سرویس سینمایی هنر آنلاین: با عشق و علاقه وارد این فضا شدند و همچنان هم با عشق و علاقه مشغول به کار هستند. از جوانی خود در سینما مایه گذاشتند و موی خودشان را در این راه سپید کردند.

وقتی پای صحبت‌هایشان می‌نشینی چیزی جز افتادگی و فروتنی در آن‌ها نمی‌بینی همان‌ها که بیش از نیم‌قرن از عمرشان را صرف فعالیت در حوزه سینما کردند و لحظات خوشی را برای مخاطبان خود ساختند، اما امروز دل پر گلایه‌ای دارند، از بی‌معرفتی‌ها و ناملایماتی که در طی این سال‌ها دیدند دلگیرند، اما بازهم با همان مرام و مردانگی لوطی‌های دهه 40 لب می‌گزند و گلایه‌ها را بغضی فروخورده می‌کنند در گلو تا هیچ نگویند و رسم لوطی‌گری را درست به‌جا آورند. پای صحبت‌های مجید علیزاده و صفر کشکولی نشستیم، دو بازیگر پیشکسوت و قدیمی که فیلم‌هایشان چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب، همواره در خاطره‌ها نشسته است. ما را در این مجال کوتاه همراهی کنید و پای صحبت‌های این دو بازیگر پیشکسوت که تاریخ شفاهی سینمای ایران هستند، بنشینید:

آقای علیزاده ظاهراً داستان ورودتان به سینما شنیدنی است، درباره نحوه ورودتان به سینما برایمان بگویید؟

مجید علیزاده: من زمانی که 16 ساله بودم یک روز از مدرسه فرار کردم که بروم سینما. در مسیر سینما دیدم که در خیابان منوچهری آقای عباس کسایی مشغول فیلمبرداری هستند. چند لحظه در آنجا ماندم تا این‌که آقای کسایی از میان یک جمعیت کثیری به من اشاره کرد و گفت که به اینجا بیا. من جلو رفتم و دیدم که ایشان به‌صورت من نگاه می‌کند. ترسیده بودم تا این‌که دیدم آقای کسایی گفت که این جوان در فیلم "طلاق" به درد بچگی‌های آقای رضا بیک ایمانوردی می‌خورد؛ بنابراین مقدمات حضور من در فیلم"طلاق" فراهم شد و من در آن فیلم بازی کردم. مدتی بعد فیلم"طلاق" به اکران درآمد و زمانی که خودم آن را دیدم، قاب سینما مرا جریحه‌دار کرد و دیگر نتوانستم در مدرسه درس بخوانم و به سراغ سینما رفتم. پس از آن‌که کارم را به‌صورت مداوم در سینما شروع کردم، فعالیت‌هایی ازجمله نورپردازی، دستیار تهیه و تدارکات، دستیاری فیلمبردار و... انجام می‌دادم و در کنار آن تک‌وتوک بازی هم می‌کردم. چندی بعد در فیلم‌های"نفس‌بریده"،"فریاد زیر آب"،"ممل آمریکایی"،"به دادم برس رفیق" و چند فیلم دیگر بازی کردم و اکنون شمار فیلم، سریال و تله‌فیلم‌هایی که من بازی کرده‌ام، به حدود 150 عدد می‌رسد. آن زمان تعداد معدودی از بازیگران بودند که نقش‌های اصلی فیلم‌ها را بر عهده داشتند. سوای آن افراد، کارگردان‌ها یک سری بدل‌کار و اکشن کار می‌خواستند که ما حدود 10،12 سال برای این کار به کلاس‌های بوکس و... رفتیم که بتوانیم در فیلم راحت کارکنیم. من در سن 18 سالگی وارد سینما شدم یکی دو سال بعد ازدواج کردم و صاحب 6 فرزند (3 پسر و 3 دختر) هستم که هرکدام امروز تحصیل‌کرده‌اند و برای خودشان دارای اعتبار و جایگاه اجتماعی هستند. درآمدی که آن زمان از سینما کسب می‌کردم، خانواده‌ام را سیر می‌کرد و خیالم راحت بود که امنیت شغلی دارم.

آقای کشکولی شما چطور؟ شما که اهل ورزش به شکل جدی بودید چطور سر از سینما درآوردید؟

