گروه سینمایی هنرآنلاین: فیلم سینمایی «بوتاکس» نخستین فیلم بلند کاوه مظاهری در مقام کارگردان این روزها در گروه سینمایی هنر و تجربه در حال اکران است. مظاهری پیش از این چند فیلم کوتاه ساخته و «بوتاکس» در مسیر فیلمسازی این کارگردان در اولین حضور جهانی خود به عنوان بهترین فیلم جشنواره تورین ایتالیا انتخاب شد و پس از در جشنواره جهانی فیلم فجر امسال جایزه بهترین فیلم اول را برد.

«بوتاکس» روایتی از زندگی دو خواهر به نام‌های اکرم و آذر است که به همه می‌گویند برادرشان قاچاقی به آلمان رفته و از او خبر ندارند. به مرور این دروغ در ذهن اکرم به یک واقعیت تبدیل می‌شود تا حدی که روزها را در انتظار برگشتن برادرش از آلمان سپری می‌کند. درباره مسیر فیلمسازی مظاهری و چالش‌های ساخت فیلم بلند «بوتاکس»، با این کارگردان گفتگو کرده‌ایم.

از فیلم کوتاه «روتوش» تا فیلم سینمایی «بوتاکس» یک ویژگی مشترک در حداقل یکی از شخصیت‌های فیلم‌های شما وجود دارد و آن خشم فروخورده آن‌هاست. همین ویژگی سبب می‌شود این شخصیت‌ها جایی که فرصت پیدا می‌کنند، انتقام خودشان را بگیرند. این خشم ناشی از چیست و تا چه اندازه از جامعه کنونی ما وام گرفته شده است؟

این پرسشی که شما مطرح کردید بیشتر تحلیل مخاطبان و منتقدان است و شاید من خیلی آدم مناسبی برای پاسخ دادن به این سوال نباشم و بهتر است از آن سمت پاسخ داده شود.

آیا خودتان قبول ندارید که بعضا شخصیت‌های اصلی فیلم‌های شما خشمگین هستند؟

فکر می‌کنم به صورتی دیگری بتوانم به سوال شما پاسخ دهم. باید بگویم فیلم‌ها بیشتر درباره خشونت هستند تا اینکه یک آدمی که خشم داشته باشد.

منظورم خشم یک شخصیت تنها نبود؛ بیشتر به خشونت پنهانی که در جامعه ترسیمی فیلم نشان داده می‌شود، اشاره کردم.

می‌خواهم بگویم دو چیز کاملا متفاوت است. خشونت ابعاد مختلفی دارد که خودِ فرد فقط یک بخشِ آن است. غیر از فیلم کوتاه «شهربازی» که در آن به محتوای انتقال خشونت از نسلی به نسلی دیگر فکر کرده بودم، هیچوقت در فیلم‌های دیگر اینطور که شما می‌گویید فکر نکرده‌ام.  

فیلم کوتاه «شهربازی» را تابستان یا پاییز سال ۹۶ نوشتم و وضعیت کشور به صورت کنونی نبود. البته وضع اقتصادی در حال رفتن به سمت بدی بود ولی اعتراض‌های خیابانی شروع نشده بود. اما حدسم این بود که وقتی این اتفاق در حال رخ دادن است و هیچ جایی برای بروز این خشم وجود ندارد. به عنوان مثال هیچ تمهیدی حتی در حد یک کارناوال ساده در کشور ما طراحی نشده که مردم بتوانند انرژی خود را خالی کنند، خب نتیجه‌ای بهتر از وضع کنونی هم ندارد که همگی در حال مشاهده آن هستیم. آن موقع فکر می­‌کردم وقتی شما نمی‌توانید هیچ جا این خشم را بروز دهید، خود به خود این خشم وارد خانواده می‌شود. نتیجه‌اش هم شد فیلم «شهربازی». مطمئنا این خشونت به نسل بعدی هم منتقل می‌شود. به همین دلیل که تا آن اندازه با فیلم «شهربازی» محتوایی برخورد کردم، الان حالم خیلی با فیلم خوب نیست.

