گروه فرهنگ و ادبیات خبرگزاری هنرآنلاین: رضا رسولی شاخصه‌های فراوانی برای معرفی دارد؛ از استادی دانشگاه گرفته تا نویسندگی و بلاگری و خبرنگاری و طبیت‌گردی. او در عین حال که یک آقای دکتر اطو کشیده و رسمی است، شوخ طبعی و لبخندهای جالبی دارد. کتاب‌ها، یادداشت‌ها، پست‌های اینستاگرامی و حتا صحبت‌های دوستانه‌اش روایت‌گر دغدغه‌های ذهنی و حرف‌های دلش هستند.

دکتر رسولی در آستانۀ پنجاه سالگی علاوه بر تدریس حقوق و نوشتن و مشغله‌های دیگر یک کارشناس فرهنگی آشنا به مسائل روز هم به‌حساب می‌آید. آنچه در ادامه می‌خوانید خلاصه‌ای از گفتگوی ما یا ایشان دربارۀ کتاب و فرهنگ است که امیدواریم مورد توجه شما عزیزان همراه قرار بگیرد.

 گفتگو با اهالی قلم و صاحبان اندیشه دشواری‌های خاص خودش را دارد. گاهی آدم نمی‌داند که گفتگو را از کجا آغاز کند. به‌هرحال و با توجه به اهمیت موضوع ما بحث را با وضعیت امروز سرانۀ مطالعه در کشور شروع کردیم. این استاد حقوق دانشگاه هم این‌گونه پاسخ داد:

سرانۀ کتاب‌خوانی در کشور ما پایین نیست

   ما باید ابتدا تلقی و برداشتمان از مفهوم کتاب را به‌روزرسانی کنیم و بعد دربارۀ کتاب به گفتگوی تخصصی بپردازیم. در چندسال اخیر من بارها دیده‌ام که کارشناس‌های متعددی در رسانه‌های مختلف می‌گویند که وضعیت کتاب‌خوانی خوب نیست و درصد کتاب‌خوان‌ها پایین است. این دسته از کارشناس‌ها معتقدند که فقط کتاب‌های درسی و آموزشی توسط دانش‌آموزها و دانشجوها خوانده می‌شود و مومنین هم فقط به‌سراغ کتاب‌های دینی می‌روند. در حالی‌که ماجرا این نیست و درواقع «فرمت» و «شکل» کتاب در روزگار ما دچار تغییر شده. بله! میزان مخاطب و خرید و تیراژ کتاب کاغذی به دلایل مختلف که از اصلی‌ترین علل آن باید به گرانی کاغذ و صنعت چاپ اشاره کنیم خیلی کاهش پیده کرده است. تیراژهای پنج، ده و بیست هزار نسخه‌ای که ما در دوران نوجوانی و جوانی شاهدش بودیم امروز به تیراژهای صد نسخه‌ای کتاب کاغذی رسیده امّا به‌نظر من کتاب‌خوانی کمتر نشده است چرا که کتاب‌های صوتی، تصویری و الکترونیکی جای متون کاغذی را گرفته‌اند. علاوه بر این گزیدۀ کتاب‌ها در شبکه‌های اجتماعی از بامدادان تا شامگاهان در گروه‌های مجازی و صفحه‌های شخصی منتشر می‌شوند. کتاب‌بازهای مجازی که یکی از آن‌ها خود بنده هستم همیشه گزیده یا معرفی کتاب را در صفحات خودشان ارائه می‌کنند. بنابراین اولاً مخاطب کتاب کم نشده و دوماً کسانی که قبلاً کتاب نمی‌خواندند امروز هر از چندگاهی در گروه‌های مجازی گزیدۀ یک کتاب را مطالعه می‌کنند.

