سرویس تجسمى هنرآنلاین: مایکل جى ها، رییس جوان کریستیز خاورمیانه اواسط هفته پیش مسافر تهران بود و مابین دیدار از گالرىهاى متعدد سرى هم به دفتر هنرآنلاین زد، با همان جدیتى که وقت حراجهاى کریستیز دوبى در هتل امارات تاورز دیده مىشود؛ با حوصله و دقیق در پاسخگویى؛ تا رسید کتش را درآورد و گفت آمده است دو ساعت تمام براى این گفتگو وقت بگذارد تا همه شائبهها و شایعات به اتمام برسد؛ حضورش در هنرآنلاین بیش از این هم به طول انجامید و از هیچ پرسشى خم به ابرو نیاورد؛ مىگوید ایران براى ما بسیار مهم است و شعارى داد که زیبا بود: "مردم اگر از کریستیز خرید کنند، شب با خیال راحت میخوابند" ... این گفتگو نکات خواندنى بسیارى دارد که با تحلیل و روشنگرىهاى تامل برانگیزى همراه است:
چه شد رییس کریستیز دبى شدید؟
جى ها: 16سال پیش همکارىام با حراج خانه کریستیز آغاز شد؛ یک سال در دپارتمانهای مختلف کریستیز دوره دیدم و هفت سال در خصوص ارزیابی آثار هنرى مهمترین کلکسیونهاى هنرى اروپا را مرور و در زمینه قیمتگذاری هم دورههاى تخصصى را گذراندم؛ ابتدا رئیس بخش مدیریت دپارتمان کریستیز خاورمیانه شدم و چون فاینانس خوانده بودم این پشتوانهام شد در کریستیز دبى هم بخش بیزینس و هم بخش هنری را اداره کنم.
ملیت لبنانیتان چقدر در انتصابتان تاثیر داشت؟
جى ها: مدیران کریستیز از ملیتم باخبر بودند، لابد با علم به همین نکته در سال 2006 که دفتر دبى در آستانه تاسیس بود، خواستند در این دفتر حضور یابم اما به یقین، به جهت درسی که خوانده و دورههاى هنری که دیده بودم خواستند رییس این بخش شوم.
از آغاز به کار دفتر کریستیز دبى، رئیس این بخش بودید؟
جى ها: بله، سال 2005 بیزینس پلن این پروژه را من نوشتم؛ و به طبع از سال 2006 با راهاندازى کریستیز خاورمیانه مدیریت آن را به عهده دارم.
مهم ترین دستاوردهاى یک دهه کریستیز خاورمیانه
در آستانه دهمین سال فعالیت کریستیز خاورمیانه مهمترین دستاوردهاى این دفتر را چه مىدانید؟
جى ها: بدیهىست در آغاز به کار دفتر نمیدانستیم بازار هنر منطقه چطور است و در عمل چه جوابی میگیریم؛ اما به حتم نمیخواستیم یک اتفاق یک باره باشیم؛ همین تداوم و استمرار مهمترین کارمان است. دوم لحظهای که دیوار پرسپولیس آقای تناولی 2/8 میلیون دلار در کریستیز دبى چکش خورد و رکورد فروش یک اثر هنرى در خاورمیانه شد؛ آن لحظه بزرگ و عظیمی بود. سال 2010 به خاطر رکود اقتصادى فراگیر بینالمللى، میزان فروشمان خیلی مهم بود که خوشبختانه خیلى موفق بودیم و این موفقیت دامنهدار بود و هست؛ حتی در بحرانىترین وضع اقتصادی؛ در این مدت خیلیها رها کردند و رفتند ولی ما جلو آمدیم، مثل یک کشتی، هم اعتبارمان را حفظ کردیم و هم سربلند شدیم. اثبات کردیم هنر منطقه چه پتانسیل بالایى دارد. در حال حاضر بسیار منتظر اسفندماه هستم که دهمین سال تاسیس کریستیز است که یقین بدانید یک اتفاق بزرگ در راه است.
