گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: علی‌ بن‌ حسین‌ بن‌ علی‌ بن ابی‌طالب مشهور به حضرت علی‌اکبر(ع) فرزند امام حسین(ع) و لیلا دختر ابی مره هستند. ایشان یازدهم شعبان سال ۴۳ قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند.

از جمله آداب و سنت‌های نوزاد که در اسلام جزو مستحبات محسوب می‌شود، این است که پس از نام‌گذاری برای او کنیه تعیین می‌کنند و امام حسین(ع) در اجرای این سنت، کنیه «ابوالحسن» کنیه پدرشان را، برای فرزندشان حضرت علی‌اکبر(ع) برگزیدند. همچنین ایشان به لقب «اکبر» معروف و مشهور هستند.

شجاعت، دلاوری، بصیرت دینی و سیاسی ایشان، در سفر کربلا به‌ویژه در روز عاشورا تجلی پیدا کرد. ایشان در کربلا حدود ۲۵ سال داشتند. امام حسین(ع) ایشان را شبیه‌ترین مردم به پیامبر اسلام(ص) معرفی کردند و فرمودند هر وقت مشتاق دیدن پیامبر(ص) می‌شدیم، به ایشان نگاه می‌کردیم.

حضرت علی‌اکبر(ع) در اثر تربیت شایسته امام حسین(ع) به بهترین صفات کمال آراسته شدند. در وجود و زندگى حضرت علی‌اکبر(ع)، عواملى که در تشکیل شخصیت هر انسانی موثر است نظیر اصالت خانوادگى، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل فراهم بود. خلق وخو، رفتار، حرکات، ادب و متانت این حضرت در حد اعلاى برجستگى و درخشندگى بود؛ به این طریق که حضرت علی‌اکبر(ع) حرکات و رفتار رسول خدا(ص) را طبق گفته‌ها، در ذهن‌ها زنده مى‌کردند. حضرت علی‌اکبر(ع) به عنوان وارث همه خوبى‌هاى خاندان عصمت و طهارت محسوب می‌شوند.

حضرت علی‌اکبر(ع) در سخاوت و مروت شناخته شده بودند و روایت‌های متعددی مبنی برسخاوت این امام بزرگوار بیان شده است همچنین ایثار و از خود گذشتگی از جمله خصیصه‌های بارز زندگی ایشان محسوب می‌شود. ولادت حضرت علی‌اکبر(ع) در تقویم روز «جوان» نام‌گذاری شده تا ایشان که نمونه‌ای از کمال، اسوه‌ پاکی و مردانگی هستند الگویی برای جوانان باشند؛ چنانچه ایشان الگو قرار بگیرند می‌توانند راهنمای جوانان برای رسیدن به سر منزل سعادت باشند.

درباره ابعاد زندگی ایشان آثار متعددی نوشته و نشر یافته است؛ معرفی ۱۸ عنوان کتاب:

۱-«فصل پیام‌بر دوباره» اثر مهدی قزلی

۲-«بدرقه جان: سیری در زندگانی حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام» واحد پژوهش انتشارات مسجد مقدس جمکران

۳-«پ‍در، ع‍ش‍ق‌، و پ‍س‍ر» سیدم‍ه‍دی‌ ش‍ج‍اع‍ی‌ ‌ت‍ه‍ران‌

۴-«حضرت علی‌اکبر در آینه امام زمان» علی تقی‌پور

۵-«حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام: از ولادت تا شهادت» شامل ۳۵ موضوع از زندگانی سراسر برکت حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام تالیف لطیف راشدی و سعید راشدی

۶-«حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام» نویسنده اباسط محمدی‌فاضل

۷-«قمر بنی‌هاشم علیه‌السلام و الشهدا» مولف حسین الشاکر

۸-«حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام» تهیه و تنظیم سیدجواد معلم تصویرگر حامد غفاریان