مشکلات عرصۀ تولید کتاب؛ بی‌‌انگیزگی پیشکسوتان و تا قلم ضعیف جوان‌ها

   از رضا رسولی دربارۀ شرایط و حال خود کتاب پرسیدیم. او در جواب افزود: حال و روز خود کتاب فارغ از تعداد و تیراژ و اقبال و استقبال مخاطبان خوب و جذاب نیست. متأسفانه کتاب پرکشش، کتاب نو، کتابی که شما را به سمت و سوی تازه‌ای ببرد و فراوانی علم و دانش و فروزانی دانایی را برای شما به ارمغان بیاورد خیلی کم شده است. شاید بگویید که آقای رسولی چون تو کتاب‌خوان حرفه‌ای هستی و مختصر سوادی داری، حرف جدید و کتاب عمیق کمتر به چشمت می‌آید ولی واقعاً این‌طور نیست. امروزه ما شاهد هستیم که گویی قلم بسیاری از صاحب‌قلمان ترازمند معاصر کشور که در قید حیات هستند یا خشکیده و یا انگیزه‌ای برای پدیدآوردن اثر جدید ندارند. در نسل جوان هم علیرغم فعالیت کارخانه‌های نویسنده‌سازی و حضور پرتعداد نویسندگان به ندرت با آثاری که خاطرات جدید، مطالب نو، عمیق و جذابی را بیان کنند روبرو هستیم. البتّه بنده استقبال می‌کنم از وجود کارخانه‌های نویسنده‌سازی ولی خدانکند تولیدات این کارخانه‌ها مثل خوروسازها بشود و امیدوارم خروجی آنها کیفیت مطلوبی داشته باشد. درد مضاعف اینجاست که در حوزۀ آثار دینی، مذهبی و اعتقادی با مشکلات متعدد کتاب‌سازی مواجه هستیم. به‌عنوان مثال باید عرض کنم کتاب یک اثر فرهنگی است که حتماً باید از نشانه‌های هنری بهره‌مند باشد. با این وصف دوستان من دربارۀ زندگی شهدا که ستاره‌های عمر ما هستند کتاب می‌نویسند امّا ناشر طرح جلد کتاب را با اعلامیۀ شهادت اشتباه می‌گیرد. طرح جلد باید یک اثر هنری باشد و نیاز نیست عکس شهید بزرگوار روی جلد زده شود. در این‌صورت کتاب فقط می‌تواند با افراد خاص ارتباط برقرار کند درصورتی‌که زندگی‌نامۀ شهید مخاطب عام دارد و تمام طیف‌های اجتماعی از سپید و خاکستری گرفته تا طیفی که هیچ ارتباطی با شهدا و ایثارگران ندارد باید بتواند با کتاب ارتباط برقرار کند. وقتی شما حرف آخر را همان اوّل روی جلد می‌زنید بخشی از مخاطبان خودتان را از دست می‌هید. این کتاب‌سازی نامناسب و غیرحرفه‌ای در عرصۀ کتاب‌های ارزشی و کتاب‌هایی که اصول زندگی ما را تشکیل می‌دهند مثل اعتقاد دینی، قرآن، تاریخ‌اسلام، شهدا و مفاهیم ارزشمند این‌گونه تولیدات را با ضعف‌های خاص خودش مواجه ساخته است.

 

رضا رسولی

 