در فیلم‌های دیگر به این صورت محتوایی برخورد نکردم. چون همیشه کاراکتری بوده که من به آن نزدیک بودم و حس کردم کاراکتر جذابی برای نوشته شدن بوده و خود به خود این قضیه خشونت هم در آن جایی پیدا کرده است. ولی به هیچ‌وجه از این زاویه که بخواهم تحلیل کنم که حتما باید یک آدم خشنی در قصه وجود داشته باشد، نبوده است. احتمالا این خشم از زندگی و تجربه زیسته ما می‌آید. تقریبا تجربه مشابهی هم هست که اکنون بین خیلی از ما مشترک است. به هر حال ما این موضوع را به انواع مختلف در جامعه خود می‌بینیم.

اشاره کردید به اینکه «شهربازی» را تابستان ۹۶ نوشتید. در واقع از زمستان همان سال نیز شاهد اتفاق‌هایی بودیم که شاید تا حدودی خشم پنهان فیلم‌های شما هم در جامعه هویدا شد. آیا کاوه مظاهری در فیلم‌هایش سعی می‌کند با پیش‌بینی آینده به مسئولان هشدار بدهد؟

راستش ارزش یک فیلم را بیشتر از آن می‌دانم که بخواهیم در حد یک اخطار اجتماعی یا چراغ خطر پایین بیاوریم. فکر می‌کنم رویکرد من هم خیلی همخوان با رویکرد سینمای اجتماعی امروز نبوده. حتی فیلم «بوتاکس» هم که الآن در حال اکران است، خیلی با سینمای اجتماعی امروز ما همراستا نیست. می‌خواهم بگویم این اتفاقات در فیلم‌ها خودبه‌­خود به وجود آمده است. پیش­گویی را زمانی می‌توانیم بگوییم «پیش‌گویی» بوده که آن اتفاق بیفتد و شما ببینید مثلا فلان مساله در فلان کتاب یا فیلم در فلان سال گفته شده بود. در صورتی که نویسنده یا فیلمساز آن زمانی که فیلم را می‌سازد، از آینده خبر ندارد و فقط حسش را به قصه تبدیل می‌کند. به عنوان مثال وقتی «بوتاکس» اولین بار در جشنواره جهانی فیلم فجر در حال اکران بود، همزمان با ماجرای بابک خرم‌دین شد. بنابراین بسیاری از نقدهایی که در جشنواره درباره فیلم نوشتند، به این شباهت فیلم با ماجرای قتل بابک اشاره کرده بودند. بابک دوست من بود و هیچوقت فکر نمی‌کردم در خانواده او هم چنین اتفاقی رخ بدهد. واقعیت این است که شما یک چیزی را در فیلم خود می‌گویید و بعد مشابه آن در واقعیت به وجود می‌آید. این موارد خیلی چیزهای دور از ذهنی نیستند اما باید بگویم رویکرد شخصی من پیشگویی و پیش‌بینی نبوده است.

Botax

همانطور که خودتان اشاره کردید، فیلم‌های کاوه مظاهری متفاوت از سینمای اجتماعی است. به عنوان مثال نگاه رضا درمیشیان در «لانتوری» به بخشش کسی که اسیدپاشی کرده می‌رسد یا در «ابد و یک روز» سعید روستایی می‌بینیم برادر کوچک خانواده بعد از بدرفتاری که برادر بزرگ با او می‌کند، این فرصت را دارد که او را به پلیس لو بدهد اما می‌بخشد اما در فیلم‌های شما شخصیت‌ها انتقام می‌گیرند. این موارد ناشی از چیست؟

