سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم سینمایی "آبادان یازده 60" در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با استقبال روبرو شد. این فیلم به کارگردانی مهرداد خوشبخت روایتی است از ایثار و فداکاری مردم آبادان در هشت سال دفاع مقدس و با نگاهی جدید و از زاویه‌ای نو تأثیر رسانه را در آن زمان مورد بررسی قرار می‌دهد.

فیلم درباره رادیو آبادان و کارمندانی است که در آن فعالیت داشتند، کارمندانی که شاید در خط مقدم جبهه حضور نیافتند، اما از جان و دل مایه گذاشتند و با هنر خود به دفاع از کشور پرداختند.

خوشبخت می‌گوید، "اگر خودتان دنبال این موضوعات نروید، هیچ کسی نمی‌آید به شما بگوید راجع به این موضوع فیلم بسازید. کار جنگی ساختن سخت است و ساخت فیلم جنگی معاصر سخت‌تر".

به بهانه اکران "آبادان یازده 60"، در دفتر هنرآنلاین میزبان این کارگردان شدیم و با او درباره فیلم و سینمای جنگ و دفاع مقدس به صحبت پرداختیم.

آقای خوشبخت، چطور شد که تصمیم گرفتید فیلم "آبادان یازده 60" را در این روزها و با این شرایط اکران کنید؟ استقبال‌ از این فیلم چگونه بوده است؟

فرض ما بر این بود که امسال بتوانیم در راستای چهلمین سالگرد انقلاب و دفاع مقدس از حمایت‌ها برخوردار شویم. ما باید عید فطر فیلم "آبادان یازده 60" را اکران می‌کردیم و اگر اکران نمی‌کردیم باید منتظر می‌شدیم تا سال بعد اکران کنیم، در حالی‌که سال بعد هم همین شرایط است و چندان تغییری نمی‌کند. به نظر من تبعات این تعطیلی‌ها و کرونا سال دیگر تازه خودش را نشان می‌دهد. در حال حاضر 50-60 فیلم دیگر در حال  تولید هستند و ما اگر می‌خواستیم فیلم را سال بعد اکران کنیم باید با آن‌ها نیز رقابت می‌کردیم. از طرفی هم سازمان سینمایی فشار آورد که فیلم "آبادان یازده 60" را اکران کنید چون برای هفته دفاع مقدس فیلم دیگری نداشتند. از روز دومی که فیلم "آبادان یازده 60" اکران شد، اعلام کردند وضعیت کرونا در بسیاری از استان‌ها قرمز شده  است. ما پیش‌بینی‌های زیادی کرده بودیم که چطور تبلیغات کنیم و چه کارهایی برای دیده شدن فیلم انجام دهیم، اما اوضاع به یک‌باره بد شد. با این شرایط خود پخش‌کننده می‌گوید عجیب است که هنوز مردم می‌روند فیلم "آبادان یازده 60" را می‌بینند، در صورتی که در حال حاضر بسیاری از سینماها تعطیل شده‌اند.

مهرداد خوشبخت

در اکران آنلاین با توجه به این که ممکن است مخاطب بیشتری داشته باشد، اما  بحث قاچاق فیلم و پخش آن در شبکه‌های ماهواره‌ای پیش می‌آید.

تنها امید ما در اکران آنلاین، فرهنگ خرید فیلم است. این تنها راهی است که می‌شود از فیلمسازها حمایت کرد. جدای از بخش فرهنگی و هنری، به هر حال سینما محل ارتزاق یک سری اشخاص است. برای من عجیب است که تا وضعیت قرمز می‌شود دولت سریعاً سالن‌های سینما و تئاتر را تعطیل می‌کند، اما اماکن شلوغ دیگر را تعطیل نمی‌کند. فرض بر این است که شرایط همه به یک شکل است، کما اینکه مردم در پاساژها از کنار همدیگر رد می‌شوند، اما در سینما حضور آن‌ها قابل کنترل است و مردم با فاصله از همدیگر در سالن می‌نشینند. درصد خطر سالن سینما بسیار پایین‌تر از حضور در پاساژها است. دولت در واکنش به این اتفاقات می‌گوید آن مکان‌ها محل ارتزاق مردم هستند. در حالی که انگار سینما محل ارتزاق سینماگران  نیست!

 این مسئله به عدم پرداخت مدیران به حوزه فرهنگ و هنر برمی‌گردد. مدیران ما هیچ‌وقت فرهنگ و هنر را جدی نگرفته‌اند و حتی در تخصیص بودجه هم شاهد این هستیم که تنها نیم درصد از بودجه کل کشور را به فرهنگ و هنر تخصیص می‌دهند.

