سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: پنجم جمادی‌الاولی سال‌روز ولادت حضرت زینب (س) است. ایشان دختر امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س) دو سال بعد از تولد امام حسین (ع) در سال 5 یا 6 هجری در مدینه متولد شدند.

معروف‌ترین نام ایشان زینب است که در لغت، به معنای "درخت نیکو منظر و خوش‌بو" آمده و معنای دیگر آن "زین اب" یعنی "زینت پدر" است. براساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفته است. ایشان را به سبب مصیبت‌های فراوانی که دیدند، ام‌المصائب لقب داده‌اند. برای حضرت زینب (س) القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلمه، عارفه، موثقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةالله، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النسا، شریکة الشهدا، بلیغه، فصیحه و شریکةالحسین.

سخنان و خطبه‌های حضرت زینب (س) در کوفه و هم‌چنین در دربار یزید که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش ایشان است. حضرت زینب (س) را تجسم و نماد صبر جمیل نامیده‌اند. 

مقاومت در راه پاسداری از حریم دین،‌ کنترل نفس خود در برابر ناملایمات و ضعف نشان ندادن در مقابل دشمن و عدم شکوه در حضور مردم را از جمله ویژگی‌های صبر حضرت زینب (س) نام برده‌اند.

روز ولادت حضرت زینب (س) سال‌هاست به عنوان "روز پرستار" جشن گرفته می‌شود. پرستاری، حرفه‌ای مقدس و ارزشمند است؛ به‌طوری که رسول خدا (ص)، پرستار را در قیامت، هم نشین ابراهیم خلیل می‌دانند و می‌فرمایند: "هر کس یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل محشور می‌کند."

معرفی 30 عنوان کتاب مرتبط با حضرت زینب(س):

1- "بانوی شجاع؛ زینب کبری (س)" اثر علامه شیخ محمدجواد مغنیه ترجمه احمد صادقی‌اردستانی

2- "زینب (س) قهرمان، دختر علی (ع)" اثر احمد صادقی‌اردستانی

3- "ترجمه خطبه‌های حضرت زینب" جواد فاضل

4- "تکرار حماسه علی(ع) در خطبه زینب(س) اثر علی کریمی‌جهرم

5- "زندگانی حضرت زینب (س)" نوشته عبدالحسین مومنی

6- "زندگانی حضرت زینب (س)" اثر مصطفی اولیائی 

7- "حضرت زینب، بزرگ بانوی کربلا" اثر عبدالامیر فولادزاده

8- "الخصائص الزینبیة؛ ویژگی‌­های حضرت زینب(س)" اثر علامه سیدنورالدین حائری جزایری

9- "خطابه زینب کبری(س) پشتوانه انقلاب حسین بن علی(ع)" اثر محمد مقیمی

10- "خطبه‌ای از حضرت زینب (س)" ترجمه علی گلزاده‌غفوری

11- "خواهر و برادر کربلا" شعر شیخ محمدتقی بهلول‌خراسانی

12- "دختر علی (ع)، زینب (س) قهرمان کربلا" اثر علی عطایی‌خراسانی

13- "در رهگذر کوفه و شام" حسین عمادزاده

14- "آفتاب در حجاب" اثر سیدمهدی شجاعی

15- "200 داستان از فضائل و کرامات و مصائب حضرت زینب (س)" اثر عباس عزیزی 

16- "زیباترین شکیب" اثر اکبر اسدی و مهدی رضایی با مقدمه آیت‌الله جعفر سبحانی

17- "درس­‌هایی از زینب کبری، نماینده هفتاد و دو قهرمان کربلا" اثر توران انصاری

18- "دلم بهانه می­‌گیرد" داستان زندگی حضرت زینب (س) اثر رضا شیرازی

19- "دیوان زینبیه" شعر ابوالقاسم علی‌مدد

20- "زندگانی حضرت زینب (س)" اثر محمدعلی احسان

21- "زندگانی حضرت زینب، سلام‌­الله علیها، رسالتی از خون و پیام" اثر علی قائمی‌امیری

22- "زندگانی زینب کبری(س)" اثر شهید سید عبدالحسین دستغیب

23- "زیباترین شکیب" (زندگانی حضرت زینب سلام­‌الله علیها) اثر اکبر اسدی و مهدی رضایی

