به گزارش هنرآنلاین، نشست نقد و بررسی "تابستان داغ" با حضور ابراهیم ایرج زاد کارگردان، پیام کرمی نویسنده، شاهین شجری کهن منتقد سینما و علی رزازیان مجری و کارشناس سینما عصر روز گذشته در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

در ابتدای برنامه پیام کرمی درباره ایده این کار گفت: ایده کار از تصاویر متعددی در زندگی‌ام گرفته‌شده است که مهم‌ترین آن اتفاقی است که برای برادرم افتاد. بیست سال پیش برادرم به خانه دایی‌ام می‌رود و از پاسیون خانه به پایین پرت می‌شود، من‌بعد از دیدن این صحنه و ارتفاع از حال رفتم اما همیشه در ذهنم باقی ماند و باعث شکل‌گیری "تابستان داغ " شد.

ابراهیم ایرج زاد کارگردان این اثر نیز درباره همکاری با پیام کرمی اظهار کرد: من فیلم‌ساز عرصه فیلم کوتاه هستم و فیلم‌هایی که ساخته‌ام با اقتباس از ادبیات است. بسیار دوست داشتم که اولین فیلم بلندم را با اقتباس از رمان بسازم. وقتی با پیام آشنا شدم و فیلمنامه او را خواندم متوجه شدم تمام فاکتورهایی که به‌عنوان اقتباس دنبال آن بودم دارد بنابراین در ابتدای سال ۹۴ صحبت‌هایی باهم کردیم بازنویسی‌هایی روی متن اثر صورت دادیم تا درنهایت فیلم کنونی تولید شود.

شاهین شجری کهن منتقد سینما درباره اسم "تابستان داغ" بیان کرد: درباره اسم فیلم نظری ندارم، اسم معمولاً ویترین و پیشانی فیلم است و باید مخاطب را دعوت به تماشا کند، اسم می‌تواند ربطی به محتوا و مضمون هم نداشته باشد.

وی درباره کارنامه ابراهیم ایرج زاد کارگردان "تابستان داغ " گفت: این کارگردان سیر طبیعی فیلم‌سازی را طی کرده و به‌درستی بر مسند کارگردانی اولین فیلم بلندش نشست. این در حالی است که در حال حاضر در سینما هم تورم تولید وجود دارد و هم جریان‌های منتهی به سینما متعدد است یعنی الگوهای ساده ساختن فیلم برای بیان دغدغه‌ها و سلایق وارد سیکل پیچیده‌ای شده که برای کارشناسان سینما هم فهم آن سخت است.

شجری کهن با اشاره به ورود غیرهنری‌ها به عرصه تولید تصریح کرد: وضعیت به شکلی است که شرکت تولیدی بزرگ برای فرار مالیاتی از پرداخت ۱۰۰ میلیارد ۲ میلیارد فیلم می‌سازد تا به نام فعالیت فرهنگی معاف از مالیات شود. در این مناسبات ناسالم هرکسی با ساخت کلیپ هم فیلم‌ساز می‌شود. این اتفاق و ورود اسم‌های ناآشنا و نابلد به عرصه فیلم‌سازی به عقبه ناسالم برمی‌گردد.

این منتقد افزود: در چنین مناسبات ناسالمی ابراهیم ایرج زاد با تلاش و طی مسیر سخت و درست وارد عرصه ساخت فیلم بلند می‌شود. کارگردانی که آخرین فیلم کوتاهش در جشنواره نمونه‌ای قابل قول در کارگردانی و بازی گرفتن از بازیگران کودک و نوجوان بود.

شجری کهن درباره مضمون "تابستان داغ" و کیفیت آن اظهار کرد: در آمارها و نظرات که نگاه می‌کنیم از آن به‌عنوان اثری گرم، تلخ، سنگین، دغدغه مند و اجتماعی نام‌برده می‌شود، صفاتی که این روزها به‌نوعی برچسب تبدیل‌شده است. زمانی فیلم تلخ اجتماعی با بررسی معضلات پیشتاز شده و به جهت دغدغه مندی ستاره می‌گیرد اما در حال حاضر نسبت به این بازتاب فضای اجتماعی گریز وجود دارد. بااین‌همه تابستان داغ فیلمی است که مهم‌ترین کارکرد فیلم سینمایی را دارد و درباره آن حرف زده می‌شود به‌خصوص که این اثر مخاطب را به چالش می‌کشد.

این منتقد تأکید می‌کند: "تابستان داغ" به انتخاب خود من جزو ۱۰ فیلم برتر سال نیست اما فیلمی است که مخاطب را درگیر می‌کند.

پیام کرمی درباره شباهت فیلمنامه‌اش به فیلم‌های اصغر فرهادی که گاه مطرح می‌شد و به نظر مخالف مجری دراین‌باره واکنش نشان داد و اظهار کرد: فکر می‌کنم هر کس که هنری خلق می‌کند از تمام اتفاقات پیرامون خود تأثیر می‌گیرد، من فیلم بسیار کم دیده‌ام ولی فیلم‌های اصغر فرهادی را بسیار دیده‌ام و باید بگویم که از ایشان تأثیر گرفته‌ام و این مسئله پنهان کردنی نیست.