من تعجبم از مدیران فرهنگی است که چطور زیر بار این قضیه می‌روند؟ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باید در هیئت دولت این موضوع را اعلام کند. خانه سینما و خانه تئاتر روی هم حدود 10 هزار نفر عضو دارند که طبیعتاً هر کدام از آن‌ها خانواده دارند. از سوی دیگر ما اگر کار نکنیم و فیلم‌هایی که می‌سازیم اکران نشوند، رسانه‌ها نیز خبری ندارند که منتشر کنند، بنابراین، این چرخه به  هم وصل است. یعنی تعطیلی سینماها یک سری تبعات دارد و همواره این بخش از صنعت هنر نادیده گرفته می‌شود. بخشی از هنر، ارتزاق غیرمستقیم است. چه فرقی بین سینما و یک پاساژ که تهویه ندارد وجود دارد؟ مردم همین‌طور غیرقابل کنترل به پاساژ می‌روند. چرا مراسم عمومی را تعطیل نمی‌کنند؟ این یک مشکل بزرگ است که لطمه می‌زند. مشکل ما این نیست که چرا سینماها فیلم اکران نمی‌کنند چون اتفاقاً آن‌ها دارند تبلیغ می‌کنند که فیلم‌ها در حال اکران هستند و بیایید فیلم ببینید، بلکه اشکال بزرگ به سیستم دولت برمی‌گردد که این‌طور ترویج داده‌اند، سینما از همه جا خطرناک‌تر است. تازه رفتن مردم به سینما یک نظمی پیدا کرده بود و آمار کرونا نیز روند کاهشی داشت، که با برگزاری مراسم محرم و باز شدن مدارس آمارفوت شدگان و مبتلایان بار دیگر بالا رفت. براساس چه آماری می‌گویند تالارها و سینماها خطرناک هستند؟ من در این ایام دو نمایش دیدم که سالن تئاتر طبق آن پروتکل‌های بهداشتی تکمیل شده بود. مردم از لحاظ روحی نیاز به تفریح دارند ولی ما داریم همین را هم از آن‌ها می‌گیریم. این چه تئوری است که براساس آن عمل می‌کنند؟ من این موضوع را نمی‌فهمم.

در حال حاضر تبلیغات برای فیلم "آبادان یازده 60" به چه صورت است و فیلم شما تا چه حد مورد  حمایت واقع شده است؟

اشکالی که وجود دارد تناقض‌ها در تصمیم‌گیری است. در حال حاضر تلویزیون تیزر فیلمی که اکران آنلاین می‌شود را پخش نمی‌کند، چون احساس می‌کند پلتفرم‌ها رقیب تلویزیون هستند. ما صد تا شبکه تلویزیونی نداریم که اگر تلویزیون ملی تیزرمان را پخش نکرد، برویم آن را به جای دیگر بدهیم. وقتی یک جایی مانند تلویزیون دولتی است، باید از همه مردم حمایت کند. اگر تلویزیون تیزر فیلم ما را پخش کند فقط به سود فیلم ما نیست، بلکه به سود همه مردم است که بفهمند چه فیلمی در شبکه آنلاین پخش می‌شود تا بروند آن را ببینند.

مهرداد خوشبخت

با توجه به وضعیت کرونایی که پیش آمده و تغییر و تحولاتی که در سیستم اکران و پخش ما به وجود آمده است، فکر می‌کنید همه این‌ها تا چه اندازه نیازمند یک بازنگری و افق دید گسترده‌تر هستند؟ به هر حال کرونا شیوه زندگی و حتی نگاه ما به زندگی را نیز تغییر داده است. فکر می‌کنید این اتفاق باید در فضای سینما هم بیفتد؟

به نظرم این اتفاق تا حدی افتاده است. مثلاً من چند روز پیش با شبکه نمایش رادیو مصاحبه داشتم. مصاحبه‌ها معمولاً قبل از کرونا به این شکل بود که ما می‌رفتیم در استودیو می‌نشستیم و مصاحبه می‌کردیم و به صورت تلفنی با مردم ارتباط برقرار می‌کردیم. در حالیکه  الآن به خاطر کوچک بودن استودیوهای رادیو این کار را انجام نمی‌دهند و حتی گفت‌وگو با مهمان برنامه‌ نیز به صورت تلفنی انجام می‌شود. این اتفاق روی تبلیغات فیلم نیز تأثیر می‌گذارد. ممکن است مجری سوال مردم را بپرسد ولی مردم دوست دارند خودشان مستقیماً سوال بپرسند. این ساده‌ترین شکل تبلیغات است که به خاطر تغییر شرایط زندگی از ما گرفته شده است. از سوی دیگر ارتباطات ما با همدیگر نیز بسیار ضعیف شده است.  همه ما داریم از همدیگر دور می‌شویم که این موضوع مضرات خودش را دارد. مثل دورکاری می‌ماند. درست است که در دورکاری انرژی کمتری صرف می‌شود، اما بخش بزرگ ماجرا این است که قبلاً کارمندان با همدیگر ارتباط داشتند، صحبت می‌کردند و ارتباطات گسترده بود، که متاسفانه الآن این‌گونه نیست. امسال وقتی به من گفتند بیا به صورت آنلاین تدریس کن، من نپذیرفتم چون نمی‌توانم به صورت آنلاین تدریس کنم. ارتباط من با فیلمسازهای کوتاه در حال  قطع شدن است و این قسمت بد ماجرا ست. هرچند که بالاخره مجبوریم به این جریان بپیوندیم.

عده‌ای معتقدند اگر قرار است به سمت اکران‌های آنلاین برویم، به خاطر اینکه فیلم‌ها دیگر در پرده عریض نشان داده نمی‌شوند، ممکن است مدیوم‌ها میز تغییر کنند و حتی زیباشناسی ابعاد دیگری پیدا کند. یعنی کوچک‌ شدن مدیوم نمایش باعث ‌شود که یک سری جزئیات از سینما حذف شوند. نظر شما در این باره چیست؟

