سرویس تجسمی هنر آنلاین: اعضای شورای هنری جشنواره بین‌المللی تجسمی فجر در جریان نشستی درباره این رویداد هنری، چشم‌اندازها، مشکلات و نقاط ضعف و قوت این جشنواره را که در آستانه نهمین دوره خود قرار دارد، بررسی کردند. در این نشست مهنوش مشیری، جمشید حقیقت‌شناس و مهران هوشیار، رویکرد جشنواره تجسمی فجر را برخاسته از استعدادها و پتانسیل جامعه هنری دانسته و به همین خاطر معتقدند دبیران و شورای هنری جشنواره و هنرمندان به این جشنواره به چشم یک رفع تکلیف نگاه نمی‌کنند.

اعضای شورای هنری نهمین جشنواره بین‌المللی تجسمی فجر معتقدند که ما اکنون در مقام قضاوت کاری که انجام می‌دهیم، نیستیم. ما سیاست و سیاست‌زدگی را از جشنواره هنرهای تجسمی فجر به طور کلی حذف کردیم چون سیاست و سیاست‌زدگی تاریخ مصرف دارد و چیزی که تاریخ مصرف دارد، به کار هنر نمی‌آید. اعضای این شورا، اشتباه مدیران هنری در گذشته را که تلاش داشتن با انتخاب مدل‌های خارجی برای جشنواره‌های تجسمی فجر الگو ترسیم کنند حذف کرده‌اند زیرا عقیده دارند جشنواره تجسمی فجر همواره مدل خاص و بومی خودش را دارد.

در ادامه متن کامل این نشست را که در محل هنرآنلاین برگزار شد بخوانید.

در این دو سال اخیر رویکردهای جشنواره تجسمی فجر علیرغم این که شکل خاصی به خود گرفته و دچار یک نظم شده است اما یک نوع ناپختگی و یا شاید کم‌تجربگی در هدایت مسیر این جشنواره به سمت ایده‌آل‌ها وجود دارد. این ناپختگی‌ها، این سوال را به وجود می‌آورد که از چه زمانی ضرورت برگزاری این جشنواره احساس شد و آیا نباید طبق یک فرمول و اصولی این جشنواره به صورتی سازمان یافته‌تر و برنامه‌ریزی شده‌تر  و در یک ریل و مسیر مشخص شکل می‌گرفت؟

جمشید حقیقت‌شناس: در سال‌های گذشته بخش‌های تخصصی هنر سعی داشتند که بی ینال‌های تخصصی داشته باشند و اتفاقاً این کار را هم کردند ولی دولت وارد بطن ماجرا شد و جشنواره تجسمی فجر را راه‌اندازی کرد. به نظرم نکته مثبت جشنواره فجر آن است که خود دولت برای شروع این جشنواره اقدام کرد. دولت با شروع جشنواره تجسمی فجر، توپ را در زمین هنرهای تجسمی و رشته‌های هنری انداخت و از آن‌ها درخواست کرد که جشنواره فجر را به بهترین شکل اجرا کنند. در واقع ما عادت داریم که ابتدا یک کاری را راه‌اندازی کنیم، سپس به چگونگی اجرای آن فکر کنیم. من معتقدم که این مکانیزم جواب می‌دهد و اگر ما تمام فعالیت‌های‌مان را بر اساس آن انجام می‌دادیم، اکنون جایگاه بسیار بهتری در زمینه‌های مختلف هنری داشتیم.

مهنوش مشیری: این‌که چیزی را قبل از برنامه‌ریزی لازم به مرحله اجرایی برسانیم، یک اتفاق خوب است و کیفیت شیوۀ زندگی ما را می‌رساند. این اتفاق مانند کاشتن یک بذر است، ما هیچ‌گاه نمی‌دانیم که یک بذر چه میوه‌ای می‌دهد ولی آن را می‌کاریم. در مورد تفاوت جشنواره هنرهای تجسمی با سایر جشنواره‌های فجر، نمی‌توان نظر قطعی ارائه داد چون ماهیت آن‌ها متفاوت است. جشنواره هنرهای تجسمی یک جشنواره 9 ساله است ولی در حقیقت این سن واقعی جشنواره نیست، بلکه چنین جشنواره‌ای یک پیشینه صد ساله در خودش دارد ولی 9 سال پیش زمانش رسیده که به ظهور برسد.