فکر می‌کنم نحوه تعریف کردن هر داستانی به جهان‌بینی نویسنده و کارگردان مربوط است. اتفاقا صحنه‌ای که از فیلم «ابد و یک‌روز» مثال زدی برایم جالب است. چون اولین بار که این فیلم را دیدم، پیش خودم گفتم اگر برادر کوچک، برادر بزرگ را لو می‌داد و پلیس‌ها به خانه می‌ریختند چه می‌شد و چه قصه پیچیده‌ای پیش می‌آمد؟ قطعا قصه دیگری می‌شد. البته قصه‌ای که الان هم فیلم با آن ساخته شده،‌ قصه خیلی خوبی است اما به آن صورت مسیر دیگری ایجاد می‌شد. به نظرم تفاوت فیلمسازها در همین تصمیم‌گیری‌هاست. یعنی سعید روستایی به خاطر آن تصمیم قصه‌اش به آن صورت جلو رفته اما شاید اگر آن موقعیت به ذهن من می‌رسید روند دیگری را پیش می‌گرفتم. فکر می‌کنم تفاوت در جهان‌بینی آدم‌هاست.

سوال قبلی پیش زمینه‌ای بود که از بخشش بپرسم. چرا بخشیدن و گذشت در شخصیت‌های شما تا این اندازه کمرنگ است؟ در همین فیلم «بوتاکس» شاید بتوانیم بگوییم شخصیت اکرم با بازی سوسن پرور از کشتن برادر خود پشیمان می‌شود ولی مهدخت مولایی که اتفاقا کار اصلی را انجام داده به هیچ وجه از اقدام خود پشیمان نیست و حس بخشندگی و ترحم در او وجود ندارد.

صادقانه بگویم این بحث بخشش را که شما مطرح کردید برای اولین بار است که می‌شنوم و به همین دلیل تاکنون به آن فکر نکرده‌ام. بنابراین آمادگی ذهنی ندارم که بتوانم درباره آن صحبت کنم.

آنها که «بوتاکس» را دیده‌اند، درباره داستان آن نظری متفاوت دارند. عده‌ای آن را ادامه‌دهنده سینمای کوتاه شما می‌دانند و به راحتی می‌پذیرند ولی عده دیگر به منطق دراماتیک اثر ایراد وارد می‌کنند. برای مثال درباره تصمیم مهمی که شخصیت مهدخت مولایی می‌گیرد، نقدهایی وارد شده و عده‌ای می‌پرسند منطق قتل برادر از سمت او از کدام بخش شخصیتش ناشی می‌شود؟

درباره تفاوت شخصیت مهدخت مولایی و سوسن پرور در نشریات دیگر نیز صحبت‌های مفصلی کرده‌ام. نکته این است که این دو جور شخصیت‌پردازی است و این ریسکی بود که من و سپینود ناجیان به عنوان نویسنده انجام دادیم. اگر بخواهم بهتر توضیح دهم باید بگویم «بوتاکس»، یک فیلم چندژانری است. یعنی اگر شما به صورت نرمال چیزی از فیلم ندانید و همینطور به عنوان بیننده با فیلم طرف شوید، احتمالا اول با یک فیلم اجتماعی طرف می‌شوید و بعد آرام آرام فیلم تبدیل به یک تریلر جنایی خانوادگی می‌شود و بعد رگه‌های کمدی سیاه در خودش پیدا می‌کند و از میانه به بعد هم فیلم بین رویا و واقعیت نوسان دارد. می‌خواهم بگویم فیلمی است که در آن خیلی هم تکلیف تماشاچی روشن نیست که بتواند آن را در یک ژانر خاص قرار دهد. این چیزی است که ما از اول به آن فکر کرده بودیم. در واقع ما یک‌سری از ریسک‌ها را در فیلم انجام دادیم که یکی از آنها میکس ژانر بودن آن است.

یکی دیگر از ریسک‌ها نیز تفاوت نوع شخصیت‌­پردازیِ مهدخت مولایی و سوسن پرور است. اساسا در جنس پرداخت این دو به لحاظ فرم فیلمنامه‌نویسی سعی کردیم دو جور شخصیت‌پردازی مختلف انجام دهیم. به عنوان مثال نحوه برخورد نویسنده و کارگردان با شخصیت اکرم با بازی سوسن پرور به این صورت است که کمی شبیه فیلم‌های اجتماعی است که زیاد می‌بینیم و در واقع مانند جریان کلی سینما در تمام دنیاست. اما شخصیت مهدخت مولایی مقداری شبیه فیلم‌های مدرن است که انگار یک چیزی به آنها حادث می‌شود. یعنی شما بین دو اکت شخصیت آن منحنی را که چطور از این اکت به اکت دیگر می‌رود نمی‌بینید. جمع کردن این دو مدل شخصیت‌­پردازی در یک فیلم یک مقدار کار عجیبی بود. ولی ما این ریسک را انجام دادیم. برای برخی از مخاطبان جواب داده و برای برخی از مخاطبان جواب نداده است.