صفر کشکولی: من اهل آبادان هستم. در جوانی قهرمان مسابقات پرورش اندام آبادان شده بودم که هم‌زمان هم به مسابقات پرورش اندام کویت دعوت شدم و توانستم قهرمانی آسیا را بگیرم. یک روز در سال 41 آقای ایرج قادری و میر محمد تجدد به آبادان آمده بودند و در یک کشتی مشغول فیلمبرداری بودند که مرا دیدند و گفتند که تو اگر به تهران بیایی، ما از تو در سینما استفاده خواهیم کرد. در آن زمان خیلی برایم جدی نبود تا این‌که دو سال بعدازآن ماجرا، من برای مسابقات آسیایی پرورش اندام به تهران آمدم و کار بازیگران اکشن را دیدم و از کارشان خیلی خوشم آمد. آن‌ها همه ورزشکار بودند و بدن‌های خیلی ورزیده‌ای داشتند. مسابقات آسیایی تهران در سالن هفت‌تیر برگزار شد و من دوباره مقام اول پرورش اندام را کسب کردم. پس از آن‌که اول شدم، دیدم که آقایی به‌طرف من آمد و مرا به سمت آقای حسن شریفی برد که در سالن حضور داشت. ایشان گفت که ما داریم یک فیلم به نام "بی‌عشق هرگز " می‌سازیم که کارگردان آن آقای ساموئل خاچیکیان هستند و از شما می‌خواهیم که در این فیلم نقش‌آفرینی کنید. من گفتم که به فیلم علاقه دارم ولی بلد نیستم بازی کنم. به هر صورت مرا پیش آقای خاچیکیان بردند و او هم گفت که من بازی کردن را یادت می‌دهم. آن زمان آقای خاچیکیان فقط از ورزشکاران در فیلم‌هایش استفاده می‌کرد. همان زمان قرارداد سفیدی را برای فیلم "بی‌عشق هرگز " امضاء کردم و در آن به‌عنوان اولین تجربه سینمایی‌ام زیر نظر آقای خاچیکیان به بازیگری پرداختم. بعد از فیلم "بی‌عشق هرگز "، آقای مهدی ژورک مرا به بازی در فیلم "تک‌خال " دعوت کرد. سپس در فیلم "مرد روز " آقای موسی افشار بازی کردم و بعد از آن همکاری‌ام با آقای قادری آغاز شد و در فیلم‌های "خشم عقاب‌ها "، "جان‌سخت " و "پشت و خنجر " حضور داشتم. در آن زمان در فیلم‌های "یاران "، "بوی گندم " و "شام غریبان " به کارگردانی محمد دلجو نیز بازی کردم.

کشکولی و علیزاده

و شما از همان زمان به‌عنوان بازیگر اکشن شناخته شدید؟

زمانی که هنوز وارد سینما نشده بودم، آقای مجید علیزاده و امثال او مثل آقایان رفیع مددکار، فیروز، حسن رضایی، ذبیح پور در سینما کار می‌کردند و زحمت سینمای اکشن بر روی دوش این دوستان بود. ما با همه بزرگان سینمای قبل از انقلاب نظیر آقایان فردین، ملک‌مطیعی، قادری، وثوق و... بازی کردیم. آن زمان کسی نمی‌توانست کار بازیگران اکشنی که نام بردم را انجام دهد. بازیگری اکشن کار هر کسی نیست. این نوع بازیگری، شهامت و قدرت می‌خواهد و بازیگر اکشن باید نترس باشد.

اولین باری که خودتان را روی پرده سینما دیدید چه حس و حالی داشتید؟

صفر کشکولی: به‌هرحال بازی کردن در کنار هنرپیشه‌های بزرگی مثل آقای بیک ایمانوردی یا ایرج قادری اتفاق بسیار ارزشمندی است. پیش از سینما، ورزشکاران و کسانی که اهل ورزش بودند مرا می‌شناختند، اما از وقتی‌که وارد عرصه سینما شدم، عموم مردم مرا در کوچه و خیابان‌ها نشان می‌دادند که طبیعتاً حس خیلی خوبی داشت. تلویزیون ایران در آن زمان با شبکه 1 و برنامه "جنگ هفته " راه افتاد. من کارم را در تلویزیون با "جنگ هفته " آغاز کردم تا این‌که آقای محسن شاه‌محمدی مرا به بازی در سریال "هشدارهای پلیس " دعوت کرد. این سریال به شناخته شدن من خیلی کمک کرد و بعدازآن من یک سریال دیگر با آقای شاه‌محمدی کارکردم به نام "آینه عبرت ".

و شما هم با این سریال به اوج شهرت رسیدید؟

سریال "آینه عبرت " در زمان خودش بهترین و پربیننده‌ترین سریال تلویزیون بود که حضور من در آن باعث محبوبیتم در میان عموم مردم شده بود. آن زمان وقتی ما وارد خیابان می‌شدیم، تمام ماشین‌ها جلوی‌مان ترمز می‌کردند. پس از "آینه عبرت " من در چند سریال دیگر برای آقای شاه‌محمدی بازی کردم که "فکر پلید "، "شلیک نهایی "، "تصمیم نهایی " و "نقطه صفر " بخشی از آن‌ها بودند. در ادامه سال 73 آقای علی‌نقی لو نقش اول منفی سریال "خانه در آتش " را به من داد که آن سریال هم یک سریال بسیار عالی بود و در زمان خودش بسیار موردتوجه واقع شد.