خاورمیانه دهه سختی را پشت سر مىگذارد، این جنگ و بحران مستمر چقدر روی مارکت هنر تأثیر گذاشته است؟
جى ها: در این ده سال گذشته با وجود تمام اتفاقاتی که افتاد ما خواستیم بهترین هنر را ارائه و عرضه کنیم و معتقدم تیممان عالی کار کرد. در طول مدتی که خاورمیانه دستخوش حوادث مداوم و رکود است، همیشه در پى ارائه آثار هنرى با کوالیتی خوب بوده و هستیم و به جهت تیم منسجممان همواره خریدارانی داریم که از کیفیت بینظیر استقبال مىکنند و بنا به ظرفیت منطقه اثر هنرى مىخرند. در واقع ما با عرضه آثار هنرى کیفى توانستیم بر این حوادث پیاپى پیروز شویم.
چرا حراجهاى دو شبه، یک شبه شد؟
فراز و فرودهایی هم داشتین از جمله اینکه در سالهاى 2011 و 2012 در هر دوره، حراج را دو شب پیاپى برگزار مىکردید و بعدها گویا به دلیل افول بازار و بحران دامنهدار منطقه آن را به یک شب تقلیل دادید.
جى ها: بازگشت به یک شب، اصلا به جهت مسائل مالی و یا اوفت بازار نبود؛ ما یک برنامهای داشتیم که خریدارهای جوانتر را بپرورانیم، سعی کردیم در هر دوره، حراج را دو شب برگزار کنیم، شب اول آرتیستهای شناخته شده بودند، کسانی که در هنر معاصر تثبیت شدهاند با قیمتهاى بالاتر و شب دوم هنرمندان جوان و البته آثار کوچکتر هنرمندان بزرگ با قیمتهاى پایینتر؛ مىخواستیم براى خریداران جوانتر منطقه فرصت خرید افزونترى فراهم آوریم و مسیر دستیابى آنها به آثار با ارزش و قیمتهاى پایین را مهیا کنیم؛ این بخشی از استراتژیمان بود و اگر مشاهده مىکنید امروز به همان یک شب بازگشتهایم نه به خاطر مسائل مالی و بازار بلکه به جهت دریافتهایمان از نتایج این استراتژىست: ببینید در آغاز دو شب شدن حراج در هر دوره، انرژى خوبى به خریداران و مجموعهداران جوان وارد شد و خود ما هم روحیه گرفتیم اما در عمل دیدیم مشتریان ما دو قسمت شدند، برخى شب اول مىآمدند و برخى شب دوم؛ این خودش یک مشکلی شد. شب اول کسانی میآمدند که مجموعهدارانى بودند که چند سال است همراه کریستیزند و وسعشان میرسید آثار را بخرند و شب را به هیجان و رکورد مىرساندند؛ ولی شب دوم این افراد نمىآمدند و آن هیجان و رکوردها نبود، مثل یک جور ضرر آشکار بود؛ لذا همان یک شب را ترجیح دادیم.
اما رسانههای ایران چنین تعبیر کردند که به جهت رکود بازار هنر منطقه، کریستیز حراج دو شب را به یک شب تقلیل داد.
جى ها: اتفاقا خیلی خوب شد این سوال را پرسیدید، یکی دیگر از دلایل بازگشت به یک شب حراجى در هر دوره این بود که کلکتورهایمان فکر میکردند که ما بیش از اندازه هنرمندان جوان را در حراج عرضه مىکنیم؛ کلکتورها مىگفتند کریستیز باید هنرمندانی را بیاورد که در جاهای مختلف نمایشگاه گذاشته و در گالریهاى حرفهاى و بزرگ آثارشان عرضه شده باشد، آنها مىگفتند وظیفه کریستیز نیست که این جوانها را وارد مارکت کند، جوانان باید چنان رزومهاى یابند که انتخاب شدن خود را تحمیل کنند و خریدار را دنبال خودشان بکشند. لذا وقتى دیدیم کاتالوگ پر شده از جوانهاى نو آمده که بازار ظرفیت پذیرششان را ندارد بهتر دیدیم که در همان یک شب حراجى را برگزار کنیم. این دلیل اصلی بود و ربطی به رکود نداشت.
کریستیز و تحریم هاى ایران
در تحلیل آمار فروش، کل فروش کریستیز خاورمیانه به اندازه فروش یک اثر در دفتر پاریس و نیویورک کریستیز است، حال دو پرسش پیش مىآید: آیا دفتر کریستیز دبى توانسته از منظر مالى به سود و خودگردانی لازمه برسد؟ آیا این دفتر به طور دائمى در منطقه مىماند؟
جى ها: سوال خوبی بود. هیچوقت فکر بسته شدن دفتر دبى به ذهنمان خطور نکرده است؛ ما حتى سالهای 2009 و 2011 در اوج رکود 4-5 میلیون دلار فروش داشتیم؛ آن موقع حتى حراج ساعتها را هم نداشتیم که الان خود این ساعتها دارند 10- 15میلیون دلار میفروشند. در دل بحران هم فکر نمیکردیم جمع کنیم و برویم. از اول آمدیم که بمانیم و مىمانیم؛ اکنون که خیالمان هم راحت است زیرا اطمینان منطقه را داریم و کاملا اثبات شدهایم؛ یقین بدانید هستیم.
