سرویس مد و لباس هنرآنلاین: بی‌شک تنوع فرهنگی و هنری، بخش مهمی از جاذبه ایران برای گردشگران به شمار رفته، هر کدام به شکلی متقابل، زمینه توسعه دیگری را فراهم می‌آورد و از این رو ارتباط تنگاتنگی میان عرصه گردشگری، مد و لباس نیز وجود دارد.

مدیحه جمالی، فارغ‌التحصیل رشته تکنولوژی آموزشی از دانشگاه علامه طباطبایی دارای مدرک دوره‌های MBA مدیرعاملی و برخی دوره‌های تخصصی روان‌شناسی است که این روزها به‌عنوان مدیر یک مجموعه گردشگری با عنوان "خانه گردشگری ویرا" مشغول به فعالیت است. او و تیم همراهش مصمم هستند تا با ایجاد پیوند میان عرصه‌های گردشگری، فرهنگ و هنر، هویت این حوزه‌های پویا و اجتماعی را به یکدیگر گره زده و با شعار "گردشگری و بیشتر" طیف وسیع مخاطبان خود را متوجه ابعاد گسترده ارتباطی میان تمامی این عرصه‌ها کنند. مشروح گفت‌وگوی هنرآنلاین با مدیحه جمالی را در ادامه بخوانید:

خانم جمالی، در ابتدای گفت‌و‌گو بگویید چه تجربیاتی در عرصه فرهنگ و هنر دارید.

من فارغ‌التحصیل رشته تکنولوژی آموزشی از دانشگاه علامه طباطبایی هستم و دوره‌های MBA مدیرعاملی و یک سری دوره‌های تخصصی روان‌شناسی را گذرانده‌ام. بسیار علاقه‌مند به حوزه آموزش و فرهنگ هستم چون فکر می‌کنم ما زمانی می‌توانیم راجع به فرهنگ صحبت کنیم که آن را درست منتقل کرده باشیم. بنابراین از نظر من آموزش نقش خیلی مهمی در بحث فرهنگ دارد. یکی از کارهایی که خیلی به آن تمایل دارم این است که بتوانم در حوزه‌ای که مردم بیشتر به آن علاقه‌مند هستند خدمت بکنم و گردشگری یکی از این زمینه‌هاست. این روزها گردشگری به‌عنوان صنعتی که همه‌گیر است و همه به آن علاقه‌مند هستند و دوست دارند در آن فعالیت کنند و همچنین نیاز کشور ما است، مورد توجه قرار گرفته است. خواهر من، ریحانه جمالی، در حوزه گردشگری بسیار فعال است. استاد دانشگاه، محقق، نویسنده و طراح دوره برگزاری تور کودکان است. در واقع این دوره را برای دوستانی که علاقه‌مند هستند تور کودکان را برگزار کنند، آموزش می‌دهد و این طرح به‌عنوان یک طرح ملی در وزارت گردشگری به ثبت رسیده است. ما وقتی همه این پتانسیل‌ها را کنار هم قرار دادیم و نیاز بازار را سنجیدیم، دیدیم که خلأ اصلی آموزش است. دوستان زیادی در سراسر کشور به این حوزه علاقه‌مند هستند ولی آموزش مناسبی که به‌صورت تکمیلی در اختیارشان قرار بگیرد، وجود ندارد. بنابراین ما وارد این حوزه شدیم، اما این که این را چطور به فرهنگ گره زدیم را خدمتتان خواهم گفت. از آنجایی که دغدغه شخصی من واقعاً مسئله فرهنگی است، همیشه دنبال این بودم که طوری به کشورم کمک کنم و حالا که وارد عرصه گردشگری شده‌ام، با توجه به تجربیات قبلی که در حوزه رسانه داشتم، بهترین نقطه تعامل در حوزه گردشگری با فرهنگ را آنجایی دیدم که برای پیشرفت گردشگری تا زمانی که روی فرهنگ‌سازی و زیرساخت‌های فرهنگی‌اش کار نشود، نمی‌توانیم قدم درستی برداریم و حتی از نظر اقتصادی نمی‌توانیم در حوزه گردشگری پیشرفت کنیم.

مدیحه جمالی

توجه به فرهنگ و هنر از مهم‌ترین اصولی است که شما آن را در کارتان مد نظر قرار داده‌اید. اساساً لازمه این توجه به‌خصوص در حوزه گردشگری چیست؟