ممکن است این اتفاق بیفتد،اما این‌طور نیست که برای همه باشد. باز هم یک عده هستند که از کیفیت آثارشان کوتاه نمی‌آیند. ما نسلی هستیم که سعی می‌کنیم کیفیت کارمان را حفظ کنیم. اعتقاد من این نیست که سینما تعطیل می‌شود و همه چیز به شبکه مجازی منتقل می‌شود، بلکه فقط ممکن است نوع سینما تغییر کند. مثل تجربه سینما ماشین که در ایران اتفاق افتاد. یک زمانی آبادان پس از تهران، بیشترین سینماهای ایران را داشت. همه باشگاه‌های آبادان سینماهای سر باز و سر بسته داشتند. ممکن است سینماها به این سمت بیایند که فیلم‌ها را در فضای باز اکران کنند یا بیایند به یک مدل دیگری سینما بسازند. الآن به همه می‌گویند در سالن سینما یک در میان بنشینید، حالا ممکن است بعداً خودشان بیاییند یک ردیف از صندلی‌ها را بردارند. من می‌خواهم بگویم سینما رفتن هیچ‌وقت حذف نمی‌شود. فیلم دیدن به صورت گروهی، لذت زیادی دارد و عده زیادی این لذت را تجربه‌ کرده‌اند. سینما رفتن یکی از تفریحات مردم است و ما نمی‌توانیم این تفریح را از آن‌ها بگیریم، اما باید شیوه پخش را تغییر دهیم. اگر ماجرای کرونا ادامه پیدا کند، به نظرم این اتفاق می‌افتد.

خود شما که می‌خواهید اکران آنلاین را تجربه کنید، فکر می‌کنید این بستر گنجایش این را دارد که ما سراغ آن برویم و در کنار سینمای پرده‌ای، اکران آنلاین هم داشته باشیم؟

 حتماً می‌تواند. فقط در اکران آنلاین فیلم‌ها، مشکلی به نام قاچاق فیلم وجود دارد که قاچاق فیلم در همه جای دنیا اتفاق می‌افتد. حالا ممکن است این قاچاق در برخی کشورها 20 درصد اتفاق بیفتد، درحالی که  در ایران هیچ فیلمی نیست که قاچاق نشود. یعنی هر فیلمی که اکران آنلاین می‌شود یک عده آن را به طور غیرمجاز پخش می‌کنند. اکران آنلاین فضایی است که ایجاد شده و به درد فروش فیلم می‌خورد، با این اشکال که فیلم‌ها قاچاق می‌شوند. ما باید تلاش کنیم که این مشکل را حل کنیم تا سینمای ما کمترین ضربه را بخورد. هر چند معتقدم بعضی فیلم‌ها مانند فیلم "آبادان یازده 60" حتماً باید در سینما دیده شوند. مردم بدانند که همه پروتکل‌ها در سینما رعایت می‌شود و بیایند این فیلم را در سینما ببینند. اگر فیلم "آبادان یازده 60" را در اکران آنلاین ببینند 50 درصد تأثیر آن را از دست می‌دهند. چهار پنجم فیلم در یک راهرو و استودیوست و بقیه آن را صدا می‌سازد. صدایی که از بیرون می‌آید و شکل سه بعدی دارد. در واقع تأثیرات آن، تأثیرات صدا است. وقتی فیلم را در اکران آنلاین ببینید نیمی از تأثیر آن را از دست می‌دهید. با این حال برخی فیلم‌ها هستند که در اکران آنلاین از لحاظ فنی و هنری ضربه شدیدی نمی‌خورند. اگر سال‌های گذشته هم همین وضعیت را داشتیم، من فیلم "آبادان یازده 60" را نمی‌ساختم چون فیلم راجع به صدا و رادیو است.

مهرداد خوشبخت

در طی این سال‌ها فیلم‌های بسیار زیادی در زمینه دفاع مقدس ساخته شده است. چه آن زمان که در بطن جنگ بودیم و همه رشادت‌های رزمندگان جنگ را نشان می‌دادند و چه بعد از آن که به سینمای اجتماعی دفاع مقدس رسیدیم. هیچ‌وقت کسی نیامده در رابطه با چنین موضوعی که در خود جنگ بوده و بسیار هم تأثیرگذار بوده است فیلم بسازد و این موضوع را محوریت فیلم خودش قرار بدهد. به هر حال یک سری از آدم‌ها به این شکل و در فضای کاری خودشان رشادت نشان داده‌اند و لازم نبوده که حتماً بروند در بستر خط مقدم جبهه بایستند. نوع نگاه شما به موضوع دفاع مقدس نگاه جالبی بود.

بخشی از این مسئله به این برمی‌گردد که من بچه آنجا هستم و با آدم‌هایی که زمان جنگ بودند و کسانی که به اصطلاح بچه جنگ هستند رابطه دارم و ممکن است بیشتر از دیگران در جریان اتفاقات آنجا باشم. داشتم یک مجموعه مستند می‌نوشتم و بابت آن مجبور شدم تحقیقات وسیعی انجام بدهم. در طول تحقیقاتم که بخش مهمی از آن را خانم تینا میرکریمی انجام دادند در خرمشهر و آبادان به یک سوژه برخوردم و برایم جذاب شد که تحقیقاتم را گسترده‌تر کنم. ماجرای رادیو را شنیده بودم ولی به بطن آن نرفته بودم. آقای صابری یکی از بچه‌های رادیو در کتاب "فرکانس یازده 60" با بچه‌های رادیو مصاحبه کرده است. من ابتدا این کتاب و بعد آقای صدرهاشمی و آقای صابری از کارمندان رادیو آبادان را پیدا کردم و آن‌ها جزئیات رادیو را برای من تعریف کردند. علاوه‌بر رادیو، سوژه‌های دیگری هم پیدا شد. کار بعدی من که دارم پیگیری می‌کنم راجع به پالایشگاه آبادان است. البته در یک قسمتی از فیلم "آبادان یازده 60" نیز به پالایشگاه اشاره کرده‌ایم. فیلم بعدی من از نظر اجرا فیلم بزرگتری است و اتفاق آن هم اتفاق بزرگتری خواهد بود.