نقش حاکمیت در رونق گرفتن صنعت نشر

   نویسندۀ رمان «سه‌راه سرگردون» در همان دقایق نخستین گفتگو تسلط خودش بر موضوعات پیرامون صنعت نشر و کتاب را نشان داد. به‌همین دلیل ما هم مسیر بحث را به‌سمت ریشه‌یابی مشکلات بردیم. رسولی در این‌باره گفت: من احساس می‌کنم محوریت حل مشکلات حوزۀ نشر با دولت و حاکمیت ماست. اجازه بدهید مثالی برای شما بزنم؛ بالاترین سند عمل‌ یعنی ریشه و استوانۀ اعتقادی ما قرآن کریم است. با این حساب انتظار می‌رود که حکومت‌اسلامی و حکومت دینی ما بیش‌ترین توجه برای ترویج مفاهیم قرآن کریم انجام بدهد. چهارسال قبل من ترجمۀ قرآن استاد ملکی که هم تفسیری است و هم پیام‌رسان را با هدیۀ 60 هزارتومان خریداری کردم امسال یعنی سال 1402 همان نسخه را به‌قیمت 600 هزارتوان تهیه کردم؛ یعنی ده برابر در یک مدت‌زمان کوتاه. سوال من اینجاست که چرا حکومت‌اسلامی در دوره‌‌ای که عده‌ای با خیال باطل به‌دنبال آتش‌زدن و از بین بردن قرآن هستند، نمی‌تواند تدبیری اتخاذ کند که قرآن با قیمت مناسب به دست نوجوان‌ها و جوان‌ها برسد؟ پس مهم‌ترین بخش ماجرا خود دولت و حاکمیت هستند. اقدام اوّل برای نجات صنعت چاپ‌ونشر را باید خود مسئولین مربوطه خصوصاً در وزات‌ارشاد انجام بدهند. سال‌هاست که مقامات مسئول می‌گویند در تلاش هستیم تا قیمت کاغذ را کاهش بدهیم و به داد صنعت نشر برسیم؛ بنده که جز حرف‌زدن چیزی ندیدم. مصداقش هم همین نمایشگاه کتاب که ما هیچ اثری از کاهش قیمت‌ها به چشممان نخورد. دولت باید در زمینۀ تنظیم‌گری و مقررات‌گذاری روی صادرات و واردات کاغذ نظارت داشته و از طرف دیگر جلوی قاچاق کاغذ را بگیرد. و دیگر اینکه با اولویت دادن به ناشرین برتر و پرتلاش از آن‌ها حمایت کنند. بعد از حاکمیت بخش خصوصی هم باید به تکلیف خودش عمل بکند و در این بازار نابسامان کتاب، رویکردشان فرهنگی باشد. به‌هرحال باید بین کتاب‌فروشی و کفش‌فروشی و کباب‌فروشی تفاوت وجود داشته باشد. کفش و کباب نیازهای بیولوژیک ما هستند امّا کتاب خصوصاً کتاب‌های آسمانی و معنوی مانند قرآن و زندگی‌‌نامۀ شهدا، جنبه‌های روحانی و وحیانی شخصیت ما را زنده نگه می‌دارند. توسعۀ این رویکرد فرهنگی در ناشرین ما باعث می‌شود که این عزیزان از تمرکز روی سود عقب‌نشینی کرده و به بُعد فرهنگی ماجرا بیش‌تر توجه داشته باشند. دو دیگر این‌که ناشرها و انجمن‌ها و تشکل‌های خصوصی و صنفی مثل انجمن قلم ایران، انجمن نویسندگان کودک‌ونوجوان، مجمع ناشرین دفاع‌مقدس، مجمع ماشران انقلاب‌اسلامی باید در حوزۀ کاهش قیمت و بی‌واسطه شدن رسیدن کتاب به‌دست مخاطب نقش خودشان را ایفا کنند.

چیزی به‌نام مافیای کاغذ نداریم

   این فعال فرهنگی پرکار و دغدغه‌مند دربارۀ چیزی که از آن به‌عنوان مافیای کاغذ نام برده می‌شود گفت: من با این کلمۀ مافیا مشکل دارم. وقتی می‌گوییم مافیا باید ریشۀ آن را بشناسیم و برگردیم به باندهای مخوف آمریکا و سیسیل ایتالیا. ما سیسیل نیستیم که مافیا داشته باشیم ولی مثل هر کشور دیگری و مثل هر ساختار دیگری در ایران هم مجموعه‌های فسادانگیز و فسادزایی وجود دارد که جلوی رشد تولید داخلی را می‌گیرد. مقصر این ماجرا فقط دولت نیست؛ دولت همان‌طور که پیش‌تر گفتم باید با اقدامات لازم را انجام بدهد. یک بخش ماجرا به مجلس برمی‌گردد که باید خلاء‌های قانونی را پر کرده و با ابزارهای نظارتی خودش جلوی زد و بندها و فساد صنعت چاپ را بگیرد. بخش بعدب ماجرا به دستگاه قضایی برمی‌گردد که با اعمال قانون و نظارت‌های قضایی بتواند از تخلف‌های فرهنگی جلوگیری کند. من نمی‌توانم شاهد باشم و بپذیرم که دستگاه قضای ما یک رسانه یا سایت یا سلبریتی متخلف را پای میز محاکمه بنشاند -که البتّه آن‌هم چندان امیدوار کننده نیست- ولی قاچاقچی، محتکر و زد و بند کننده کاغذ را محاکمه نکند. اتفاقاً در کشوری که رهبرش بزرگترین حامی کتاب است و کتاب‌‌خوان اعظم آن کشور محسوب می‌شود، دستگاه قضایی باید حساسیت بیش‌تری روی ماجراها و حاشیه‌های عرصۀ کتاب و کتاب‌‌خوانی داشته باشد. این را هم یادمان نرود که کشور ما به‌شدت دولتی است حتا مجموعه‌هایی که خودشان را خصوصی معرفی می‌کنند تا حدود زیادی دولتی هستند یعنی یا سرمایۀ اصلی آن‌ها توسط بخشی از دولت یا حاکمیت تأمین می‌شود و یا از حمایت‌های ویژه نظیر صدور وام و مجوز برخوردار هستند. بنابراین وقتی کشوری به این میزان و شدّت دولتی است منطقاً همه‌جا ما باید دنبال مقصر دولتی یا حاکمیتی باشیم ولی این همۀ ماجرا نیست بلکه خود بدنۀ اجتماعی یعنی ناشر، نویسنده و مجامع و تشکل‌های خصوصی هم باید با احساس مسئولیت ارزش‌ها، باورها و اولویت‌های سرزمین خودشان را درک کنند. این بخش از ماجرا دیگر با دستور پیش نمی‌زود که مثلاً صداوسیما نامه بزند و از فیلم‌نامه‌نویس‌ها بخواهد فقط در مورد ارزش‌ها بنویسند یا وزارت‌ارشاد به نویسنده‌ها دستور بدهد که فقط در حوزه‌های ارزشی رمان بنویسند. این موارد ریشه در نظام تربیتی و آموزشی ما دارد که به میزان کافی تربیت شدگانش را آموزش بدهد و انگیزۀ لازم را در وجودشان ایجاد کند که آن‌ها دغدغه‌های ارزشی و ارزشمند کشورشان را درک بکنند. با این توضیح که مسائل ارزشی صرفاً مناسک دینی مثل نماز و روزه و حج و نظایر آن خلاصه نمی‌شود بلکه از اصول دین ما که سرچشمۀ اعتقادی ماست جویبارها و شریان‌های فراوانی جاری شده است. چیزهایی مثل به‌مانند نظم، قانون‌مداری، احترام به والدین، ایثار، فداکاری و رعایت حقوق همسایگان که بخشی از ارزش‌های فرهنگی ما محسوب می‌شوند.

