سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: سیصدوبیست‌و سومین شب از شب‌های بخارا به مناسبت انتشار و رونمایی از کتاب "فانوس جادویی زمان" تازه‌ترین اثر تالیفی داریوش شایگان، از طرف مجله بخارا با همکاری انتشارات فرهنگ معاصر و با حضور داریوش شایگان، محمود دولت‌آبادی، کامران فانی، حامد فولادوند، محمدمنصور هاشمی، ژاله آموزگار، نصرالله پورجوادی، محمدرضا باطنی، علی دهباشی و... عصر دوشنبه یازدهم دی در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

 در ابتدای این مراسم علی دهباشی سردبیر مجله بخارا گفت: از سال 1369 که چاپ اول کتاب "در جست‌وجوی زمان از دست رفته" با ترجمه زنده‌یاد مهدی سحابی توسط نشر مرکز منتشر شد و سرانجام دوره کامل ترجمه آن در سال 1378 منتشر شد، 27 سال می‌گذرد و این رمان در هفت جلد و یازده بار منتشر شده است. بسیاری از خوانندگان این رمان در همان جلد اول، دوم یا سوم متوقف شدند یا اگر به اتمام رساندند، پرسش‌ها و ابهامات بسیاری برای آنها پیش می‌آمد، از پیچیدگی‌های این رمان صحبت می‌کردند و عده‌ای در جست‌وجوی کتاب یا کتاب‌هایی بودند که پرده از راز و رمز این رمان برجسته بردارد.

او ادامه داد: پیش از این بیش از 1000 کتاب و مقاله درباره این رمان به زبان‌های غیر فارسی منتشر شده بود اما در زبان فارسی به ندرت به مقاله جان داری برمی‌خوریم. این مقدمه را گفتم تا برسم به کتاب استاد شایگان که به زبان فارسی تالیف کرده‌اند و همان‌طور که در مقدمه "فانوس جادویی زمان" اشاره کرده است، از جمله نیت خود را از تالیف این کتاب تشریح و تفسیر تاملات پیچیده مارسل پروست در رمان "در جست‌وجوی زمان از دست رفته" دانسته‌ و مارسل پروست را خالق حماسه مدرن دانسته و می‌نویسد رمان جست‌وجو، سیر و سلوک انسان مدرن است. مقصد رمان پروست وصول به بی‌زمانی مطلق است و این مقصود به یمن تعمق در جوهره هنر حاصل می‌شود. به گزارش ایبنا؛  محمود دولت‌آبادی اولین سخنرانی بود که روی سن رفت و سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، اروپا سه کتاب مهم از خود عرضه کرد که این سه کتاب در سه زبان مهم اروپایی یعنی زبان انگلیسی (جویس)، زبان آلمانی (موزیل) و فرانسه (پروست) همه به گونه‌ای جامعه‌نامه و تاریخ‌نامه هستند و اینها مصداق سخن بزرگی هستند که می‌گفت: "آثار بزرگ وقتی پدید می‌آیند که دوره واقعی زندگی تاریخی آنها رو به زوال می‌گذارد". من تا به حال در زبان فارسی ندیده بودم که به این مثلث ادبیاتی اروپا در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم توجهی کرده باشند که چرا این سه نویسنده باعث پدید آمدن چنین آثاری می‌شوند.

 او ادامه داد: ای کاش "فانوس جادویی زمان" وقتی منتشر شده بود که من کتاب "طرف خانه سوان" را می‌خواندم، چون این کتاب به پیچیدگی‌های رمان پروست کمک می‌کند که با چشم بازتری آن را بخوانیم ولی خود شایگان بهتر از ما گفته است که ما نابجاهنگام هستیم، یعنی یکی از مقولات فکری دکتر شایگان همیشه این بوده است که ما بجاهنگام نیستیم.

 دولت‌آبادی ضمن خواندن بخشی از رمان در جستجوی زمان از دست رفته ادامه داد: " مدعی نیستم که بتوانم فهمی بیفزایم بر ارزیابی و تبیین آنچه در کتاب "فانوس جادویی زمان" جناب دکتر شایگان گشوده شده، خاصه آن که شخصا فقط مجلد نخست این کتاب را خوانده ام و آن سالیان مرا تشویق نکرد به خواندن و ادامه آن، اما از برکت کتاب "فانوس جادویی زمان" شاید بتوانم روی دو نکته به یاری تجربه‌های تخصصی‌ام درنگ کنم . اجازه می‌خواهم بگویم مفهوم عمیق این عبارت "کتاب‌ها فرزندان انزوا و سکوتند" را عمیقا درک می‌کنم. 14 سال انزوای پروست، فراهم آوردن مصالح کار پیش از آغاز نوشتن، گرته‌برداری و تقلید از گذشتگان ماست و این یادداشت‌ها و آزمون‌های خود در این زیستن و کار نوشتن، آرایه‌های پیش از شروع و نظم و سامان دادن به تکه‌های مجرد کاری بسیار فرساینده است و به راستی می‌توان این را فهمید و پذیرفت که در پایان کار و در پایان عمر آقای پروست بگوید: "اثرم مانند فرزندم شده است و مادر محتضرش عمرش را صرف نگهداری فرزندش می‌کند".