 ۹-«۲۰۰ داستان از فضائل، مصائب و کرامات علی‌اکبر علیه‌السلام» تالیف عباس عزیزی

۱۰-«۵۵ درس زندگی از سیره‌ عملی حضرت علی‌اکبرعلیه‌السلام» نوشته امیرحسین علیقلی

۱۱-«آشنایی با سیره و زندگانی حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام» مولف عباس حیدرزاده

۱۲-«آی‍ن‍ه‌ م‍ح‍م‍د ص‍ل‍ی‌ال‍ل‍ه‌ ع‍ل‍ی‍ه‌ و ال‍ه‌: ف‍رازه‍ای‍ی‌ از زن‍دگ‍ی‌ ح‍ض‍رت‌ ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌» اثر م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر ان‍ص‍اری

۱۳-«اسوه و الگو: حضرت قاسم و علی‌اکبر و عباس علیهم‌السلام» اثر علی پور‌حسینی

۱۴-«لاله خونین حضرت علی‌اکبر (علیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌السلام)» تالیف احمد بانپو

۱۵-«ام‍ام‌ ح‍س‍ی‍ن‌ (علیه السلام) و پ‍س‍ران» اثر اص‍غ‍ر م‍ح‍م‍دی‌

۱۶-«ام‍ام‌ س‍ج‍اد ع‍ل‍ی‍ه‍م‌ ال‍س‍لام‌ و ولادت‌ ع‍ل‍ی‌اک‍ب‍ر» اثر ع‍ب‍اس‌ ج‍وادی‌

۱۷-«زندگانی حضرت علی‌‌اکبر شهید علیه‌السلام و حضرت علی‌اصغر‌ علیه‌السلام» اقتباس و نگارش عمادالدین‌ حسین‌اصفهانی

۱۸-«حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام» تالیف عبدالرزاق مقرم ترجمه حسین طارمی

 

نمونه اشعاری به‌مناسبت ولادت حضرت علی‌اکبر (ع):

زیباترین تبلور پیغمبری علی

از هر جناح می‌نگرم حیدری علی

یکپارچه حماسه‌ای و غیرت و شعور

از نور آمدی که بگیری مسیر نور

ای بی‌نظیرزاده نظیرت نیامده

هرکس به جنگت آمده فی‌الفور جازده

آرامش زمین و زمانی نه بیشتر

فرمانروای قلب و زبانی نه بیشتر

معراج مصطفایی و مصداق مرتضی

بر شانه تو پرچم دینداری و ولا

الله‌اکبر تو تمنای جبـرئیل

عیسی زده به وصله نعلین تو دخیل

ای منتها الیه حیا آخر شرف

آئینه تمام قد والی نجف

همراه ساقی حرمی در مسیر آب

با دیدن تو می‌رود از خیمه اضطراب

پرواز کن به سوی خدا با دو بال عشق

جانانه جان بده که بگیری مدال عشق

یوسف اسیر چهره زیبای تو شده

هوش از سرش پریده زلیخای تو شده

حاتم گدای ریزه خور سفره شماست

عیسی زبان گرفته که این زمزمه شفاست

نامی برای تو پدرت کرده انتخاب

این نام داده بر همه طعنه‌ها جواب

وقف ولایتی و شدی خرج کربلا

دردانه‌ای و پای تو بر دوش ابرها

دلگرم بودن تو شده عمه زینبت

بارانی و نشسته ترک بر روی لبت

آری برای حفظ لوای پدر برو

اما کمی تو صبر کن آرامتر برو

یا با نظاره چشم و دلش سیر می‌شود

یا بین دشت جسم تو تکثیر می‌شود

ای بوریا ببر همه هستی حسین

لیلا که نیست گریه کن روضه زینبین

دارد موذن حرم شاه می‌رسد

دارد زمان ندبه با آه می‌رسد

حسین ایمانی

 

