به گزارش هنرآنلاین، جشن تولد پنجاه‌ و هفت‌ سالگی محمدچرمشیر  نمایشنامه‌نویس و مدرس تئاتر عصر پنج‌شنبه ۲۳ شهریورماه با حضور هنرمندانی چون آتیلا پسیانی، محمد رحمانیان، علی اصغر دشتی، رضا حداد، نوید محمدزاده، حسین پاکدل و شاگردان او در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد.

شاگرادان او که برگزاری این مراسم به همت آنان اتفاق افتاد طی سخنانی درباره استاد خود یادآور شدند: در زمینه تئاتر محمد چرم‌شیر مهم‌ترین انسان زندگی ما است و علاوه بر اینکه استادی گرانبهاست، دنیا را نیز برایمان زیباتر کرده است. امیدواریممرامش در دنیا شیوع پیدا کند.

حسین پاکدل همچنین با طرح پرسشی در ادامه خاطر نشان کرد: زمانیکه  آیندگان می‌خواهند درباره امروز ما قضاوت کنند به چه رجوع می‌کنند؟ فکر می‌کنم به بیشترین مسئله‌ای که توجه می‌شود نوشته‌های ما است. و به نظرم به نمایش‌ها بیشتر از هر چیز دیگری رجوع شود. به خصوص جامعه‌ای که مانند جامعه ما بسیار دراماتیک و جذاب است. هیچ جامعه‌ای به اندازه جامعه ما به نصیحت نیاز ندارد.

او با اشاره به اینکه آدم‌هایی چون چرم‌شیر در آینده محل مراجعه هستند عنوان کرد: چرمشیر یک فکر نیست بلکه نماینده‌ای است برای آینده. اکنون کنار هم هستیم و متوجه حضور هم نمی‌شویم. بلکه زمان که می‌گذرد متوجه این اتفاق می‌شویم. در آینده قطعا یکی از کسانی که به او مراجعه می‌شود محمد است. او به شکل کامل توانسته نماینده زمان خودش باشد.

پاکدل همچنین متذکر شد: گاهی  در خلوت خودم محمد را به این علت که هیچ گاه نا امید نشد ستایش می‌کنم. ما به عنوان هنرمند تلاش می‌کنیم یک جامعه به سامان بسازیم، در این جامعه زندگی کردن و پیش بردن آن بسیار سخت است و اینکه محمد چرم‌شیر با پایداری همچنان در حال نوشتن است بسیار قابل ستایش است.

محمد رحمانیان در ادامه این مراسم با بیان اینکه یکی از اتفاقات خوشایند تئاتر ایران همکاری آتیلاپسیانی با محمد چرم‌شیر است، تصریح کرد: بخش قابل ملاحظه‌ای از هویت بصری تئاتر امروز ایران مدیون همکاری این دو است. همه می‌دانند محمد نویسنده‌ای فوق‌العاده است و در زمینه نقل یکی از بهترین‌ها است. همه می‌دانند که او چطور می‌تواند یک داستان هزار بار شنیده شده را به صورت‌های مختلف و با اقتباس‌های زیبایی بیان کند.

او با اشاره به فعالیت مشترک آتیلا پسیانی و محمد چرمشیر طی این 30 سال، بیان کرد: اولین کاری که از آن‌ها دیدم در تئاترشهر بود با دکوری بسیار عالی. پس از انقلاب ما تازه در حال تجربه گونه جدیدی از تئاتر بودیم و البته برای خودشان هم جدید بود، زیرا همه چیز تجربی بود و مخصوص خودشان. در همان سال‌های دهه 60 ما به یک ترکیب تئاتری دست پیدا کردیم.

این نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر ادامه داد: محمد چرم‌شیر با کارگردان‌های مختلفی کار کرده است و با هر کدام به گونه و سبک خودشان. محمد هرگز نخواست مولف باشد و مولفه‌ای خاص خودش داشته باشد و بر اساس آن قابل شناسایی باشد. بلکه او خودش را با شکل‌های مختلف هماهنگ کرد. پس امکانات آزادتری برای اجرا دارد.

وی در پایان بیان کرد:حضور چرم‌شیر فقط حضور یک آدم نیست بلکه یک جریانی است که در تئاتر به وجود آمده و نسل های بعدی راهش را ادامه می‌دهند و سعی می‌کنند گونه‌های مختلف تئاتری را اجرا کنند. احساس شوق و غرور می‌کنم که در این دوره همراه با این آدم زندگی می‌کنم.

در ادامه، رضا حداد کارگردان تئاتر با بیان اینکه می‌خواهم امروز یکی از عیب‌های محمد چرم‌شیر را بگویم، گفت: گاهی از دست او عصبانی می‌شوم از بس ساکت است و هر کس هر چیزی به او می‌گوید او ساکت است. شاید بگویم این سکوتش قلب ما را بارها می‌شکند. جامعه تئاتری در حق او ظلم می‌کند. او کسی است که همه گونه نمایشی را می‌تواند بنویسد، چه ساختار شکن و چه غیر آن.

سپس حمید پورآذری از کارگردانان تئاتر ایران نیز درباره محمد چرم‌شیر اظهار کرد:باعث افتخار است که در این دوره با این آدم‌ها زندگی می‌کنیم. آقای چرم‌شیر مثل یک روز می‌مانند که همیشه در جریان است و بخشنده است. من یک خاطره‌ای از رومئو و ژولیت دارم که قرار بود توسط آقای چرم‌شیر، یکی از کاراکترها پررنگ‌تر شود. وقتی انجام شد کسی آن را خواند و گفت: شکسپیر عجب متن عجیبی نوشته است. بعد ما گفتیم این را چرم‌شیر نوشته است و نه شکسپیر و همین شد که تا مدت‌ها به او "ممد شکسپیر" می‌گفتیم.