چه مدت تحقیق کردید؟

کل پروژه "آبادان یازده 60" سه سال و نیم شد. جالب است که به شما بگویم قبل از من دو نفر دیگر هم به سراغ این سوژه رفته بودند. یکی از آن‌ها حتی سناریو نوشته بود ولی خوب در نیامده بود. ما فیلمسازها تنبل شده‌ایم و به سراغ کارهای سخت نمی‌رویم. شما وقتی می‌خواهید یک فیلم معاصر بسازید که افراد درگیر آن اتفاق در قید حیات هستند، به مراتب کار شما سخت‌تر است چون همه توقع دارند و یافتن آن افراد هم کار سختی است. اما بچه‌های رادیو نفت بسیار همکاری خوبی با ما داشتند و بسیار به ما کمک کردند تا این فیلم به نتیجه برسد.

جدا از بحث مانع، فکر می‌کنم اینکه فیلم "آبادان یازده 60" معاصر است و آدم‌های داستان هنوز زنده هستند کار شما را از این بابت سخت می‌کند که باید این کار را بسیار باورپذیر انجام بدهید تا فیلم شما بتواند برای افرادی که در بطن ماجرا بودند تداعی‌کننده آن قصه باشد و با آن ارتباط برقرار کنند. آیا روی این موضوع تأکید داشتید؟

من این تجربه را چند بار دیگر هم داشته‌ام. مثلاً سال 1387 سریالی به نام "شهر دقیانوس" ساختم که سال 1390 پخش شد. این سریال 16 قسمتی راجع به سرقت اشیاء عتیقه از جیرفت بود. در ساخت آن هم با همین مشکل مواجه بودیم و با آدم‌های بسیار زیادی درگیری داشتیم که برخی از آن‌ها در سازمان میراث فرهنگی مسئولیت داشتند. ما هم باید سریال را باورپذیر می‌ساختیم و در تاریخ تحریف نمی‌کردیم و هم اینکه بعضی‌ها دوست نداشتند آن پرونده سرقت باز شود، چون پای یک عده وسط می‌آمد. در پخش آن سریال نیز با مشکلات زیادی مواجه بودیم. وقتی پخش سریال "شهر دقیانوس" تمام شد، خوشبختانه هم مردم جیرفت راضی بودند و هم متوجه شدند که ما فقط با بخش میراث فرهنگی و ملی آن کار داشتیم. در ساخت فیلم "آبادان یازده 60" نیز با همین مشکل مواجه بودیم. ابتدا یک عده نسبت به ساخت آن مقاومت داشتند و وقتی بررسی کردم، متوجه شدم قبلاً یک تله فیلم راجع به شهید غلامرضا رهبر ساخته شده که در بخشی از آن به رادیو آبادان پرداخته‌اند و چون مردم از آن ناراضی بوده‌اند، نسبت به کار ما نیز این نگاه منفی وجود داشت.

یعنی هیچ تحریفی در روایت قصه نداشتید؟

ما تحریفی در واقعیت انجام ندادیم. وقتی خرمشهر روز سی‌ و چهارم سقوط می‌کند، ما نمی‌توانستیم در فیلم بگوییم روز پنجاهم جنگ سقوط کرده است. داستان فیلم "آبادان یازده 60" از روز اول شروع شده و در روز چهلم جنگ تمام می‌شود. اگر پنجاه روز بعد از شروع جنگ اتفاقی افتاده بود، ما به خاطر درام چند روز آن را جلوتر آوردیم. حتی تلاش کردیم علاوه‌بر اتفاق‌ها، آکسسوار و ابزارها نیز واقعی باشند. من این آکسسوار را واقعاً با سختی بسیار پیدا کردم که در این مسیر دوست عزیزم، آقای توکل که از بچه‌های تلویزیون اهواز است، بسیار کمکم کردند. ای‌کاش مسئولین می‌آمدند این رادیو را تبدیل به یک موزه می‌کردند و این ابزار را در آن نگه می‌داشتند. ما رفتیم دستگاه‌های  رادیو را در یک سوله از زیر خاک بیرون آوردیم. در زمان تولید وقتی بچه‌های رادیو آمدند، از لوکشین ما بازدید کردند، یک حال عجیبی داشتند و می‌گفتند ما 40 سال پیش با این دستگاه‌ها کار می‌کردیم. جالب است که تلویزیون همه این وسایل را به آدم‌های شخصی فروخته و معلوم نیست الآن کجا هستند. یکی از دوستان منتقد می‌گفت فیلم "آبادان یازده 60" ارزش موزه‌ای دارد. منظورش این بود که ما باید این فیلم را داخل موزه جنگ بگذاریم، چون چیزهای ناگفته‌ای را ثبت می‌کند که ما هیچ‌وقت در هیچ‌کجایی آن‌ها را نمی‌بینیم.

درحال حاضر وضعیت این لوکیشن به چه شکل است؟

از آنجایی که لوکشین رادیو آبادان هم فرسوده شده بود و هم برای فیلمبرداری کوچک بود. ما براساس آن نقشه و یک سری تغییرات که به درد کار می‌خورد، در پارک ولایت تهران دکور زدیم و همان جا فیلمبرداری کردیم.