کارگردان "تابستان داغ " اما در واکنش به سخنان پیام کرمی بیان کرد: فیلمنامه وقتی نوشته می‌شود با زمانی که ساخته می‌شود متفاوت است، آقای فرهادی چون خود می‌نویسد و خودش می‌سازد معمولاً اثری متفاوت رقم می‌خورد اما "تابستان داغ" اثری است که فیلمنامه‌نویس و کارگردان آن دو شخص هستند نه یک نفر. وقتی فیلمنامه را دیدم با توجه به بازنویسی زیاد که روی آن انجام شد و نگاه خاص نویسنده و فیلم‌ساز را در خود داشت فاکتورهای بسیاری در فیلم وجود دارد که مدل تصویر کردن و کارگردانی اصغر فرهادی ندارد.

ایرج زاد ادامه داد: برخی کارگردانان چون حمید نعمت‌الله در بازی گرفتن از بازیگران شناخته‌شده‌اند درنتیجه بازیگران دوست دارند با آن‌ها کار کنند و این به توان کارگردان برمی‌گردد اما این درست نیست که چون کارگردانی توان ندارد بیاید و با آوردن بازیگردان فیلم بسازد.

وی درباره تفاوت فیلم‌ساز و کارگردان اظهار کرد: کارگردان معمولاً بسیار نزدیک به اپراتور است مثلاً یک سریال آمریکایی را می‌بینید که هر قسمت را یک نفر می‌سازد و هر قسمت با قسمت‌های بعدی توازن دارند چون از یک قاعده و قانون در ساخت تبعیت می‌کنند اما فیلم‌ساز متفاوت است یعنی اثر کوروزاوا و پولانسکی متفاوت است که به جهان‌بینی این دو برمی‌گردد.

شجری کهن درباره قواعد سینما در تولید یک اثر گفت: ما به‌خصوص در فضای دانشگاهی به‌شدت درگیر بایدها و الگوهای اجباری شده‌ایم یعنی هر کس فکر می‌کند فرمولی که خود بلد است و ازنظر خودش منطقی است باید اجرا شود. وجود بازیگردان در یک کار به نظر کارگردان برمی‌گردد و ممکن است این انتخاب یکجا جواب دهد و جایی جواب ندهد. این‌که کارگردان بازی بازیگر را هدایت کند شاخص و اندازه‌ای ندارد.

وی در ادامه تصریح می‌کند: سخت‌ترین کارگردانان‌ها که بازیگر را به‌عنوان چوب خشک می‌خواهند که هیچ خلاقیت و هنری از خود بروز ندهد مثل کیانوش عیاری و اصغر فرهادی درخشان‌ترین بازی‌های بازیگران حال سینما را گرفته‌اند. آقای کیارستمی نوع بازی گرفتن‌هایش و جا انداختن مفهوم نا بازیگر یک فراز تاریخی است، خاطرات کیومرث پوراحمد از زنده‌یاد کیارستمی نشان می‌دهد که او چگونه سر فیلم‌برداری با بازیگر برخورد می‌کند.

شجری کهن درباره گذشته و حال سینما اظهار کرد: زمانی در سینما برای گریه آوردن بچه جلوی دوربین او را در پشت‌صحنه کتک می‌زدند اما امروزه کار به‌جایی رسیده که روش‌ها و الگوهای مشخصی با خلاقیت و دانش و تجربه فردی جا افتاد. پس بایدی وجود ندارد و نمی‌توان گفت کارگردان حق ندارد دست و پای بازیگر را ببندد یا باز بگذارد. همه‌چیز به تشخیص کارگردان است و نتیجه کار بعد از اتمام تولید مشخص می‌شود.

این منتقد افزود: در فیلمنامه هم همین وضعیت است یعنی فیلمنامه خوبی است که قصه آن درگیرمان کرده است اما ناگهان یادمان می‌آید گه برخلاف ساختار سه‌پرده‌ای است و به فیلمنامه‌نویس فشارمی آوریم که سه‌پرده‌ای نیست. درحالی‌که در سینما راه و روش‌های زیادی وجود دارد.

پیام کرمی نویسنده "تابستان داغ "گفت: پایان فیلم به‌خوبی و خوشی ختم می‌شود و این تصمیمی بود که برای پایان اثر گرفتیم اما این‌که تا چه میزان این پایان‌بندی درآمده است نمی‌دانم. الآن که دفترچه این فیلم را دوباره مرور می‌کنم درباره این‌که کاراکترهای آن دوباره زندگی را از نو شرع کنند یا به سراغ بچه بروند فکر می‌کنم.

وی خاطرنشان کرد: شاید شخصیت‌های فیلم برای مخاطب تمام‌شده است اما برای من تمام نشده و در قالب زندگی ادامه پیدا می‌کنند و شخصیت فیلمنامه بعدی من همان کودک تابستان داغ در ۲۵ سالگی است که مرگ همبازی‌اش را به چشم دید.