سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین، حسن دولت‌آبادی نویسنده و استاددانشگاه خود را یک تئاتری می‌داند و طرح‌های زیادی برای نمایشنامه‌نویسی دارد. او مدرک کارشناسی بازیگری دارد و در مقطع کارشناسی‌ارشد کارگردانی تئاتر خوانده و دکترایش درجه یک کارگردانی است. جزو مشاهیر مازندران به شمار می‌آید و چند نوبت از 13 بار تجلیلی که از او به عمل آمده مربوط به نوشتن مجموعه "نمایشنامه‌های آسان برای اجرا در کلاس درس و صحنه تئاتر" است. بهانه این گفت‌وگو مجموعه‌ای مشتمل بر 200 نمایشنامه و چندین اثر تالیفی دیگر است که بازتاب آن را می‌خوانید.

 

آقای دولت‌آبادی چه شد که علاقه نوشتن در شما به وجود آمد؟ آیا در دوران تحصیل اهل مطالعه بودید؟

در دوره اول دبیرستان متاثر از دو مجله‌ "کیهان بچه‌ها" و "دختران و پسران" انشاهای خوبی می‌نوشتم. تا آن زمان به‌ جز کتاب‌های درسی هیچ کتاب دیگری نخوانده بودم. دبیر ادبیات‌ام آقای عمادیان مرا به خواندن کتاب‌های غیر درسی هدایت کرد. ایشان آدرس کتابخانه عمومی را به من دادند و به آنجا رفتم. کتاب‌دار کتابخانه که خوش‌‌برخورد نبود از من خواست در فیش‌‌ها جستجو و کتاب‌ مورد نظرم را انتخاب کنم. آن موقع خیلی خجالتی بودم و نتوانستم نیازم به کتاب‌های مورد نظر را با او درمیان بگذارم. لیستی تهیه کردم و خانم کتاب‌دار براساس آن یک‌سری کتاب جلوی من گذاشت که اصلا به دردم نمی‌خورد. برخوردش طوری بود که نتوانستم از او کمک بگیرم. آقای عمادیان که پی‌گیر بودند هفته بعد از من پرسیدند چه کتابی خواندی؟ وقتی آنچه را که رخ داده بود برای‌شان تعریف کردم توصیه کردند داستان کوتاه‌های صادق هدایت را بخوانم. به این ترتیب مطالعه کتب غیردرسی را آغاز کردم. آن زمان در دبیرستان تئاتر هم کار می‌کردم نخستین نمایشنامه‌ام را براساس یکی از داستان‌های هدایت نوشتم و با کاربن 10 نسخه از آن را تکثیر کردم! نسخه‌ای از نمایشنامه را هم به یکی از بازیگران خوب شهر دادم تا بخواند و برایم بازی کند. او نمایشنامه را خواند ولی جوابم را نداد. من جواب ندادن او را به حساب بدقولی‌اش گذاشتم. چند سال بعد وقتی در بازیگری و کارگردانی تجارب بیشتری کسب کردم، از آنچه که به عنوان نمایشنامه نوشته بودم خجالت کشیدم و آن متن را دور ریختم.

ورودتان به فضای حرفه‌ای تئاتر چگونه اتفاق افتاد؟

پس از بازی در چند تئاتر آموزشگاهی، در سال 1350 به ‌عنوان بازیگر وارد حرفه تئاتر شدم. ساری از شهرهای دیرپای تئاتر است و سابقه فعالیت‌هایش به دوره قاجار بازمی‌گردد. سال 50 یک مرکز آموزش هنرهای دراماتیک در خیابان فرهنگ شهر ساری آغاز به کار کرد و کارشناس تئاتری به نام آقای سهیلی به شهرمان آمد. در زمان وزارت پهلبد در وزارتخانه فرهنگ و هنر، این مراکز در مرکز استان دایر می‌شد و فارغ‌التحصیلان فعال تئاتری را به‌ عنوان کارشناس به شهرستان‌ها می‌فرستادند. اولین تئاتر تولید شده در مرکز آموزش هنرهای دراماتیک ساری نمایش "آسید کاظم" نوشته مرحوم محمود استادمحمد بود و من نقش عباس کفترباز را در آن بازی کردم. سال بعد در همان مرکز نمایش "افعی طلایی" نوشته علی نصیریان تولید شد که در آن هم بازی داشتم. به این ترتیب و بعد از آن فعالیتم علاوه بر فرهنگ و هنر گسترش یافت و اجراهایی در کاخ جوانان و خانه جوانان داشتم. به این ترتیب فعالیت هنری‌ام از آن زمان تا به حال و در تئاتر صحنه‌ای، نمایش رادیویی و تلویزیونی به‌عنوان نویسنده، بازیگر و کارگردان ادامه یافت. سال 1357 در کنکور شرکت کردم و دقیقا در روز 17 شهریور همین سال در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران که در چهار راه آبسردار و نزدیک میدان ژاله بود پذیرفته شدم. طی این سال‌ها، سال بدون فعالیت نداشتم و هم‌زمان کارهای مختلفی انجام ‌دادم. از جمله تولیداتم نگارش نمایشنامه‌ها است. اولین کتاب منتشر شده من نمایشنامه‌ای است که خودم نمی‌دانستم به چاپ رسیده! مدرسه خسرویه ساری از من نمایشنامه‌ای برای اجرا و ارائه در فستیوال سراسری دانش‌آموزی درخواست کرد. "گربه و پلنگ" را نوشتم و در اختیار آن‌ها قرار دادم. چند سال بعد به هنگام خرید کتاب، متوجه شدم آن نمایشنامه به عنوان اثر برگزیده فستیوال، بدون اطلاع من منتشر شده. شروع جالب و خوبی بود. از آن پس تا به حال حدود 60 کتاب به چاپ رسانده‌ام.

