به گزارش هنرآنلاین ، برنامه "ملاقات" رادیو گفتوگو، این هفته به ملاقات استاد محمد جلیل رسولی، خوشنویس رفته است.
از دوران انقلاب بگویید و اینکه چه شد که هنرتان را در این عرصه وارد کردید. آن زمان مجموعه ای با عنوان الله اکبر را طراحی کردید که بسیار مورد پسند قرار گرفت.
در خانواده ای رشد کرده بودم که برایمان مسئله انقلاب اهمیت داشت. شعارهای الله اکبری که شبانه سرداده میشد، روی من بسیار تأثیر گذاشته بود و به همیت جهت وظیفه خودم دانستم که این الله اکبرهایی که مردم شعار میدهند را به نوعی ثبت کنم. در همین راستا صد تابلوی الله اکبر به فرمهای مختلف کار کردم. علت اینکه فرمها و خطوط مختلف را در این آثار به کار بردم این بود که به زعم خودم فکر میکردم، کسانی که این شعارها را میدهند آدمها، لهجهها و حتی تفکرات مختلفی دارند.
اینکه در آن دوران به سمت خط نقاشی معطوف شدید، ارتباطی به انقلاب داشت یا از قبل در این عرصه ورود کرده بودید؟
اصلاً قبل از انقلاب چندین نمایشگاه آثار هنری برای این کار گذاشته بودم که نمایشگاههای نسبتاً موفقی هم بودند. برای این صد اثر الله اکبر نیز یک نمایشگاه در منزلم ترتیب دادم هر چند که قطعات آن کوچک بود. در آن زمان هنرها و نمایشگاههایی که برای مردم بود، خیلی زیاد ارتباط برقرار میکرد و حتی در نمایشگاههای مختلف ماند حسینیه ارشاد و امثال آن مردم برای دیدن آثار صف میبستند.بعد از نمایشگاه الله یک نمایشگاه دیگر تحت عنوان سیاه مشقهای انقلاب ترتیب دادم که در فرهنگسرای نیاوران به نمایش درآمد و حدود 80 کار بود. در این آثار شعارهایی که مردم سر میدادند را به قلم در آورده بودم.
آن زمان قشری که بیشتر به نمایشگاهها میآمدند، از جنس مردم بود. البته شاید برای دیدن آثار خوشنویسی نمیآمدند ولی همینکه شنیده بودند متن این نمایشگاه مربوط به انقلاب است، از آن بازدید میکردند. البته آن کارها به دلیل اینکه خیلی با شتاب انجام شده بود، ممکن بود عیار بالایی از لحاظ هنری نداشته باشد ولی برایم مهم بود که در آن بازه زمانی آن کارها ثبت شوند و به همین دلیل از شیوه سیاه مشق استفاده کرده بودم، زیرا نقاشی خط، زمان بر است و بعضی از کارها حتی سه ماه نیز طول میکشد.
نکته جالب توجه این است که آن زمان مردم بیشتر کارهایم را خریدند هر چند که قیمت زیادی نداشتند و در حال حاضر تعداد کمی از آن کارها مانده است.
شاید سوالی که در ذهنها وجود داشته باشد این است که چرا به سمت خط نقاشی رفتهاید و اساساً جاذبهها و مؤلفههای آن چیست؟
52 سال است که دارم خوشنویسی و نقاشی خط کار میکنم. آن زمانی که این کار را آغاز کردم، فقط کار کلاسیک انجام میدادم یعنی فقط خوشنویسی بود. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که این کارها جوابگوی روحیه من نیست و بنده را ارضاء نمیکند. اعتقاد شخصی خودم این است که هنر یعنی خلاقیت و با خوشنویسی هم آن خلاقیت را نمیتوان ایجاد کرد، زیرا معتقدم خوشنویسی فن و تکنیک است یعنی هنر محسوب نمیشود مگر آنجایی که یک خوشنویس صاحب شیوه شود مانند مرحوم استاد سید حسن میرخانی و میرعماد و چندین استاد دیگر. این اساتید چون صاحب سبک بودند، هنر والایی داشتند زیرا خیلی زحمت کشیدند تا خطشان مانند خودشان شده است. به همین دلیل میتوان آنها را هنرمند اطلاق کرد. در واقع اگر من الان مانند خط میرعماد هم بنویسم، هنرمند محسوب نمیشوم بلکه مهارت فنی حساب میشود که توانستهام به طور دقیق تقلید کنم.
برای بنده این مسئله راضی کننده نبود و از جهتی هم به دلیل اینکه با رنگ کار کرده بودم و با آن آشنا بودم، به این کار سوق پیدا کردم. سال 48 یا 49 بود که اولین نمایشگاهم را برپا کردم. البته ترسیدم که همه آثار را نقاشی خط کار کنم به همین دلیل نیمی از کارهایم خط با قلمهای 4 یا 5 سانتی متر کار کردم تا نشان دهم قدرت و توانایی این کار را هم دارم زیرا آن زمان نوعی فشار روانی ایجاد میکردند که دارید خط را خراب میکنید. اتفاقاً آن نمایشگاه خیلی مورد توجه قرار گرفت و چند کار در همان شب خریده شد.