در ادامه،آتیلاپسیانی درباره کار و دوستی با محمدچرم شیر بیان کرد: آنقدر رابطه ما دو نفر بسیار زیاد است نمی‌دانم اصلا من شروع کردم کار را یا محمد آغاز گر این رابطه بود. در این نزدیک به 30 سال ساعت ها روزهای لذت بخشی را سپری کردیم. فکر می‌کنیم نزدیک‌ترین همبازی هم هستیم در جهت کشف و با هم مثل دو بچه کشف می‌کنیم. لبخند او نزدیک به 40 سال است که به ذهن مشوش من آرامش می‌دهد.

اصغر دشتی که به تازگی کارگردانی تئاتر "سی" را به پایان رسانده است، با بیان اینکه من افتخار نداشتم سرکلاس‌های او حضور داشته باشم، به گفت‌وگویی که در دورانی که کار خبری می‌کرده با آتیلا پسیانی و محمد چرم‌شیر داشته است، اشاره کرد و گفت: احساس کردم یک جریانی به دور از چیزهایی که دیده می‌شود بین این دو آدم وجود دارد که بسیار حسرت برانگیز است و این ارتباط برایم مانند الگویی شد. همیشه وقتی به محمد چرم‌شیر نگاه می‌کنم یک تکنسین را می‌بینم که این همه تنوع فقط از عهده او بر می آید و نه فقط ار یک نمایشنامه نویس و این یک استثناء است.

او خطاب به رضا حداد و با اشاره به کتاب عباس جوانمرد، گفت: او با نجابت تمام در برابر کسانی که در حال پراکنده کردن تنفر هستند  سکوت می‌کند و می‌گوید بیایید با هم حرف بزنیم و فحاشی نکنیم و البته همیشه هم لازم نیست جواب همه حرف‌ها را بدهیم.

دراین‌باره حسین پاکدل در جواب دشتی درباره کتاب عباس جوانمرد بیان کرد: کتاب عباس جوانمرد اینگونه نیست که بذر کینه بپاشد بلکه در حقیقت اجحاف‌هایی که به تئاتر شده است را بیان می‌کند و روشنگری میکند، نه از روی حسادت.

 

در پایان محمد چرمشیر پیش از خاموش کردن شمع تولدش بیان کرد: من سهم‌ام را از تئاتر ایران گرفتم. همین حضور شما دوستان و بچه‌هایی که تلاش کردم به اندازه سر سوزن هم شده از داشته‌های خودم منتقل کنم. بودن این سال‌ها در تئاتر ایران سهم من از تئاتر بوده است. من آرزوهای بسیار زیادی برای خودم و تئاتر ایران داشتم. تلاش کردم چیزهایی را تحقق ببخشم. این همه شکل‌های متفاوت فعالیت‌ام هم  به همین خاطر است. برای همین منتظرم و چشم امید دارم که بچه‌های جوانتر  آن چه را ما نتوانستیم به دست بیاریم بتوانند به دست بیاورند.

او ادامه داد: امروز تلاشم معطوف به این است. برای همین به شدت سهمیه جدیدم از تئاتر ایران را حضور جوانان و کارشان می‌گذارم تا بتوانیم اندکی در رسیدن به خواسته‌های آن‌ها شریک باشیم. با محبت همه شما من امروز همه چیزی که از تئاتر می‌خواستم را احساس می‌کنم. از همه مهم‌تر عشق و علاقه است. تئاتر ایران با من مهربان بوده، حتی وقتی که نامهربان بوده است. من یک دهه فحش خوردم و دهه بعد به خاطر آن دهه عزت دیدم و این سیکل را هم ادامه داده‌ام.

چرم شیر با اشاره به اینکه هر روز که سر کلاس می‌روم این را تکرار می‌کنم که به جوانانی که به تئاتر وارد می‌شوند چشم امید دارم، بیان کرد: از همه شما که موهایتان را در این راه سفید کرده‌اید خواهش دارم که یک بار دیگر آغوش‌هایتان را به روی جوانان باز کنید و گرم و صمیمی جوانان را که اگرچه بچه‌هایی باشند که سرکشی هم می‌کنند در آغوش بگیرید و با آن‌ها بسازید. روزی که عباس کیارستمی فوت کرد من به خودم گفتم چه کسی خواهد بود که دوباره عباس کیارستمی ما باشد؟ بچه هایی که آمده‌اند می‌خواهند کیارستمی باشند فقط به حمایت نیاز دارند و عشق همه ما را می‌خواهند.

او در پایان گفت: من از کسانی که به من حرفی می‌زنند، گله‌مند نیستم. این‌ها نباید مانع این شود که ما نگاه و امیدمان به جوانان را از دست بدهیم. اگر بخواهیم بسیار نگاه تلخی به این موضوع داشته باشیم باید بگوییم ما محکوم به امیدواری هستیم. تئاتر ایران فردایی دارد که بر دوش جوانان است و وظیفه ما است که این کمک را برایشان انجام دهیم. ما باید به آموزش به جوانان برگردیم. در دوره جوانی ما هم کسانی بودند که امیدوارانه به ما نگاه کردند و تلاش کردند و حالا جوانان به ما نگاه می‌کنند و نباید نا امیدشان کنیم.