وقتی به عموم ماجرا نگاه کنیم می‌بینیم که هیچ صنعتی در دنیا نتوانسته پیشرفت کند مگر آنکه با فرهنگ و هنر گره خورده باشد و پایداری صنعت گردشگری نیز در گرو تعامل با تمامی عرصه‌های فرهنگی و هنر است. ماندگاری ساختمان‌هایی که در گذشته ایجاد شده، به دلیل هنر و مفاهیم فرهنگی بوده که در ساخت آن‌ها به کار رفته است. سازه‌های اصفهان، تخت جمشید، گنبد سلطانیه یا قلعه فلک‌الأفلاک جاهایی هستند که چون با فرهنگ و هنر گره خورده‌اند، ماندگار شده‌اند، کما این که هزاران ساختمان دیگر در طول قرن‌ها ایجاد شده است ولی از بین رفته‌اند. پس ما کجا می‌توانیم موفق عمل کنیم؟ زمانی که شاعری مثل مولانا را به عرصه فرهنگ و هنر گره می‌زنیم. کاری که ترکیه دارد انجام می‌دهد و از کنار آن توانسته چرخه‌ای اقتصادی ایجاد کند که برابری می‌کند با درآمد نفت. ما هم چنین پتانسیل‌هایی داریم و کاری که من علاقه‌مند هستم انجام بدهم این قسمت است. یعنی جایی که ما فرهنگ، هنر، ادبیات، تئاتر، سینما، موسیقی و آنچه از هنر و فرهنگ برای مردم ماندگار می‌ماند را بتوانیم با گردشگری ارتباط بدهیم. در این صورت این حوزه می‌تواند پویا و برای کشور پول‌ساز باشد و می‌تواند دوام داشته باشد. صرف این که بگوییم ما می‌خواهیم در حوزه گردشگری سرمایه‌گذاری کنیم، ما را به هدف نخواهد رساند. برای شما مثال می‌زنم. چرا بوم‌گردی‌ها در ایران یک‌دفعه رواج پیدا کردند و مردم خیلی علاقه‌مند شدند که وارد بوم‌گردی‌ها بشوند و در آن‌ها اقامت کنند؟ به دلیل این که بوم‌گردی‌ها با فرهنگ و هنر ایرانی ادغام شده‌اند. حضور علاقه‌مندان گردشگری و حتی متخصصان و هنرمندان در بوم‌گردی‌ها نشان می‌دهد که بوم‌گردی‌ها رشد پیدا کرده و اقتصاد خوبی را به جریان انداخته‌اند. بنابراین دغدغه اصلی من این قسمت از گردشگری است. جایی که باید فرهنگ‌سازی بشود و جایی که مردم باید بدانند برای چرخش اقتصادی‌ چه المان‌های فرهنگی به کمکشان می‌آید و چه المان‌های فرهنگی آن‌ها را در اقتصادشان پایدار می‌کند. این دغدغه ما در خانه گردشگری ویرا است.

اگر ما بگوییم که عرصه مد به‌مثابه سبک زندگی قلمداد می‌شود و در بسیاری از جریانات روزمره افراد نقش خیلی مهمی ایفا می‌کند و در عین حال مدام در حال تغییر و تحول است و تلاش می‌کند که خودش را متناسب با نیاز جامعه تغییر بدهد و شرایط خودش را بهبود ببخشد، به نظر شما صنعت گردشگری و تحولاتش چقدر می‌تواند به تحولات مثبت در زمینه سبک زندگی افراد کمک کند؟ به هر حال شما در حوزه گردشگری تمرکز کرده‌ و به شهرهای مختلف سفر کرده‌اید و در جریان آنچه در شرایط فعلی دارد در زندگی مردم می‌گذرد قرار گرفته‌اید. می‌خواهم تأثیرات صنعت گردشگری در سبک زندگی مردم جامعه را مطابق با نیاز جوامع امروز و منطبق بر شرایط حاکم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری کشور بررسی کنید.

به نکته خیلی خوبی اشاره کردید. یکی از قسمت‌هایی که ما در حوزه فرهنگ گردشگری خیلی به علاقه‌مند هستیم، لباس اقوام است. پس آن چیزی که راجع به مد و لباس مطرح می‌کنید دغدغه ما هم هست. در واقع هر جا که فرهنگ و هنر با یک موضوع ارتباط برقرار کند، آن موضوع پایدار می‌ماند. اما اگر ارتباطش را قطع بکند آن موضوع از بین می‌رود. چرا ما الآن شاهد این هستیم که لباس‌هایی که در طول روز در اجتماع و در منزل استفاده می‌کنیم کلاً طرح و کاربرد غیر ایرانی دارد؟ و ما حتی در آن‌ها احساس راحتی هم نداشته‌ باشیم اما شاید مجبور باشیم آن‌ها را بپوشیم چون الآن همه دارند آن‌ها را می‌پوشند. چرا از لباس اقوام ایرانی استفاده نمی‌کنیم؟ علتش این است که ارتباط فرهنگ و هنر با لباس ایرانی قطع شده است. یعنی نیامده لباس‌ها را برای جامعه امروز به‌روزرسانی و کاربردی کند. ما شاید امروز لزوماً نتوانیم از دامن‌های پرچین در محل کارمان استفاده کنیم ولی می‌توانیم آن طرح و رنگ‌ها را با یک دیزاین و طراحی جدید که برای زندگی امروز زنان و مردان ما کاربردی باشد، بهینه‌سازی کنیم. چون ارتباط فرهنگ و هنر با آن لباس‌ها قطع شد متأسفانه آن لباس‌ها کنار گذاشته شد. در صورتی ‌که آن لباس‌ها در زمان خودشان بسیار کاربردی بودند. شما لباس بلوچ را نگاه کنید. یک پیراهن تا زانو و یک شلوار زیبا که پاچه‌هایش به سبک بسیار زیبایی طراحی و دست‌دوزی می‌شود. این لباس مناسب مردم آن منطقه است و می‌توانستند با آن به‌راحتی کارهای اجتماعی‌شان را انجام بدهند. بعد با هنر و زیبایی‌سازی، آن لباس‌ها را مناسب مهمانی، کار یا منزل می‌کردند. یا به لباس‌ کردها و لرها نگاه کنید و زیبایی و رنگارنگی این لباس‌ها را ببینید. این‌ها در زمان خودشان برای منطقه خودشان بهینه‌سازی شده بودند. حالا اگر ما واقعاً علاقه‌مند هستیم آن هنرها، زیبایی‌ها، رنگ‌آمیزی‌ها و آن هنر دست، همچنان ادامه داشته باشد، باید هنر و فرهنگ بیاید خودش را با زندگی امروز مردم هماهنگ کند. باید لباس‌ها را بهینه‌سازی کند. یکی از دغدغه‌های ما در خانه گردشگری ویرا این است که ما همچنان از آن لباس‌ها، رنگ‌ها و فرهنگ پوششی که داشته‌ایم، استفاده کنیم. چرا باید رابطه‌مان قطع شود؟ دلیلی ندارد. یک دلیل فقط وجود دارد و آن هم این است که این‌ها کاربردی نشده‌اند. چقدر زیباست که دختران یا پسران ما از طرح لباس بلوچ استفاده کنند و چقدر آن لباس‌ها برای تابستان راحت و خنک است. یا لباس‌هایی که در خراسان، ترکمنستان، شمال یا هر قسمت دیگر کشور وجود دارد، تنوع و کاربرد بسیار مناسبی برای منطقه خود داشته‌اند. مردم آن مناطق همچنان می‌توانند از الگوها و طرح و رنگ‌های البسه منطقه خود استفاده کنند، به‌شرط آنکه هنرمندان این احساس نیاز را ببینند و بیایند این لباس‌ها را بهینه‌سازی کنند.