ای که از هر نفست نغمه هو می‌ریزد

لب خود غنچه نکن سر مگو می‌ریزد

یوسف مصر که ناز از دم او می‌ریزد

نزد جعد سمن آرای تو مو می‌ریزد

دیده مگشا که خدا بر دل ما رحم کند

آخر از ناحیه پلک، سبو می‌ریزد

چشم خمخانه به خمیدن جام لب توست

سمع، مستانه پی گفتن یک یا رب توست

بلبل طبع من ار لب به سخن باز کند

گره از ناحیه زلف چمن باز کند

قمر آمد به کنار تو خجالت زده شد

خواست از خاک زمین تا که دهن باز کند

تو ز قبرم مگذر محض رضای همه چون

خیزد از جا تن من بند کفن باز کند

دل ز شمس و قمر و لیل ربودی بخدا

آنچه خوبان همه گفتند تو بودی بخدا

باز کن در که گدا پشت گدا می آید

بهر بوسیدن دست تو دعا می آید

همه خلق گدایند و به تخت ملکوت

تاج شاهی به تو با رنگ طلا می‌آید

تو اگر زلف رها سازی و بر باد دهی

خود به خود بوی خوش کرببلا می‌آید

وقت ایجاد، ز لبخند لب خوش سخنت

جبرئیل آمد و یک بوسه گرفت از دهنت

بشنو این نکته که این نکته شنیدن دارد

هوش من نزد لبت میل پریدن دارد

یک نگاهی، نظری، گوشه چشمی بنما

چه قدر ناز نگاه تو کشیدن دارد

جان عباس بیا تذکره را امضا کن

دل من تا حرمت شوق رسیدن دارد

مرغ جلد توام و بام تو دام است مرا

نام تو می‌برم این ختم کلام است مرا

جعفر ابوالفتحی

 

گهواره‌ای می‌جنبد و عالم اسیرش

بابا تصدق می‌کند هستی فقیرش

دلداده لیلا و علی هم گشته دلبر

اکبر به دنیا آمده الله‌اکبر

آیینه پیغمبر اکرم جمالش

تنها جمالش نه که هم خلق و خصالش

گفته حسین اکبر چو احمد، من چه گویم

گفته نبی از من حسین و من از اویم

پس جان بابا و علی با هم عجین است

اکبر دل و جان امیرالمومنین است

آمد به دنیا جد خود را اشبه الناس

دارد تلالو بر سر دستان عباس

ذخرالحسین است این قد سرو رسایش

می‌گفت زینب زیر لب: «جانم فدایش

می‌خواند بابا : ای بهار دلنشینم

بالنده باشی اکبرم داغت نبینم»

عماد مرادی

 