شما از چه زمانی در تهران مستقر شدید؟ اصلا چه شد که به تهران آمدید؟

از سال 1357 که دانشجو شدم، بین ساری و تهران در رفت و آمد بودم و 23 سال است که در تهران مستقر هستم. دو اتفاق موجب شد که به تهران بیایم. زمان استقرارم در ساری، اولین تحصیل‌کرده ارشد تئاتر دیارم و محل مراجعه تئاتری‌ها بودم. گاهی به  خود تذکر می‌دادم که دلت به چنین چیزی خوش نباشد تو خود نیازمند مراجعه و دانستن بیشتری و فکر ‌کردم ماندن در آنجا نوعی درجازدن است. رییس اداره فرهنگی و هنری اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی مازندران بودم. در کش‌وقوس آمدن به تهران، مدیرکل وقت ارشاد مخالفت ‌کرد. او می‌گفت نیرویی برای جایگزینی ندارم و شما موفق عمل می‌کنید و نمی‌گذارم از مازندران بروید. یک روز اتفاق جالبی افتاد؛ آخر وقت اداری در اتاقم نشسته بودم که پاسبانی به اتاقم آمد و نامه‌ای روی میزم گذاشت. نامه از نیروی انتظامی بود و در آن نوشته بودند مردی را که تصاویر ضاله را به‌طور علنی در شهر نشان داده، دستگیر کرده‌ایم و خواسته شده بود در مورد تصویر اظهار نظر کنم. متعجب سراغ آن مرد را گرفتم. وقتی پاسبان او را به داخل اتاق فراخواند مردی عامی از هموطنان تبریزی را دیدم که به سختی به فارسی سخن می‌گفت. از او پرسیدم چه تصویری را نمایش می‌دادی؟ مشخص شد منظور از چنین تصویری،  یک فرش ابریشم ناب ایرانی است. آن مرد توضیح داد هرازگاهی فرشی را به امانت می‌گیرد و در حالی که بر دوش می‌آویزد، در خیابان‌ها آن را می‌فروشد. درصدی از مبلغ فروش را برای خود برمی‌دارد و بقیه را به فرش فروش تبریزی می‌دهد. او همچنین گفت با از دست دادن فرش، بیچاره خواهد شد. آنچه که ضاله‌اش خوانده بودند، فرش 6 متری بسیار نفیسی بود که در سامسونتی جا شده بود. ابریشم ناب منقوش به تصویر حضرت مریم با لباس نسبتا راحت و حضرت مسیح در هیبت کودکی در آغوش مادر. گفتم این از نظر من ضاله نیست. سرباز گفت همین را بنویسید و نوشتم. کارم با معاون‌ اداره که انتظار داشت اظهارنظر تندی کنم، به مجادله لفظی کشید. استعفای تندی برای تغییر مسوولیتم نوشتم و بعد از دوماه پافشاری موافقت مدیرکل را که حاضر نبود موقعیت و محیط بسیار مطلوب هنری‌ای را که با مشارکت هنرمندان و حمایت‌های من طی چند سال ساخته بودیم از دست بدهد را جلب کردم و به تهران آمدم. برایم موقعیت مالی آن دست‌فروش فقیر هم بسیار مهم بود.

حسن دولت آبادیدر تهران مشغول چه کاری شدید؟

به مرکز هنرهای نمایشی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل شدم و در امور استان‌ها فعالیت کردم. به طور هم‌زمان دانشجوی فوق لیسانس هم بودم.