من خیلی دوست دارم که از تجربیات شما استفاده کنیم و مخاطبان ما در جریان تجربیات شما قرار بگیرند. به ما بگویید در مسیری که سعی کرده‌اید گردشگری را به مؤلفه‌های فرهنگی و هنری متصل کنید، چه تجربیاتی به دست آورده‌اید و چقدرش بنیه پژوهشی داشته و چقدرش بر اساس تحقیقات میدانی یا مشاهدات تصادفی در سفرهای مختلف بوده است؟

ببینید، ما بالأخره با دوستان عزیزی که لیدر و راهنمای تور هستند ارتباط خیلی زیادی داریم و تجربیات آن‌ها را دائماً رصد و می‌کنیم.

و اتفاقاً این تجربیات را منعکس هم می‌کنید. یعنی به موضوع رسانه هم توجه کرده‌اید و تلاش کرده‌اید تا مخاطبانتان را مدام در جریان نتایج پژوهش‌هایتان قرار بدهید.

بله حتماً. دوستانی که با تورهای اینکامینگ و مهمانان خارجی در ارتباط هستند، عنوان می‌کنند آن چیزی که نظر خارجی‌ها را جلب می‌کند تا بیایند ایران را ببینند، مد امروز ایران نیست بلکه آن فرهنگ و هنری است که در لباس، غذا و سازه‌های ایرانی وجود دارد. یکی از دوستان ما با مشاهدات خیلی زیادی که داشت این را به منتقل کرد که مهمانان خارجی صرفاً برای دیدن مثلاً یک ساختمان نمی‌آیند، بلکه می‌آیند تا ببینند آیا فرهنگ ایرانی هنوز همان ویژگی‌های مهمان‌نوازی، ارتباط خوب گرفتن و لبخند به لب داشتن را دارد یا ندارد؟ آیا هنوز همان لباس‌های زیبا تن مردم هست یا نیست؟ آیا همان غذاهای خوشمزه‌ای که در کتاب‌ها یا مقالات در موردش خوانده‌اند، هنوز هست یا ما دیگر داریم فست‌فود می‌خوریم و لباس اروپایی به تن می‌کنیم؟

مدیحه جمالی

اگر به ایران بیایند خیلی باید به‌زحمت بیفتند تا به المان‌های فرهنگ و هنر ایرانی دست پیدا کنند یا این المان‌ها را جلوی چشمشان می‌بینند و از نزدیک لمس می‌کنند؟