هدف این جشنواره وجود مستقیم خود هنرهای تجسمی است. ما در عالم تجسمی زندگی می‌کنیم و اگر قرار باشد این عالم صورت نداشته باشد، در خلأ قرار داریم که این خلأ به معنای فلسفی نیست و یک معنای واقعی دارد. قطار جشنواره‌ هنرهای تجسمی به همان جایی می‌رود که خود هنرهای تجسمی در آن حضور دارند. من اعتقاد دارم که علت دیر پرداختن به جشنواره هنرهای تجسمی، کم‌نظری و نا آشنایی مسئولین با مقوله تجسمی بوده است. شاید آن‌ها فکر کرده بودند که هنرهای تجسمی هنوز به بلوغ نرسیده و لزوم وجودش را درک نمی‌کردند. تجسمی عالم امکان است، پس همان‌گونه که برهانِ نبود عالم امکان وجود ندارد، هنرهای تجسمی نیز محو شدنی نیست.

مهران هوشیار : رویکرد جشنواره فجر برخاسته از استعدادها و پتانسیل تجسمی جامعه است و به همین خاطر دبیران و شورای سیاست‌گذاری جشنواره و هنرمندان به این جشنواره به چشم یک مراسم رفع تکلیفی نگاه نمی‌کنند. نگاه این شورا یک نگاه تجسمی است که می‌خواهد در جامعه‌مان ارتقای هنری ایجاد کند. البته چون جشنواره هنرهای تجسمی فجر یک جشنواره دولتی است، شاید مدیران سیاسی و فرهنگی که برنامه‌ریزی کلان آن را برعهده دارند، نگاه‌شان به چنین جشنواره‌ای از نقطه‌نظری رفع تکلیف باشد.

به نظرم ما در جشنواره هنرهای تجسمی فجر هنوز نتوانسته‌ایم به یک ساختار شکلی مطلق و هدفمند برسیم و قطار این جشنواره نمی‌داند به کجا می‌رود چون هر دفعه که یک مسئول جدیدی روی کار می‌آید، سر قطار را به یک سمت دیگر کج می‌کند. چیستی لوکوموتیو، سوخت و افرادی که در این قطار نشسته‌اند، مشخص است ولی متولیان به لوکوموتیوران این قطار تجسمی مأموریت‌های مختلفی می‌دهند و اشتباهات زیادی را ایجاد می‌کنند. به نظرم جشنواره تجسمی فجر تا چند دوره پیش خیلی تابع این معضل بود ولی در 2،3 دوره اخیر به خاطر ثبات نسبی شورای دبیران، قدم‌های مستحکم‌تر و مسیر مشخص و مستمرتری در پیش گرفته شده است.

یکی از آسیب‌های جامعه ما این است که فعالیت‌های‌مان استمرار ندارد. متأسفانه در کار ما بحث پژوهشی و آسیب‌شناسی وجود ندارد. ما به جای هدف‌گذاری و سنجش امکانات و تمهیدات، یک جشنواره را به هر بهانه‌ای راه می‌اندازیم و بعد به مسائل اصلی آن فکر می‌کنیم. در هر کاری یک واقعیت و یک حقیقت وجود دارد که ما کارمان را بر اساس واقعیت پیش می‌بریم، در حالی‌که اگر حقیقی به آن نگاه کنیم، ابتدا باید هدف را مشخص کنیم، سپس امکانات و تمهیدات را بسنجیم و بعد به مرحله اجرا برسیم. جشنواره‌های ما ابتدا اجرا می‌شوند، سپس درصدد اصلاح و آزمون و خطا بر می‌آیند که به نظرم ایراد کارشان در این‌جاست.

مشیری و حقیقت شناس

مهنوش مشیری: من اعتقاد ندارم که ایراد کار در این‌جا باشد، این شیوۀ کار ماست.

مهران هوشیار: بله، ولی شیوۀ اشتباهی است.