ایران هم دههاى که گذشت را با تحریم پشت سر گذاشت و با قطع سوئیفت کار به جایى کشید که انتقال پول هم براى ایرانیان با دشوارى انجام مىشد، آیا این تحریمها براى کریستیز هم دردسر ساز شد؟
جى ها: در طول این سالها هنر و آثار هنری جزء تحریمها نبودند ما هم توانستیم با دریافت آثار هنرى زمینه فروششان را فراهم کنیم؛ اما مشکلات بعد از این مرحله شروع مىشد؛ همان طور که اشاره کردید مباحث مالى و نقل و انتقال بانکى به خاطر تحریمها کار را سخت کرد؛ مثلا خریداران آمریکایى به طور مشهود مىترسیدند کار ایرانى بخرند چون از سرانجام فرایند پرداخت به یک ایرانى مطمئن نبودند؛ کسانی که از داخل ایران قصد خرید داشتند، عملا امکان شرکت نداشتند ... بگذریم، مهم اینست که همیشه توانستیم هنر ایران را بفروشیم و تمام تحریمها نتوانست مانع این کار شود؛ خوشبختانه اکنون امیدواریم سال آینده با برداشته شدن تحریمها این مشکلات به کل حل شود.
شایعهاى که در تهران پیچید
شایعهاى در تهران پیچیده که فقط شما مىتوانید صحت و سقم آن را تعیین کنید؛ زیرا طبق عرف جهانى فهرست خریداران حراج سرى است و فقط شما از آن اطلاع دارید؛ گفته مىشود عربها کار ایرانی نمیخرند؛ آیا چنین اتفاقى را تأیید میکنید؟
جى ها: این کاملا برعکس است. در تمام این مدت عربها کار ایرانیها را خریدند. این ایرانیها هستند که هرگز کار عربها را نمیخرند؛ البته کار ارزشمند کریستیز این است که به لطف هنر، تمام خاورمیانه را به هم نزدیک و متصل کند و آن را در جهان و عرصه بینالمللی به عنوان یک هویت شاخص معرفى کند؛ باید دقت داشت از گذشته کشورهایی مثل ایران، لبنان، مصر بازار هنر قوی داشتهاند اما هیچ کس نمیدانست اینها چکار میکنند، ما توانستیم این پتانسیلها را کنار هم بیاوریم. کریستیز باعث شد هنرمندان ایرانی بدانند هنرمندان عرب چه میکنند و برعکس. برگردیم به پرسش شما: حقیقت این است که خیلی از آثار ایرانی را عربها مىخرند.
من اطلاع دارم که در حراجى اخیرتان یک ایرانی چند کار عرب خریداری کرده است.
جى ها: کاملا درست است. در 12 ماه گذشته است که شاهدیم ایرانیها کار عربها را میخرند؛ به نظرم خیلی اتفاق مهمیست و به شدت امیدواریم این مهم تبدیل به یک رویه شود.
آثار جعلى ، کریستیز و مردمى که شب با خیال راحت میخوابند
ورود آثار هنرى که در اصالتشان تشکیک مىشود دیگر سوال جدى جامعه هنرى ایران است؟ هر چند جامعه ایرانى به جهت تولید آثار جعلى نخبگان هنرىاش نقد جدى به خود هم دارد، اما مىپرسد چرا این آثار به کریستیز خاورمیانه هم راه مىیابند؟
جى ها: سوال مهمى است؛ پاسخش چند بخش دارد: اول اینکه در تمام 10 سال گذشته ما بالای سه هزار اثر هنری را روى میز حراج فرستادیم که شمار آثارى که روى آنها تردیدى به وجود آمده حتى یک درصد هم نبوده است بنابراین این مقدار بسیار کوچک است.