 پس از آن‌که به‌صورت حرفه‌ای وارد عرصه سینما شدید، تکلیف فعالیت‌های ورزشی‌تان چه شد؟

صفر کشکولی: من پس از گرفتن مدال قهرمانی آسیا در رشته پرورش اندام، وارد رشته وزنه‌برداری شدم و در این رشته هم به قهرمانی کشور رسیدم. مدتی بعد رشته‌ام را عوض کردم و به رشته دوومیدانی رفتم و در سال 56 قهرمان پرتاب دیسک ایران شدم. پس‌ازآن به خاطر تجربیاتی که در وزنه‌برداری و پرورش اندام کسب کرده‌ بودم، مربی وزنه‌برداری و پرورش ‌اندام ایران شدم. آن زمان فقط من، آقای ابوالقاسم کاکلی و آقای عبداللهی کارت مربی‌گری داشتیم. در آن روزها همان‌طور که بازیگران ما خیلی کم تعداد بودند، تعداد ورزشکاران هم خیلی کم بود. یکی از برجسته‌ترین ورزشکاران وزنه‌برداری هم‌دوره من آقای نصیری بود که قهرمان جهان و المپیک شد. خیلی از قهرمانان ایرانی وزنه‌برداری که در سال‌های مختلف به قهرمانی ایران، المپیک و جهان رسیدند، یک‌زمان از شاگردهای من بودند. در سال 62 سرمربی تیم جانبازان دوومیدانی شدم و ورزشکاران را به همراه آقای کریم زندی به مدت 5 سال برای شرکت در المپیک سئول تمرین دادم. من 5 سال زندگی‌ام را برای جانبازان دوومیدانی گذاشتم ولی درنهایت در سال 67 تیم دوومیدانی را با هدایت یک سرمربی دیگر به المپیک سئول بردند و آن تیم خوبی که من ساخته‌ بودم در المپیک هیچ کاری نکرد. اتفاقاتی که در المپیک سئول رخ داد خیلی به من برخورد و باعث شد که از مربی‌گری ورزش خداحافظی کنم. زمانی که از سرمربیگری ورزش کنار کشیدم، در رشته پرورش اندام و وزنه‌برداری در کسوت داوری قرار گرفتم و به مدت 5 سال در انتخابی‌های داخلی و جهانی قضاوت کردم. در زمان سرمربیگری آقای برانکو ایوانکوویچ هم به هتل المپیک رفتم و قراردادی برای مربی‌گری بدن‌سازی بازیکنان تیم ملی فوتبال داشتم. در سال 2002 بدن‌سازی بازیکنان تیم ملی فوتبال امید را در اردوی اعزامی به بازی‌های آسیایی پوسان بر عهده داشتم که آن تیم نهایتاً به مربی‌گری آقای برانکو قهرمان‌بازی‌های آسیایی شد.

بعد از فوتبال در عرصه ورزش چه فعالیتی انجام دادید؟

صفر کشکولی: بعد از فوتبال دوباره به مدت 4 ،5 سال داور بین‌المللی وزنه‌برداری و پرورش اندام شدم و پس‌ازآن دیگر به‌طورکلی از ورزش خداحافظی کردم. علتش هم این بود که دیگر باید به فکر خودم و خانواده‌ام می‌بودم. در آن مقطع همسرم با بیماری سرطان دست‌وپنجه نرم می‌کرد و من باید از او مراقبت می‌کردم که متأسفانه بیماری سرطان شکستش داد و در 8 آبان سال 88 به رحمت خدا رفت. سال 84 ورزش را به‌طور حرفه‌ای کنار گذاشتم و الآن فقط برای سلامت خودم تمرین می‌کنم. در بیش از سه دهه از این رزومه‌ای که خدمتتان عرض کردم، کارمند شرکت گاز هم بودم و پس از سی و اندی سال خدمت در این شرکت دولتی بازنشسته شدم.

کشکولی و علیزاده

آقای علیزاده شما بنیان‌گذار انجمن بدل‌کاران سینما هستید. درباره روند شکل‌گیری و دوره مدیریتتان در این انجمن برایمان بگویید.

مجید علیزاده: در سال‌های دورتر یک شبکه فرهنگی به نام "خانه سینما " تشکیل شد که همه صنف‌های سینمایی را دورهم جمع می‌کرد. اولین صنفی که در خانه سینما تشکیل شد، انجمن بازیگران و بدل‌کاران بود. ما دو سال بر سر عنوان این انجمن درگیری داشتیم تا این‌که پس از درگیری‌های مختلف بالأخره عنوان انجمن بازیگران و بدل‌کاران با تفکیک میان این دو حرفه به شکل "انجمن بازیگران، بدل‌کاران " درآمد. من بنیان‌گذار انجمن بدل‌کاران بودم و ریاست این انجمن را به مدت 12 سال بر عهده داشتم. در این میان افرادی نظیر حسین صفاریان، مصطفی لاجوردی، آقای نویدی، سرهنگ کسری و سرهنگ مرادی و بسیاری دیگر اعضای این انجمن را تشکیل می‌دادند. پس از چند سال من استعفا دادم چون در سال فقط دو کار انجام می‌دادم و کارم خیلی کمتر شده بود؛ بنابراین در دوره دوم انجمن بازیگران و بدل‌کاران دیگر کاندید نشدم تا این‌که یک سری دیگر از دوستان آمدند و به مدت 18 سال در انجمن کارکردند. در مدت فعالیت آن افراد در انجمن، همه ناراضی بودند چون کاری برایشان انجام نمی‌شد، بنابراین دوباره به سراغ من آمدند و من را به‌زور به سرکار برگرداندند. در حال حاضر اعضای انجمن بازیگران و بدل‌کاران شامل یک سری بازیگر و حدود 10، 20 بدل‌کار است که سرپرستشان آقای فتحی است. این افراد همگی امتحانشان را پس داده‌اند. انجمن بازیگران و بدل‌کاران نیاز به جان تازه‌ای دارد و ما روی آن کار می‌کنیم تا شرایط بهتری پیدا کند. سال آینده این انجمن رأی‌گیری دارد و یک سری تغییر و تحولات در آن صورت خواهد گرفت.

