سرویس تجسمی هنرآنلاین: نمایشگاهی از آثار رضا بانگیز تیرماه در گالری ایرانشهر تهران برگزار شد. در این نمایشگاه انفرادی آثاری از سالهای مختلف کنار هم قرار گرفتند که با هر کمیت و کیفیتی امضای روایی نقاش را بر خود دارند. رضا بانگیز نقاش روایتگر است. راوی اساطیر و افسانهها و قصهها که ترجمهای تصویری و منحصر به فرد از آنها ارائه میدهد. در نقاشیهای او غوغای قصه برپاست و جالب اینجاست که بسیاری از آنها با وجود ارجاعات فرامتنی عیان همچنان بدون عنواناند. در کار او موضوع نقش تعیینکنندهای دارد؛ نه از آن رو که به آن وفادار است بلکه از این جهت که نادیده گرفته شود تا او دوباره دست به تألیف زند. از هر داستانی ترجیحات نقاش بارز میشود و در نهایت طنزی در نوسان میان شیرین و تلخ و در فضایی نامعلوم در اغلب آثار او دیده میشود.
رضا بانگیز نقاش تکنیکی است و با وجود استفاده از چاپ، رفتار نقاشانه در تمام جرئیات آثار او عیان است. کنتراستها، بازی با رنگ و همینطور تیرگی-روشنی در کار او نقش ویژهای دارند: همنشینی کلیات و جزئیات، بافت در کنار سطوح تخت، سپید در کنار سیاه. علاوه بر این نوع به کار گرفتن خط نیز در آثار او جالب توجه است. خطوطی که علاوه بر شکلنمایی، بسیار انتزاعی نیز به نظر میرسند. در این آثار حجمنمایی و رنگ و پرسپکتیو عمداً حذف میشوند. او چیدمان جلو به عقب را کنار میگذارد و به چیدمانی پایین به بالا باز میگردد و اهمیت موضوعات را در اندازه نشان میدهد. به همین ترتیب نقوش پرجزئیات و ظریف تزئینی به زمختی و سیاهی میرسند، اما همچنان کارکرد خود را حفظ میکنند. نقوش تزئینی در کنار عناصری همچون نوشتهها و قوسها و حتی پوشاک، در سطح پایینتری نسبت به موضوعات و زبان روایی، بدون پرگویی و شعارزدگی به کار او رنگ و بویی بومی میبخشند.
او در این مجموعه، همچون اغلب آثار دیگرش، تکنیک چاپ را بر میگزیند. علاوه بر سایر قابلیتها، چاپ به او امکان برجستهتر کردن رنگ سیاه را میدهد؛ تا آنجا که سایر رنگها که بسیار محدود هم هستند متأثر از آن میشوند. سیاه در آثار او ارجاعی به حزن و نگاه نوستالژیک و غمزده به گذشتة پرشکوه ندارد. او این بار جهان ایرانی را که همیشه در پیوستگی ضروری با رنگهای درخشان و نور فرض میشد، به قدرت بیبدیل سیاه پیوند زده است. در کار او استفاده از رنگ حتی آنجا که چهل تکه را به ذهن متبادر میکند، در حد رنگهای خاموش است. رضا بانگیز با نادیده گرفتن امکانات نامحدود رنگ، جلوه و قابلیتهای متفاوتی از سیاه و سفید و رنگهای خاکستری فام ارائه میکند و از این طریق به اشارات مختصر رنگی خود اهمیتی دوچندان میبخشد.
بخش جالب توجه دیگری از آثار او مجسمههای فیگوراتیو سرامیکی است که به واسطه نوع چیدمان در نمایشگاه جلوة ویژهای یافتهاند. حجمهای فیگوراتیو از انسانهایی منجمد و ساکت و خیره به مخاطب که یادآور اساطیر بینالنهرین است و با ترکیبهایی پیچیده از نقشمایههای تزئینی انباشته شدهاند و چیدمان منظم هندسی نیز بر این تأثیر میافزاید.
نقاشیهای او سرشار از صدا و موسیقی است. نه فقط نوای دلپذیر موسیقی که صداهایی گوشخراش و بلند و گاه گنگ از همهمة محیط، از سر و صدای آزار دهندة دورهمیها، از حزن پنهان در شادیها و خندههای بیامانِ همراه عزاها نیز به گوش میرسد. گویی رضا بانگیز در این جنجالِ شاد و رقصان و با خطوط و سطوحی که دائماً در هم میلغزند و به هم تبدیل میشوند، وضعیتی بینابینی میان گذشته و حال، میان هست و نیست را نشان میدهد.
اکرم احمدی توانا