گروه سینمایی هنرآنلاین: ۱- کیمیایی در هشتاد سالگی بالاخره سراغ سینمای گنگستری مورد علاقه‌اش بر بستری از سیاست و تاریخ رفته است؛ سینمایی که یادآور فیلم‌های کلاسیک گنگستری دهه ۵۰ و ۶۰ آمریکاست. فضاسازی، طراحی لباس و موسیقی درخشان، نئونوآری جذاب از لحاظ بصری برایمان به تصویر می‌کشد اما فیلم همچنان در شخصیت‌پردازی برخی از کاراکترهایش ضعیف عمل می‌کند. کارگردان مولف سینما در به تصویر کشیدن روزهای پرالتهاب دهه ۳۰ موفق است و دودستگی و اختلاف بین مردم بر سر مصدقی ماندن یا عبور از او را که حتی به نیروهای ارتش هم نفوذ کرده، به زیبایی برایمان به نمایش می‌گذارد. کیمیایی با «خائن کشی» ثابت می‌کند اگر بخواهد همچنان فیلمسازترین فیلمساز سینمای ایران است، استاد کهنه کاری که می‌تواند با میزانسن و دکوپاژهای متفاوت و در عین حال کلاسیک و توجه به جزئیات شکوه سینما را به ما یادآوری کند.

۲- ممکن است سینمای کیمیایی و دنیایش به مذاق برخی مخاطبان خوش نیاید چون برای دوست داشتن فیلم‌های او باید وارد دنیایش شد که بی‌منطق، سرشار از رفاقت و خیانت و خشونت و عشق است. این مثال برای بازیگرانی هم که به سینمای کیمیایی راه می‌یابند صدق می‌کند؛ بازیگران فیلم‌های کیمیایی باید عاشق سینمایش و دنیایی که خلق می‌کند، باشند. ادای دیالوگ‌های پرطمطراق و شاعرانه او که با آکسان گذاری‌های غیرمعمولش بر روی جملات معروف است، کار هرکسی نیست برای همین است که می‌بینیم این دیالوگ‌ها بر دهان برخی از بازیگران فیلم‌هایش به زیبایی می‌نشیند اما برای برخی دیگر آنقدر بزرگ است که در دهانشان جای نمی‌گیرد و تصنعی جلوه می‌کند. شاید ضعف اصلی «خائن کشی» نیز در همین انتخاب نادرست برخی بازیگران باشد. همانقدر که امیر آقایی، حمیدرضا آذرنگ، مهران مدیری، پولاد کیمیایی، نسیم ادبی و حتی سامان سالور و بهرام بهرامیان فیلمساز و جواد طوسی منتقد در نقش‌هایشان جاافتاده‌اند بقیه بازیگران فیلم متعلق به سینمای کیمیایی نیستند و هرچقدر هم تلاش می‌کنند، نمی‌توانند در دنیای فیلمساز جایی برای خود باز کنند. 

۳- کیمیایی همچنان قسم خورده و پابند رفاقت است، چه در زندگی شخصی‌ چه بر پرده نقره‌ای سینما. در میان خیل عظیمی از شخصیت‌های متفاوت که ممکن است هرکدام در حد تیپ‌های بی‌نشان باقی بمانند، فیلمساز کاربلد سینما برای رفیق دیرینه‌اش جواد طوسی یک نقش تمام عیار چند دقیقه‌ای می‌نویسد؛ نقشی که با وجود کوتاه بودن اما شخصیت‌پردازی درست و دقیقی دارد با آغاز و میانه و پایانی که یک کاراکتر موثر در سینما می‌تواند داشته باشد؛ شخصیتی که معترض است و آگاه، بر می‌آشوبد، عمل می‌کند و در انتها دلیرانه جانش را از دست می‌دهد. درست مانند قهرمان‌های نام آشنایی که فقط در سینمای کیمیایی می‌توان یافت.  

۴- کیمیایی در «خائن‌کشی» قصه‌اش را سرراست و روان روایت می‌کند، بدون پیچیدگی‌ها و متناقض‌گویی‌هایی که در فیلم‌های اخیرش شاهد بودیم. شاید بتوان «خائن کشی» را بهترین فیلم ۱۰ سال اخیر کیمیایی و هم رده با «جرم» دانست. کیمیایی فیلمساز مولفی است که سینمایش را تنها می‌توان با آثار خودش مقایسه کرد. او در «خائن‌کشی» به فیلم‌های خودش ادای دین می‌کند، از «قیصر» و «ردپای گرگ» و «سرب» گرفته تا سکانس پایانی «گوزن‌ها» که اتفاقا سکانس پایانی «خائن کشی» هم است. 

۵- برای طرفداران کیمیایی خیلی خوشایند است که با «خائن‌کشی» به مکان‌های محبوب فیلمساز مورد علاقه‌شان سرک می‌کشند، گویی در حال راه رفتن در بخشی از رمان «جسدهای شیشه‌ای» هستند اما این سوال در ذهنشان باقی می‌ماند که آیا بهتر نبود با بازیگرانی که در حد و اندازه ایفای نقش در فیلم‌های کیمیایی هستند پا به این فضاها بگذارند. هواداران این فیلمساز عادت دارند بهترین نقش‌های فیلم‌های او را بر تن بهترین بازیگران سینمای ایران ببینند، از بهروز وثوقی و فرامز قریبیان گرفته تا خسرو شکیبایی، فریماه فرجامی، امین تارخ، فرامرز صدیقی، هادی اسلامی، بیتا فرهی و حتی جوانترهایی چون محمدرضا فروتن، حامد بهداد و فریبرز عرب‌نیا. اما در سال‌های اخیر کاراکترهای فیلمساز محبوبشان را بازیگرانی جان می‌بخشند که حتی در بدنه سینمای ایران هم جایی ندارند و انگار مانند وصله ناجوری به فیلم‌هایش سنجاق شده‌اند. آقای کیمیایی به قول خودتان چرا گوله چرا چاقو نه. پس کو اون چاقوی دسته صدفی خوش دستِ کارِ زنجونت؟!

پانوشت: آقای کیمیایی چرا «خائن‌کشی» رضا ندارد؟!