مردم علاقه‌مند به فیلم و سریال همیشه شما را با تیپ‌های منفی می‌شناسند، این تیپ از چه زمانی در شما شکل گرفت و آیا اصلاً تلاشی کردید که آن را تغییر دهید؟

صفر کشکولی: من در فیلم "سازمان 4" به این تیپ رسیدم. این تیپ‌ در زمان خودش خیلی خاص بود. ابتدا آقای جمشید هاشم‌پور با فیلم "تاراج " در چنین تیپی بازی کرد و سپس من در فیلم "سازمان 4" چنین تیپی را تجربه کردم و تا به امروز نگهش داشتم.

مجید علیزاده: بگذارید پاسخ سؤال شمارا این‌طور بدهم؛ زمانی که آقای کیمیایی مرا برای فیلم "جرم " فراخواند، من به ایشان گفتم که همیشه نقش منفی بازی کرده‌ام و دوست دارم نقش مثبتی را تجربه کنم. آقای کیمیایی در پاسخ گفت، برو و خودت را در آینه نگاه کن می‌بینی که چهره‌ات منفی است و در نقش منفی بهتر جواب می‌دهد. نکته جالب این است که کسانی که نقش منفی بازی می‌کنند، قلبشان از قلب گنجشک کوچک‌تر است و آن‌قدر حساس‌اند که با کوچک‌ترین اتفاقی اشک از چشمانشان جاری می‌شود. در مورد بخش دوم سؤالتان هم بگویم که ما این تغییر را داده‌ایم و مخاطب هم پسندیده است. من حتی در همین فیلم "قاتل اهلی " هم یک نقش مثبت دارم.

شما چه قبل و چه پس از انقلاب بیشتر با بازی‌های اکشن شناخته می‌شوید. به نظرتان لزومی دارد که حتماً نقش‌های اکشن را بازی کنید و آیا این روند بازی‌ها همچنان ادامه دارد؟

علیزاده: خیر. اصلاً الآن دیگر سن و سال ما اجازه این کار را هم نمی‌دهد. چندی پیش آقای شاهد احمدلو سر یکی از سکانس‌های سریال "خانه‌ اجاره‌ای " از من خواست که کار اکشن انجام دهم، من گفتم که 10 ،12 سال است که چنین کاری انجام نمی‌دهم. ایشان اصرار کرد و گفت که به خاطر من این کار را انجام بدهید که بالأخره من به خاطر خود ایشان و پدرشان که از سینماگرهای قدیمی بود، کار اکشن آن سریال را انجام دادم ولی طبیعتاً همه باید بدانند که انجام دادن کارهای اکشن دیگر مناسب سن و سال من و آقای کشکولی نیست و به ما باید نقش‌های دیگری بدهند. من چند شب پیش یک فیلم با بازی آقای کشکولی می‌دیدم که نقش یک رئیس باند را بازی می‌کرد و 7 ،8 نفر دورش جمع شده بودند. آقای کشکولی در این فیلم مدام روی یک صندلی نشسته بود و کارش را به‌خوبی انجام می‌داد، بنابراین می‌بینید که لزومی ندارد ایشان حتماً نقش اکشن بازی کند. در فیلم "قاتل اهلی " به کارگردانی آقای کیمیایی که الآن روزهای آخر فیلمبرداری خود را می‌گذراند، من نقش راننده آقای پرویز پرستویی را بازی می‌کنم. آقای کیمیایی دریکی از سکانس‌ها به من گفت که وقتی هنرورهای کارخانه به سمت آقای پرستویی هجوم می‌آورند، شما با آن‌ها درگیر شو. من قبول کردم و از آن هنرورها کتک‌های زیادی خوردم و ناخودآگاه به داخل یک گودال عمیق افتادم. آقای کیمیایی می‌خواست کار را تعطیل کند ولی من به‌سختی پاشدم و کار را ادامه دادم. فردای آن روز که از خواب بیدار شدم، دیدم که دست‌هایم تکان نمی‌خورد و پاهایم نیز تا همین حالا درد می‌کند. ما دیگر نمی‌توانیم چنین کارهای اکشنی انجام دهیم. من همه نوع نقشی بازی کرده‌ام و کارم را بلد هستم و با این‌که گفته‌ام دیگر کار اکشن انجام نمی‌دهم، همچنان پیشنهاد کار اکشن به من می‌شود.