مهنوش مشیری: نتایجی که به دست آمده نشان می‌دهد که این شیوه اشتباه نبوده است. در تاریخ هنر ما اشتباهی رخ نداده، بلکه این خصوصیت ماست که شهودی عمل می‌کنیم. به نظرم راه‌اندازی یک جشنواره از ابتدا یا انتها تفاوتی ندارد و مهم این است که یک محصولی وارد یک ظرف شود. طبیعت سرشتی ما این‌گونه نیست که همه‌چیز را با برنامه پیش ببریم ولی در عوض ما به همه‌چیز عمل می‌کنیم و در نهایت به نتیجه می‌رسیم. هنرهای تجسمی همواره مسیری که می‌بایست را طی کرده است.

مهران هوشیار: جدای از معیار قدمت، علت موفق‌تر بودن جشنواره فیلم فجر نسبت به جشنواره تجسمی در چیست؟

مهنوش مشیری: در ماهیت آن.

مهران هوشیار: خیر، به خاطر آن‌که جشنواره فیلم فجر یک الگوی بیرونی دارد و ساختار آن به صورت منظم چیده شده است. دانشگاه‌های هنری ما نتوانسته‌اند این الگو را پیاده کنند چون الگوهای‌ ما الگوهای غربی است و ذات فرهنگ‌مان ایرانی است و این دو نمی‌توانند با یکدیگر تطبیق پیدا کنند. ما می‌خواهیم جشنواره تجسمی فجر را بومی اجرا کنیم ولی الگوی‌مان را مثلاً الگوی جشنواره ونیز قرار داده‌ایم.

مهنوش مشیری: ولی ما جشنواره تجسمی را این‌گونه شروع نکردیم.

مهران هوشیار: این جشنواره اساساً قرار بود که یک جشنواره تطبیقی باشد.

مهنوش مشیری: ما یک الگوی عقلی مسلکی و یک الگوی دلی مسکلی داریم. عقل در غرب همه چیز را از ابتدا فرمول‌بندی می‌کند و بر اساس آن پیش می‌رود ولی ما اساساً بدون فرمول جلو می‌رویم تا ببینیم که چه می‌شود.

مهران هوشیار: بله، متأسفانه این‌ کار را انجام می‌دهیم.

مهنوش مشیری: چرا متأسفانه؟ من این را قبول ندارم.

مهران هوشیار: چون منطق اجرایی می‌گوید که شما باید ابتدا برنامه داشته باشید و سپس کاری را انجام دهید.

جمشید حقیقت‌شناس: قطاری که مورد بحث‌مان است، برایش ریل و مسیر راه طراحی شده تا در آن مسیر از قبل پیش‌بینی‌شده حرکت کند ولی ما هنوز به دنبال راه‌سازی هستیم و در کارمان ریلی وجود ندارد. ما بستر خاص خودمان را داریم که در آن می‌توانیم بر اساس نیازها، امکانات، استعدادها، اسپانسرها و... طراحی انجام دهیم.

این سبک و شیوه در ذات خودش یک سردرگمی دارد که به غیر از مدیریت، هنرمندان را هم سر درگم می‌کند. در واقع هنرمندی طبق رویه و رویکرد دوره قبل جشنواره می‌خواهد در دوره جدید آن شرکت کند که به یک‌باره سیاست‌ها تغییر می‌کند و دیگر با خواسته‌های او همخوانی ندارد.

جمشید حقیقت‌شناس: وقتی ما در مسیری قرار داشته باشیم که راه‌های فرعی زیادی دارد، هر کسی به سمت یکی از آن راه‌ها می‌رود ولی اگر جاده‌سازی کنیم و یک نقطه خاص را به عنوان مقصدمان انتخاب کنیم، دیگر همه در ساخت بسترهای لازم برای رسیدن به آن نقطه مشارکت دارند. دولت به عنوان نماینده مردم، بهترین بستر برای انتخاب آن نقطه خاص است که می‌تواند در این زمینه از کمک متخصص‌ها نیز بهره ببرد، آن زمان دانشگاه‌ها، نمایشگاه‌ها، عرصه‌های مالی و... هم شکل خواهند گرفت. الآن مخاطبان هنرهای تجسمی نمی‌دانند که چه اثری خوب و چه اثری بد است و لاجرم خرید آن‌ها آگاهانه صورت نمی‌گیرد. در واقع امروز هیچ میزانی برای آثار هنری وجود ندارد و چون این میزان وجود ندارد، آثاری که قابلیت ندارند به فروش می‌رسند و آثار خوب هنری مشتری ندارند.