هنوز با مراکز ساری ارتباط دارید؟

بله. برای تدریس، داوری، حضور در تمرینات، تقویت آثار و دیدن نمایش‌ها. بسیاری از هنرمندان آن دوره مدیریتم را دوره طلایی هنری برمی‌شمرند.

پس از مهاجرت به تهران بود که شروع به نوشتن نمایشنامه‌های آسان کردید. روند نوشتن این نمایشنامه‌ها چطور شکل گرفت و چگونه پیش رفت که شما مجموعا 200 نمایشنامه آسان را در چهل جلد نوشتید؟

من در مراکز مختلف فرهنگی شاغل بودم. حدود دو سال در کانون پرورش فکری مازندران و سمنان، بیش از چهار سال در اداره کل آموزش و پرورش مازندران.

در این نهادها چه می‌کردید؟

در کانون مسوول تئاتر بودم و علاوه بر مدیریت و برنامه‌ریزی تئاتر، به آموزش تئاتر در مراکز کانون شهرهای ساری، قائم‌شهر، بابل، آمل و آلاشت اقدام کردم. در آموزش‌ و پرورش هم مدیر تئاتر و هم‌زمان سردبیر و طراح دو مجله "شکوفه انقلاب" و "جوانه انقلاب" برای مقاطع ابتدایی و راهنمایی بودم که مجلات پرتیراژ و موفقی بودند. کتاب زندگی‌نامه شهدای مازندران را هم تحقیق و منتشر کردم. نخستین جشنواره آموزش و پرورش را هم در مازندران و گلستان برگزار کردم. سال‌ها و به دفعات داور فستیوال‌های کشوری دانش‌آموزان بودم. همکاری گسترده‌ای هم با چند دوره جشنواره بین‌المللی فیلم رشد، جشنواره کمک آموزشی کتاب رشد وزارت آموزش و پرورش داشتم. معتقدم تئاتر باید در آموزش و پرورش جدی گرفته شود. با کمبودهای تئاتری آموزش و پرورش هم آشنا هستم؛ از محدودیت زمان، کمبود متن مناسب، سالن، پول، لباس و مهم‌تر از همه کارگردان. تقریبا در آموزش و پرورش ایران کارگردان نداریم و وجود چند کارگردان استثنا است. اجرای تئاتر در آموزش و پرورش همیشه برایم مهم است چون می‌دانستم که از طریق تئاتر خیلی کارها می‌شود انجام داد. مطالب درس‌ی را بهتر آموزش داد و می‌توان بچه‌ها را بهتر تربیت کرد. چیزی که ذهن مرا مشغول می‌کرد این بود که چگونه ‌می‌شود هم در مدرسه تئاتر داشته باشیم و هم به گرفتاری‌های آموزش و پرورش توجه کنیم. با تشخیص همین ضرورت بود که اساس یک طراحی خاص شکل گرفت و ابتدا طی سه سال و نیم، یک نمایشنامه نوشتم و در ادامه طی یازده سال، دویست نمایشنامه را ویژه مدارس به نگارش درآوردم. سه سال و نیم این زمان صرف طراحی اولین نمایشنامه شد. فکر کردم کم و کسری‌هایی که داریم کدام است؟ بنا را بر این گذاشتم که مربی یا دانش‌آموز کارگردانی بلد نیست؟ تصمیم گرفتم کارهایی را که او نمی‌داند برایش انجام دهم. تئاترهای بسیاری را کارگردانی کرده‌ام. نمایشنامه‌های زیادی نوشتم و در تئاترهای بسیاری هم بازی داشتم. می‌دانستم مدرسه سالن ندارد، پس محل اجرای نمایشنامه‌هایم را کلاس درس و جایی که معلم درس می‌دهد در نظر گرفتم. به امکاناتی که در کلاس وجود دارد، فکر کردم. دیدم تخته، سطل زباله، در ورودی، پنجره و احتمالا یک راهرو بین دانش‌آموزان وجود دارد. خود دانش‌آموزان هم آنجا هستند. فکر کردم خیلی از افکت‌ها را خود دانش‌آموزها می‌توانند ایجاد کنند. مثلا اگر قرار است در نمایشنامه‌ای باران ببارد، بچه‌ها می‌توانند دوانگشتی روی کف دست‌شان بزنند و صدای باران را تولید کنند. فکر کردم نمایشنامه‌هایی بنویسم که چون مدارس ایران مختلط نیست، تفکیک‌ جنسیتی هم رعایت شده باشد. این را هم لحاظ کردم. متوجه بودم که می‌توان به این نکته توجه نکرد. رعایت این تفکیک در نمایشنامه‌های با اشخاص بازی انسانی سخت است اما آن را رعایت کردم. در مورد بازیگری هم تک تک شخصیت‌های این 200 نمایشنامه را تحلیل کردم؛ از اصلی‌ترین شخصیت تا شخصیت‌های فرعی. تم را هم معرفی کردم و به تم اصلی و تم‌های فرعی نمایشنامه هم پرداختم. همچنین برای این که برای معلم جای گفت‌وگو و بحث بگذارم، بیاناتی از حضرت علی(ع) و حضرت محمد(ص) ‌و جملات قصاری از شخصیت‌های جهانی گذاشتم. پیدا کردن این جملات شاید بیشتر از نوشتن خود نمایشنامه وقت گرفت. تمام این‌ها را مرتب کردم و یک پکیج ساختم. در ابتدای متن‌ها نوشتم که این نمایشنامه‌ به چه وسایلی نیاز دارد و یا ترتیبی دادم که نمایشنامه به هیچ وسیله‌ای نیاز نداشته باشد. در چنین مواردی توضیح دادم این نمایشنامه به وسیله خاصی نیاز ندارد. وسایلی که مورد نیاز بود را هم فهرست کردم، چیزهایی مثل طناب، سطل، چوب و... که می‌شد از خانه به همراه آورد. مشکلی که برای اجرای تئاتر در کلاس وجود دارد این است که معمولا در کلاس فقط یک در وجود دارد و اگر قرار باشد بازیگر بیرون رود و دوباره وارد شود اجرا دچار مشکل خواهد شد. سالن‌های تئاتری محلی برای ورود و خروج و یا دیواره‌ای برای پنهان شدن دارند که این‌ در کلاس درس وجود ندارند. تمام این‌ها را در نمایشنامه‌ها پیش‌بینی کردم.