به داد آموزش‌وپرورش برسیم

   نویسندۀ رمان «شهنواز» در ادامۀ بحث اشاره‌ای هم به مباحث آموزشی و تربیتی کشور نمود و اضافه کرد: من احساس می‌کنم ریشۀ گرفتاری‌های امروز ما در نظام آموزشی و تربیتی ماست. آموزش‌وپرورش ما نتوانست مثل دهۀ شصت خوب عمل کند. از دهۀ هفتاد به بعد که آموزش‌وپرورش دچار پول‌زدگی و مال‌زدگی و مدارس غیرانتفاعی و پول‌محوری شد دیگر نتوانست به حیات واقعی خودش ادامه بدهد. به‌همین دلیل کم‌کم آموزش‌وپرورش به یک سیاست‌کده تبدیل گردید تا جایی که در اردی‌بهشت امسال رهبر انقلاب در دیدار با معلمان بابت تغییرات مکرر وزرای آموزش‌وپرورش در ده سال اخیر، ابراز گلایه و شگفتی کردند. عرض من در تکمیل فرمایش ایشان این است که به ازای هر وزیر چند معاون و مدیرکل و رئیس اداره و مدیر مدرسه عوض شده‌اند؟ این بی‌ثباتی و تکثر و پراکندگی و تشتت و تغییرات مدیریتی و سیاست‌زدگی آموزش‌وپرورش باعث شده که وضعیت آموزشی کشور مناسب و مطلوب نباشد. شاید شما بگویید نقاط مثبت هم باید دیده شود؛ بله! نقاط مثبت هم به آموزش‌وپرورش برمی‌گردد ولی به این نکته توجه کنیم که در کنار آموزش‌وپرورش چندین دستگاه فرهنگی و تربیتی دیگر همچون حوزه‌های علمیه، سازمان تبلیغات‌اسلامی، حوزۀ هنری، بسیج و مساجد داریم که آنها هم تلاش بسیاری برای تربیت و پرورش نسل جوان انجام داده‌اند. اگر اینها در تربیت جوان‌ها مشارکت نمی‌کردند و اگر فارغ از تعارفات رایج حرارت و گرمای خون شهدا به جامعۀ ما جریان نمی‌داد وضعیت ما به‌مراتب بدتر از این بود.