مسلماً ما در شهرهای بزرگ دیگر این المان‌ها را نداریم. ما در سبک زندگی شده‌ایم یک شهروند اروپایی. به لحاظ غذا، به لحاظ صحبت کردن و ادبیات، به لحاظ سبک لباس پوشیدن و سبک زندگی‌مان. یک گردشگر باید به دل روستاها برود تا بتواند یک ذره از آن فرهنگ سنتی ایران را ببینند. به نظر من این خیلی دارد خطرناک می‌شود. خدمتتان عرض کردم که ترکیه با استفاده کردن از اسم مولانا و استفاده از فرهنگ ادبی، یک گردشگری پایدار ایجاد کرده است. آن‌ها زبان و خطشان را عوض کرده‌اند و دیگر حتی اشعار مولانا را نمی‌توانند بخوانند ولی از اسم و عنوان مولانا استفاده می‌کنند و گردشگران زیادی را به کشور خود می‌کشانند. حتی من مطمئنم کتاب‌هایی که به‌صورت داستان درباره مولانا نوشته‌اند و با زندگی اروپایی و آمریکایی پیوند زده‌اند، دقیقاً هدفشان گردشگری است. کتابی مثل "ملت عشق" دقیقاً فرهنگ ادبی ایجاد کرده است برای جذب گردشگر. اگر دوستان مایل‌اند که صنعت گردشگری به‌عنوان یک صنعت پول‌ساز در ایران قوت بگیرد، باید با مبانی فرهنگ و هنر ارتباط عمیق بگیرد. این اتفاق زمانی می‌افتد که مردم ما با هدف جذب توریست و نشان دادن عمق فرهنگ کشورمان، درباره ایران و فرهنگ ایران شعر بگویند و داستان بنویسند. وقتی مردم خودشان از فرهنگ و هنری که داریم لذت ببرند و بتوانند آن را در زندگی روزمره‌شان استفاده کنند، این ناخودآگاه باعث جلب توجه تمام مردم دنیا می‌شود. من برای شمال مثال می‌زنم. کرسی‌هایی که در خانه‌های ایرانی استفاده می‌شده، خانه‌ها و اتاق‌ها را در زمستان زیبا و رنگی می‌کرده و محیط خانه را امن و آرامش‌بخش می‌کرده و دور هم بودن و گرمای امن خانه را القا می‌کرده است. اما الآن ما به دلیل این که داریم از یک فرآیندهای جدید برای گرم کردن خانه استفاده می‌کنیم، از آن فرهنگ و هنر دور شده‌ایم. هر کس در اتاقش گرمای خودش و استقلال خودش را دارد و به‌صورت تک‌نفره دارد لذت خودش را از زندگی می‌برد. من نمی‌گویم همه چیز ما به زندگی گذشته برگردد. من کلاً مخالف این هستم که مثل گذشته باید زندگی کرد. ما باید از هر آنچه در امروز داریم با اثرگیری از فرهنگ و هنر گذشته لذت ببریم. من دنبال این نیستم که در خانه قدیمی زندگی کنم و تمام المان‌های قدیمی را دور خودم جمع کنم. چرا باید این کار را بکنم؟ من باید بتوانم از آن فرهنگ و هنر در زندگی امروزم بهره‌برداری کنم. در عین این که دارم از تکنولوژی روز استفاده می‌کنم، بتوانم آن فرهنگ، هنر، نقش و نگار، زیبایی‌ها، ادبیات و هر آنچه در گذشته داشته‌ام را به امروز منتقل کنم و از آن‌هایی که برای امروز کاربردی است بهره‌ ببرم. بعضی‌ها احساس می‌کنند اگر شکل خانه قدیمی باشد و وسایلی که در خانه می‌چینند به سبک سنتی باشد، این یعنی فرهنگ و هنر. واقعاً این‌طوری نیست. اشتباه ما این است که ظاهر قضیه را می‌گیریم. من حتی در مورد لباس هم همین را می‌گویم. حرف من این است که بیاییم از نمادها و هنر ایرانی در لباس‌هایمان استفاده کنیم. نشان بدهیم ایرانی هستیم و آن‌ها را کاربردی کنیم. زن امروز در محیط اداره نمی‌تواند هر لباسی را بپوشد. ضمن این که لباس‌هایی که الآن دارد به سبک اروپایی طراحی می‌شود لباس‌های راحتی هم نیستند. اغلب تنگ، کوتاه و آزاردهنده‌اند و آن راحتی که آدم باید سر کار داشته باشد را ندارد. چه اشکالی دارد که ما از دامن‌های رنگی زیبایمان که در فرهنگ ایرانی استفاده می‌کردیم بپوشیم. هم پوشیده است و هم واقعاً تنوع رنگی دارد و اصالتی که در لباس ایرانی بوده است را می‌شود در آن‌ها دید. به نظر من در این گرمای تابستان حتی آقایان هم اذیت می‌شوند. لباس‌هایی که برای آقایان طراحی می‌شود هم تنگ است. این لباس‌ها هم راحتی ندارند و هم هنر و زیبایی در آن‌ها نیست.

گاهی اوقات سنت‌گرایی‌های افراطی حتی دکوراسیون‌های داخلی را آن‌قدر غلوشده می‌کند که مخاطب پس زده می‌شود و چه‌بسا اگر زمانی داشته فکر می‌کرد که در منزل یا دفتر کار خودش از این المان‌ها استفاده کند، نظرش برگردد و برود سراغ آن چیزی که مد یا تکنولوژی روز دارد به او عرضه می‌کند. اما واقعیت این است که به خاطر تلاقی نامتجانس که بین سنت و مدرنیته، به‌خصوص بعد از انقلاب اتفاق افتاد و در عین حال شکافی که میان نسل‌ها ایجاد شد، الآن مردم ما در شهرهای مختلف ایران و حتی در روستاهای دورافتاده به‌شدت دنبال ارزش‌های نمادین هستند. یعنی اگر از طرف بپرسید به چه موسیقی علاقه دارد، فارغ از این که در ماشینش دارد انواع و اقسام موسیقی‌های رپ، پاپ و حتی موسیقی‌های ناهنجار را گوش می‌دهد، می‌گوید من عاشق شجریان هستم و یا من عاشق موسیقی سنتی ایران و موسیقی فولکلور هستم. در حالی که حداقل شناختی راجع به موسیقی دستگاهی ندارد. یا مخاطب اصلی فیلم‌های گیشه است اما می‌گوید کارگردان مورد علاقه‌ام اصغر فرهادی یا عباس کیارستمی است. می‌خواهم بگویم که همه دنبال این هستند که حتی صرفاً در لفظ، خودشان را به ارزش‌های فرهنگی ایران گره بزنند. با بیان این موضوع می‌خواهم به این سؤال برسم که شما نقش رسانه‌ها را چقدر در این جریان پررنگ می‌دانید؟ ما الآن در شرایطی هستیم که انواع و اقسام بحران‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، نه‌تنها ایران بلکه کل دنیا را فرا گرفته است. کرونا به‌عنوان یک ویروس همه‌گیر و پاندمی نیز یکی از این بحران‌هاست. این‌ها همه قرار است صنعت گردشگری ما را دستخوش تغییر بکنند و مطمئناً بحران‌هایی که وجود دارد به سمت گردشگری هم تسری پیدا می‌کنند. فکر می‌کنید نقش رسانه‌ها برای جلوگیری از یک بحران یا یک اتفاق مخرب چقدر است؟