مهرداد خوشبخت

آقای خوشبخت، بحث درام چقدر در روایت شما تأثیر گذاشت و قصه خودتان را هم وارد این موضوع کردید؟

در اتفاقات واقعی معمولاً با یک روال قصه سر راست مواجه نمی‌شویم که از صفر شروع شود و در صد به اتمام برسد. همیشه باید یک سری اتفاقات گزیده در آن پیدا کنید تا آن‌ها را به هم ربط بدهید. اتفاقات زیادی در آن برهه زمانی افتاده بود که نمی‌شد همه آن‌ها را در 95 دقیقه فیلم آورد. در عین حال بسیاری از اتفاق‌ها نیز بی ربط بود و ما اگر به فیلم اضافه می‌کردیم، تماشاگر نمی‌توانست آن‌ را دنبال کند. در آن 40 روز آدم‌های زیادی در رادیو رفت و آمد می‌کردند و ما مجبور شدیم برخی از آن اتفاقات را حذف کنیم. مثلاً در آن دوران یکی از کارکنان رادیو همان جا دل بسته می‌شود و ازدواج می‌کند، اما ما نمی‌توانستیم چنین چیزی را در فیلم نشان دهیم و به همین خاطر آمدیم، کاراکتری را به فیلم اضافه کردیم تا نقش همان خانم را بازی کند، با این  تفاوت که گفتیم آن‌ها قبلاً عقد کرده‌اند و قرار بوده که ازدواج کنند. در واقع ما در دل آن داستان دراماتیک، می‌خواستیم موقعیت‌های جنگی که با آن مواجه بودند را نشان بدهیم. اتفاق دیگری که افتاد این بود که ما تعداد کارکنان رادیو را کم کردیم، اما هر کدام از کاراکترها تجمیعی از چند کاراکتر هستند. مثلاً کاراکتر "ادیک" که آقای معجونی آن نقش را بازی می‌کند، تلفیق چند کاراکتر مختلف است. در واقعیت "ادیک" یک فرد ارمنی بود که روز اول یا دوم جنگ، شهید می‌شود. هر کدام از کاراکترها نماینده یک قشر در آن زمان هستند. نمونه دیگر نماینده قشر مذهبی‌های تندرو است و دیگری نماینده قشر مذهبی‌های میانه‌رو.

این چیدمانی که داشتید بسیار درست بود. هر کسی با هر ایدئولوژی که دارد، می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. شاید این یکی از بحث‌های موفقیت فیلم شما بود که مردم با آن ارتباط برقرار کردند.

دقیقاً نکته درستی می‌گویید. ما می‌خواستیم بگوییم این یک مقاومت مردمی است و نه یک مقاومت نظامی. آن‌ها کارمند رادیو هستند، اما در نهایت کاری انجام می‌دهند که انگار در جبهه دارند مبارزه می‌کنند. من دوست داشتم این روال کم کم شکل بگیرد. نکته بعدی این بود که آدم‌ها با هر عقیده‌ای که داشتند با همدیگر کنار می‌آمدند، چون یک هدف واحد داشتند. من در پروسه تولید، مدام به بچه‌ها می‌گفتم که فیلم تاریخی زمانی جذاب می‌شود و تأثیر می‌گذارد که مابه‌ازای امروزی داشته باشد. بحث من این بود که نقش بچه‌های رسانه بسیار مهم است. می‌خواستم بگویم ببینید یک رسانه کوچک مانند رادیو محلی چه نقش بزرگی در نجات یک شهر داشته است. افرادی که در رادیو بودند، در آن زمان روی کلمه به کلمه گزارشاتی که می‌دادند بحث می‌کردند که چه چیزی را در رادیو بگویند وچه چیزی را نگویند؛ به طور مثال می‌گفتند فلان کلمه را ننویسیم چون ممکن است مردم آبادان بترسند. آن زمان فقط یک رادیو بود و همه این کارها را انجام می‌داد، در حالی‌که ما امروز جدای از رسانه‌های عمومی، رسانه‌های شخصی و اجتماعی بسیاری داریم، اما دیگر رسانه این کارها را انجام نمی‌دهد. انگار نمی‌دانند این یک خطی که می‌نویسند چه بردی می‌تواند داشته باشد.

استفاده از رادیو همیشه در جنگ‌ها بسیار تأثیرگذار بوده است. به طور مثال هیتلر در زمان جنگ از این ترفند استفاده می‌کرد و همیشه اتفاقات خوب را از طریق رادیو گزارش می‌کردند و قدرت‌نمایی کشور خودش را به گوش دشمن از این طریق می‌رساند. در جنگ خودمان نیز مثالش را زدید. فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد که ما الآن با این حجم از رسانه نمی‌توانیم آن‌طور که باید تأثیرگذاری داشته باشیم؟

به نظرم دلیل آن به آدم‌ها برمی‌گردد و ربطی به تکنیک ندارد، چرا که تکنیک این روزها بیشتر در دسترس آدم‌ها قرار دارد. مثل فیلمسازی ما می‌ماند. ما زمانی که فیلم کوتاه می‌ساختیم دوربین‌مان نگاتیو بود. امکانات ما محدود بود و ما برای آن محدودیت ارزش قائل بودیم. زمانی که با فیلم 35 میلی‌متری کار می‌کردیم، نگاتیوهای آن را فارابی وارد می‌کرد و ما آرزو داشتیم یک حلقه نگاتیو اضافه‌تر داشته باشیم. از وقتی همه رسانه‌ها دیجیتال شد، مطالب هم نازل‌تر شد، چون آدم‌های ما ضعیف‌تر شدند.