24- "زینب، شکوه شکیبایی" اثر موسی صدر ترجمه مهدی فرخیان

25- "زینب کبری (س) از ولادت تا شهادت" اثر سیدمحمدکاظم قزوینی ترجمه کاظم حاتمی‌طبری

26- "سیمای حضرت زینب (س) در آیینه تاریخ" اثر اعظم شبیری

27- "نگاهی کوتاه به زندگی زینب کبری (س)" اثر سیدهاشم رسولی‌محلاتی

28- "سیره و اندیشه زینب (ع)" اثر سیدمصطفی موسوی‌خرم‌آبادی

29- "مهدی(عج) و زینب علیها السلام" اثر محمدرضا فوادیان

30- "سیمای حضرت زینب، سلام الله علیها" اثر محمدمهدی تاج‌لنگرودی

نمونه اشعاری در وصف ولادت بانوی فداکار اسلام:

می‌نویسم عشق چون تفسیر شد با نام تو

می‌نویسم شور چون تعبیر شد با نام تو

تا که در عرش الهی نام زیبایت شکفت

ذکر هر مُلک و مَلَک تکبیر شد با نام تو

شادی و غم در وجود پُر زِ نورت جلوه کرد

جمع بین این دو تا تصویر شد با نام تو

می‌نویسم پا به پای عالم بالاترین

با افق‌هایی که تا تکثیر شد با نام تو

یک جهان آمد پدید و قطعه‌ای از جنس نور

یک زمین آمد که عالم گیر شد با نام تو

حضرت حق سرزمین عشق‌ها را آفرید

نام زیبای تو بُرد و کربلا را آفرید

از ازل الطاف حق نور شما را آفرید

با حضورت در جهان عشق و صفا را آفرید

تا بگوید رمز عشق واقعی را ذوالجلال

کشتی صبر آفرید و ناخدا را آفرید

باز ایزد بر خداییِّ خودش أحسنت گفت

تا وجود دختر خیرالنّسا را آفرید

از جمالش باز هم شَقُّ القَمَر ایجاد شد

یا دوباره حضرت شَمسُ الضُّحا را آفرید

تا خدا می خواست بر تو نوکرانی آورد

منّتی بر ما نهاد و شکر، ما را آفرید

مَستی امشب از قُدوم پاک تو آزاد شد

هر دو عالم از وجودت شهرِعشق آباد شد

نور رویت بر زمین آمد شدی مهتاب عشق

عکس تو گُل کرد روی صفحه‌ای در قاب عشق

آمدی از آسمان تا بَر حسین خواهر شوی

نه ، که حتّی بوده‌ای تو، مادر ارباب عشق

بِینِ آغوش برادر خنده بر لب داشتی

از همان وقت ولادت بوده‌ای بی تاب عشق

اشک شوق از دیده‌ی حیدر نشسته بر تنت

خوش به حالت غسل کردی تاابد باآب عشق

اصل خاک کربلا مُهر نمازت بوده است

پس جَبینت سجده رفته بر گِلِ نایاب عشق

موجم و بر سطح دریایت تلاطم کرده‌ام

باز از عشق تو دست و پای خود گم کرده‌ام

انتظار حضرت خیرالنّسا سر آمده

چون برای آیه‌ی تطهیر، کوثر آمده

گُل بریزید ای ملائک بر سر اهل زمین

از همه ارض و سما همواره برتر آمده

همچو زهرا مادرش امّ‌ابیها می‌شود

پس بگو بر حیدر کرّار ، مادر آمده

رنگ و رویش مادری و خُلق و خویش مادری

یا که اصلاً شایدم زهرای دیگر آمده

ازدحام صف درِ میخانه غوغا می‌کند

باز هم بهر شراب عشق، ساغر آمده

پیش پای یارِ ما جبریل زانو می‌زند

کلِّ عالم یکصدا فریاد یاهو می‌زند

آمدی و مونس غم‌ها شدی و بعد از آن

آمدی و زینت بابا شدی و بعد از آن

بس کرامت دید از تو عالم و مبهوت شد

زِینِ اَب نه، زینب کبرا شدی و بعد از آن

مادرت روح دو پهلوی محمّد بود و رفت

حال، تو روح برادرها شدی و بعد از آن

دست حیدر داد دستت را به دستان حسین

مخزن الاسرار عاشورا شدی و بعد از آن

آمد آن روز و حسینت بِینِ گودال بلا

عاقبت هم ناله با زهرا شدی و بعد از آن

در غروب غم ،(اسیرِ) بوسه‌ی آخر شدی

هم که در عین اسارت حیدر دیگر شدی

حمید رمی

 

گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد

از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد

هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست

رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست

پی نبردیم به یکتایی نامت زینب

کار ما نیست شناسایی نامت زینب

من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد

جبرئیلم همه‌ی بال و پرم می‌سوزد

من در اعماق خیالم … چه بگویم از تو

من در این مرحله لالم چه بگویم از تو

چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است

هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است

چه بگویم که خداوند روایتگر تو است

تار و پود همه افلاک نخ معجر توست

روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد

لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد

آمدی تا که فقط زینت مولا باشی

تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی

آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند

تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند

چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد

باز تکرار همان سوره‌ی "اعطینا" شد

عشق عالم به تو از بوسه مکرر می‌گفت

به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت:

بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود

جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود

سیدحمیدرضا برقعی

 

مادرت آسمان خوبی‌ها

پدرت از اهالی بالا

ای که شاگرد اشک تو آدم

ای هوادار عشق تو حوّا

گوشه‌ای از نجابتت مریم

شمّه‌ای از عروج تو عیسی

متحیر ز صبر تو ایوب

متوسل به طور تو موسی

همه شاگرد مکتبت هستند

از مسیحی گرفته تا بودا

پرچم کربلا به شانه‌ی توست

ای علمدار عصر عاشورا

فتنه‌ها را تو بر ملا کردی

کربلا را تو کربلا کردی

روح مضمون ناب یعنی تو

رمز پاکی آب یعنی تو

وامدار تلألؤت خورشید

حضرت آفتاب یعنی تو

ملأت کل شی یا زینب

همه با این حساب یعنی تو

صاحب رایت القیام حسین

واژه‌ی انقلاب یعنی تو

منجی تنگنای آخرتی

پس حساب و کتاب یعنی تو

غیر محرم کسی ندیده تو را

جلوه‌ی در حجاب یعنی تو

جنس نوری عقیله‌ی عشقی

تو بزرگ قبیله‌ی عشقی

مستجاب دعای بارانی

رحمت لحظه‌های بارانی

گاه گاهی که چشم تو ابریست

رنگ حال و هوای بارانی

روی سجاده نم نم باران

نیمه شب‌ها صدای بارانی

آسمان با دل تو می‌گیرد

پس تو بی‌شک خدای بارانی

بی برادر چقدر می‌باری

خواهر نینوای بارانی

کربلا، کوفه، شام، کرب و بلا

همه جا پا به پای بارانی

خرّم و سبز در بهارانی

شیعیان نزول بارانی

هم به دنیا هم آخرت هستی

شأن آیات مغفرت هستی

ای که در اشک هم مساوی با

اجر هر دو برادرت هستی

تو شبیه خدیجه ای بانو

یعنی یار پیمبرت هستی

مادری میکنی برای حسین

خوب شد بعد مادرت هستی

چوب محمل گواه عاشقی است

پای معشوق با سرت هستی

ابر خون روی چهره ات یعنی

و اذا الشمس کورت هستی

خواهر بوی سیب بانو جان

یار شیب الخضیب بانو جان

آفتاب نگاه تو زیباست

آسمان پناه تو زیباست

چشمهایت ندیده جز خوبی

کربلا در نگاه تو زیباست

رخ خورشید مغربی شده است

بس که بر نیزه ماه تو زیباست

ناله های تو نوحه میخواند

روضه‌ی اشک و آه تو زیباست

کودکان پابرهنه دنبالت

چقدر این سپاه تو زیباست

تو و هشتاد و چهار کودک و زن

بی‌کس و خسته و جدا ز وطن

حسین رستمی

 