در واقع نوک پیکان این فرهنگ‌سازی رسانه‌ها هستند. چرا ما به‌عنوان یک گروه فرهنگی و گردشگری به سمت این آمده‌ایم که رسانه‌هایی مثل سایت، صفحه اینستاگرام و... ایجاد کنیم و به‌سرعت شروع کنیم به تولید محتوا؟ به دلیل این که در این زمینه خلأ وجود دارد و ما می‌خواهیم محتوای درست علمی، فرهنگی و هنری در اختیار مخاطبان ما قرار بگیرد. ما دقیقاً به این علت به سراغ ویدئوهای آموزشی رفته‌ایم که اگر هر کسی در هر گوشه ایران می‌خواهد کار گردشگری انجام بدهد، این کار را با علم و فرهنگ و هنر درست انجام بدهد. الآن حدود سه هزار خانه بوم‌گردی در کل ایران ایجاد شده است. خب این دوستان چطور و کجا آموزش می‌بینند؟ دسترسی‌شان به دانش روز و هنر و فرهنگی که باید کنار کارشان عرضه شود کجاست؟

اصلاً رویکردشان چیست؟ صرفاً اقتصادی است یا واقعاً نگرش‌های فرهنگی هم دارند؟

آدم‌هایی که به این حوزه ورود کرده‌اند مسلماً دغدغه هنر و فرهنگ داشته‌اند و اقتصادشان را بر پایه آن گذاشته‌اند، اما کجا آموزش می‌بینند و کجا به آن‌ها اطلاعات درست و به‌روز داده می‌شود؟ واقعاً هیچ جا. ما با کمک ابزار رسانه‌ای خودمان، مثل شبکه‌های اجتماعی، سایت و تولید ویدئوی آموزشی در حوزه گردشگری، پله‌پله شروع کرده‌ایم و اول محتویات علمی و بعد محتویات فرهنگی و هنری که لازمه کار دوستان فعال در عرصه گردشگری است را در اختیارشان قرار می‌دهیم. یعنی ما رسالت واقعی‌مان را در این دیده‌ایم که به‌جای این که بیاییم کارهایی مثل برگزاری تورها، همایش‌ها، نمایشگاه‌ها و جشنواره‌ها در حوزه اقتصاد گردشگری را انجام بدهیم، داریم تولید محتوای علمی، آموزشی و فرهنگی می‌کنیم. من معتقدم که باید از طرف وزارت ارشاد و وزارت گردشگری به ما کمک بشود تا ما بتوانیم آموزش‌های لازم را به همه علاقه‌مندان و فعالان منتقل کنیم. جمعیت فعالان این حوزه زیاد و جمعیت علاقه‌مندان این حوزه بسیار زیاد است. ما باید کمک کنیم که فرهنگ درست این کار را در قالب هنر درست آموزش بدهیم. این دغدغه ما است. اصلاً علت ورود ما به حوزه گردشگری همین است.

در برنامه‌های خود چقدر با فعالان جدی عرصه هنر تعامل دارید تا از این طریق موضوع فعالیت خودتان را روی صحنه‌ها و عرصه‌هایی در معرض دید عموم قرار بدهید؟

ببینید، وقتی شما می‌گویید آیا شما دوست دارید با اصحاب هنر و رسانه ارتباط داشته باشید، اولین چیزی که به ذهن مردم می‌آید و متأسفانه دیگر واقعاً دل‌زده‌شان کرده این است که ما می‌رویم سراغ سلبریتی‌ها. شاید برایتان جالب باشد که بدانید ما داریم دقیقاً عکس این کار را انجام می‌دهیم. داریم از دوستان، هنرمندان، اساتید و فعالانی کمک می‌گیریم که اصلاً معروف نیستند. ما می‌خواهیم هنر درست را معرفی کنیم و قرار نیست چهره به مردم معرفی کنیم. رویکرد ما در بحث کمک گرفتن از رسانه‌ها و صاحبان هنر، رفتن به سمت کسانی است که واقعاً در صنایع دستی، ادبیات، تئاتر، موسیقی، تاریخ و هر حوزه‌ دیگری، هنرمند هستند. آدم‌های فعالی که دلسوزانه کار می‌کنند و لزوماً شناخته‌شده نیستند ولی هنر، علم و فرهنگ درست را می‌توانند به بقیه منتقل کنند. مشکل ما این است که دوست داریم چیزهایی را در لحظه بزرگنمایی کنیم و بعد تمام. هیچ کاری بعد از آن اتفاق نمی‌افتد. خانه گردشگری ویرا آمده از ریشه کمک کند تا فرهنگ و هنر وارد گردشگری بشود. این دغدغه ما است. خیلی مهم است که یک کار و بیزینس دغدغه‌اش چه باشد. دغدغه ما اتصال فرهنگ و هنر به گردشگری است چون اعتقاد داریم که اگر می‌خواهیم حوزه گردشگری در عرصه اقتصادی ایران رشد کند، باید پیوند درستی با فرهنگ و هنر پیدا کند. بنابراین رسانه بسیار مهم است ولی ارتباط درست ما با رسانه هم مهم است. ما نیامده‌ایم از رسانه سوء استفاده کنیم تا بخواهیم خودمان را جلوه و نمایش بدهیم و برای خودمان برندسازی کنیم. ما دغدغه‌مان را با رسانه‌ها مطرح می‌کنیم و کسانی که واقعاً دغدغه‌شان باشد این دغدغه‌ها را در جامعه منتشر می‌کنند.