اشتباه ما در این است که سعی می‌کنیم از میان مدل‌های خارجی یک‌کدام را برای جشنواره‌مان انتخاب کنیم، در حالی که ما همواره در هنرهای تجسمی مدل خاص خودمان را داشته‌ایم. شما اگر امروز می‌بینید که مینیاتور، سرامیک، معماری و حتی مدیریت کلان در کشور ما نسبت به سایر کشورها متفاوت است، به خاطر آن است که ما در هنرهای تجسمی مدل خاص خودمان را داریم. تئاتر شهر یکی از آن نمونه‌هایی است که ما معماری و سلیقه خودمان را در آن به‌ کار گرفته‌ایم که اتفاقاً استاندارد جهانی هم دارد. هنر تجسمی را به خاطر قدمت چند ساله‌ای که در آن وجود دارد، نمی‌توان به شوخی گرفت چون مدام در حال مقایسه است و شما حتی اگر بهترین اثر تجسمی را هم خلق کنید، با آثار صد سال پیش مقایسه خواهید شد و ایرادات شما را گوشزد خواهند کرد.

مهران هوشیار: بنابراین طبق گفته‌های شما می‌شود گفت که تغییر رویکرد جشنواره به خاطر ضرورت دوره است. زمانی ضرورتی وجود دارد که باعث می‌شود در جشنواره تغییراتی صورت گیرد ولی گاهی اوقات مسئولین جشنواره‌های تجسمی به قول خودشان می‌خواهند جریان‌سازی کنند، در صورتی که خود هنرهای تجسمی هستند که جریان‌سازی می‌کنند و جشنواره‌ها محصول این جریان‌سازی در هنرهای تجسمی می‌شوند.

در این فضا که یک سری ضرورت باعث شده که رویکرد جشنواره تجسمی تغییر کند، باید بررسی کرد که جشنواره چه نقاط متمایزی نسبت به اتفاقات تجسمی دارد. ما در کشورمان نمایشگاه‌های تجسمی را با همین رویکرد جشنواره تجسمی دنبال می‌کنیم و حتی در حضور هنرمندان‌مان در جشنواره‌های بین‌المللی نیز این رویکرد به‌‌طور محوری وجود دارد و دیده می‌شود. در این شرایط چگونه می‌شود که مرزهای جامعه تجسمی سنت‌گرا که 8 دوره جشنواره تجسمی فجر را با یک رویکرد سنتی برگزار کرده، شکسته شود و چنین نگاهی در میان هنرمندان ما از بین برود؟

جمشید حقیقت‌شناس: آن نگاه یک نگاه سنتی نبود و یک نگاه رشته‌ای بود که به سابقه برگزاری بینال‌ها بر می‌گشت. زمانی در کشورمان یک‌سری انجمن‌های مختلف در بخش تجسمی به وجود آمد که دولت تصمیم گرفت همه آن‌ها را جمع‌آوری کند و یک جشنواره‌ برای انجمن‌های مختلف برگزار کند. این جشنواره در دوره‌های متوالی به تناوب کوچک‌تر شد و در این اواخر حتی از هنرمندان خواهش می‌شد که اثرشان را به جشنواره تجسمی فجر تحویل دهند. در واقع شأن این جشنواره در حال نزول بود و برای در سال های  اخیر ما مهم بود که جایگاه مناسبی داشته باشد، به گونه‌ای که دولت، وزراء و عموم مردم نسبت به این جشنواره یک اتفاق‌نظر مثبت داشته باشند و همان‌گونه که در جشنواره فیلم فجر به تماشای جدیدترین آثار سینمایی می‌روند، در این جشنواره نیز به بازدید از آثار جدید تجسمی بیایند و شروع به سفارش‌دادن به هنرمندان کنند.

