سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم "رخ دیوانه" تریلری با ساختار روایی پیچیده و معماگونه به حساب می‌آید که با پیچش‌های غیرمنتظره و تغییر جهت‌های پیش بینی ناپذیر مخاطب خود را غافلگیر می‌کند و او را وارد بازی مهیج و ماجراجویانه‌ای می‌کند که سردرآوردن از مسیر تو در تو و چند لایه آن ذهن تماشاگر را به خود مشغول می‌کند و به کلنجار رفتن با آن وامی دارد.

در ابتدا همه چیز مثل یک بازی جذاب و پرهیجان شروع می‌شود و بعد احساس می‌کنیم ماجرایی که قرار بوده فقط بازی و شوخی و سرگرمی باشد، به صورت یک جریان پیچیده و جدی و خطرناک درمی‌آید و در‌‌نهایت داستان به گونه‌ای پایان می‌گیرد که دوباره همه چیز فقط یک بازی و دروغ به نظر می‌رسد. درواقع شخصیت‌های فیلم چنان در دنیای مجازی تجربه زیسته عمیقی یافته‌اند و به فضای دروغین آن عادت کرده‌اند که زندگی واقعیشان نیز همچون بخشی از‌‌ همان حضور مجازیشان در جهان غیرواقعی به حساب می‌آید و به تمام وقایع و ماجراهای پیرامونشان در قالب موقعیتهایی جالب برای ارائه در دنیای اینترنتی نگاه می‌کنند و از این رو دارای روابطی گذرا، سطحی و موقتی با یکدیگر هستند که در لایه‌ای از فریبندگی و دروغ و توطئه چینی پیچیده شده است. درحالی که هر یک از کاراکتر‌ها برای یافتن همدردی برای اندوه تحمل ناپذیر زندگیش و پر کردن فقدان پدر یا مادر از دست داده‌اش اوقات خود را در شبکه‌های اجتماعی مجازی می‌گذراندتا تنهاییشان را با کسی شریک شوند و درد و رنجشان را تقسیم کنند، اما به طرز ناامیدکننده‌ای شکست می‌خورند و درمی‌یابند که نمی‌توانند به دنیایی که در آن مرزی میان دروغ و واقعیت وجود ندارد، اعتماد کنند.

این حس بی‌اعتمادی دقیقا از جایی به مخاطب منتقل می‌شود که می‌فهمد نه فقط شخصیت‌ها مدام به هم رودست می‌زنند و یکدیگر را فریب می‌دهند و برای هم داستان‌های ساختگی و جعلی سرهم می‌کنند، بلکه فیلم نیز همین رویکرد را با تماشاگر خود در پیش گرفته و او را بازی داده است و به همین دلیل به آنچه شخصیت پیروز به عنوان راوی تعریف می‌کند، اطمینانی وجود ندارد و هر لحظه احتمال دارد که او با قصه تازه‌ای که می‌گوید، قصه قبلی خود را نقض کند.

درواقع فیلم آنقدر رودست زدن‌های خود را تکرار می‌کند و پی در پی به مخاطب دروغ می‌گوید که همه چیز در آن غیرقابل اعتماد و نامطمئن به نظر می‌رسد و ما دیگر نمی‌توانیم میان داستانک‌های دروغین و واقعی آن تمایزی قائل شویم و احساس می‌کنیم هر چیزی در فیلم می‌تواند بهانه‌ای برای فریب دادن ما باشد. پس مخاطبی که فهمیده در حال بازی خوردن است، تلاش می‌کند تا از فیلم جلو بزند و دست فیلمساز را بخواند و دیگر کلک نخورد وبه همین دلیل مدام با شک و تردید به کل داستان می‌نگرد و دیگر هیچ چیزی را باور نمی‌کند. از این رو خرده‌داستان‌هایی هم که قرار است با کنکاش و واکاوی در گذشته و خلوت شخصیت‌ها ما را به همدلی و همدردی با آن‌ها برساند و یا لحظاتی که قرار است نقش هشداردهنده در مواجهه با شبکه‌های اجتماعی و روابط پیرامون آن داشته باشد، در هاله‌ای از شک و تردید فرو می‌رود و نمی تواند تماشاگر را تحت تأثیر قرار دهد و درنتیجه فیلمی که می‌خواهد اثری درباره انتقاد از فریبکاری و جعل و تحریف واقعیت در فضاهای مجازی و عیان کردن تأثیرات و تبعات مخرب و زیانبار آن باشد، خود برای ارائه چنین مضمونی دقیقا از‌‌ همان ساز و کاری استفاده می‌کند که در حال به چالش کشیدن و زیر سوال بردن آن است.