چه چشم‌انداز و اهداف بلندمدتی را در مجموعه خودتان دنبال می‌کنید؟ مثلاً در بحث لباس اقوام که چالش‌های زیادی در زمینه حفظ و بهره‌برداری از آن وجود دارد و یا هر موضوع دیگری، شما و همکارانتان چقدر تلاش کرده‌اید که بر اساس خلاقیت‌ها و کانسپت‌های ذهنی خودتان ایده‌ بدهید و به دنبال راه‌حل‌هایی برای حفظ موضوعات و آثار مهم و ارزشمند فرهنگی باشید؟

با توجه به این که من تجربیات روان‌شناسی، آموزشی و تولید محتوای زیاد و در کنار خواهرم تجربیات گردشگری زیادی داشته‌ام، وقتی همه این‌ها را کنار هم می‌گذارم و با تجربیاتم در زمینه بیزینس به اشتراک می‌گذارم، فکر می‌کنم جواب شما را می‌توانم در ساده‌ترین شکل ممکن بدهم و آن جواب این است: زمانی که چیزی از بیرون به ما داده می‌شود برای ما ارزشی ندارد، بلکه زمانی که از نیازهای ما هنر و فرهنگی بیرون می‌آید، مهم و ارزشمند است. وقتی آدم‌ها یک نیازی را حس می‌کنند و ما می‌رویم آن نیاز را در قالب درستش پاسخ می‌دهیم، آن می‌شود یک خط فکری یا خط فرهنگی و هنری و یا خط بیزینسی پایدار. اگر بخواهم در حوزه مد و لباس مثال بزنم باید به این اشاره کنم که ما یک زمان به آدم‌ها می‌گوییم این لباس‌ها نیاز شماست و آدم‌ها به‌واسطه این که ما مدام به آن‌ها تأکید کرده‌ایم احساس می‌کنند این لباس‌ها واقعاً نیاز آن‌هاست، در حالی که ممکن است نیاز آن‌ها نباشد. ما فکر می‌کنیم کت و شلوار یا مانتو و شلوار نیاز ما است، در صورتی ‌که پوشیدگی را از هر راه زیبای دیگری می‌شود برآورده کرد. چه کسی ما را مجبور کرده است در این سبک و سیاق لباس بپوشیم؟ مردم جامعه ما نیاز به لباس‌هایی دارند که در آن لباس‌ها راحت باشند و با آن‌ها کار کنند و زیبا به نظر برسند. ضمن این که ما نیاز داریم که یک لباس حس ایرانی بودنمان را تأمین کند. ما واقعاً این نیازها را داریم. ما آدم‌هایی هستیم که به ظرافت هنر احتیاج داریم. این‌ها توی زندگی‌مان نباشد افسرده می‌شویم. هر ایرانی در گوشه و کنار خانه یا محل کارش یک گل کوچک دارد. یا در گوشه و کنار لباسش رنگی دارد. این یک نیاز است. حالا وقتی ما نیاز را درست تشخیص دادیم و نیامدیم از سلیقه شخصی خودمان استفاده کنیم، آن موقع می‌توانیم در زمینه مد و لباس یک رویکرد درست و مشخص داشته باشیم. قرار نیست ما بیاییم درست عین لباس‌های قدیمی را بپوشیم، بلکه قرار است المان‌هایی که مورد نیاز الآن جامعه ما است و نشان می‌دهد ما ایرانی هستیم را استفاده کنیم. لباس باید راحت باشد و ما بتوانیم در آن زندگی کنیم و لذت ببریم. تا هنوز دیگران نیامده‌اند موتیف‌ها، رنگ‌ها و شکل‌های ایرانی را مصادره کنند و به اسم خودشان بزنند و لباس و پارچه تولید کنند، باید آگاه باشیم و در این زمینه قدم برداریم. من واقعاً به چشم می‌بینم که دارند المان‌های ما را می‌برند و به اسم خودشان می‌زنند و کار می‌کنند. چرا ما از المان‌های خودمان استفاده نکنیم؟ پس اولین قدم نیازسنجی است. باید ببینیم خانم‌ها، آقایان و کودکان ایرانی چطور راحت هستند، چه چیزی نیازشان را برآورده می‌کند و از چه لذت می‌برند؟ این سه تا چیز را باید پیدا کنیم. نقطه طلایی گفت‌وگوی ما این است که اجازه بدهیم ذائقه خود مردم به ما بگوید چه کارهایی تولید کنیم. یعنی باید ذائقه مردم را پیدا کنیم و ببریم به سمت تولید. من خیلی اعتقاد دارم که مردم باید آزادانه و حتی اگر خوب و حتی اگر بد، به این نتیجه برسند که چه برایشان زیباست و آن را انتخاب کنند. اما وزارت ارشاد و وزارت گردشگری چه کمکی می‌توانند بکنند؟ هدایت درست مسیر، تولید محتوای درست، معرفی المان‌های درست فرهنگی و هنری و پر و بال دادن به جوان‌هایی که شاید اتفاقاً شناخته‌شده هم نیستند ولی پر از ایده، فکر و خلاقیت هستند. من واقعاً با چنین جوان‌هایی سر و کار دارم. من می‌بینم بچه‌ها در پروژه‌های دانشگاهی‌شان یک ایده‌هایی دارند که کم‌کم خاک می‌خورند و از بین می‌روند. در حالی که همین ایده‌ها می‌توانند در قالب مسابقات هدایت‌شده درست، سمت و سو بگیرند و خروجی درست داشته باشند. من واقعاً پیگیر این ماجرا هستم که پروژه‌ عکاسی از لباس اقوام ایرانی را در قالب یک مسابقه برگزار کنم. یعنی تمام کسانی که دوربین، علاقه و خلاقیت دارند، هر جایی که یک لباس ایرانی زیبا بر تن کسی دیدند، با کسب اجازه از آن عکس بگیرند و در این مسابقه عکاسی شرکت کنند. اگر ما این جریان فکری را راه بیندازیم که مردم ما لباس راحت ایرانی می‌خواهند و اگر همه ارگان‌ها، نهادها و سازمان‌هایی که در این حوزه دغدغه دارند همراهی کنند، آن‌وقت می‌توانیم یک مسابقه جذاب با حضور داوطلبانه و آزاد همه مردم ایران برگزار کنیم و به یک تنوع بسیار زیادی از لباس‌ و مد ایرانی برسیم.