امشب از میکده غیب رسیده ‌است پیامی

به تو ای دخترِ ساقی! برسانیم سلامی

بسپاریم به شعری دل بیمار به دستت

و بخوانیم دوبیتی و بگیریم دو جامی

امشب آرام به یک گوشه مودب بنشینم

خجل از روی سیاهم چو مرکب بنشینم

بگذارم قلم از شوق تو بر صفحه برقصد

زینب آباد شوم،  مُهر تو بر لب بنشینم

مست لایعقل در وصف عقیله چه بگوید؟

دل آلوده از اسماء جمیله چه بگوید؟

شاعر از آیه‌ی در پرده کوثر چه بخواند؟

کودک از مردی بانوی قبیله چه بگوید؟

داده سرّ نی او نی قلم عشق به دستم

زینب‌الله پرستید که الله پرستم

قصه‌ی چوبه‌ی محمل خبر بی‌سندش هم

سندی بود که با آن سر بی ‌یار شکستم

کوفه لرزید به زیر قدم و ضرب کلامش

ذوالفقاری دگر انگار درآمد ز نیامش

خواند در آخر این خطبه چنان فصل خطابی

که شد انگشت به لب شام هم از حسن ختامش

زینبی دیدن هر منظره عشق است جماعت!

عشق در قبضه‌ی بانوی دمشق است جماعت!

بگذارید که تکرار شود قافیه، آخر

اول و آخر این قافله عشق است جماعت!

طبق فتوای تو در عشق نمازی است ندیده

سجده در دین تو بوسه است به رگ‌های بریده

هست سرها به رکوعی که اشاره‌ست به سروی

که قدش یک شبه از دوری دلدار خمیده

چیده‌ام برگی از آن باغ بلاغت که تو داری

شده‌ام شیعه آن شور و شجاعت که تو داری

زده‌ام فالی و فریاد رسی صبح می‌آید

با نگاه علی و هر چه علامت که تو داری

 قاسم صرافان

 

