سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: نویسنده‌ رمان‌های معروفی است نظیر "همسایه‌ها"، "داستان یک شهر"، "زمین سوخته"، "درخت انجیر معابد" و "مدار صفر درجه". امروز سالروز تولد احمد محمود نویسنده نامدار و بزرگ معاصر است. داستان نویسی که از سال 1381 که درگذشت جای خالی‌اش در ادبیات داستانی معاصر احساس می‌شود.

شاید به یاد آوردن او با قطعاتی کوتاه از خودش تامل‌برانگیزتر باشد.

15 مرداد 1364

دو شب است که تلویزیون خراب شده است. سیاه سفید است و مال عهد بوق. 18 سال است کار می کند یک بار لامپ سوخته و ... دو شب است که تصویر نمی دهد. دیشب سارک داشت تو اتاق مطالعه می کرد. لامپ خود به خود سوخت. لامپ نداشتیم که عوضش کنیم. بلند شد و رفت تلویزیون را روشن کرد به این امید که شاید درست شده باشد!! تصویر نداشت. گفت این هم از تلویزیون!

خوب. مفهوم حرفش این است که همه چیز زندگی مان خراب است. حرفش درست است. این بود که شنیدم و زیرسبیلی رد کردم. شش هفت سال بیکاری بعد از انقلاب و جلوگیری از چاپ کتاب‌هایم نتیجه ای بهتر از این ندارد آن هم با خرج سنگین زندگی، خدا عاقبتش را به خیر کند.

16 مرداد 64

نمی دانم به خودم تلقین کرده ام که وقتی سیگار تیر می کشم سرم درد می گیرد یا واقعا خاصیت سیگار تیر این است. به هر جهت شیراز می کشم. چند ماه قبل هم زمزمه اش شروع شد که سیگار تیر بد است و حر فهایی از این دست و اغلب کسانی که سیگاری بودند از کشیدن سیگار تیر امتناع کردند. سیگار هم که در بازار آزاد چندین برابر قیمت دارد. بقال سرمحل به عنوان سهمیه روزهای دوشنبه و پنجشنبه سیگار می دهد. 2 بسته سیگار شیراز و چهار بسته سیگار تیر. به عبارت دیگر هفته ای 4 بسته شیراز و 8 بسته تیر و مجبور هستیم که سیگار تیر را هم بگیریم چرا اگر نگیریم شیراز هم نمی دهد. حتی به جای تیر، اشنو هم نمی‌دهد.

2 آذر 64

امروز بار دیگر تنگدستی را احساس کردم. بار دیگر احساس کردم که این غول دارد جوانه می زند. زنم گفت پول آب را باید بدهیم. گفتم تا کی مهلت داریم، گفت ششم. گفتم حالا بماند. چهار روز دیگر فرصت هست. زنم احساس کرد که 348 تومان ندارم بدهم. دلم نمی خواست فکر کند پول ندارم و دلش توی هول و ولا افتد. صداش کردم و گفتم کی پول آب را می برد و می دهد. گفت خودم. گفت دارم می روم به طرف بانک گفتم پول آب را هم بدهم. هزار تومن بهش دادم. هزار تومانی را گرفت و گفت خیال کردم نداری. در واقع نداشتم. چند هزار تومانی گذاشته ام کنار که اگر مریض شدیم دم در بیمارستان نمیریم. چون تا پول نگیرند کسی را به بیمارستان راه نمی دهند و چه بسا آدم‌ها که به همین بهانه تلف شده اند. دل زدم به دریا و یکی از هزار تومانی ها را دادم. معلوم نیست چه وقت کتاب هایم اجازه انتشار خواهند یافت. خواهد گذشت. باید تحمل داشت و خوشبختانه همه مان آدم های قانع و سازگاری هستیم.