نکته دوم اینکه وقتی اثر هنری جهت حضور در حراج تایید مىشود، دقتهاى متعددى روى آن انجام مىشود: دقت در تاریخچه اثر مثلا اینکه به مجموعه چه کسى تعلق داشته، آیا برگه فروش آن موجود هست ... سپس متخصصین خاص حراج آن را بررسى مىکنند، اگر لازم باشد از بیرون کارشناسان خبره استخدام مىشوند این کار را انجام دهد. هر نوع تاریخچه در گالری، کتاب، مجله و هر نوع اطلاعات دیگر پیرامون یک اثر را جمعآوری میکنند ... کریستیز حتی عکسهای آن اثر که در خانه کسی آویزان بوده را هم پیگیرى مىکند و گاه به عنوان سند در کاتالوگ منتشر مىکند که نشان دهد در طول این سالها این کار کجا بوده و بسیارى مراحل کارشناسى جدى؛ برای هر کارى که در حراج به فروش مىرود این فرایند دقیق ارزیابى طى مىشود.
نکته سوم: وقتی که کسی میآید و میگوید این کار اصل نیست باید دلایل قانعکننده علمى و مستند هم بیاورد. خیلی مواقع میگویند من خود کار را ندیدم، خانواده یا دوست هنرمند فقید میگویند همچین کاری اصلا خلق نشده است یا ما چنین کارى از هنرمند ندیدهایم. دیگرى مىگوید این کار به قدرتی که هنرمند فقید شناخته مىشود نیست و یا دهها نظر مشابهه این جملات؛ هیچ یک از اینها حرف مستدل، جدى و با پشتوانهای نیست زیرا ما میگوییم هر هنرمندی یک انسان است، فراز و فرود داشته؛ مثلا من یا شما چند بار شده پاى کاغذى امضا کردیم و با امضای همیشگیمان فرق داشته است؟ به حتم همه آثار یک هنرمند قوی نیست و در طول فعالیتش کارهاى متفاوتی کرده که ممکن است فرزندانش هم ندیده باشند. خیلی راحت است که انگ بزنیم که یک کار اشتباه است ولی بدون پشتوانه حرف زدن هم اشتباه است. خانوادهها برای اینکه هنرمندشان را بزرگ نگه دارند، یا از روی دلسوزی این کار را میکنند حال آنکه چنین اظهار نظرهاى احساساتى بیشتر به ضرر هنرمندشان تمام مىشود؛ ما به همه نظرات گوش مىدهیم اما بر اساس نظرات کارشناسان و متخصصان خبره درباره اصالت آثار تصمیم مىگیریم.
چهارم اینکه حراج کریستیز پشت درهای بسته انجام نمیشود، شفاف و در حضور جمعیت آشنا به هنر آثار به فروش مىرسد، حتى یک ماه قبل از حراج همه آثار در کاتالوگ چاپى و نیز وب سایت منتشر مىشود تا همه کارشناسان روى آن دقت کنند، هزاران نفر در دور دنیا این آثار را مىبینند، چک میکنند و این منجر میشود که اگر کسی نظری یا ایدهای دارد وقت یابد نظرش را اعلام کند و ما مشتاقانه این نظرات را میگیریم و این نقطه قوت ماست. چون مىاندیشیم مردم اگر از کریستیز خرید کنند، شب با خیال راحت میخوابند. مردم میدانند که اگر اتفاقى بیفتد کریستیز یک سیستم ضمانتی مطمئن دارد، ما پول را برمیگردانیم و مشکل را حل میکنیم.
پنجم: مهم این است که ورود یک اثر جعلى به مارکت هنر امرى غیر عادى و حادثهاى غیر مترقبه نیست؛ همه جاى دنیا این اتفاق میافتد: لندن، پاریس، نیویورک ... این اتفاق مختص خاورمیانه نیست. تا وقتی هنر هست، هنر قلابی هم خواهد بود، این یک واقعیت است.
و نکته ششم اینکه ما حتما تیمهای ارزیابی جدیدی را به جمعمان اضافه خواهیم کرد؛ حتما گروه بزرگتری از کارشناسان این کارها را بررسى مىکنند؛ خیالتان راحت باشد که این کار را خواهیم کرد؛ تمام سعیمان را میکنیم تا در دراز مدت همان کمتر از یک درصد تردید در طول 10 سال هم اتفاق نیفتد.