خوشم که سرسپرده‌ صدای دلبرم

خوشم که بیقرار یک دعای دلبرم

اسیر یک نگاه دلگشای دلبرم

خوشم که دم به دم پر از هوای دلبرم

هوایی هوای کربلای دلبرم

دوباره در هوای یک تبسم ملیح

دخیل عشق بسته‌ام به گوشه‌ ضریح

اگر خمار و بیقرار و زار و خسته‌ای

ز کار و بار روزگار دل شکسته‌ای

اگر به لطف دیگران نظر نبسته‌ای

اگر دل از تمام غیر او گسسته‌ای

قیام کن چرا جدا ز خم نشسته‌ای

شب حواله‌ پیاله‌ آمده بیا

شب گرفتن حواله آمده بیا

بیا اسیر لطف بیکرانه‌ حسین

بیا خمار باده‌ شبانه‌ حسین

بخوان دوباره یکسره ترانه حسین

بیا ببین صفای آشیانه‌ حسین

تنزل الملائکه به خانه‌ حسین

شب نزول استعاره‌ محبت است

شب تولد ستاره‌ محبت است

تولد ستاره‌ای که ماه عالم است

تلالو دوباره‌ رسول خاتم است

تجلی جلالت علی اعظم است

ستاره‌ای که با کرامت و مُکرم است

دلیل گریه‌های هشتم محرم است

خوشم که در هوای رویتش روانی‌ام

به پای این ستاره می‌رود جوانی‌ام

ستاره‌ای که در مدار او ستاره‌ها

جواب روشنی برای استعاره‌ها

که می‌دهد به ما نشان راه چاره‌ها

ستاره‌ای که با وجود ماه پاره‌ها

شدند محو طلعت رخش نظاره‌ها

تولد ستاره‌ سحر مبارک است

حسین فاطمه شده پدر مبارک است

تولد ستاره‌ای که زهره‌ صفاست

ستاره‌ای که روشنای عرش کبریاست

ستاره‌ای که صاحب سریر انماست

ستاره‌ای که رونق بهشت کربلاست

دمی نگاه او نیاز کل عمر ماست

به افتخار این ستاره‌ محمدی

من از عدم درآمدم! تو هم درآمدی؟

ستاره‌ای که نور در مدار خنده‌اش

ستاره‌ای که ماه بیقرار خنده‌اش

ستاره‌ای که عشق سر به دار خنده‌اش

نجات عالم است گوشه‌ کار خنده‌اش

بهشت می‌کند خدا نثار خنده‌اش

به عشق این ستاره پا بکوب و دف بزن

به شادباش حضرت حسین کف بزن

ستاره‌ محمدی شمائل حسین

ستاره‌ محمدی خصائل حسین

ستاره‌ محمدی فضائل حسین

ستاره‌ محمدی مسائل حسین

ستاره‌ محمدی دلائل حسین

به افتخار این ستاره‌ خدا نشان

بزن کف مرتب و علی علی بخوان

ستاره‌ای که آسمان به زیر پای او

ستاره‌ای که یک جهان شده فدای او

ستاره‌ای که انس و جان ز جان گدای او

ستاره‌ای که صاحب‌الزمان ثنای او

نموده در زیارتش بیان برای او

سلام ای سلاله‌ خلیل یا علی

به راه عشق اولین قتیل یا علی

دوباره سر زده مگر رخ پیمبری

دوباره جلوه‌گر شده جمال حیدری

چه روی دلگشایی و چه نام دلبری

عجب دلیر دلبر و عجب دلاوری

همه حسینی و حسین علی‌اکبری

میان شور نغمه‌ علی علی مدد

صدای کل کشیدن فرشته می‌رسد

ستاره‌ ستاره‌های فاطمه علی

محمد علی نمای فاطمه علی

ببین که عمه با صدای فاطمه علی

نشسته در برت به جای فاطمه علی

دوباره ناز کن برای فاطمه علی

بناز که نیاز عمه ناز چشم توست

اذان به وقت شرعی نماز چشم توست

به گیسوی نشسته روی شانه‌ات قسم

به حال بندگی عاشقانه‌ات قسم

به سفره‌ همیشه پهن خانه‌ات قسم

به رحمت مدام بی‌کرانه‌ات قسم

به آن چراغ بام آستانه‌ات قسم

نمی‌روم به جایی از در سرای تو

امیدوارم عاقبت شوم فدای تو

نگاه کن به حال این اسیر مضطرب

توجهی به سوی این حقیر مضطرب

تفضلی به بنده‌ فقیر مضطرب

تو حضرت امیر و من اجیر مضطرب

چقدر در مصاف تو دلیر مضطرب

فتاده‌اند از نفس کنار راه تو

فدای گردش گداکُشِ نگاه تو

خدا برای من فقط گدا شدن نوشت

گدای خانواده‌ی شما شدن نوشت

به کوچه‌های لطفتان رها شدن نوشت

هلاک جمعه‌های کربلا شدن نوشت

و عاقبت به راهتان فدا شدن نوشت

ولی برای تو نوشته: دلبری کنی

مرا به لطف خود علی‌اکبری کنی

مجتبی روشن‌روان

 