اما اگر بخواهم به خود فیلم برگردم، کاراکتر مهدخت مولایی برای کار خود دلایلی دارد که در فیلم مطرح می‌شود مانند اینکه می‌خواهد با کاشت ماشروم جامپ مالی را در زندگی خود تجربه کند و اساسا دنبال یک مدل رویاپردازی و جاه‌طلبی خاصی است اما برادر جلوی او را می‌گیرد. همین موضوع سبب می‌شود تا در آن لحظه‌ای که اتفاق افتادن برادر رخ می‌دهد، فضا را مناسب می‌بیند که یک سدی را از جلوی پای خود بردارد. این در فیلم هست ولی ما یک‌سری توضیحات در فیلمنامه را درباره این شخصیت از قصد کم کردیم و شاید تماشاگر اگر فیلم را برای بار دوم ببیند، باتوجه به اینکه این توضیحات را هم به او بدهیم، برایش ملموس‌تر باشد. در واقع خواهر در آن فاصله کوتاه یک دودوتا چهارتایی در ذهنش می‌کند که الان چه کار کنم؟ برادر اگر بماند شاید فلج شود یا... در واقع این قسمتی است که در ادبیات هم به آن سفیدخانی بین سطور می‌گویند که معادل آن شخصیت‌پردازی در فیلم‌های مدرن است. ما سعی کردیم این موضوع را برای شخصیت مهدخت مولایی به فیلم بیاوریم. اما برای سوسن پرور به گونه دیگری عمل کردیم که توضیح دادم.

کاوه مظاهری فیلم بوتاکس

خودتان از ریسک‌هایی که در این فیلم انجام دادید راضی هستید؟

از تلفیق ژانری که انجام دادم راضی هستم. راضی نه از این جهت که نتیجه کار خوب درآمده یا خیر؛ از این لحاظ که جرات کردم و این کار را انجام دادم؛ چون دیکته ننوشته غلط ندارد. شما باید یک کاری را انجام دهید تا به این نتیجه برسید که درست بود یا نه. صد تا کلاس هم راجع به این موضوع بروید و هزار کتاب هم که بخوانید، تا وقتی خودتان انجام ندهید، معمولا نمی‌توانید مدل خودتان را پیدا کنید. فکر می‌کنم ریسک­‌های ما هم یک جاهایی جواب داده است. طبیعی است که وقتی می‌خواهید چیزهای جدیدی را به دست بیاورید، یک‌سری چیزها را هم از دست می‌دهید. این طبیعت کار است.

با توجه به موفقیت‌های جهانی و داخلی که «بوتاکس» داشته، شاید اکران فیلم در زمان دیگر اتفاق بهتری از لحاظ جذب مخاطب را برای آن به وجود می‌آورد. اکران فیلم در زمان کنونی رضایت‌بخش بوده است؟

از اکران فیلم راضی هستم. وقتی از هنر و تجربه آمار گرفتم، به من گفتند جزو پرمخاطب‌ترین فیلم های دوران کرونا بوده است. ولی این را در نظر بگیرید که به طور کل شرایط اکران خوب نیست و ما در یک شرایط ویژه داریم این حرف را می‌زنیم که فروش خوبی داشته‌ایم. فیلم ما مقداری حالت گلوله برفی دارد و هر چه بیشتر از زمان اکرانش گذشته شرایط استقبال مخاطبان از آن بهتر شده است. در حالی که معمولا در فیلم‌های اکران اصلی در هفته دوم فروش فیلم‌ها با افت مواجه می‌شود ولی شکر خدا فیلم ما هرچه جلوتر رفتیم بهتر شده است.