کشکولی و علیزاده

در سینمای پیش از انقلاب برای صحنه‌های اکشن از بدل‌کار استفاده می‌شد؟

مجید علیزاده: خیر. بازیگران خودشان صحنه‌های اکشن را بازی می‌کردند و خیلی کم پیش می‌آمد که یک نفر دیگر صحنه‌های اکشن بازیگر را بازی کند، مگر برای بازیگرهای نقش اصلی. مثلاً درصحنه‌هایی که قرار بود ضربه‌ای به سر آقای فردین وارد شود، اصطلاحاً از یک کتک‌خور استفاده می‌شد.

آن زمان برای اجرای کارهای اکشن چیزی هم به شما یاد می‌دادند؟

صفر کشکولی: خیر. همه‌کسانی که کارهای اکشن انجام می‌داند، خودشان تجربه این کار را داشتند و می‌دانستند چه کنند. کارگردان‌ها که ورزشکار نبودند تا بخواهند درزمینهٔ اکشن چیزی را آموزش بدهند. آن‌ها فقط می‌گفتند که چه می‌خواهند و تمام؛ بنابراین اکشن کارها از خودشان مایه می‌گذاشتند و کار را انجام می‌دادند.

حرفه شما یک حرفه ریسک‌پذیر و خطرناک است چراکه مدام با حرکات اکشن دست‌وپنجه نرم کرده‌اید. آیا تاکنون در حین فیلمبرداری صحنه‌های اکشن دچار حادثه‌ای شده‌اید؟

صفر کشکولی: من سر فیلم "سر حد " تصادف شدیدی کردم. ما در زاهدان فیلمبرداری می‌کردیم و قرار بود که من با تیرهای واقعی تیراندازی کنم. در آنجا سرهنگی به نام سرهنگ کاوه رئیس نیروی انتظامی منطقه بود. ایشان برای آن‌که مردم متوجه شوند ما با قاچاقچیان درگیر نیستیم و در حال ضبط فیلم هستیم، یک میکروفن برداشت و این اتفاق را برای مردم توضیح داد. چون اگر مردم متوجه این مسئله نمی‌شدند، به ما تیراندازی می‌کردند. به‌هرحال تیرهای واقعی را به ما دادند و قرار بود که من ایستاده از پشت لند کروز تیراندازی کنم. سرهنگ کاوه به من گفت که آقای کشکولی تیر انداختن کار سختی است، من گفتم که کارتان نباشد چون از پسش برمی‌آیم. خلاصه من تیرها را گرفتم و به‌طرف نیروهای فرضی تیراندازی کردم. پس از تیراندازی من، سرهنگ کاوه و دیگران گفتند که آدمی ندیده‌اند که به این خوبی تیراندازی کند. بعد از تیراندازی من، لند کروز وارد جاده شد و چند آرپیچی‌زن دنبالم کردند که مرا بزنند. راننده ماشینی که من روی آن تیراندازی می‌کردم، به‌یک‌باره با سرعت پیچید و من با صورت به زمین خوردم و تیربار وارد مغزم شد. با آن حادثه تمام‌صورتم آسیب دید و من به مدت 48 ساعت در بیمارستان گور بند زاهدان بی‌هوش شدم. دکتری که مرا پیش او بردند، گفته بود که من می‌توانم صورتش را جراحی کنم تا اگر زنده ماند او را به تهران ببرید و پزشکان آنجا به دادش برسند. به‌هرحال ایشان روی صورت من جراحی کرد. چند ساعت بعد من به هوش آمدم و خداوند مهربان عمری دوباره به من داد تا بتوانم خدمت گذار مردم باشم.

