه سکوت می‌کنیم.

دامنۀ تاثیر

چولی از همان روزهای آغازین با هر کاری که اجرا می‌کرد بلافاصله تا دوره بعد جشنواره تاثیرش را در بسیاری از گروه‌ها و اجراهای‌شان چه در جشنواره و صحنه می‌دیدیم. او آمده بود که نگاه ما را عوض کند و تغییراتی در مواجهه ما با تئاتر ایجاد کند. او نمونه‌هایی را به تهران می‌آورد که بشود همچنان از آنها به عنوان نمونه‌های پویا و خلاق و کارآمد در اجراهای خودمان نیز بهره‌مند شویم. یک شیوه درست تئاتر کردن در تئاتر دیدن‌های بسیار و دقیق اتفاق می‌افتد. دراماتورژی، بازخوانی متون کهن، مینی‌مالیسم، و اصلاحاتی از این دست پس از حضور پر رنگ‌تری جز کلیدواژهای اصلی تئاتر ما شد. بسیاری از چولی تاثیر گرفته‌اند و هنوز هم دامنه این تاثیرات به شکل پر رنگی در آثارشان مشهود است. شاید ترکیب کاری فرهاد مهندس‌پور و محمد چرمشیر و حتی تکرار این ترکیب در چرمشیر و آتیلا پسیانی و حتی چرمشیر و علی رفیعی مثال گویایی برای پر رنگ شدن معنای دراماتورژی باشد که در ترکیب روبرتو چولی و هلمنت شفر مشاهده کرده بودند. شفر به معنای دقیق کلمه یک دراماتورژ است که در روند گزینش متن و سمت و سو دادن به ایده‌ها و در نهایت شکل گرفتن اجراهای گروه روهر موثر هست. در تئاتر ایران هم بعدا همین قضیه تعمیم یافت و حتی نسل‌های جوان‌تر هم این الگو را در پیش گرفته‌اند و بعد آرش دادگر و حمیدرضا نعیمی، علی اصغر دشتی و نسیم احمدپور، محمد عاقبتی و رضا سرور و نمونه‌هایی از این دست در جهت بهتر شدن اجراهای‌شان با هم همکاری کردند و البته این روال دیگر عادی شده است. هر چند برخی هنوز به اشتباه فرض می‌کنند که برای نخستین بار هست که در اجرای‌شان از مفهوم دراماتورژی آن هم به شکل درست‌تری استفاده می‌کنند. برخی هم بنابر دعوت چولی با حضور در جشنواره راه ابریشم و با دیدن کارهای دیگر همکاران خارجی‌شان تاثیرات دیگر گونه‌ای را به ایران آورده‌اند.

حضور مشهود

حضور چولی در ایران هنوز هم مشهود است و مطمئنا تا چند دهه دیگر نیز این حضور به شکل پر رنگی مشهود خواهد بود چون او کار خود را کرده و اگر تئاتر باشد این نگره موثر همچنان از نسل‌های تاثیر گرته که هم اکنون فعال تئاتری هستند از راه اجرا کردن و تدریس آموزه‌های‌شان در اختیار نسل‌های تازه‌تر قرار خواهد گرفت.

اصلا پیشه و روش‌مندی چولی نیز به گفته ما ایرانی‌ها درویشی است و او در غایت فروتنی از دیگران آموخته‌ها و هنوز هم انگار همین حال و هوا را با خود به هر جایی منتقل می‌کند. او دربارۀ این شیوه که از آن به یک گدا تلقی می‌کند، می‌گوید: در واقع به مانند یک گدا کارم را در تئاتر شروع کردم. در حقیقت با شرف و حیایی نسبت به تئاتر،‌ اعضای آن، کارگردانان و بازیگران. این احساس هنوزم هم با من است. وقتی مثل همین اواخر در ایران، اجرایی را می‌بینم و متوجه می‌شوم که کارگردانی (‌در این مورد بهرام بیضایی‌) واقعاً یک استاد است، ‌احساسی همچون یک گدا به من دست می‌دهد و وقتی بازیگر بزرگی را روی صحنه می‌بینم، احساس احترام عمیقی نسبت به او دارم.

بیایید کلاه‌مان را قاضی کنیم و یک سویه هم به دادگاه نرویم؛ بلکه حقایق را بر مبنای آنچه که هست و نگاه واقع‌بینانه بسنجیم؛ آنگاه قدردان این حضور خواهیم بود و حالا هم اگر چولی دیگر به ایران نیاید اما در مقام یک استاد تئاتری همچنان بر این حضور مشهود و دامنه تاثیر تاکید می‌ورزیم.

 

منابع:

آشفته، رضا، گزارش نشست لیرشاه، ایران تئاتر، در یکشنبه یکم بهمن ۱۳۸۵.

چولی، روبرتو، گفتگو با کارگردان خانه برناردا آلبا، جام جم، دوشنبه 17 تیر 1381.

زهری، ایرج، یادداشتی بر اجرای نمایش ایرانی "اترارنامه" در آلمان، بی بی سی،  29 مرداد 1385.

رایانی مخصوص، مهرداد، روبرتو چولی، سرپرست تئاتر روهر در گفتگو "با نمایش، مرداد 85.

عظیمی، احمد، چهره های جهانی 35 سال تئاتر فجر، ایران تئاتر، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵.

محمودی، خسرو، مترجم، به نقل از از کتاب"نُه مصاحبه درباره بدیهه‌ سازی"، ایران تئاتر، شهریور 88.

تماشاگران از آنتیگونه کار روبرتو چولی می‌گویند، گزارش ایسنا، بهمن 79.

تئاتر پروسه‌ای در حال حرکت است، رونمایی کتاب "9 گفتگو با روبرتو چولی"، گزارش فارس، دی 87.