باز هم شهر مدینه شب رویایی داشت

یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت

متولد شده بود آینه حجب و حیا

دختری که دم او هیبت مولایی داشت

بس‌ که از آمدنش چشم علی روشن شد

باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت

مانده بودم چه بگویم به خدا این نوزاد

دختری بود که صد آینه آقایی داشت

عشق باباست به دختر همه‌اش کار دل است

بی‌سبب نیست که بابا تب بالایی داشت

یاسمن منتظر آمدن دلبر بود

علت این بود اگر دیده دریایی داشت

یک نفر گفت حسین آمد و او غوغا کرد

ناگهان دیده نورانی خود را وا کرد

آمده آینه حضرت زهرا بشود

آمده زینت جان و دل بابا بشود

دختر فاطمه و ام ابیهای علیست

پس عجب نیست که او زینب کبری بشود

نام زینب که می آید به خدا جا دارد

کوه دریا شود و موج زنان پا بشود

می‌تواند همه دم با نظر فاطمی‌اش

هرکسی را که نظرکرد مسیحا بشود

شب میلاد قرار دل ارباب حسین

نامه‌ام را برسانید که امضا بشود

اینچنین دختری از فاطمه باید هم که

آبروی نسب آدم و حوا بشود

شوری افتاده به هر دل که بیانش سخت است

هرکسی نوکر زینب بشود خوشبخت است

او که نور پدر حضرت زهرا را داشت

خلق و خوی پسر حضرت زهرا را داشت

متولد شد و شیرینی این دنیا شد

آنکه نامش شِکر حضرت زهرا را داشت

به دل حیدر کرار جلایی بخشید

آنکه نامش اثر حضرت زهرا را داشت

از بزرگی نگاهش همگی فهمیدند

اینکه زینب جگر حضرت زهرا را داشت

مرتضی مست خدا شد که گلش را بویید

دید عطر سحر حضرت زهرا را داشت

از گدا پروری و خانمی اش شد معلوم

اینکه دستش هنر حضرت زهرا را داشت

بی سبب نیست که زهرا می کوثر می‌خواست

از خدای خودش این مرتبه دختر می‌خواست

دختر شیرخدا آینۀ شیر خداست

دختر فاطمه والله که دریای حیاست

بعد زهرا به خدا در ادب و علم و حجاب

پرچم زینب کبراست که خیلی بالاست

زینب آن بانوی با عزت و والایی که

یکی از پابه رکابان حریمش سقاست

جگری نیست کسی را که کشد معجر او

چونکه او بنت علی شیر زن کرببلاست

آنقدر مثل پدر مست خداوند شده

که شهادت همه جا در نظر او زیباست

وای اگر قصد کند خطبه بخواند زینب

زود ثابت بکند دشمن زینب رسواست

از لب خطبه او در و گهر می‌ریزد

تیغ بردارد اگر یکسره سر می‌ریزد

دست او بسته شد و حوصله او سر رفت

لب گشود و همه گفتند علی منبر رفت

گفت لاحول ولا قوه الا بالله

همه گفتند که مولا به سوی خیبر رفت

همه گفتند که او تیغ دمش حیدری است

ذهن‌ها سوی سخن پروری حیدر رفت

ذوالفقاری که به لب داشت در آمد ز غلاف

خطبه آغاز شد و آبروی لشگر رفت

آنقدر گفت که افتاد یزید از تختش

آنقدر گفت که اشک همه آنجا سر رفت

ناگهان در وسط گریه و اشک مردم

مردی از جای پرید و طرف یک سر رفت

چشم زینب به سر سوخته یار افتاد

فکر آن روز که رفته سر بازار افتاد

مهدی نظری

 

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیدۀ ما پُر شراب شد

مستی ما به رتبۀ اعلی رسیده است

آن گونه که دل همۀ ما خراب شد

زهراترین ستاره‌ی زهرا طلوع کرد

نوری دمید و قبلگه آفتاب شد

بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت

در ذره ذره‌های دلم انقلاب شد

امشب خدا برای علی حیدر آفرید

زیباترین دعای علی مستجاب شد

"یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه اش حسین"

از شدّت بزرگی‌اش عالی جناب شد

از بس که شأن و منزلتش پر بها بود

وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد

… آمد ندا که نام دل آراش زینب است

این گونه شد که زینت بابا خطاب شد

قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید

از او سعادت دو جهان را طلب کنید

ما از ازل گدای پریشان زینبیم

شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم

با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس

یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم

ما را خرید و نوکر اربابمان نمود

ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم

طعم شراب کوثری او زبان زد است

مست و خراب باده‌ی جوشان زینبیم

با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود

ما قوم در به در، همه سلمان زینبیم

حجب و حیای دختر زهرا زبان زد است

تا روز حشر ما همه حیران زینبیم

مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود

مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم

او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد

دل داده‌های رزم نمایان زینبیم

مانند مرد باشد اگر چه که خانم است

خون علی میان رگش در تلاطم است

او آمده زمین و زمان را تکان دهد

مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد

او آمده که با کرم کردگاریش

با نور خویش بر سر ما سایه‌بان دهد

او آمده که آیه‌ای از هل اتی شود

بر دست های خالی ما آب و نان دهد

او آمده که با نخی از تار چادرش

بر دوست دار فاطمه برگ امان دهد

او آمده که با نفس مصطفاییش

قد قامت نماز ولا را اذان دهد

او آمده پیمبر خورشید طف شود

در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد

او آمده که حق خودش را ادا کند

یعنی به راه عشق، دو تا نوجوان دهد

او آمده برای حسین خواهری کند

او آمده که خواهریش را نشان دهد

خواهر- برادری که عزیز دل هم اند

تنها همین دو عاشق و معشوق عالم‌اند

هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست

در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست

دار و ندار تو همه وقف حسین بود

مانند تو به پای برادر نبود و نیست

حتی تو از عصاره‌ی جانت گذشته‌ای

در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست

آیینه‌ی شکسته ی صحرای کربلا!

مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست

بر شانه‌ی صبور تو بار رسالت است

مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست

در ذیل خطبه‌های فصیح تو گفته‌اند:

اصلا کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست

شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت

از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست

زینب شدی که زینت شیر خدا شوی

یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست

در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی

این بس بُوَد که عالمه‌ی بی معلمی

هر دختری که دختر زهرا نمی‌شود

هر بانویی که زینب کبری نمی‌شود

دار و ندار حضرت حیدر، مجلّله!