تاکنون چند جلد از "نمایشنامه‌های آسان برای اجرا در کلاس درس و صحنه تئاتر" چاپ شده است؟

40 جلد و هر جلد شامل 5 نمایشنامه است. 10 جلدش را نشر قطره چاپ کرد که آن را به چاپ چهارم هم رساند. 30 جلد دیگر هم توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. یک ویژگی‌ دیگر این نمایشنامه‌ها هم مقطع‌بندی سنی است. مثلا از 30 جلدی که سوره مهر چاپ کرد، 5 جلدش برای ابتدایی و مهدکودک، 15 جلد برای دوره اول دبیرستان و 10 جلد هم برای دوره دوم دبیرستان است. مقطع سنی هم مشخص شده است.

این مجموعه ادامه دارد؟

خیر. این مجموعه را با 200 نمایشنامه متوقف کردم. می‌توانم ادامه‌اش بدهم ولی علیرغم استفاده گسترده مدارس ایران از این آثار، شاهد اقدام مناسبی از سوی وزارت آموزش و پرورش نبودم و دیگر شوقی برای افزایش این مجموعه ندارم. به همین جهت نمایشنامه و کتب دیگری تالیف کردم.

حسن دولت آبادیچرا همکاری‌تان را با نشر قطره ادامه ندادید که بقیه جلدهای کتاب هم توسط همین نشر چاپ شود؟

از چاپ کتاب‌هایم در نشر قطره بسیار خوشحالم. در اواخر همکاریم با نشر قطره تعداد تیراژ کتاب‌هایم کم شد. از سوی دیگر سوره مهر پذیرفته بود هر 30 جلد کتاب مرا یک جا و با هم چاپ کند. لذا تصمیم گرفتم سی جلد پایانی را به سوره مهر بسپارم. من از نشر قطره راضی هستم. واقعا خوب عمل کرده است. سوره مهر این مجموعه را با کیفیت مناسبی منتشر کرد. کتاب‌هایی که برای نوشتن آن‌ها چند صد جلد کتاب خواندم کار ساده‌ای نبود. دویست نمایشنامه و صرف 11 سال عمر. من جزو مشاهیر مازندران هستم و چند نوبت از 13 بار تجلیلی که از من به عمل آمده است، مربوط به نوشتن همین نمایشنامه‌ها است.

آقای دولت‌آبادی بازخورد این نمایشنامه‌ها را در مدارس و خارج از مدارس دیده‌اید؟

بازخورد نمایشنامه‌ها خیلی خوب بوده است. از این آثار در کانون پرورش فکری، آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی استفاده می‌شود و گروه‌های غیر مدرسه‌ای هم این نمایشنامه‌ها را کار می‌کنند. در جریان یک‌سری از اجراها هستم ولی طبیعتا از یک‌سری هم بی‌‌خبرم. حتی می‌دانم که نمایشنامه من در فلان شهرستان با یک اسم دیگری کار شده است. به عنوان مثال در یکی از جشنواره‌های بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان که منتقد بودم دیدم که یکی از متن‌های خودم را با اندکی تغییر به اسم شخص دیگر اجرا ‌کردند.