n00256246-r-b-003

دولت‌آبادی ادامه داد: نکاتی که غالبا دیده و خوانده می‌شود یکی مفهوم زمان که "زمان پروستی" نامیده می‌شود و دیگر زنده شدن خاطرات است که دکتر شایگان "رستاخیز خاطرات" نامیده است. درباره مفهوم زمان که از اصطلاح زمان مسطح یاد شده، لابد در مقابل زمان واجد ابعاد، نظرم این است که در طبیعتی که هر کدام جزئی از آن هستیم، زمان واقع همین به هم خوردن شب و روز تقویمی است، پس چگونه است که دریافت شده پروست از زمان واقع فراتر رفته است؟ پاسخ مرا به این معما اگر بپذیرید یا نه، چنین است که تجربه زمان واجد بعد یا حتی احساس بی‌زمانی از جانب نویسنده در روند بسی رنج‌بار خلاقیت ممکن می‌شود. رنج نه در معنای اندوه، بلکه همچون کار بی‌امان و پیوسته خلاقیت. وقتی انسانی که پروست است، خود را در کارش حبس می‌کند، باور می‌کند باید 14سال عمر خود را نه فقط در زمان‌های متفاوت سپری کرده باشد که از مکان های متفاوت و ناشناخته هم می‌تواند سیری داشته باشد. آنجا که می‌نویسد آن سه درخت را می‌شناختم و نمی‌شناختم، ذهن قابلیت‌های غریبی دارد، حد فاصل بیست و هفت تا سی سالگی دو بار شخصا به مکان‌هایی وارد شدم که به نظرم رسید در آن مکان‌ها هرگز نبوده‌ام در حالی که آن مکان‌ها بودند و من تصور می‌کردم این مکان‌ها با من آشناست. پروست در جایی یاد می‌کند که گذشته به صورت چیزی جادویی به نظرش آمده و از گذشته‌های دور نشان دارد و نمی‌گوید که پیش‌تر دیده بوده است.

 نویسنده "کلیدر" اینگونه حرف‌هایش را ادامه داد: شخصا در تجربه‌هایم بعد از رهایی از کاری سنگین از خود پرسیدم این همه اجزا، چیزها، نشانه‌ها، آدم‌ها و روابط نیازموده که نمی‌شناخته‌ام از کجا پدید آمده‌اند و چندی دچار چنین پرسشی بودم تا به این نتیجه رسیدم که ژن می‌تواند دارای حافظه باشد و آنچه پدید آمده پدیداری محتوای ژن و محفوضات ژنی است که می‌تواند سفری در قرون داشته باشد. به این ترتیب من زمان واجد بعد پروستی را اینگونه می‌فهمم. اما در رستاخیز خاطرات اگر گذشته و فهم آن ضروری باشد که به گمان من ضروری است، پس این عبارت دقیق منسوب به کارلایل آموختنی است که روح زمان گذشته به تمامی در کتاب‌ها نهفته است و چنان که پیداست آقای مارسل پروست توفیق یافته است با کندوکاو در گذشته و جامعه متناسب با خود روح آن را در کتابی بزرگ فراهم بیاورد؛ به گواهی همین کتاب مارسل پروست بسیار آموخته است پیش از رسیدن به آغاز جست‌وجو، هم از اثار، اندیشه و روش‌های دیگران، هم از مشاهدات تجربیات زندگی‌های ممکنی که داشته است. اما در کتاب "در جست‌وجوی زمان از دست رفته" این دوگانگی وجود دارد و نیازی هم دیده نشده که پنهان بماند، یکی وجه خاطره‌نویسی و یکی جنبه داستانی. وقتی کتاب "طرف خانه سوان" را می‌خواندم، از خود پرسیدم آیا نمی‌شد بی تکیه بر یادداشت‌هایی که نیاز به تنظیم و سامان بخشی کتاب را الزامی می‌کند، رمان به صورت تداعی نوشته می‌شد؟ و خودم جواب دادم نه نمی‌شد؛ چون چشم‌غره آن یادداشت‌ها چه می‌شدند!

 دولت آبادی در ادامه افزود:‌در مقابله او با زمان یک راه بیشتر ندارد و آن غرق شدن در زمان است و به نحوی فراموشی در کاری که بدان همت کرده است و این یکی از جنبه‌های آگاهانه نوشتن، اراده به جدال با مانعی که باید از سر راه برداشته شود، یعنی برآوردن شارسانی از اکنون با مصالح و معماری بی‌سال‌ها یعنی چیزی که به درستی در همین کتاب از قول والتر بنیامین نقل شده است: "استغراق عارفانه" و این عمیقا درست است و در چنان استغراقی کجا می توان به زمان متوالی فکر کرد، چه رسد به در قید آن ماندن!

 این نویسنده در پایان گفت: پیش‌تر کلمات در دسترس پروست بوده‌اند ولی کلمه آغاز نشده بود، رستاخیز آن لحظه است که آغاز می‌شود و اثر ادبی از آن نقطه‌ای آغاز می‌شود که نخستین تصویر با نخستین کلمه آغاز می‌شود و چون آفتاب، خود دلیل آفتاب است سرانجام فهم می‌شود که چنین کتابی درست در همان لحظه بایست آغاز می‌شده، نه دیرتر و نه زودتر و درست در پایان عمر تقویمی مارسل پروست به پایان می‌رسیده است. شاید من نتوانم چنان که کارلایل آورده است، بگویم " نویسندگان نور جهانند" اما می‌توانم بگویم هر اثر مهم ادبی مثل جست‌و جو چراغی در جهان است.

photo_2017-11-18_13-06-14