مدیحه جمالی

در عین حال یک آرشیو بسیار هنرمندانه از تاریخ معاصر لباس و معماری ایرانی جمع‌آوری می‌شود. حتی شاید در انتها به این نتیجه برسیم که معماری روز ما چقدر خوب یا چقدر فشل است. من گاهی فکر می‌کنم در یک برهه‌هایی از تاریخ چه لباس‌هایی تن مردم ایران بوده است ولی متأسفانه تکنولوژی خاصی که باید آن‌ها را حفظ می‌کرده و به نسل‌های بعد منتقل می‌کرده وجود نداشته است، در صورتی که امروز تکنولوژی پیشرفت کرده ولی ما با توجه به آن ژن، ذائقه و رویکرد فرهنگی‌مان هر چقدر دنبال سوژه می‌گردیم آن را پیدا نمی‌کنیم. این پارادوکس واقعاً آزاردهنده است.

دقیقاً. شما لباس عروسی ایرانی را در بین اقوام مختلف نگاه کنید که چقدر جذاب بوده است. من نمی‌گویم لباس عروس‌هایی که الآن مد شده‌اند زشت هستند. به هر حال آن‌ها هم زیبا هستند و باید به آن‌ها احترام گذاشت ولی چه اشکالی دارد یک عروس ترک‌زبان یک لباس زیبای عروس ترک به تن کند؟

چند سال پیش در هفته مد نیویورک، لباس زنان گیلان به‌عنوان زیباترین لباس جهان انتخاب شد.