پس می‌توانیم بگوییم خلاقیت از بین رفته است...

خلاقیت تحت تأثیر سهل‌الوصول بودن رسیدن به نتیجه، کم شده است.

شما در گفت‌وگوی قبلی که با هم داشتیم اشاره کردید به خاطر شرایط اجرا و محدودیت بودجه مجبور شدید 30 درصد فیلمنامه را تغییر دهید و بعد در تدوین مجدد پس از جشنواره هم 20 درصد فیلم تغییر کرده است. در واقع با این حساب 50 درصد از آنچه که در ابتدا نوشته بودید تغییر کرده است. چقدر به فیلمنامه اولیه معتقد بودید و تا چه اندازه مجبور شدید آن را به خاطر شرایط تغییر دهید؟

ما با مشورت سهراب خسروی تدوینگر درجه یک پس از جشنواره فیلم فجر سه دقیقه و نیم از فیلم را کوتاه کردیم و بعضی پلان‌ها جابجا شد. به نظرم حال و هوا و ریتم فیلم با این تدوین مجدد بهتر شد. سهراب خسروی زحمت مونتاژ آن را کشید و آقای علویان نیز فیلم را مجدد میکس کرد. در این سه دقیقه و نیم بعضی از پلان‌های مستند عوض شد. ما در فیلم "آبادان یازده 60" یک بخش نهایی داشتیم که چند نفر از کارکنان رادیو می‌روند سیم را وصل کنند و چند نفر به جنگ ذوالفقاری می‌روند. یعنی فیلم با جنگ ذوالفقاری تمام می‌شود که  به خاطر کمبود بودجه آن بخش را حذف کردیم و از آرشیو مستندها استفاده کردیم و در مقابل ماجرای وصل کردن کابل و سیم‌ها را بزرگتر کردیم.

تهیه‌کننده شما سازمان اوج بود. چرا به مشکل مالی برخوردید؟

اوج سال گذشته پنج یا شش فیلم در حال تولید داشت و به همین خاطر بودجه‌شان کم شده بود.

فکر می‌کنید اگر شرایط ایده اولیه را داشتید بهتر نبود تا اینکه بخواهید از تصاویر مستند استفاده کنید؟

این اتفاق فقط در ایران نمی‌افتد. ما در مصاحبه فیلمسازان خارجی‌ نیز می‌بینیم که چقدر ایده‌ها تغییر می‌کند تا نهایت به آن خروجی می‌رسند. من می‌خواهم بگویم این‌طور نیست که اگر فیلمم را با همان ایده اولیه می‌ساختم بهتر از آب در می‌آمد. به نظرم فیلم "آبادان یازده 60" الآن فیلم کاملی است. همه ما مثل آن گربه  هستیم و یاد گرفته‌ایم در هر شرایطی با چهار دست و پا پایین بیاییم و کمرمان نشکند. این مسئله باعث شده که خلاقیت زیاد شود. درست است که فشار مضاعفی به ما وارد می‌شود و یا ایده‌هایی که داریم حیف می‌شود، اما برخی ایده‌ها جای برخی دیگر را می‌گیرند. تنها چیزی که در فیلم به ما لطمه زد، حذف صحنه‌های خارج از رادیو بود. یعنی آن بخش که رادیو چطور روی مردم تأثیر می‌گذارد. ما برای نشان دادن چنین چیزی باید خیابان شهر را درست می‌کردیم که با توجه به بودجه‌ای که داشتیم امکان‌پذیر نبود. من آن صحنه‌ها را حذف کردم و الآن خودم به آن معترض هستم و می‌گویم ای کاش به بیرون از رادیو هم می‌رفتیم.

شما در یک لوکشین محدود شدید و در همان فضای ساختمانی کار کردید. در طول این سال‌ها خیابان‌های شهرهای ایران تغییر کرده و شاید ما چیزی از دهه 60 دیگر در خیابان‌ها نبینیم. این مسئله باعث شد که تمرکزتان را روی داخل ساختمان رادیو گذاشتید یا اینکه به خاطر بودجه امکان فضاسازی نداشتید؟

ما در سناریو چنین چیزی را داشتیم، اما وقتی وارد پروسه اجرا شدیم، به خاطر هزینه‌های بالای بازسازی لوکیشن  مجبور شدیم که آن صحنه‌ها را حذف کنیم. اگر نصف فیلم خارج از لوکشین رادیو بود، می‌ارزید که بخواهیم هزینه کنیم ولی به خاطر تک صحنه‌ها نمی‌شد که هزینه زیادی خرج کنیم. در خرمشهر و آبادان هم نمی‌شد کار کرد چون شهر بی ربط شده است. تنها منطقه‌ای که به درد ما می‌خورد منطقه بریم بود که سرسبز است. یکی از مشکلاتی که در آبادان داشتیم تیرهای چراغ برق بود چون همه آن‌ها نسبت به دهه 60 تغییر کرده است. تیرهای چراغ برق آن موقع چوبی بود و الآن تبدیل به سیمانی شده است. بنابراین به جلوه‌های ویژه بصری متوصل شدیم و از این طریق تغییرات را انجام دادیم.

در بخش جلوه‌های بصری تا چه اندازه از این فضا استفاده کردید؟

 فکر می‌کنم بالای 300 پلان داشتیم که به شکل بصری روی آن کار شد.