بنابراین متوجه شدم نقاشی خط خیلی با روحیه من سازگار است و مطالبی که قصد بیانشان را دارم با رنگ و فرم بهتر میتوانم به جامعه القا کنم و با این کار شاید بتوان عنوان هنرمند را به من گفت. این مسئله ادامه پیدا کرد و تنها در ایران 38 نمایشگاه انفرادی برقرار کردم که سعی کردهام نمایشگاههایم با قبلی متفاوت بوده است.
وضعیت خوشنویسی تا قبل از جنگ به چه شکل بود؟
در آن دوره تعداد خوشنویسها بسیار اندک و محدود بود. در دوره ای که ممتاز گرفتیم، در کلاس ما تنها 5 یا 6 نفر به این مرحله نائل شدند ولی الان تعداد خوشنویسها بسیار زیاد شده است. همچنین در آن زمان به این تعداد کتاب خوشنویسی چاپ نمیشد و نهایتاً گاهی در یک مجله، اثری میدیدم. در واقع تکنولوژی چاپ تا این میزان گسترده نبود ولی الان از خارج از کشور با تلگرام برایم آثار خوشنویسی را جهت ملاحظه ارسال میکنند که نشان میدهد این کار تا چه میزان فراگیر شده است.
البته رشد خوشنویسی در آن زمان بد نبود و حالت رقابتی بین ما وجود داشت که خیلی هم این رقابت شیرین بود. خاطرم است در دفتری که در کوچه برلن داشتم، از استادم سرمشق میگرفتم و با هیجان تمام راه را تا رسیدن به دفترم میرفتم به طوری که چشم از آن سرمشق بر نمیداشتم و دائم به افراد تنه میخوردم و با وجود اینکه سفارشاتی از مردم داشتم اما اول آن سرمشق را مینوشتم.
در تهران صدها گالری داریم که کار هنری انجام میدهند و در شهرستان هم خیلی بیشتر. اگر بعد از انقلاب شاهد افزایش کمیت هنرمند و آثار هنری هستیم، آیا کیفیت نیز حفظ شده است؟
اگر دل هنرمند نتپد و خودش عاشق نباشد، هیچ اتفاقی نمیافتد، زیرا فقط هنرمند میتواند عیار کار خودش را بالا بیاورد. واقعیت این است که ما قدر نمیدانیم در حالی که هنرمند خوب زیاد داریم. بنده در کشورهای عربی داوری میکنم و از تمام جهان اسلام برای هنر خوشنویسی فراخوان داده میشود. در آنجام میبینم که آنها چقدر برای خوشنویسهایشان ارزش قائل هستند. یکی از مواردی که باعث رشد هنر است، قدر دانستن جامعه است و البته قبل از همه مسئولین هستند که باید قدر هنر را بدانند زیرا هنرمند قدر دانسته است تا به این اثر دست یافته است یعنی از کار و خواب و زندگیاش زده است تا بتواند، اثری را خلق کند.
بنده راهم را از مسیری که تا به حال رفتهام، کج نمیکنم و هیچ چیز و هیچ کس جز خدا نمیتواند من را از راهم برگرداند ولی وقتی جوانی این مسیر را آغاز کرده است، باید مورد حمایت قرار گیرد تا رشد کند و بفهمد که دیده شده است. هنگامی که هنرمند بفهمد دیده شده، باز هم کار میکند و اینگونه عیار کارش یک پله بالاتر میرود. زمانی که هنرمند نمایشگاه بگذارد و مورد استقبال قرار نگیرد و کسی آثارش را نخرد، سرخورده میشود.
البته نمایشگاههای هنری وجود دارد اما بیشتر برای صاحب سبکها و هنرمندان شاخص؛ بنده هر جایی اراده کنم کارم را میگذارند ولی این را برای جوان ترها می گویم زیرا کار او را باید بخرند و مورد تشویق قرار گیرد. خیلیها به من می گویند فضا برای شما باز بوده است که به اینجا رسیدهاید ولی اینگونه نبوده زیرا من بسیار زحمت کشیدم. جوان هم باید زحمت بکشد اما در عین حال باید مورد قدردانی نیز قرار گیرد.
مدلهایی که در عرصه خوشنویسی داریم تا چه میزانی منطبق بر نیازهای کشورمان می دانید؟
تا جایی که بنده اطلاع دارم به ویژه در حوزه نقاشی خط، فعالیت زیادی در حال انجام است و فقط یک اشکال وجود دارد؛ معتقدم کسی که میخواهد شعر نو بگوید، باید سعدی و حافظ را بشناسد ولی برخی بدون اینکه این عزیزان را بشناسند، دارند شعر می گویند. یا یک نقاش اگر آناتومی را نشناسد ، حتی وقتی کار مدرن نیز انجام دهد، بی اساس است. در خوشنویسی اتفاق بدی که دارد میافتد این است که همه آمدهاند خطهای ساده را انتخاب میکنند و به عنوان نقاشی برمی گزینند و این کارها تاریخ مصرف دارد.
این اتفاق متأثر از فضای آموزشی است یا فضای عمومی و یا حتی اقتصادی جامعه؟
قطعاً به دلیل فضای آموزشی نیست. بنده الان زمان کلاس گذاشتن و آموزش را ندارم زیرا شاگردهای زیادی وجود دارند. ولی برخی میروند در نمایشگاهی و کار را میبینند و فکر میکنند این اثر مناسب است و آن را تقلید میکنند.
شایان ذکراست؛ برنامه "ملاقات "جمعهها ساعت 23 ازشبکه رادیویی گفتوگو پخش میشود و فایل صوتی آن درسایت شبکه موجود است.