بر اساس این رویکرد ما از سال گذشته، تأکیدمان را به جای شاخص نام هنرمند، بر روی صلاحیت اثر هنری قرار دادیم و از میان 10 هزار اثری که مایل بودند در جشنواره باشند، فقط 200 اثر را انتخاب کردیم و آثار دیگر را مستحق حضور در جشنواره ندیدیم. با این رویکرد متفاوت، مردم تمایل داشتند که به دیدن آثار جشنواره بیایند و خود هنرمندان نیز کنجکاو بودند که این چه اتفاق متفاوتی خواهد بود. آن زمان حتی خود ما هم نمی‌دانستیم که چه می‌کنیم و فقط می‌دانستیم که رویکرد قبلی آن جواب نداده بود و جشنواره تجسمی به یک رویکرد جدید احتیاج داشت.

من نمی‌گویم که رویکرد ما کاملاً موفق بوده چون برای موفقیت یک جشنواره باید آن را با جشنواره‌های دیگر مقایسه کرد و ارزیابی‌های مختلفی روی آن انجام داد. الآن جشنواره فیلم فجر هم نمی‌تواند بگوید که یک جشنواره موفق است چون نسبت به جشنواره‌های بین‌المللی و یا حتی دوره‌های ابتدایی خودش نیز موفقیت آن‌چنانی کسب نکرده است. تنها کاری که دولت به خاطر بضاعت و قدرتش می‌تواند انجام دهد این است که جشنواره را توسعه دهد ولی اگر بسترهای جشنواره به درستی طراحی نشود، دولت پای خودش را عقب می‌کشد و سعی می‌کند که آن را فراموش کند.

مهران هوشیار: به اعتقاد من بخش غیر دولتی و خود جامعه هنری هم در این توسعه وظیفه و نقش دارند. ما حتی تشکل‌های غیر دولتی انجمن‌های حوزه تجسمی‌مان نیز هنوز با آن نگاه رشته‌ای فعالیت می‌کنند. ما انجمنی تحت عنوان انجمن هنری که با همین اتفاقات روز هنر در ارتباط باشد را نداریم. هنوز مرزهای بینا رشته‌ای و بینا انجمنی در کشور ما وجود ندارد.

جمشید حقیقت‌شناس: سال گذشته برخی از اهالی هنرهای مختلف در جلسه‌ای با ما صحبت کردند که تئاتر یا موسیقی را با هنرهای تجسمی مخلوط کنند اما این اتفاق نیفتاد. به هر حال وقتی شما توانایی اجرای اثرتان را داشته باشید، توانایی ارتباط آن با اثری دیگر نیز خواهید داشت. مشکل ما این است که هنوز بعد از 38 سال، یک نمایشگاه درست و جامعی برای هنرهای تجسمی نداشته‌ایم، اتفاقی که برای عملی شدنش به نظر و یاری مردم، هنرمندان و دولت احتیاج دارد.

جشنواره فیلم فجر مسبب شد که چند سینما در کشور ساخته شود ولی همین اتفاق در موسیقی یا هنرهای دیگر رخ نداد. ما الآن 9 سال است که ساختمانی برای ارائه همه آثار تجسمی نداریم که بشود همه این آثار را در طول سال در آن به نمایش گذاشت، این اتفاق واقعاً یک فاجعه است. تمام گالری‌های ما خانه‌هایی بوده‌اند که امروز به گالری تبدیل شده‌اند. ما حتی برای دانشگاه‌های‌مان هم معماری نداریم و یک ساختمان را تغییر کاربری می‌دهیم و به یک دانشگاه تبدیل می‌کنیم که این اتفاق واقعاً خوشایند نیست.

مهران هوشیار: این اتفاق به خاطر همان رویکرد غلط عدم هدف‌گذاری و از انتها به ابتدا انجام دادن کارهاست که صحبتش را کردیم.

مشیری و حقیقت شناس

این اتفاق یک معضلی است که گریبان‌ همه مدیاهای هنری را گرفته است. این مسئله در حال حاضر در تئاتر و موسیقی به چشم می خورد و شاهد توسعه آن در هنرهای تجسمی هم هستیم. در واقع ما مدام اثر تولید می‌کنیم ولی در جذب مخاطب موفق نیستیم.