به جز مجموعه "نمایشنامه‌های آسان برای اجرا در کلاس درس و صحنه تئاتر" چه آثار دیگری از شما به چاپ رسیده است؟

دو کتاب آخر من بینارشته‌ای روان شناسی و نمایش و روان‌شناسی و داستان است که با عنوان‌ "تربیت به کمک نمایش و تئاتر در خانه و مراکز آموزشی و تربیتی" و "تربیت به کمک داستان در خانه و مراکز آموزشی و تربیتی" به چاپ رسیده‌اند. روان‌شناسی را دوست دارم. می‌دانید که اصطلاحات روان‌شناسی ثقیل و سنگین هستند و شاید مطالعه مطلب این‌ چنینی برای خانم خانه‌داری که رشته‌اش روان‌شناسی نیست، دشوار باشد. به همین دلیل سعی کردم آن‌ را با زبان ساده بگویم. اولا شیوه کتاب را پرسش و پاسخی کردم و بعد مصادیق عملی را در کتاب قرار دادم. تنبیه و تشویق را توضیح دادم و مصادیق آموزشی لازم را هم نوشتم. مثلا توضیح دادم اگر بچه‌ای ریخت و پاش می‌کند چگونه با نمایش به رفع این مشکل اقدام کنیم؟ یا اگر به شمال سفر کردیم و در شمال با یک هفته بارش باران مواجه شدیم و درهتل گیر کردیم چه کنیم که اقدامات‌مان برای بچه‌ها از دیدن دریا و جنگل هم لذت‌بخش‌تر باشد؟ همه این‌ها را به کمک تئاتر و نمایش گفته‌ام. می‌دانید که نمایش و تئاتر با هم فرق دارند. به همین دلیل این کتاب شامل دو بخش نمایش و تئاتر است. در کتاب "تربیت به کمک داستان" هم کار خاصی انجام دادم. آنجا به این فکر بودم که از طریق داستان چگونه می‌شود تاثیر گذاشت؟ در نهایت چیزی حدود 50 گونه داستان‌گویی که هم شناخته شده‌اند و هم شخصا آن‌ها را تجربه یا طراحی کرده‌ام، مطرح شده‌اند. این کتاب‌ها بسیار کاربردی‌اند و خوشبختانه فروش‌شان هم خوب است. نشر عابد هم هشت کتاب مرا که شامل 13 نمایشنامه است، منتشر کرد. در نشر تربیت هم یک کتاب چاپ شده. این‌ کتاب‌ها هم مجموعه نمایشنامه هستند. آستان قدس رضوی و باز سوره مهر کتاب‌های دیگر مرا منتشر کرده‌اند. در چند مجموعه هم آثاری از من ارائه شده است. این‌ها غیر از 60 مقاله و مطلب تخصصی است که در فصلنامه‌ها و نشریات مختلف به چاپ رسیده است.

از زمینه فعالیت‌های شما و همین‌طور صحبت‌هایی که در این گفت‌وگو مطرح کردید این‌طور برمی‌آید که خیلی تاکید دارید تئاتر باید در زندگی کودکان وجود داشته باشد علت آن چیست؟

من و شما بخشی از آموزش‌های‌مان تحت‌تاثیر دیدن رفتار دیگران است. ناتورالیسم می‌گوید که بخشی از شخصیت ما به‌طور ژنتیک شکل گرفته است. ما شبیه پدر و مادرمان هستیم. صداها و راه رفتن‌مان شبیه به آن‌هاست. بخش دیگر از آموزش را از محیط فرا گرفته‌ایم. بسیاری چیزها را که از اطرافیان‌مان یاد گرفته‌ایم جنبه‌های نمودی و نمایشی دارد و همین‌طور با ما مانده است. ما، من و شما همین الان هم داریم نمایش بازی می‌کنیم. شما ممکن است فکرتان یک جای دیگری باشد ولی همین‌طور به من نگاه کنید و مرا تایید کنید. یا من ممکن است خوابم بیاید ولی قائدتا باید نمایش بازی کنم و بنشینم و به سوالات شما پاسخ بدهم. پس نمایش می‌تواند آدمی را بسازد، به ویژه در کودکی. ما وقتی در بزرگ‌سالی با تئاتر بر مردم اثر می‌گذاریم، چطور در کودکی نتوان این کار را انجام داد؟ پس تئاتر یک ضرورت برای کودک و نوجوان است. شخصا هر مسئله‌ای را که می‌خواهم برای نوه خودم حل کنم، با یک داستان حل می‌کنم. حالا فکر کنید تئاتری که اجتماعی شدن، حق خود را شناختن، به حق دیگران احترام گذاشتن، زیبایی‌شناسی و... را آموزش می‌دهد چقدر موثر خواهد بود.