کشکولی و علیزاده

آقای علیزاده فکر می‌کنید که چرا امروز به نسبت گذشته کم‌کار شده‌اید؟

مجید علیزاده: الآن وقتی یک فیلم سینمایی ساخته می‌شود، 4 نفر از بازیگرانش چهره هستند و نقش‌های اصلی را بازی می‌کنند و بقیه فقط در چند سکانس بازی می‌کنند. در این فیلم‌ها دستیار کارگردان‌ها از بازیگران نقش‌های فرعی و چند سکانسِ پول‌های هنگفت 10، 20 ، 100 یا حتی 200 میلیونی می‌گیرند تا به آن‌ها نقش بدهند. من چنین چیزی را به چشم دیده‌ام و می‌توانم آن را ثابت کنم. در سریال "ساخت ایران " قرار بود که من در 4 قسمت بازی کنم که در زمان قرارداد به من گفتند که بیرون همین در دو نفر دیگر نشسته‌اند که پول می‌دهند تا این نقش را بازی کنند! ببینید که چه وضعیتی در فیلم و سریال‌سازی ما وجود دارد. ما به خاطر پول‌هایی که عوامل فیلم از بازیگران می‌گیرند کم‌کار شده‌ایم. همه‌شان پول می‌گیرند و اگر منکر می‌شوند، همه‌شان دروغ می‌گویند. الآن همه سینمای ما پولی شده است. برای بازی کردن در یک نقش کوتاه، سوئیچ ماشین کادو می‌دهند! آن زمان وقتی یک بازیگر زن با ما همکار بود، ما او را آبجی صدا می‌کردیم، آن‌وقت شما ببینید که وضعیت فعلی سینمای ما چگونه است. درگذشته فضای پشت‌صحنه سینمای ایران تمیز بود ولی الآن این فضا افتضاح است. آن زمان همه یکدیگر را اعضای یک خانواده می‌دیدیم و بر سر یک سفره غذا می‌خوردیم. در دوره ما امکان نداشت که کسی بتواند به‌سادگی وارد سینما شود اما الآن پارتی‌بازی بیداد می‌کند. شما یکسر به آرشیو صداوسیما بزنید، می‌بینید که 200،300 سریالشان غیرقابل پخش است چون اقوامشان آن را ساخته و بازی کرده‌اند و سروته ندارند. الآن هرکسی می‌خواهد کارگردان شود، کاراکتر استاد کیمیایی را کپی می‌کند. آن‌ها یک پالتو بلند می‌پوشند، موهایشان را از پشت می‌بندند و یک کیف هم‌روی دوششان می‌اندازند. درصورتی‌که اگر وارد بطن این افراد شوید، یک قِران هم نمی‌ارزند. من یک فیلم در لوکیشن شیراز بازی می‌کردم که در آن با آقای ناصر ملک‌مطیعی بحثم شد و فیلمبرداری را رها کردم و به تهران بازگشتم. آن اتفاق اگر امروز رخ می‌داد، سریعاً یک نفر جایگزین من می‌شد و می‌رفت سرکار. ولی عوامل فیلم به هر کس که زنگ زدند، جواب منفی گرفتند چون همه می‌گفتند که آقای علیزاده این کار را شروع کرده و باید تمام کند؛ بنابراین می‌بینید که در آن زمان معرفت، مردانگی و رفاقت خیلی بالایی وجود داشت. درنتیجه آن فیلم آقای ملک‌مطیعی شخصاً از من عذرخواهی کرد و من به سرکار برگشتم. سینما اولش هیچ است و آخرش هیچ. در این سینما به تعدد، باندهای مافیا وجود داد. این افراد حدود 20 نفر هستند که همه پول‌های سینما را چپاول می‌کنند. به‌جز این افراد، بقیه بلااستثناء گنجشک‌روزی هستند. بازیگران گنجشک‌روزی یک فیلم بازی می‌کنند و پس‌ازآن 6 ماه بیکاری می‌کشند. سینما برای ما هیچ، هیچ و هیچ کاری نکرد. رئیس و رؤسای سینمایی آمدند، خوردند و بردند و دست یک کدام از فعالان این عرصه را نگرفتند. روی کاشی‌های خانه سینما قطره خون امثال ما وجود دارد. من 47 سال برای این سینما زحمت کشیدم. ما برای هنرمندان نسل امروزی نردبان شدیم ولی حالا یک سری از چهره‌ها جوری به ما نگاه می‌کنند که گویی منتظرند ما به آن‌ها سلام کنیم! ما نمی‌گوییم که به ما سلام کنید ولی حداقل توقع سلام هم از ما نداشته باشید. سینما 30 نما دارد که یک نمای آن را مردم می‌بینند و 29 نمای دیگر آن کلاه‌برداری است. ما از این سینما فقط یک امنیت شغلی می‌خواهیم که آن را هم نمی‌توانند برایمان تأمین کنند. باور کنید که خیلی از همکاران ما خرج کرایه‌خانه‌شان را هم ندارند که پرداخت کنند.

در اساسنامه‌ انجمن "بازیگران، بدل‌کاران " بندی ذکر نشده که اعضای این انجمن در فیلم‌ها حضور پررنگ‌تری داشته باشند؟

مجید علیزاده: خیر. تهیه‌کنندگان تصمیم می‌گیرند که چه کسانی باشند و چه کسانی نباشد.

شما به‌عنوان مسئول این انجمن سعی نکردید که در این زمینه با تهیه‌کنندگان رایزنی کنید؟

مجید علیزاده: من یک سال است که به انجمن برگشته‌ام که 6 ماه از این 1 سال در خانه سینما به خاطر تعمیرات بسته بود. پس‌ازآن رایزنی‌هایی کرده‌ام و از این به بعد هم تلاشم را خواهم کرد. اساسنامه‌ ما تنها اساسنامه‌ای است که در سال 72 در وزارت ارشاد و وزارت کار به ثبت رسید. من همه این کارها را خودم انجام دادم و ثبت کردم. الآن خانه سینما تازه به این فکر رسیده که برود زیر نظارت وزارت کار. من آن اساسنامه را در سال 72 ثبت کردم و وقتی‌که در سال 80 استعفا دادم، همه‌چیز از بین رفت. انجمن ما در حال حاضر 230 عضو دارد که 150 نفر از دوستان و همکاران قدیمی من هستند. این افراد در تلویزیون و سینمای ایران نقش‌های خیلی مطرحی بازی کرده‌اند و هنوز هم سریال‌های‌شان از تلویزیون پخش می‌شود ولی خیلی‌هایشان پول کرایه‌خانه ندارند. خود من از شغلم فقط یک دفترچه بیمه دارم و ماهانه 150 هزار تومان حقوق که وزارت ارشاد ماهانه به‌حساب‌ من و تعداد معدودی از پیشکسوتان حرفه‌ای این عرصه می‌ریزد.