یک ایده بىنظیر
خوشحالیم که کریستیز هم روى این موضوع آنقدر دقت نظر دارد و مسائل امنیتی را رعایت میکند؛ در تهران هم توالى این تشکیکها روى اصالت آثار برای جامعه هنری و رسانهها گران تمام شده؛ جامعه هنرى مصرانه از وزارت فرهنگ و ارشاداسلامى مىخواهند با تاسیس دفتر تشخیص اصالت آثار با متقلبین برخورد جدى شود.
جى ها: این میزان حساسیت عالىست؛ این پیشنهاد در ایده بینظیر است ولی اینکه در عمل چه رخ مىدهد مهم است. زیرا در کل به این سادگیها هم نیست، این اتفاق مختص ایران هم نیست. در وقت ارزیابى اثر کارشناسى میگوید اصل است و کارشناسى میگوید اصل نیست و هر یک تحلیل خود را دارند، اگر آرتیست زنده باشد مشکلی نیست ولی اگر مثل سپهری و محصص فوت کرده باشند هرکس یک چیز میگوید. همه جای دنیا این مسالهها هست، خیلی موقعها بین گروههاى مختلف دعواست بین موزهها، خانوادهها و ...
حذف وسواس از ملیت در هنر
اما یک ابهام که در چند دوره اخیر حراجى کریستیز، جامعه هنرى ایران با آن مواجه است: چرا در کاتالوگ آثار ایرانىها بعد از آثار اعراب چیدمان مىشود و معمولا در نیمه دوم حراجى آثار ایرانى روى میز مىرود؟
جى ها: ما هرگز نشده بشماریم بگوییم اگر ده هنرمند ایرانی داریم پس ده هنرمند عرب داشته باشیم؛ هیچوقت اینطور نگاه نمیکنیم. ما اگر صدتا کار با کیفیت درجه یک از ایران داشته باشیم حتما آنها را به حراج میگذاریم. کیفیت آثارى که به دست ما رسیده معیار ماست نه ملیت هنرمند؛ هیچ وقت ارزیابی نمیکنیم که چند درصد آثار مال کجاست؛ به نظرم باید این تمرکز و وسواس از روی ملیت را برداریم. ما واقعا داریم فکر میکنیم ملیت را از رزومه هنرمند برداریم. مثلا اگر از تناولی اثری داریم بگوییم آرتیست درجه یکی است و میتواند در جهان کنار هنرمندان دیگر بنشیند و این اثر یکى از آثار مهم اوست؛ واقعا مهم نیست مال کدام کشور است، هر کسى بخواهد مىتواند بداند پرویز تناولی یک هنرمند ایرانی است. معیار ما فقط کیفیت آثار است. هرچه زودتر از بحث ملیت بیرون بیاییم راحتتر میتوانیم بگوییم جایگاه هنرى این هنرمند کجاست؛ تلاش میکنیم بعد ده سال این قومیت و ملیت را از ادبیات کاتالوگمان حذف کنیم.
در این تغییری که داریم ممکن است بعضی اوقات ارائه آثار هنر ایران در اول کاتالوگ بیاید یک دوره دیگر وسط یا آخر. چینش کاتالوگمان بر اساس زیباییشناسی آثار است؛ اکنون قصد داریم روند چینش آثار در کاتالوگ را تغییر دهیم؛ دیگر نمیخواهیم در کاتالوگ روند ارائه گروه گروه آثار هنرمندان کشورها را ادامه دهیم؛ آثار همه هنرمندان از ملیتهاى مختلف بر مبناى زییابىشناسى هنرىشان کنار هم عرضه خواهند شد.
فقط کیفیت اثر تعیین کننده است
در دوره اخیر کریستیز در مجموع 7میلیون و هفتصد هزار دلار فروش داشتید. که بیش از سه میلیون دلار آن سهم فروش آثار ایرانی بود؛ حالا جامعه هنری ایران میگوید بدیهىست کریستیز توجه بیشترى به هنر ایران کند و دستکم در ساعات خلوت سالن آثارمان عرضه نشود.