در حال حاضر کتابی در دست انتشار دارید؟

پنج کتاب جدیدم را برای چاپ به حوزه هنری کودک و نوجوان ارائه داده‌ام. یکی از آن‌ها مجموعه مقالاتم است. 60 مقاله چاپ شده دارم که 12 مقاله آن در قالب یک کتاب توسط انتشارات سوره مهر به چاپ می‌رسد. یکی از رمان‌هایی را که برای نوجوانان نوشته‌ شده را نیز تبدیل به دو نمایشنامه با نام‌های "زمانی برای بزرگ شدن" و "برنمی‌گردم" کرده‌ام. این‌ها هم شامل همان 5 کتابی است که در دست انتشار دارم. یک نمایشنامه پژوهشی نیز در مورد امام رضا (ع) نوشته‌ام که نوشتن آن وقت زیادی گرفت. گاهی در مورد امام رضا(ع) سوالاتی مطرح می‌شود؛ مثلا چرا ایشان ولیعهدی را پذیرفتند و چرا بعد با این مقام مخالفت کردند؟ و سوالات دیگر از این دست. برای نوشتن این نمایشنامه 15 کتاب مختلف را مطالعه کردم. ساختار این اثر را خیلی دوست دارم و معتقدم به لحاظ دراماتیک نیز نمایشنامه خوبی شده است. اسم این نمایشنامه "مسافر توس" است. اثر‌ دیگر یک نمایشنامه فانتزی درباره حیوانات است. حدود سه سال است که درگیر چاپ این پنج کتاب هستم.

نوشته‌های شما در دسته‌بندی ادبیات نمایشی قرار می‌گیرد جالب است با این ایده و طرح‌های مختلف ترغیب نشدید داستان یا رمان بنویسید.

زمان فعالیتم در اداره کل آموزش و پرورش یک ماهنامه در می‌آوردم و در آن چند داستان هم نوشتم اما در کل به سمت داستان نرفتم. من تئاتری هستم و طرح‌های زیادی برای نمایشنامه‌نویسی دارم و هر چه بنویسم، باز طرح و ایده دارم. از ویژگی من ایده‌پردازی است و طبیعی است که بخشی از این ایده‌ها مربوط به نمایشنامه‌ می‌شود. به همین دلیل سراغ داستان نرفتم. زیاد داستان می‌خوانم ولی نمی‌نویسم. شاید برای‌تان جالب باشد که هنر را با نقاشی سیاه قلم آغاز کردم و بعد با نقاشی رنگ و روغن ادامه دادم. همچنین شعر هم می‌گویم. اغلب آثار مجموعه نمایشنامه‌های آسان دارای چند شعر هستند. اما هیچ ادعایی در این زمینه‌ها ندارم و اولین بار است که به آن‌ها اشاره می‌کنم. همچنین اغلب مرا به‌ عنوان نمایشنامه‌نویس کودک می‌شناسند، در حالی که این‌طور نیست و من کارم را با بازیگری در آثار بزرگ‌سال شروع کردم و نمایش‌های زیادی را برای مخاطب بزرگ‌سال کارگردانی کرده‌ام. درست است که بنابر ضرورت و نیاز جامعه و اصرارم به تربیت کودک و نوجوان از راه جذاب تئاتر، کتاب نوشته‌ام ولی در زمینه تئاتر بزرگ‌سال هم فعالیت داشته‌ام.

حسن دولت آبادیدر مورد زندگی خودتان را نمی‌خواهید، بنویسید؟

اتفاقا دلم می‌خواهد در مورد خانواده‌ پدری‌ام بنویسم.

چطور؟

خانواده پدری‌ام  پرجمعیت و متنوع است. عشق عمیق را در خانواده پدری مشاهده کردم. پدر و مادرم عاشق هم بودند. پدرم ملایری بود که در نوجوانی با پدرش به ساری رفت و در آن‌جا با مادرم آشنا شد و با هم زندگی کردند. خیلی همدیگر را دوست داشتند. برادران و خواهرانم هم به جهت شخصیتی، متنوع‌اند. اگر دغدغه‌های زندگی و معیشت بگذارند، دلم می‌خواهد در مورد خانواده پدری‌ام بنویسم.