کشکولی و علیزاده

آقای کشکولی شنیدم که شما با این سابقه هنوز عضو انجمن بازیگران خانه سینما نیستید!

صفر کشکولی: به قول آقای علیزاده ما زحمت سینمایی‌ها را کشیده‌ایم و عمر و جوانی‌مان را برای آن‌ها گذاشته‌ایم. ما زمین را شخم زدیم، دانه کاشتیم و آبیاری کرده تحویل جوان‌ها دادیم. بعضی از این جوان‌ها مثل آقایان بابک حمیدیان، سام قریبیان و پوریا پور سرخ خیلی به ما احترام می‌گذارند ولی من یک گلایه از یک عده از تهیه‌کنندگان تلویزیون و سینما دارم. بازهم به گفته آقای علیزاده، ما نمی‌گوییم که حتماً به‌ ما کار بدهید و فلان دستمزد را می‌خواهیم ولی حقمان را به‌ ما بدهید. بعضی از تهیه‌کنندگان به ما که می‌رسند، می‌گویند که دستمان خالی است. برای دو روز بازی کردن، دیگر روزی 3 میلیون دستمزد دادن به ما چیزی نیست که آن‌ها نمی‌پذیرند و می‌گویند روزی 500 هزار تومان به شما خواهیم داد. ما به تهیه‌کنندگان احترام می‌گذاریم چون اگر آن‌ها فیلم نسازند، به ما هم‌بازی و پول نمی‌رسد. من از آقای امین تاریخ هم گلایه‌مند هستم. البته من برایشان خیلی احترام قائلم، چون ایشان هنرمند خیلی بزرگی هستند و من دوستشان دارم ولی توقع دارم که به پیشکسوت‌ها احترام ‌بگذارند. امثال بازیگران پیشکسوت هم‌دوره من، بیش از 50 سال در این سینما زحمت کشیدند. سؤال من این است که چرا ما نباید عضو خانه سینما باشیم؟ ما افتخار می‌کنیم که در انجمن بدل‌کاران زیر نظر اساتید خودمان هستیم ولی ما دیگر نمی‌توانیم کار بدل انجام دهیم. من جزو اولین کسانی بودم که عضو خانه سینما شدم. آن زمان اصلاً هنرپیشه‌ای وجود نداشت. من 5 سال پیش فرمی پر کردم و تحویل خانم سروش دادم. ایشان گفتند که در این زمینه باید شورای ما تصمیم بگیرد. من گفتم که خانم سروش به آقای امین تاریخ سلام ما را برسانید و بگویید که من 53 سال در این سینما زحمت‌کشیده‌ام و اکنون چیزی از شما نمی‌خواهم. شما فقط می‌خواهید یک کارت به من بدهید. من این گلایه را برای همه پیشکسوتانی می‌کنم که عمرشان را پای این سینما داده‌اند و هنوز عضو انجمن بازیگران خانه سینما نشده‌اند. این حق من، آقای علیزاده، خسرو خان‌محمدی، رضا راد و... است. ما اگر بمیریم، در قطعه هنرمندان دفنمان می‌کنند، آن‌وقت شما عارتان می‌آید که ما عضو انجمن بازیگران شویم؟ باید افتخار کنید چون ما بازیگران مطرح سینما هستیم. ما با بهترین بازیگران، کارگردان‌ها و فیلمبردارها کارکرده‌ایم. آقایان عزت‌الله انتظامی، فرامرز قریبیان، پرویز پرستویی و... به‌قدری به من احترام می‌گذارند که خجالت‌زده می‌شوم، آن‌وقت آقای تارخ توجهی به ما ندارند و کاری می‌کنند که در شأن ایشان نیست. الآن 5 سال است که پرونده من در انجمن بازیگران است و ما را عضو این انجمن نمی‌کنند.