 

رضا رسولی

 

من در آثارم به‌دنبال حس خوب زندگی هستم

   مولف کتاب «هنر برای حقیقت» در باب راه‌های رسیدن به محتوای مناسب و ضروری فرهنگی هم به نکات جالبی اشاره نمود و افزود: رهبر انقلاب چندسال پیش در دیدار با عوامل سریال حضرت یوسف علیه‌السلام و مرحوم سلحشور گفتند در دیگاه اعتقادی ما هنر برای تفنن، هنر برای سیاست و هنر برای چه نیست بلکه هنر برای حقیقت است. بعد از آن فرمایشات در همین راستا بنده کتابی با عنوان هنر برای حقیقت منتشر کردم. حالا بنده می‌خوام از همان بیانات الهام بگیرم و عرض کنم کتاب برای کتاب، پژوهش برای پژوهش و نگارش برای نگارش موضوعیتی ندارد. پژوهش برای شناخت مشکل و حل آنهاست و نگارش برای اضافه کردن فهم به فهم جامعه. اگر من درجایگاه یک موسسه یا نهاد فرهنگی یا انتشاراتی قصد تولید محتوا داشته باشم طبیعتاً به مراکز پژوهشی قابل اعتنای کشور مراجعه می‌کنم. اگر چیزی که لازم دارم موجود باشد از آن بهره می‌گیرم و اگر نباشد سفارش می‌دهم تا مسئله و اولویت نیازهای مردم را بفهمم. اگر خودم با تجربۀ زیسته و معلومات خودم بخواهم به این سوال پاسخ بدهم می‌گویم که مسئلۀ مردم مسئلۀ مردم و راهکار تعالی جامعه و کاهش مشکلات و افزایش امیدها و نویدها «تغییر سبک زندگی» است. سبک زندگی باید به سمت سعادت و آرامش پیش برود. خود من در فضای مجازی دنبال ترویج حس خوب زندگی هستم. در آثار قلمی بنده هم چه سه‌راه سرگردون که یک رمان سیاسی به‌حساب می‌آید و چه شهنواز که رمان دینی است زندگی جریان دارد؛ از خانواده، فرزند و همسر گرفته تا خرید، کار، درآمد، مسافرت، شوخی، خنده، دعوا. من خودم واقعاً در کتاب‌هایم دنبال حس خوب زندگی می‌گردم و لابلای این حس خوب سبک مطلوب زندگی و جامعۀ آرمانی مد نظرم را در کوچکترین واحد جامعه یعنی خانواده جستجو می‌کنم. در این حوزه اثر ماندگار و بی‌نظیر «مفاتیح‌الجنان» پر از ادعیه و آداب و اتفاقات خوب و جذاب معنوی در مورد سبک زندگی است؛ اینکه مثلاً بعد از نماز چه‌کار کنیم، در فلان مکان یا مناسبت چه دعایی را بخوانیم. آثار متعددی در حوزۀ سبک زندگی در کشورمان به‌چاپ رسیده که ارزش خواندن دارد؛ در مورد آیین همسرداری، ازدواج و چیزهای دیگر. حتا کتابی را اخیراً دیدم که برایم جالب بود. کتابی با موضوع روش معاش ائمه علیهم‌السلام. حرف اینجاست که کتاب‌های خوب در کشورمان منتشر می‌شود اما اینکه مخاطب چقدر آنها را بخواند و در زندگی‌اش به کار ببندد موضوع دیگری است.

چرا باید از شهدا حرف بزنیم؟

   رضا رسولی که در خاتمۀ صحبت‌هایش به روایت‌های موجود از زندگی شهدا اشاره نمود و گفت: مهم‌تر از این‌ها بحث زندگی شهداست. اگر حیات آدم شهیدانه نباشد ممات آدم به شهادت ختم نمی‌شود. کسی که بی‌تفاوت، پلشت و نباتی زندگی می‌کند قاعدتاً نباید انتظار داشته باشد که به سعادت ابدی یعنی شهادت برسد. گرچه اتفاقات نادری از حسن ختام سرنوشت آدم‌ها در طول تاریخ داریم ولی حتا کسانی که مسیر درستی را در زندگی‌شان طی نکرده‌اند یک جایی راهشان را اصلاح کرده‌اند. جذاب‌ترین چیزی که می‌تواند سبک زندگی را جوان و نوجوان ما آموزش بدهد خواندن سبک زندگی شهداست. از شهدایی که پرستیژ اجتماعی و علمی داشتند مثل شهدای هسته‌ای که رزم نظامی را تجربه نکردند تا شهدای مدافع‌حرم با حماسه‌های بزرگ و شجاعانه‌ در شامات و چه بسا شهدایی که عالم دینی بودند و سال‌ها برای ترویج معارف دینی تلاش نمودند و به‌ شهادت رسیدند. روایت زندگی شهدا خودش سبک زندگی خوبی را رقم خواهد زد. خود من افتخار دارم سه کتاب دربارۀ روایت زندگی شهیدان قاضی طباطبایی، صیاد شیرازی و شهید ستاری.

حمید بناء