خدا به نخل ولا باز برگ و بر داده

به آسمان مدینه نگاه تر داده

عنایتی شد و این بار هم دل دریا

به مادرانه‌ترین مادری گوهر داده

عروس حضرت زهرا به سیدالشهدا

دم سحر پسری مثل یک قمر داده

به نسل پاک علی‌ها خدا نظر کرد و

به اهل بیت نبی باز هم پسر داده

خدا به خاطر این نازدانه بر جبریل

سه شاخه یاس به همراه بال و پر داده

دل مدینه نفس می‌زند چه بی‌تاب است

علی به روی پر جبرئیل در خواب است

شروع می‌شود این بند با علی‌اکبر

تو را نبی بنویسم یا، علی‌اکبر

اذان به گوش تو بابا که گفت، پیچیده

اذان لحن تو در کربلا علی‌اکبر

همینکه آمدی و نامت از علی ها شد

شدم به نوکریت مبتلا علی‌اکبر

تو آمدی و شدی اسوه جوانی ما

تو آمدی که روم تا خدا علی‌اکبر

دلم خوش است به پایین پای بابایت

اگر مرا بپسندی گدا علی‌اکبر

ز شاخه‌های ولا آن شبی که چیده شدی

شبیه روی نبی در مدینه دیده شدی

فلک ندیده جمالی به این تماشایی

به این شگفتی و زیبایی و دل آرایی

تو از تبار علی هستی و علی هستی

و عطر و بوی تنت هست عطر زهرایی

کسی مقابل شمشیر تو نمی‌ماند

میان معرکه شاگرد دست سقایی

گواه گفته این نکته خواهرت باشد

گرفته ای یغه آب را به تنهایی

و در مقام تو این بس میان کرببلا

میان این همه، پایین پای بابایی

به شانه‌های پدر تا اشاره می‌کردی

به کوه طور خودت را نظاره می‌کردی

کلیددار ضریح دل حسینی تو

حسین ساحل ما، ساحل حسینی تو

حسین، حاصل زهرا و حضرت حیدر

ولیک در همه جا حاصل حسینی تو

پدر اگرچه ز چشمان تو نبی را دید

خدا گواست علی از گِلِ حسینی تو

بخند تا که لبت را پدر نظاره کند

دلیل شادی جان و دل حسینی تو

خدا نیاورد آن روز که زمین بخوری

جوان هاشمیان، قاتل حسینی تو

نوشته‌اند به پایت تمام دنیا را

حسین، بسته به بازوت نام زهرا را

کشیده ناز لبت آب را به پاهایت

فدای سرخی سربند نام زهرایت

به دست، قبضه شمشیر و جنگ می کردی

ز دور دست نظاره‌گر تو بابایت

به ضربه‌های علی‌وار تو خدا می‌دید

نشسته نام حسین و علی به لبهایت

تو کسیتی پسر فاطمه، که تابیده

جمال ماه بنی هاشمی به شبهایت

بهشت اهل حرم خنده‌های شیرینت

و خنده های رقیه تمام دنیایت

رقیه بر سر دوش تو کربلایی شد

زهیر، از نفس گرم تو خدایی شد

اگر بناست بگویند از سعادت تو

چه خوب بود نویسند از شهامت تو

کسی که نوکر بابای توست می‌داند

چه بهره‌ها ببرد حشر، از شفاعت تو

چه خوب بود شب جمعه کربلا بودم

کنار کعبه شش گوشه با عنایت تو

به جان فاطمه سوگند، دست ما پُر شد

همیشه از دِرَم و جود و از کرامت تو

دعا کن ای پسر فاطمه که سال بعد

کنار علقمه باشم شب ولادت تو

چه خوب بود شوم لحظه‌ای کبوتر تو

دلم خوش است شدم با دعات نوکر تو

رضاباقریان

 

عاشق آن است که پر می‌گیرد

فقط از عشق خبر می‌گیرد

از جگر آتش اگر می‌گیرد

عشق را مد نظر می‌گیرد

منطق منطقه ما عشق است

مذهب مطلقه ما عشق است

بی دل آن است که دل داده به تو

کار و بارش فقط افتاده به تو

سجده کرده خود سجاده به تو

می‌رسد آخر این جاده به تو

راهی جاده مجنون شدنیم

بس که آماده مجنون شدنیم

ما همه در به در لیلاییم

بیشتر دور و بر لیلاییم

سائل پشت در لیلاییم

زیر دین پسر لیلاییم

تو علی‌اکبر لیلا هستی

نوه اول زهرا هستی

کیستی محشر در گهواره؟

فاتح خیبر در گهواره

یا که پیغمبر در گهواره

خنده‌ات اکبر در گهواره

همه را یاد نبی می‌انداخـت

یاد میلاد نبی می‌انداخت

صابر خراسانی