جى ها: اگر به تاریخچه حراجمان نگاه کنید میبینید آثار ایرانى گاهی اول، گاهی وسط و آخر ارائه مىشود. هیچوقت نمیخواهیم از عمد کسی را آزار بدهیم؛ همیشه چیدمان عرضه آثار چرخش داشته و یادمان باشد در این تاریخچه خیلی از کارهای ایرانیها را عربها خریدند پس فرقی نمیکند کجای کاتالوگ باشد؛ از همین روست که فکر مىکنیم اگر بتوانیم بدون عنوان کردن ملیت کاتالوگ را ببندیم روندمان بهتر خواهد شد. مهمترین نکته در حراج این است که کیفیت اثر تعیینکننده است. ممکن است که کار اول یا آخر کاتالوگ باشد، اگر حائز کیفیت مناسب باشد، خریدار برایش مهم نیست چه زمانى روى میز حراج مىرود، منتظر مىماند؛ ممکن است شلوغى ابتداى حراج مربوط به کسانی باشد که آمدند آثار را ببینند، تفریح کنند و بروند ولی خریدار واقعى کارى به شماره اثر ندارد؛خیلىها نوشته میگذارند که فلان اثر را تا این قیمت برایم بخرید یا پای تلفن براى به دست آوردن اثر مورد پسندش تعقیب مىکند؛ واقعا فکر مىکنم مهم نیست اثر کجاى حراجى عرضه مىشود، کیفیت کار مهم است.
حراج وظیفه معرفى هنرمند جوان ندارد
خیلی سوال میشود که چرا درب کریستیز به روى آرتیستهای جوان ایرانی بسته شده است؟
جى ها: کریستیز یک حراج است، وظیفه ندارد هنرمندان جوان را معرفی کند. این را مجموعهداران مىگویند؛ ما باید آثارى عرضه کنیم که خریدار بینالمللی داشته باشند. اگر در این دورهها تعداد هنرمندان جوان ایرانی کمتر بوده حتما بر حسب اتفاق است، ما هر کار درجه یکی از هنرمند جوانى که خریدار بینالمللى دارد به دستمان رسیده به حراج آوردیم ؛ یادتان نرود عربها متشکل از خیلی کشورها هستند و ایران فقط یک کشور است.
با کمتر شدن حضور هنرمندان جوان ایرانی در کریستیز ، حضور هنر معاصر ایران هم کمرنگ شده است؟
جى ها: این مساله مختص ایران نیست؛ در کل این مدت 70% آثارى که عرضه کردیم مدرن بوده و تنها 30% آثار معاصر را به حراج گذاشتیم؛ باید هنرمندان جوان به واسطه حضور در گالرىهاى معتبر، کارهایشان در بازار به ثباتى برسد، تجربههاى جهانی بیابند، بعد به حراج بیایند؛ البته ما از حضور آثار معاصر در حراج بسیار استقبال مىکنیم، راستش تعداد کارهای مدرن خوب کم است و ما امیدواریم بتوانیم توازن این دو گونه را به 50% و 50% بکشانیم؛ ولی این بالانس هنرمندان جوان باید در بینالها، گالریهای معتبر دنیا عیار خود را بالا برند.
کریستیز هیچ نمایندهاى در تهران ندارد
آیا کریستیز در تهران نماینده دارد؟
جى ها: خیر، ما دفتر نمایندگى در تهران نداریم لذا نمایندهاى نداریم؛ اما با خیلیها کار میکنیم و از خیلىها مشورت مىگیریم؛ برایمان خیلی نکته مهمی است که هرکس که میخواهد بتواند با کریستیز کار کند و هر کس دوست دارد بتواند اثر هنری را به طور مستقیم براىمان بفرستد و مستقیم با ما تماس بگیرد و لازم نباشد از هیچ مرحله و فیلترى بگذرد؛ هر کسى مىتواند اثر هنرى به ما پیشنهاد دهد که اگر داراى کیفیت باشد حتما آن را در حراج شرکت مىدهیم.
همه مىتوانند مستقیم با کریستیز خاورمیانه در ارتباط باشند
یعنى اگر کسی اثر هنری شاخصی دارد میتواند مستقیما به ایمیل شخصى شما و یا دفترتان بفرستد؟
جى ها: بله کاملا این امکان وجود دارد. نمىدانم این شبهه از کجا آمده که ما در تهران فیلترى داریم؛ این مصاحبه بهترین فرصت است تا این گمان اشتباه از بین برود؛ ما در دفتر دبى 5 نفر هستیم و اطلاعاتمان از تلفن تا ایمیل در کاتالوگها و روى سایتمان هست و هر کسى میتواند آزادنه با ما در ارتباط باشد؛ مىتوانند آثار پیشنهادى ایمیل کنند، الان هم خیلىها این کار را مىکنند، خیلیها ارزیابی میخواهند یا حدود قیمت میخواهند، ما با بسیارى از چهرههاى شناخته شده، مدیران گالرىها و حتى هنرمندان ایران در ارتباط مستقیم هستیم؛ اما این فکر که در تهران کانالی هست براى ارتباط با کریستیز باید از آن عبور کرد، صحت ندارد و باید تمام شود. البته فکر مىکنم اهالى هنر از این موضوع اطلاع دارند و مىدانند انحصاری وجود ندارد و خیلىها مستقیم و از هر جایى به ما کار پیشنهاد مىکنند.