جمشید حقیقت‌شناس: خیلی از این آثاری که اسم تولید روی آن گذاشته می‌شود، تولید نبوده و در واقع پیش‌تولید هستند. تولید یعنی شما از میان اتودهای مختلف، یک‌سری را انتخاب کرده و پیش ببرید و به مرحله انتشار برسانید. تئاتر، موسیقی، معماری و حتی تولیدات صنعتی ما نیز این مشکل را دارند. ما معمولاً پتانسیل و ایده کارهای مختلف هنری و غیر هنری را داریم اما این ایده‌ها برای عرضه به مخاطب، عملی نمی‌شوند و تا زمانی که یک ایده عملی نشود، نمی‌توان عنوان تولید را روی آن گذاشت. یک اثر هنری یا حتی علم اگر به مرحله مصرف نرسد، بیات می‌شود، بنابراین ما باید روی مردم به عنوان استفاده‌کننده سرمایه‌گذاری کنیم.

شما این رویکرد را در جشنواره تجسمی فجر عملی کرده‌اید؟

جمشید حقیقت‌شناس: تلاش تمام شورای هنری این است که مردم جشنواره را ببینند و مصرفش کنند.

مردم نیاز دارند که با رویکرد جدید جشنواره آشنا شوند و ارتباط بگیرند. هنوز ممکن است که مردم ما برخی از آثار جشنواره را به عنوان اثر هنری نپذیرند و حتی بخش‌هایی از جامعه هنرهای تجسمی هم ممکن است اثر هنری را در یک خوشنویسی نستعلیق خلاصه کند. جشنواره هنرهای تجسمی با چه کاری می‌تواند روی مردم به عنوان استفاده‌کننده سرمایه‌گذاری کند؟

جمشید حقیقت‌شناس: معمولاً برای نمایشگاه‌ها یک سری پیشنهادات ارائه می‌شود که برخی از آن‌ها پذیرفته شده و روی‌ آنها کار می‌شود و عده‌ای پذیرفته نمی‌شوند و از رده خارج می‌شوند.

مهنوش مشیری: عمر دوره‌ای که سفارش‌دهنده هنر دولت بود و دیوارهای شهر را ساحت خاستگاه خودش کرده بود به پایان رسیده است، حتی اگر هنوز هم وجود داشته باشد شکلش تغییر کرده است. مقوله هنر یک مقوله منعطف است و اصلاً این انعطاف است که هنر را به وجود می‌آورد. در هنر اگر چه مرزها به نازکی یک غبارند ولی وجود دارند. مرزها به خاطر وجود واژه مرز نمی‌توانند از بین بروند. بین هنرهای مختلف یک مرز وجود دارد ولی آن‌ها می‌توانند بیایند و هم‌نشینی کنند تا به یک اتفاق ویژه برسند. در ضمن پیرو صحبت‌های آقای حقیقت‌شناس، به نظرم همین انعطاف‌پذیر بودن هنر باعث می‌شود که ما خودمان خیلی وقت‌ها ندانیم که چه می‌خواهیم.

به نظرم رویکرد جدید جشنواره تجسمی گویی نقش یک باغبانی را دارد که می‌خواهد درختی را هرس کند، در نظر شما هم این رویکرد به دنبال سر و سامان بخشیدن به داشته‌های ادوار قبلی جشنواره‌ است یا هدف دیگری دارد؟

جمشید حقیقت‌شناس: ما اساساً چیزی را نمی‌سازیم و قرار هم نیست که بسازیم. وظیفه ما آن است که شرایط رشد هنرهای تجسمی را فراهم کنیم.

این شرایط چگونه به وجود می‌آید؟

جمشید حقیقت‌شناس: با زمان، مکان و انتخاب مناسب. شورای هنری جشنواره باید آثاری را انتخاب کند که یا بهترین باشند و یا بتوانند آغازگر یک اتفاق جدید باشند. هیچ‌‌یک از اعضای شوراء مشکل عاطفی با هنرهای تجسمی ندارند و فقط آمده‌اند که نا سالمی‌های جشنواره هنرهای تجسمی را پاک کنند. شوراء شاید فقط با حذف کردن چیزهای اضافه می‌تواند خیلی اتفاقات بزرگی را به وجود بیاورد. ما فقط می‌خواهیم شرایط را هماهنگ کنیم و حتی قصد تفسیر هم نداریم.