جز تو کسی که "زینت بابا" نمی‌شود

وصف و مدایح همه‌ی خاندانتان

در فهم و عقل ما به خدا جا نمی‌شود

پرونده‌ی زمین و زمان، زیر دست توست

بی اذن تو که نامه‌ای امضا نمی‌شود

صبر و ادب به پای تو قد خم نموده‌اند

این واژه ها بدون تو معنا نمی‌شود

دریا اگر مرکّب و گل ها قلم شوند

یک شمّه از فضائلت انشا نمی‌شود

عیسی به نام نامی تو می دهد شفا

بی خود مقام او که مسیحا نمی‌شود

شأن و مقام حضرت مریم ز مهر توست

بی‌مهر تو که بانوی دنیا نمی‌شود

صدّیقه و زکیّه و تندیس عفّتی

تو گوهر مقدّسه‌ی بحر عصمتی

آیینه‌ی تمام کمالات مادری

یادآور جلال و کمال پیمبری

مستجمع جمیع صفات علی تویی

یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟

حیدر اگر به شهر علوم نبی در است

بانو! تو هم به شهر وصال حسین، دری

وقتی به روی دست نبی گریه می‌کنی

چشم انتظار دیدن روی برادری

در پای درس مادر خود پا گرفته‌ای

بی خود نشد که عالمه‌ی آل حیدری

علم لدنّی تو گواه کمال توست

الحق که از سلاله‌ی زهرای اطهری

با نطق حیدری و بیانات فاطمی

ویران گر قبیله‌ی شوم و ستمگری

با هر کلام خود به عدو تیغ می‌کشی

در رزم خود شبیه برادر، دلاوری

با قدرتت به قله‌ی دل ها علم زدی

فتح الفتوح آل علی را رقم زدی

ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب‌ها

مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب ها

با هر خطابه ی تو علی زنده می‌شود

مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب‌ها

وقتی که با حسین خودت حرف می زنی

پیچیده می‌شود همه جا عطر سیب‌ها

ای یادگار فاطمه، علیا مخدّره

زهرا نسب شدی که شوی از نجیب ها

وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است

اصلاً نیاز نیست وجود طبیب‌ها

با نام تو تمامی حاجات ما رواست

ای بهترین تجلّی امّن یجیب‌ها

طعم خوشی و طعم بلا را چشیده‌ای

ای مَحرم تمام فراز و نشیب‌ها

تفسیر داغ در نظرت جز "جمیل" نیست

محو شکوه عشق تو صبر و شکیب‌ها

در ظهر واقعه چقَدَر غصه خورده‌ای

ای خواهر خمیده ی شیب الخضیب‌ها

بانو! تو را برای حسین آفریده‌اند

گریه کن عزای حسین آفریده‌اند

ای یادگار فاطمه، غم پرور حسین

هم خواهر حسینی و هم مادر حسین

هم پای او شدی و رهایش نکرده‌ای

حتّی میان موج بلا، یاور حسین

بار رسالت علوی روی دوش توست

با این حساب بوده‌ای پیغمبر حسین

چشم امید او به نماز شبت بُوَد

روح دعا و کعبه‌ی نیلوفر حسین

دیدی که نیزه‌ها همگی حلقه بسته‌اند

دور ضریح بی‌کفن پیکر حسین

حتّی به روی نی چقَدَر خوب واضح است

آثار بوسه‌های تو بر حنجر حسین

شکر خدا نموده‌ای وقتی که دیده‌ای

زخمی شده تمامی بال و پر حسین

در شام و کوفه بودی علمدار قافله

جانم فدای تو همه‌ی لشکر حسین

اسلام با حضور تو ریشه دوانده است

عالم از این شهامت تو مات مانده است

زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم

از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم

زینب اگر نبود دگر کعبه‌ای نبود

باور کنید روح دعا هم نداشتیم

جایی برای سوره‌ی مریم نداشتیم

زینب اگر نبود جهان کفر محض بود

نامی ز دین حضرت خاتم نداشتیم

زینب اگر نبود دگر حیدری نبود

شیر نبرد خطّ مقدّم نداشتیم

زینب اگر نبود علی، فاطمه نداشت

آیینه‌ی نبی مکرّم نداشتیم

زینب اگر نبود کرم زاده‌ای نبود

مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم

زینب اگر نبود به دنباله‌ی حسین

جایی برای واژه‌ی "جانم" نداشتیم

زینب اگر نبود تلاطم نداشتیم

قطعاً برای شور و نوا دم نداشتیم

این حرف آخر است که امشب قلم نوشت

زینب اگر نبود "محرّم" نداشتیم

شکر خدا که از می عشقش لبالبم

شکر خدا که شاعر دربار زینبم

محمد فردوسی