گروه رادیو و تلویزیون خبرگزاری هنر ایران: آخرین قسمت «گناه فرشته» تازگی پخش شد و مهر پایانی به خیلی از پرسش‌ها و ابهامات مطرح شده در طول این قصه زد‌، سریالی که فراز و فرودهای زیادی را پشت سرگذاشت و در این مسیر گاهی مخاطب را با خود همراه می‌کرد و گاه ریتم یکنواخت آن صدای بیننده را در  می‌آورد. با همه این‌ها اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به شیوه پیشبرد و هدایت داستان این سریال بیندازیم، می‌توان گفت که حامد عنقا به عنوان نویسنده‌ای که برای اولین بار در مقام کارگردان حاضر شده است، تا اندازه‌‎ای می‌تواند نمره قبولی، از هدایت و شکل دادن به یک قصه را به خود اختصاص دهد.  

عنقا که پیش از این به عنوان نویسنده و تهیه‌کننده شناخته شده بود، در اولین تجربه کارگردانی خود آن هم در شبکه نمایش خانگی این جسارت را به خرج داد که قصه‌ای را روایت کند که در عین پرداخت به مسائل اجتماعی روز، تا اندازه قابل توجهی از دام کلیشه‌ها و حاشیه‌پردازی‌ها رها و دور باشد. چرا می‌گوییم او این فاصله را در کارش حفظ کرده؟ چون در دنیای شبکه نمایش خانگی غلظت در به تصویر کشیدن بعضی قصه‌ها و اتفاقات از موارد گریزناپذیری است که به کمک گرم کردن بازار تماشا و جلب مخاطب می‌آید‌، در واقع سواستفاده از بعضی اتفافات و اغراق در نمایش آن‌ها کلیدی است که حتی به غلط، باعث می‌شود تا آن‌هایی که فلان سریال را تماشا نمی‌کنند هم با دیدن بخشی از قصه، کنجکاو دیدن باقی آن شوند. 

در «گناه فرشته» نمی‌گوییم که قصه خالی از تمام این اتفاقات بود اما میزان تمرکز روی این بخش نسبت به دیگر آثار تولید شده در این فضا از حد غالبی که خیلی وقت‌ها شاهد آن هستیم، کم‌تر بود. حامد عنقا در مقام کارگردان، به جای تمرکز بر روی جنجال‌ها و حاشیه‌هایی که می‌توانست برای سریال ایجاد کند، بر روی روایت داستان و شخصیت‌پردازی متمرکز شد. او به جای پرداختن غلیظ به فضاهایی مانند زندان زنان یا دادگاه، که می‌توانست به عاملی برای جلب توجه مخاطب تبدیل شود، قصه را در مسیری آرام‌تر و عمیق‌تر پیش برد. این رویکرد عنقا، که در نگاه اول ممکن بود به عنوان ضدبازار تلقی شود، نشان‌دهنده جسارت و پختگی او در مقام کارگردان بود.

در سوی دیگر ماجرا بازیگران و چهره‌هایی را می‎بینیم که هر کدام جایگاه ویژه خود را دارند اما در این مجموعه کار گروهی را به تصویر کشیده‌اند که در طول آن هر کسی صد خود را برای ارائه نقشش گذاشته، آن هم به دور از اینکه سهم حضور هر نقش جلو دوربین چقدر بوده، به عنوان مثال مهدی سلطانی که تنها در برخی از قسمت‌ها حضور داشت و یا حتی پردیس پورعابدینی و دیگر بازیگرانی که تنها در برخی سکانس‌ها حضور داشتند هم به خوبی توانستند از عهده خلق درست حس شخصیتی که آن را بازی می‌کنند، بربیایند.

 نکته قابل توجه در مورد بازی بازیگران این بود که برخلاف برخی از سریال‌های دیگر که در آنها شاهد تمرکز بر روی نقش‌های خاص و مغفول ماندن سایر شخصیت‌ها هستیم، در «گناه فرشته» همه بازیگران به یک اندازه دیده شدند و هر کدام در پیشبرد داستان نقش مهمی داشتند.

موضوع دیگری که در مورد این سریال لازم است به آن اشاره کرد، گره زدن ادبیات و هنر با بخشی از قصه بود، همانطور که در طول سریال شاهد استفاده از اشعار شاعران نامداری چون شاملو بودیم و همچنین کتاب‌هایی که در دستان شخصیت‌ها دیده می‌شد و گاه به نوعی با مضامین داستان هم مرتبط بودند. در یکی از سکانس‌های ماندگار سریال، شاهد تماشای تابلویی از ایران درودی توسط شخصیت‌های داستان بودیم. این صحنه به نوعی پیوند میان هنر و زندگی را به تصویر می‌کشید و نشان از دغدغه‌های فرهنگی دارد که زیر پوست قصه در جریان بود. یا سکانسی که حامد تهرانی با بازی شهاب حسینی، به واسطه کتاب‌های فرشته به اصل ماجرا پی می‌برد.

 هر چند که گاه شیوه پرداخت به این فضا با نقدهایی همراه می‌شد اما به هر حال این نگاه به ادبیات و هنر تا اندازه‌ای در لایه‌هایی از کار به چشم می‌خورد، تا جایی که آخرین سکانس قصه «گناه فرشته» هم با تبدیل آنچه گذشت ماجراها به یک رمان و در کتابفروشی‌ها رقم خورد. این سکانس باز هم یادآور همان پیوندی است که در طول قصه گریزهایی به آن زده شد، یعنی گره خوردن به ادبیات، هنر و فرهنگ. ثمره این تلاش برای ایجاد چنین پیوندی از مواردی است که نقد و نظرات مختلفی پیرامون آن وجود دارد اما در کل تلاش کارگردان برای انعکاس این حوزه در یک درام جزو مواردی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.