واقعاً تن آدم از شنیدن چنین رخدادهایی می‌لرزد. من مطمئن هستم که ما اگر الآن به فکر نباشیم این‌ها را هم از دست می‌دهیم. این حرف را از ته قلبم می‌گویم، آدم‌هایی که اهل نوشتن مقاله و کار پژوهشی هستند در جای خودشان بسیار محترم هستند چون اگر آن‌ها نباشند بسیاری از چیزها ثبت نمی‌شود ولی ما در حال حاضر احتیاج به کسی داریم که اهل عمل باشد و دغدغه این کار را داشته باشد. کسی که دنبال پرزنت شخصی خودش نباشد. من به شما قول می‌دهم که خانه گردشگری ویرا این دغدغه را دارد. خود ریحانه جمالی همیشه از لباس اقوام استفاده می‌کند. حتی جاهایی مسخره شده که شما چرا این لباس‌ها را در خیابان و سرکار می‌پوشید؟ اما او می‌گوید: "من به فرهنگ ایرانی متعهد هستم. به نظرم لباس ایرانی زیباست و آن را می‌پوشم". او در حال حاضر لباس بلوچ‌ها، کردها، لرها و جنوبی‌ها را می‌پوشد. این لباس‌ها را در مجموعه لباس‌های خود دارد و هیچ لباسی که به سبک و سلیقه عموم مردم نزدیک است را ندارد چون برای فرهنگ ایرانی احترام قائل است. من حتی موافق این هستم که ما این‌ها را بهینه‌ و کاربردی کنیم و به مردم کمک کنیم تا خود آن‌ها قسمت‌هایی از لباس که مناسب امروزشان می‌دانند را انتخاب کرده و استفاده کنند. من الآن می‌توانم به شما آمار و ارقام و اطلاعات پژوهشی بدهم ولی حرف من خیلی ساده است و آن عمل کردن است. در خانه گردشگری ویرا 30-40 نفر از استادان خوب که دغدغه فرهنگ و هنر دارند در کنار ما هستند و هم‌زمان داریم هم روی مبنای علمی آن کار می‌کنیم و هم روی فرآیند فرهنگ‌سازی. یکی از آن‌ها بحث عکاسی است که ما طرح آن را نوشته‌ایم. امیدوار هستیم با کمک وزارت ارشاد بتوانیم این کار را انجام بدهیم. هم‌زمان با آن یکی دو کار فرهنگی دیگر در زمینه لباس انجام می‌دهیم که این‌ها مکمل همدیگر می‌شوند. بعد با کمک دوستانی که در عرصه پوشاک و مد و لباس داریم حتماً وارد بحث مسابقات و تولید می‌شویم و این لباس‌ها را به همه مردم ایران هدیه می‌کنیم تا از آن لذت ببرند و با آن لباس‌ها به‌راحتی بتوانند زندگی روزمره‌شان را طی کنند. ما زیرساخت‌ها را درست کرده‌ایم و کار فرهنگی انجام داده‌ایم و حالا این‌ها باید در رسانه دیده شود تا مثل پروژه‌های دیگر که پس از یک‌بار اجرا تمام می‌شوند، رها نشود. باید روی آن کار رسانه‌ای‌، پژوهشی، ادبیاتی و موسیقیایی انجام شود. شما فکر کنید چقدر خوب می‌شود ما یک موسیقی فاخر راجع به لباس ایرانی داشته باشیم. تا حالا به چنین موضوعی فکر کرده‌اید که چقدر زیبا می‌شود یک خواننده خوب درباره لباس ایرانی آهنگ بخواند؟ من ناراحتم که چرا جای چنین چیزی خالی است. ما در ایران زیبایی‌های داریم ولی نشسته‌ایم از عشق و غم از دست دادن عشق موسیقی می‌سازیم. زندگی ایرانی‌ها زندگی شاد است. الآن در برهه‌ای هستیم که فشارها زیاد است ولی زندگی ایرانی زندگی رنگ، شعر، موسیقی و پایبندی به اخلاق و اصول بوده است. ما ایرانی‌ها مبنای قوی فرهنگ و هنر برای جهان هستم. این جمله را به حالت تبلیغاتی نمی‌گویم، بلکه یک واقعیت است. شما هر چیز از شعر و فرهنگ و هنر نگاه کنید مبنای قوی آن در ایران وجود دارد. مردم ما باید یک آرمان جهانی را حفظ کنند. این صحبتی که ما داریم راجع به ایران می‌کنیم فقط به خاطر ایرانی بودنمان نیست، بلکه ثمره فرهنگ و هنر دنیاست که بخشی از آن در ایران تبلور پیدا کرده است. من به‌عنوان یک ایرانی جهانی مسئول هستم آن را حفظ کنم. این حرفی که دارم می‌زنم برآیند یک ایده و نظریه بسیار انسانی و بلند است. آموزش‌های دینی و انتظار ظهوری که داریم هم ما را به سمت جهانی‌شدن می‌برد. من به‌عنوان یک انسان جهانی دینی وظیفه دارم از تمدن، فرهنگ و هنر، ادبیات و موسیقی درست بشر حفظ و حراست کنم. در حال حاضر دارم دغدغه‌های قلبم را با شما در میان می‌گذارم. امیدوارم من و ریحانه که در این کار همراه من است، در خانه گردشگری ویرا بتوانیم گوشه‌ای از این مسئولیت بزرگ را بر عهده بگیریم و به‌درستی انجام بدهیم. امیدوارم بتوانیم گوشه‌ای از این فرهنگ درست ایرانی، اسلامی و جهانی را به همه مردم هدیه بدهیم. ابتدا به مردم کشور خودمان که پاسدار این فرهنگ هستند و بعد به مردم دنیا. امیدوارم هر کدام از ما که قدمی در این مسیر خیر انسانی برمی‌داریم موفق باشیم.

از سال‌ها قبل موضوع گفت‌وگو تمدن‌ها و ارتباطات و تعاملات جهانی مطرح شد و مک لوهان نظریه دهکده جهانی را مطرح کرد. موضوع وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، و ما باید حواسمان به همه این موضوعات باشد.

دقیقاً. من از همان ریشه این کار، می‌گویم در آن خودخواهی و خودمحوری نباشد. در آن سلبریتی‌بازی و رسانه‌سازی نباشد، بلکه نیاز انسان به‌عنوان یک ایرانی مسلمان با تفکر جهانی باشد.

در پایان اگر احساس می‌کنید نکته‌ای از قلم افتاده است، بفرمایید.

این بحث بسیار گسترده است چون شما با المان‌های زیاد فرهنگ و هنر در حوزه گسترده گردشگری مواجه هستید. به همین خاطر هیچ‌وقت هیچ شخص، شرکت و سازمانی به‌تنهایی نمی‌تواند آن را جلو ببرد. کاری که من الآن دارم انجام می‌دهم این است که می‌خواهم آن دغدغه‌ها و نیازها را تا جایی که می‌توانم به اطلاع جامعه برسانم و آن بار را از زمین بلند کنم و به دست آدم‌های بیشتری بدهم که بتوانیم با هم آن بار را برداریم. این مسئولیتی است که خانه گردشگری ویرا حس کرده باید انجام بدهد و علاقه‌مند است دست‌های پرتوان دیگری هم بیایند کمک کنند. ما از تمام دوستان و علاقه‌مندانی که مایل هستند در این حوزه قدم بردارند استقبال می‌کنیم و دست یاری دراز می‌کنیم، چرا که این باری نیست که یک نفر، یک شرکت و حتی یک کشور بردارد. من حس می‌کنم این رسالت یک رسالت بسیار بزرگ است. گردشگری در لباس فرهنگ و هنر می‌تواند پایدار بماند و فرهنگ و هنر می‌تواند با ابزار گردشگری خودش را معرفی کند. این شعار من است و دلم می‌خواهد روی آن فکر شود. سال‌ها زمان برده که ما بدانیم چطور می‌توانیم رسالت خودمان را انجام بدهیم. درنهایت به این نتیجه رسیدیم که این دو، ابزار و لباس همدیگر هستند و در کنار هم می‌توانند ایران را با برند ایرانی اسلامی سربلند کنند.