شما مدیر حوزه هنری کودک و نوجوان هم هستید. درباره فعالیت‌های این مجموعه بگویید.

به نظرم حوزه هنری کودک و نوجوان باید به مرکز هنرهای نمایشی برگردد. این حوزه فعالیت‌های مربوط به  کودک را در حوزه هنری به ‌عهده دارد. جداسازی این بخش به امید رخ دادن اتفاق مثبت جدید انجام شد. اما واقعیت امر این است که بدون تعریفی درست از حوزه کودک به این تفکیک دست زده شد. حوزه هنری کودک و نوجوان تعریف ماهیتی نشده است، در حالی که ابتدا باید این تعریف صورت بگیرد وگرنه سلیقه وارد عمل می‌شود. مثلا  مدیری که تئاتر را دوست نداشته باشد و بخواهد این هنر را نادیده بی‌انگارد فقط وعده می‌دهد ولی در عمل کاری نمی‌کند. چون ماهیت تشکل تعریف نشده است و به کسی هم پاسخ‌گو نیست. یا چون فقط داستان را دوست داشته باشد و بخواهد به این حوزه بیشتر توجه کند به صورت غیرقانونی اعمال سلیقه می‌کند. اگر قرار است چنین نگرشی نسبت به تشکل مستقل حوزه هنری کودک داشته باشیم، بهتر است آن را حذف کنیم و همه واحدهای کودک حوزه هنری، به ادارات کل مربوطه در حوزه مرکز برگردد. تئاتر کودک حوزه نیز لزوما باید به مرکز هنرهای نمایشی در حوزه هنری مرکز بازگردد. با این اقدام، علاوه بر افزایش بازدهی اصولی در بودجه هم صرفه‌جویی خواهد شد. در مسوولیت تئاتر کودک و نوجوان مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری، بسیار موفق‌تر عمل کردم چون می‌دانستم با مدیر متخصص تئاتر همکاری می‌کنم. یکی از ویژگی‌های شخصیتی من، ارائه طرح‌های نو است و اتفاقا در این زمینه موفق هم بوده‌ام. جشنواره‌های موفق و مسابقه نمایشنامه‌نویسی استعدادهای تازه را برای نویسندگانی که سابقه چاپ کتاب نداشتند در آن زمان به سهولت برگزار کردیم. به ویژه در شهرستان‌ها با استعدادهایی روبرو می‌شویم که زمینه و استعداد نوشتن دارند ولی آموزش ندیده‌اند؛ باید چنین آدم‌هایی را جذب کنیم. طرح استعدادهای تازه را با این هدف بنیان نهادم و عالی بود. وقتی طرح‌های ابداعی تئاتر در حوزه هنری کودک مورد توجه قرار نمی‌گیرد و فعالیت‌های بسیار موفق پیشین متوقف می‌شود و تعاملی با نهادهای همکار و با فعالیت‌های مشابه صورت نمی‌پذیرد، نتیجه‌ای جز بدبینی و دلسردی ندارد. تمرکز روی داستان و شعر است، طبیعتا دل‌آزرده می‌شوم. تئاتر حوزه هنری کودک و نوجوان تقریبا تعطیل شده است. از زمان تشکیل حوزه هنری کودک و نوجوان حتی یک تئاتر کودک هم اجرا نکرده‌ایم. از یک تئاتر شهرستان حمایت نشده است. به نظرم این عملکرد بدی است. به شهرستان‌ها می‌رویم و به هنرمندان شهرستانی وعده داده می‌شود که بیایید در تهران اجرا کنید اما حتی به یکی از آن وعده‌ها هم عمل نشده است. اگر در زمینه تئاتر کودک و نوجوان کتابی هم منتشر شد، مربوط به آثار انتخابی پیش از تشکیل حوزه هنری کودک بوده است. یعنی کتاب‌ها متعلق به حوزه هنری استان تهران است.

اشاره کردید بهتر است حوزه تئاتر کودک به حوزه مرکز هنرهای نمایشی برگردد. مگر قبلا فعالیت‌های حوزه چطور بوده است؟

قبلا مسوول تئاتر کودک و نوجوان حوزه هنری مرکز بودم. در مجموعه‌ای که مشخصا به تئاتر می‌پرداخت اما بعد تبدیل به حوزه هنری کودک و نوجوان شد. در حوزه هنری به شعر، فیلم، داستان و تئاتر می‌پردازند اما عملا تئاتر مغفول است، چون در آنجا سلیقه دخیل است. اگر کسی را دوست داشته باشند کتابش را چاپ می‌کنند و همه تصمیمات منوط به اراده یک نفر است.