برای ادامه گفت‌وگوی‌مان بهتر است که به تغییر و تحولات دوره‌های اخیر جشنواره تجسمی و مقایسه آن با دوره‌های گذشته بپردازیم. آقای هوشیار شما به عنوان فردی که در دوره‌های قبلی این جشنواره حضور داشته‌اید، به نظرتان تغییرات دو دوره گذشته جشنواره هنرهای تجسمی فجر کارساز بوده است؟

مهران هوشیار: اگر یک اثر هنری قرار است که بیان داشته باشد و این بیان بتواند فرهنگ‌ساز و جریان‌ساز باشد، باید بتواند این جریان‌سازی را در راستای رویکرد جهانی پیش ببرد، از طرفی مفاهیم بومی و اعتقادات سنتی‌مان را هم نمی‌توان نادیده گرفت، پس استنباط من از هدف جشنواره نهم تجسمی فجر، همگام کردن رویکردهای روز هنر و همچنین تعامل مباحث فرهنگی جهان معاصر با محتوای بومی خودمان است. در واقع ما می‌خواهیم سعی کنیم که با رویکردهای جهانی همگام شویم چون مفاهیمی که در دنیا وجود دارد، دیگر در قالب مرز نمی‌گنجد.

به نظرم ایرادی ندارد که جشنواره دولتی است و زیر نظر سیستم کار می‌کند، اتفاقاً تمام اتفاقات تأثیرگذار تاریخ هنر، اتفاقاتی بودند که زیر نظر یک سفارش‌دهنده کلان یا یک حامی قدرتمند به وجود آمدند. جشنواره تجسمی فجر زیر نظر دولت برگزار می‌شود ولی دولت به شورای هنری، دبیر اجرایی و هنرمند اعتماد کرده است که اگر این اعتمادسازی ایجاد شود، جشنواره می‌تواند فرهنگ‌سازی کلانی را در ساختارهای درستش انجام دهد.

این اعتماد باید بین چه کسانی باشد؟

مهران هوشیار: ابتدا بین دولت و برگزارکننده جشنواره، سپس بین برگزارکننده و هنرمند و در نهایت بین هنرمند و مصرف‌کننده. همه این‌ها اگر نگاه‌شان مشترک باشد و کاربلد هم باشند، می‌تواند اتفاقات خوبی را رقم بزند.  

آقای حقیقت‌شناس شما سال گذشته یک رویکرد جدید را وارد جشنواره تجسمی فجر کردید که مفاهیم تازه‌ای در آن وجود داشت، و آن شکل و نوع انتخاب آثار و به نمایش در آوردن آنها همراه با مدیاهای دیگر هنر بود. این رویکرد و مفاهیم با چه چالش‌هایی روبرو شد؟ امسال چگونه می‌خواهید این مشکلات را کمتر کرده و تفاهم بهتری با این رویکرد برقرار کنید؟

جمشید حقیقت‌شناس: ما یک مشکل تاریخی آموزشی داریم که باعث می‌شود این تفاهم برقرار نشود. اکنون حتی بین آن‌چه که نوشته می‌شود با آن‌چه که درک می‌شود، خیلی تفاوت وجود دارد.

یک نظریه وجود دارد که می‌گوید معلول در مخاطب است و ممکن است که در یک اثر هنری نباشد. اکنون ممکن است که چند نفر با یکدیگر به سینما بروند و از یک فیلم در یک فضای مشترک، برداشت‌های متفاوتی داشته باشند و هر چقدر هم که تلاش کنید تا آن را به یک حداقل برسانید، موفق نخواهید بود. امروزه دولت‌ها خیلی تلاش می‌کنند که یک وحدت کلمه داشته باشند، یعنی یک چیز فقط یک معنا بدهد و به دو معنا تعریف نشود. یک نمونه از این استانداردسازی‌ها در مسئله خط صورت گرفت. دست‌خط همه انسان‌ها متفاوت است و کشورهای پیشرفته برای آن‌که مردم بتوانند همه نوشته‌ها را به سادگی بخوانند، تایپ را به وجود آوردند. این امر خیلی پیچیده است و آموزش ما برای آن هیچ تلاشی نمی‌کند و فقط اطلاعات می‌دهد که آن اطلاعات هم یکسان‌سازی نشده‌اند. مثلاً در طراحی صحنه تئاتر که بخشی از آن مربوط به هنرهای تجسمی است، تصویری از طراحی صحنه داده می‌شود که هیچ ربطی به دانش تجسمی ندارد چون آن‌ها در تعامل و گفت‌وگو نبوده‌اند.