شخصیت‌پردازی که شما روی کاراکترها انجام دادید، باعث شد ما در فیلم "آبادان یازده 60" شخصیت‌هایی را ببینیم که ملموس و امروزی هستند. مثلاً من کاراکتر بهمن مدیر رادیو را می‌توانم در اطراف خودم ببینم. این به‌روزرسانی چقدر برای شما اهمیت داشت؟ معمولاً آدم‌هایی که در فیلم‌های دفاع مقدس می‌بینیم، آدم‌های نسل گذشته هستند و نمی‌توانیم با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم.

نمی‌خواهم آن‌ها را زیر سوال ببرم، اما می‌گویم تنها 20 درصد فیلم‌های جنگی ما قابل باور است و 80 درصد آن‌ها همان آدم‌هایی است که می‌گویید باورشان نمی‌کنید، چون آن آدم‌ها رفتارهای شعاری داشتند. مثلاً فرمانده جنگ ما 23 سالش بود که فرمانده جنگ شد  و حتی یک جاهایی توی گوش یک نفر هم ‌زده است. ما آن بخش‌ها را حذف نکردیم و گذاشتیم کاراکترها حتی با هم دعوا کنند و اختلاف نظر داشته باشند. ما در فیلم‌مان دیالوگی گذاشتیم که بگویند آن فرد کرواتی را بیرون بیندازید، در حالی‌که در آن فیلم‌ها می‌گویند: "برادر آن کرواتی‌ها را هم راه بدهید تا با ما همراه شوند". ما آن بخش شعاری را نگه داشتیم ولی بخش انسانی و رفتار معمولی را از زندگی آن‌ها حذف نکردیم. رفتار آن کارمند رادیو آبادان با همسرش را الآن کمتر می‌بینید ولی قابل باور است. یک سکانس داشتیم که به خاطر ریتم فیلم مجبور شدم آن را حذف کنم. پس از کشته شده "بشیر"، "بهمن" در نمازخانه به همسرش می‌گوید تو باید از اینجا بروی چون این‌جا خطرناک شده است. همسرش می‌گوید من می‌ترسم ولی نمی‌خواهم بروم. در نهایت بهمن جوش می‌آورد و می‌گوید من هم می‌ترسم ولی مجبورم بمانم رادیو را نگه دارم.

ما در فیلم‌های دفاع مقدس عادت کرده‌ایم آدم‌ها را فرشته‌وار ببینیم.

در فیلم‌های دفاع مقدس طوری رزمنده‌ها را نشان می‌دهند که انگار هیچ‌کس نمی‌ترسد. من 16 سالم بود که از طرف ستاد کربلای جهاد، برای عکاسی رفتم از پلی که روی اروند انداخته بودند، عکاسی کنم. آن موقع در فاو بودیم و دشمن عین نقل و نبات بمب روی سر مردم می‌ریخت. ما می‌ترسیدیم ولی داشتیم کارمان را می‌کردیم. یک جاهایی تردید می‌کردیم که چه‌کار کنیم؟ در هر لحظه یک اتفاقی می‌افتاد و ما هم می‌ترسیدیم. مطمئناً الآن هم اگر بحرانی پیش بیاید، آدم‌ها می‌روند کمک می‌کنند. مگر الآن مردم به سیل‌زده‌ها کمک نکردند؟ وقتی طرف به میان آب می‌رود، می‌ترسد ولی باز کمک می‌کند.

انتخاب بازیگران شما بر چه اساسی بود و چقدر به انتخاب اولیه‌تان نزدیک بود؟ شما بازیگرانی را انتخاب کردید که شاید به تعبیر امروزی گیشه نداشته باشند ولی انگار به درستی انتخاب شده‌اند و سر جای خودشان نشسته‌اند.

تقریباً اکثر آن‌ها نزدیک به انتخاب اول من بودند. علیرضا کمالی اولین انتخاب بود که با ما قرارداد بست. ما هیچ کاندیدای دیگری نداشتیم. به نظرم همه بازیگران در جای خودشان خوب بودند. من اصرار داشتم که بازیگر استار نداشته باشیم. اگر سرمایه‌گذار اجازه می‌داد حتماً همه بازیگران را ناشناس انتخاب می‌کردم.

مهرداد خوشبخت

در آن صورت نمی‌ترسیدید که فیلم‌تان را یک فیلم مستند تعبیر کنند؟

نمی‌ترسیدم چون فیلم ما داستان داشت. من معتقدم فیلم ما خودش کار را پیش می‌برد و نه سوپر استارها. در حال حاضر مردمی که از سالن بیرون می‌آیند بلااستثناء از فیلم راضی هستند. من هیچ نقد منفی راجع به فیلم "آبادان یازده 60" ندیده و نخوانده‌ام. مخاطبان نسل دهه 70 وقتی فیلم را دیدند به طرز عجیبی می‌گفتند ما فکر نمی‌کردیم یک فیلم جنگی این‌طور باشد. متأسفانه داورها در جشنواره فیلم فجر به این فیلم توجه نکردند. انگار یک عمدی وجود داشت که فیلم دفاع مقدس را کنار بگذارند. من نمی‌گویم باید جایزه‌های زیادی می‌برد، بلکه می‌گویم صدا، موسیقی و ویژوال افکت و حتی متن آن می‌توانست کاندیدا شود. از آنجایی که موضوع ما رادیو بود، از روز اول صدا برای ما اهمیت داشت. شما اگر باند صدای ما را گوش کنید بسیار شلوغ است. یک سکانس مونتاژی داریم که صداها همین‌طور روی هم می‌رود. صداها را هم واقعی انتخاب کردیم تا بتوانیم در فیلم سند داشته باشیم.