فیلم "قاتل اهلی" که فرم شرکت در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر را پرکرده و اکنون در مراحل پایانی تولید خود قرار دارد، طی یک سال اخیر با مشکلاتی مواجه شد. علت مشکلات به وجود آمده برای آخرین ساخته آقای کیمیایی چه بود و اکنون تکلیف این مشکلات چه شده است؟

مجید علیزاده: این فیلم یک مقدار هزینه‌اش بالا رفت و الآن 17 ،18 سکانس دیگر مانده تا به اتمام برسد. ماجرا از آن قرار است که آقای لشکری قوچانی تهیه‌کننده "قاتل اهلی " بدون اجازه می‌رود و وسایل این فیلم را تحویل می‌دهد و می‌گوید که دیگر نمی‌خواهد که فیلمبرداری ادامه پیدا کند. گویا آقای قوچانی خودش فیلم را مونتاژ کرده! استاد کیمیایی هم نامه‌نگاری می‌کند و جلوی فیلم را می‌گیرد. آقای کیمیایی هنرمند بسیار جوانمرد و با منشی است. دوستی من با آقای کیمیایی به خیلی سال قبل برمی‌گردد. من اکثراً بعدازظهرها در دفتر او هستم. کیمیایی یکی از مردان نیک سینمای ایران است. این را نه به خاطر حرفه‌ای بودن در کارش، بلکه به خاطر جوانمردی‌هایی که دارد می‌گویم. در میان‌ کارگردان‌های قدیمی فقط حسین فرح‌بخش، سیروس الوند و چند نفر دیگر هم این مرام و مشتی‌گری رادارند.

با این شرایط، "قاتل اهلی " به جشنواره فیلم فجر نمی‌رسد؟

مجید علیزاده: این روزها آقای کیمیایی در حال نامه‌نگاری هستند و امیدواریم که اتفاقات خوبی بیفتد.

امسال به‌جز "قاتل اهلی" در چه فیلم‌ و سریال‌های دیگری بازی کرده‌اید؟

مجید علیزاده: در تلویزیون هیچ کاری نکرده‌ام ولی برای فیلم "پاتو تو کفش من نکن " آقای فرح‌بخش هم‌بازی کرده‌ام که احتمالاً نوروز اکران می‌شود. همچنین با فیلم جدید آقای جیرانی به نام "خفه‌گی " هم قرارداد دارم که فعلاً فیلمبرداری سکانس‌های من انجام‌نشده است.

آقای کشکولی امسال فعالیتی در سینما و تلویزیون داشتید؟

کشکولی: آقای صحت اخیراً لطف کردند و برای سریال "لیسانسه‌ها " به من زنگ زدند. من در این سریال در نقش خودم بازی می‌کنم منتها صفر کشکولی که سرطان دارد و مریض شده است. درواقع استفاده از کاراکتر صفر کشکولی می‌خواهد نشان بدهد که این شخص یک روزی برای خودش کسی بوده و حالا دامن‌گیر شده است. آقای صحت دارند مرا از بازی کلیشه‌ای درمی‌آورند. او بازیگر، نویسنده و کارگردان بزرگی است. من با او یک سال تمام در سریال "خاطرات ناتمام " هم‌بازی بودم و در طی این مدت جز احترام چیزی از او ندیدم، به‌قدری از این احترام گذاشتن آقای صحت به خودم خوشحال شدم که اشک شوق به چشمانم آمد. آقای سهیلی برای فیلم "گشت ارشاد 2" با من تماس گرفتند و من نقش برنامه‌های ببر رینگ را برایشان بازی کردم که اگر آن سکانس خوب، سانسور نشود در جشنواره حضور خواهم داشت. من در هر دوپایم پروتز گذاشته‌ام و هر دوی‌شان مصنوعی هستند، بنابراین هرکسی که مرا به فیلمی دعوت می‌کند، به‌ او می‌گویم که به من یک نقش آبدارچی، نگهبان، راننده و نقش‌های این‌چنینی بدهید که بتوانم در دل مردم بنشینم. من نمی‌گویم نقش منفی به من ندهند ولی این را بدانند که من دیگر نمی‌توانم بپرم و بدوم. همچنین در سریال "عالی‌جناب " به کارگردانی آقای سام قریبیان هم‌بازی کرده‌ام که به‌زودی از شبکه نمایش خانگی منتشر خواهد شد.

در سریال "شهرزاد " نقش بزرگ هفت کچلان را داشتید، در فصل دوم این سریال حضور دارید؟

صفر کشکولی: هنوز مشخص نیست. به من زنگ زدند و گفتند که سروقت خبرتان می‌کنیم.

و صحبت آخر؟

صفر کشکولی: من از مسئولین محترم سینمایی خواهش می‌کنم که از وجود آقای ناصر ملک‌مطیعی و خانم پوری بنایی استفاده کنند، این دو نفر همیشه یار مستضعفان بوده‌اند و در خیریه‌ها شرکت می‌کنند. آقای ملک‌مطیعی هنرمند بزرگی است و دبیر و استاد ورزش بوده‌اند. اگر دوباره از ایشان دعوت شود و بازی کنند، افتخاری برای سینمای ایران خواهد بود. دوست دارم که در اینجا به جوانان علاقه‌مند به سینما هم توصیه کنم که درس بخوانند و از طریق دانشگاه وارد عرصه سینما شوند. چه خوب است که اگر آن‌ها ورزش کنند و بدنی قوی بسازند چون بدن سالم و قوی در بازیگری به کارشان می‌آید.