معمولاً در یک روند، اصلاحاتی صورت می‌گیرد و ایده‌ها و افکار جدیدی به آن وارد می‌شود که مردم به مرور با این ایده‌ها آشنا می‌شوند. در این حالت اگر شما بخواهید ایده‌های‌تان را کلمه به کلمه توضیح دهید و تفسیر کنید، به نتیجه‌ای نخواهید رسید. تلفن همراه در گذشته با اندازه‌های بزرگ‌تری عرضه می‌شد، رفته‌رفته کوچک‌تر شد و اکنون دکمه‌های آن هم برداشته شد، این جایگزینی فقط با نمایش موفق شد و با حرف‌ و توضیح به سرانجام نمی‌رسید. بنابراین اصرار شورای تجسمی بر توضیح بی‌فایده خواهد بود و ما فقط با نمایش می‌توانیم رویکردها و مفاهیم تازه‌مان را به هنرمندان و مردم بیان کنیم.

مشیری و حقیقت شناس

مهنوش مشیری: هنر یک ظرفی می‌خواهد که در آن مظروفی به نام مفهوم ریخته شود. در سال های گذشته خیلی از فضاهای نمایشگاهی از موسیقی کمک گرفتند؛ در این نقطه موسیقی می‌گوید من ظرفی هستم که مظروف را بهتر نشان می‌دهم. این اتفاق نشان می‌دهد که امروز زمان آن است که ما هنرها را فی حد هنر ببینیم. تمایل حیات امروز، مینیمالیسم است. مینیمالیسم یعنی این‌که ما همه چیز را به جوهر اولیه خودش نزدیک کنیم و به یک نوع سادگی برسیم.

من همیشه مثال بز طراحی‌شده شوش را می‌زنم که طی تاریخ در مسیر خودش، هوشمند شده، بز کلاسیک می‌شود و سپس آن‌قدر جان می‌گیرد که ما از آن توقع شیر و پوست داریم. این بز در همین مسیر تاریخی، در اواخر قرن 18 دوباره تمایل پیدا می‌کند که به همان سادگی بز شوش برسد، در واقع یک اثر هنری به مانند نقطه پایان پرگاری که برای رسم یک دایره به روی صفحه می‌گذاریم، ناگزیر است که نقطه اولیه را پیدا کند. من اسم ملاقات این دو نقطه اولین و آخرین را هنر امروز می‌گذارم که در عین پر بودن، خیلی ساده است.

جمشید حقیقت‌شناس: من برای جمع بندی صحبت هایم می گویم،  جشنواره تجسمی فجر از یک ضرورتی شروع شده و باید در مسیر خودش قرار بگیرد که زمان به تناوب آن را مشخص خواهد کرد. همچنین زمان مشخص می‌کند که این جشنواره در بستر خودش به درستی عمل کرده یا عمل نکرده است. ما اکنون در مقام قضاوت کاری که انجام می‌دهیم نیستیم و فقط می‌دانیم که یک سری کارها لازم است و باید آن‌ها را انجام دهیم. ما سیاست و سیاست‌زدگی را از هنر تجسمی به طور کلی حذف کردیم چون سیاست و سیاست‌زدگی تاریخ مصرف دارد و چیزی که تاریخ مصرف دارد، به کار هنر نمی‌آید. جشنواره تجسمی فجر قرار است که یک جمع‌بندی زمانی باشد و جایگاه فعلی هنرهای تجسمی را نشان دهد، بنابراین باید بتواند کارش را درست انجام بدهد و یا حداقل در مسیر درست آن حرکت کند.