می‌خواهید همین مسیر را ادامه دهید؟

کار بعدی که دارم پیگیری می‌کنم راجع به پالایشگاه آبادان است. اگر آن فیلم ساخته شود و آن را ببینید، 10 برابر فیلم "آبادان یازده 60" شگفت‌زده می‌شوید.

تجربه کار کردن در حوزه دفاع مقدس برای شما خوب بود؟ عده زیادی معتقدند که راجع به دفاع مقدس و جنگ فقط صحبت می‌شود و هیچ حمایتی از آن صورت نمی‌گیرد. آیا شما برای ساخت فیلم "آبادان یازده 60" مورد حمایت قرار گرفته‌اید که می‌خواهید برای فیلم بعدی هم دست به چنین کاری بزنید؟

مگر فیلمسازها برای فیلم اجتماعی مورد حمایت قرار می‌گیرند؟ به نظرم فرقی ندارد. البته قبول دارم که شرایط ساخت فیلم جنگی سخت‌تر است. شما اگر بخواهید فیلم اجتماعی بسازید در همین خیابان‌ها هم می‌توانید بسازید، ولی برای ساخت فیلم جنگی، باید آن خیابان را بازسازی کنید. ما در آن بخش مشکل داریم. کار را سخت می‌کند ولی باز هم می‌توانیم فیلم بسازیم. بسته به انگیزه و انرژی آدم‌ها دارد. من الآن که جوان هستم و می‌توانم کار می‌کنم ولی شاید 10 سال دیگر به این سمت نیایم. هر چند که من از این فضا دور نبوده‌ام و چند مستند بلند جنگی ساخته‌ام و فیلم‌های جنگی زیادی مونتاژ کرده‌ام. ضمن اینکه خودم هم از نسل جنگ هستم. جالب است که نسل ما یک عرق خاصی به جنگ دارند. به محض اینکه یک فیلم راجع به جنگ ساخته می‌شود به سراغ آن می‌روند.

به نظر شما چرا نسل جدید از فیلم‌های جنگی دلزده شده‌اند و نمی‌توانند با سینمای دفاع مقدس ما ارتباط برقرار کنند؟

این مسئله در کل دنیا وجود دارد. مثلاً شما هیچ‌وقت در باکس آفیس کمتر می بینید که یک فیلم جنگی پرفروش باشد. در همه جای دنیا علاقه‌ای نسبت به جنگ وجود ندارد. حالا ممکن است شما بگویید مردم موضوع اعتیاد را هم دوست ندارند ولی آن فیلم را می‌بینند. فضای فیلم‌های جنگ فضای ناراحت کننده‌ای است و قاعدتاً کسی سراغ این نوع فیلم‌ها نمی‌رود. آدم‌ها دوست دارند به سینما بروند تفریح کنند و در عین حال یک چیزی هم دریافت کنند. اگر آمار کلی بگیرید، فیلم جنگی طرفدار زیادی ندارد، مگر اینکه یک فیلم جنگی بسیار خاص باشد. فیلم جنگی در بین موضوعات مختلف در رتبه بالا قرار ندارد ولی جنگ همیشه جزو از زندگی مردم دنیاست.

فیلمنامه جدیدتان در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

یک بخشی از تحقیق آن پیش از شیوع کرونا انجام شده بود و براساس آن یک متن اولیه نوشته بودم. از چند ارگان و بخصوص وزارت نفت پیگیری کردم و خوشبختانه تا یک جاهایی نیز پیش رفته‌ام. 80 درصد فیلم ما در پالایشگاه آبادان می‌گذرد و باید آن لوکیشن را به ما بدهند. بحث ویروس کرونا تحقیقات من را قطع کرد و باید تحقیقات دقیق‌تری انجام بدهم. در دل تحقیقات متوجه شدم هیچ کتاب و سند مکتوبی از آن دوران در دست نیست و دور از جان اگر همین آدم‌ها را هم از دست بدهیم دیگر چیزی از آن دوران وجود نخواهد داشت. من دوست داشتم ما زودتر به سراغ مکتوب کردن تحقیقات برویم و به غیر از فیلمنامه بیاییم آن را تبدیل به کتاب کنیم تا برای نسل‌های بعد بماند. اگر فیلم پالایشگاه را هم نسازم، حتماً کتاب آن را منتشر می‌کنم.

کلام پایانی؟

فیلم‌هایی از جنس فیلم "آبادان یازده 60" به همت خود آدم‌ها ساخته می‌شود. اگر خودتان دنبال این موضوعات نروید، هیچ کسی نمی‌آید به شما بگوید راجع به این موضوع فیلم بسازید. من دوستان زیادی در سینما دارم. وقتی با یکی از حرفه‌ای‌ترین فیلمبردارها سر این پروژه تماس گرفتم، او قبول نکرد، چون این کار سخت است. آدم‌ها برای چنین فیلم‌هایی سخت جمع می‌شوند، مگر اینکه دل‌شان با کار باشد. آدم‌هایی که در فیلم "آبادان یازده 60" کار کردند دل‌شان با کار بود. به نظرم ما باید قدر این آدم‌ها را بدانیم. اگر همت آن‌ها نبود، هیچ‌وقت فیلم ما نتیجه نمی‌داد. بچه‌های آبادان هم خیلی به من کمک کردند. تمام بازیگران فرعی فیلم از خود بچه‌های آبادان بودند.