این چندمین بار است که تهران میآیند؟
جى ها: فکر میکنم این دهمین بارىست که به تهران میآیم.
مى دانم که در هر سفر از گالرىهاى متعددى دیدن مىکنید، فضاى کدام گالرى تهران را بیشتر دوست دارید و در کل تحلیلتان از فضای هنری تهران چیست؟
جى ها: من هیچوقت اسم گالری خاصى را نمیبرم زیرا ممکن است اسمى از قلم بیفتد و سبب دلخورى شود؛ اما فضاى هنرى تهران بسیار با نشاط و خوب است؛ گالریها و برنامههای هنرى خوبی در ایران هست که آن را در منطقه ممتاز مىکند و همین بیانگر اهمیت هنر در ایران است.
آنچه جوان هنرمند باید بداند
در دیدارهاىتان از گالرىها نکتهاى بوده که توجهتان را جلب کرده باشد و بخواهید آن را با ما در میان گذارید؟
جى ها: بله، مىخواهم یک نکته را تذکر دهم: خیلی از هنرمندان بین گالریهاى مختلف در آمد و رفت هستند، که این خوب نیست؛ باید در ایران میان گالریها و آرتیستها قراردادهاى حرفهاى شکل گیرد تا امکان سرمایهگذارى در هنر پدید آید؛ شرایط فعلى نه برای هنرمند خوب است نه گالریدار. اگر چنین قراردادهایى در تهران هم معمول شود اتفاقات جدی مىتواند بیفتد.
در خانهتان کار کدام هنرمندان را روى دیوار دارید؟
جى ها: در خانه هیچ اثر هنری ندارم. باید حقوق بهتری به من بدهند تا بتوانم خانهای بگیرم که آثار هنری را در آن قرار دهم.
این را جدى میگویید یا از روی زیرکی انگلیسى است؟
جى ها: نه واقعا کارى روى دیوار خانهام ندارم؛ یک دلیلش این است که چون کارم از صبح تا شب دیدن آثار هنرىست، میخواهم وقتی میآیم خانه این ارتباط قطع شود؛ دیگر اینکه به واسطه کارم بهترین آثار هنرى را مىبینم که نمىتوان آنها را روى دیوار خانه داشت.
ایران گردی کردید یا فقط تهران گردى؟
جى ها: فقط تهران ولی یکروزی خواهم رفت، اصفهان، شیراز ...
کریستیز و نمایشگاه در تهران
احتمال داشت دفتر کریستیز خاورمیانه در تهران دایر شود و دفتر کارتان به جاى دبى اینجا مىشد، نظرتان چیست؟
جى ها: راستش وقتى مىروم قطر و عربستان همین سوال میشود، مهم مکان دفتر نیست؛ مهم این است که ما در این سالها پشت هنر ایران بودیم، هستیم و همیشه کنار هم میایستیم. در تمام این چند سال، دهها دفتر در جاهای مختلف داشتهایم ولی فقط هفت، هشت، ده کشور است که ما این حراج را در آنها برگزار میکنیم و دلیل انتخاب دبی و امارات نزدیکی آن به جاهای دیگر در منطقه است، همه میتوانند در آن شرکت کنند و رفتن به آنجا راحت است و خیلی دور نیست؛ یادتان باشد ما فقط دفترمان در دبى است اما ایران برایمان خیلى مهم است؛ امیدواریم بتوانیم سمینارها و دورههاى تخصصى در تهران داشته باشیم و نمایشگاههاى بزرگ در ایران بر پا کنیم. اما به حتم محل برگزارى حراج فقط دوبی است.
و در پایان خوشحال مىشویم از بیستمین حراج کریستیز در ده سالگى تاسیس دفترتان یک خبر به ما بدهید؟
جى ها: ایدهمان این است که سعی مىکنیم بهترین حراج ممکن را ارائه کنیم؛ بهترین آثار را پیدا و به دنیا معرفی مىکنیم.