شما مولف هستید و کارهایی انجام داده‌اید که دیده شده است و به ‌عنوان استاد دانشگاه تدریس می‌کنید، به نظرتان می‌شود در زمینه نوشتن و پژوهش به نسل جدید امیدوار بود؟

نوشتن سخت‌ترین بخش کار تئاتر است و پایه‌ای‌ترین هم هست. شما وقتی می‌خواهید نمایش تولید کنید باید متن خوب داشته باشید. اما به طور کلی وقتی جامعه‌ای در اید و ایگویش گیر است، چطور به سوپرایگو می‌رسد؟ من که مقابل شما نشسته‌ام و به قول شما اسمی هم دارم و بیش از 230 نمایشنامه‌ نوشتم که بر کشورم موثر واقع شده است. سعی کرده‌ام تمام ارزش‌های تربیتی، آموزشی، اخلاقی، خانوادگی، ایرانی و اسلامی را در آثارم رعایت کنم؛ ولی چه کسی به این‌ها توجه کرده است؟ حالا متوقع‌‌ام نسل جدیدی به نمایشنامه‌‌نویسی رو بیاورد. نسلی که از مطالعه کتاب رو گردان است. از شرایط دلزده است. از آینده و نتیجه تحصیلی که می‌خواند مطلع نیست. البته در چنین شرایطی نمایان شدن یک نمایشنامه‌نویس نویدبخش است. مثل همیشه استعدادهای خوبی وجود دارد اما این نسل باید دریافته شود، مورد توجه قرار گیرد و درعمل و در تحت لوای فقط شعار جوان‌گرایی، از او حمایت شود. مواردی که گفته شد فقط به تئاتر مربوط نیست و همه عرصه‌ها را شامل می‌شود. پس نسل جدید مسئله نیست. مدیریت نسل جدید مسئله است. نسل جدید هدف است، اصلی‌ترین هدف. هدف است چون آینده به آنان تعلق دارد و قرار است آن‌ها آینده را بسازند. پس در حدشان به آن‌ها بپردازیم و آن‌ها را بفهمیم. این نسل را باید متقاعد کرد.

چندین دوره داوری جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی را به عهده داشتید و همیشه به پژوهش کاربردی در قصه‌گویی تاکید کردید تصمیم ندارید کتابی در این زمینه بنویسید؟

برای قصه‌گویی طرح و فکر دارم. براین اساس مطالعات قابل توجهی داشته‌ام. جشنواره قصه‌گویی کانون پرورش فکری فعالیت خوب و تاثیرگذاری است. افزودن برنامه قصه‌گویی بر فعالیت‌های کتابخانه‌ها، کار پسندیده‌ای است. اما به طور قطع فعالیت قصه‌گویی و جشنواره قصه‌گویی نیازمند نوآوری است. داوری‌هایش هم باید قاعده‌مند شود. اگرچه داوری هنری را خیلی هم نمی‌شود آنکادر کرد، ولی لازم است اصولی را برایش تعریف کرد. در فرم داوری سال گذشته هم اصولی در نظر گرفته شده بود که قابل تعمق بود و ایده مورد بررسی قرار گرفت. خیلی دلم می‌خواهد راجع به قصه‌گویی از مرحله انتخاب تا قصه گفتن کتاب بنویسم. فکر می‌کنم قصه‌گویی نوعی بازیگری است. براساس تعریف نمایش قصه‌گو یک بازیگر است منتها در نمایشی یک نفره. سال قبل طرحی به کانون پرورش فکری داده بودم که برای اجرای آن هم اعلام آمادگی کردم. عنوان طرح "از قصه تا نمایش" است. در یک نیم‌روز یا در یک روز کامل یک قصه در کلاس می‌سازم و آن قصه را طی فرآیندی به نمایش تبدیل می‌کنم. این کار را چند جا انجام داده‌ام. اجرا در حضور دانش‌آموزان و مربیان بود. چون نمایشنامه‌نویس، کارگردان و بازیگر هستم، می‌دانم چطور می‌شود یک قصه خواندنی را به اثری برای گفتن، ارائه کردن و دیده شدن تبدیل کرد. این کار را در کلاس‌هایم انجام می‌دهم.

حسن دولت آبادی

در حال حاضر مشغول نگارش متن خاصی نیستید؟

نوشتن نمایشنامه‌ای را به انجام رسانده‌ام و قصد دارم خودم کارگردانی‌اش کنم. اسم نمایشنامه "من لولوی تو هستم" است.

برای کودک و نوجوان است یا بزرگ‌سال؟

برای نوجوانان است. اتفاقات فانتزی عجیب و غریبی در آن رخ می‌دهد که بخشی از آن تا به حال در تئاتر ما رخ نداده است.