سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: "صلح"؛ واژهای است که از فرط استعمال، کلیشه شده اما خب هرگز محقق نشده، برای همین هم احتمالا شاعران، نویسندگان یا طنزپردازان آن را بهعنوان موضوعی همیشگی برای ادبیات متصور خواهند بود... اما در این میان برای گونه ادبی طنز باید حسابی مجزا باز کرد... "طنز" را میتوان ماهیتا جنگستیز دانست، چراکه همیشه با ابزاری انتقادی سراغ سوژههایش رفته است... "طنز" اصیل نه به مولفش امان میدهد، نه به مخاطبش و نه البته به سوژهاش... گویی سر شوخی را بازمیکند تا چیزی اگر دستش دارد، بکوبد بر سر مخاطب... "طنز" میداند که مخاطبش بهزعم فرمالیستها عادتزده شده... "طنز" میداند که برای تاثیرگذاری بر ذهن و روان مخاطب باید عادت او را بههم بزند، برای همین هم احتمالا اگر "صلح" را بهعنوان سوژه انتخاب کند، سر بر قوالب یا پرداختهای کلیشهای نمیگذارد... اینها را با اکبر اکسیر در میان گذاشتیم... نمیدانم با این شاعر طنزپرداز همکلام شده اید یا نه... کلام اکسیر ملیح است... طنازیهای او به آثار او محدود نمیشود... حجتمان هم، همین گفتوگویی که خواهید خواند... مثلا میگوید: "از رودکی تا هنوز، هیچ شاعری جز برای نیکبختی نوع بشر نسروده است اما تا چه حد این شعرها توانستهاند برای تحکیم صلح پایدار مفید باشند؟ هنوز خبرگزاریها خبری مخابره نکردهاند، چراکه صلاح اغلب ممالک در دست خسروان شوخ شیرینکار شهرآشوب بیشعوری بوده که در طول تاریخ سواد خواندن این شعرها را نداشتهاند!" ... مشروح گفتوگوی ما چنین است:
به نظر شما رسالت ادبیات تا چه میزان به اهدافی همچون آرزوی احقاق صلح و نوعدوستی گره خورده است؟ آیا این رسالت صرفا در حرف و حدیثهای ادیبان جلوه داشته یا نه، آنها توانستهاند این مهم را در آثار ادبی خود نیز اجرا کنند؟
ادبیات عصاره شعور و شریفترین دستاورد انسان زخمخورده است. آمده است تا دنیای دیوانه را به صلح و آرامش ابدی دعوت کند. شاعران، برزیگران حروف صدادار، امیران مملکت کلمه و کلام و پیامآوران آب و خرد و روشنیاند که میکوشند صلح را خارج از قطعنامهها به کره مصیبت بیاورند. آنها تخم نیکی میکارند تا از میانه طوفان خوشههای مهربانی درو کنند و از شما چه پنهان برای صلح چه جنگها که نکردهایم! دفتر شاعران سرشار از صلح، آزادی و خیرخواهی برای محیطزیست و نجات انسان از پلیدی و پلشتی است. از رودکی تا هنوز، هیچ شاعری جز برای نیکبختی نوع بشر نسروده است اما تا چه حد این شعرها توانستهاند برای تحکیم صلح پایدار مفید باشند؟ هنوز خبرگزاریها خبری مخابره نکردهاند، چراکه صلاح اغلب ممالک در دست خسروان شوخ شیرینکار شهر آشوب بیشعوری بوده که در طول تاریخ سواد خواندن این شعرها را نداشتهاند! و اگر داشتهاند جنگها و فتوحات و حسادتهای اهالی نجیب حرمسرا و توطئه و چاپلوسی بادمجانکاران شریف عضو تعاونی دورقاب چین فرصتی به آنها نداده است تا به رفاه و آرامش مردم ستمدیده خود بیندیشند و جهان را به صلح و رفاه برسانند و عزت برباد رفته شاعران و هنرمندان و مردم فرودست را احیا کنند.
با توجه به اینکه شما شاعری طنزپرداز هستید، میتوانید برای ما از اهمیت این موضوع (صلح) در میان این جرگه از ادیبان بگویید...
طنز به مفهوم مطلق کلمه برای روشنگری و اصلاح جامعه آمده است. نقطه طلایی این هدیه مقدس صلح و آزادی است و اگر به طنز شریف اعتماد کنند، جامعه از فساد و پلیدی پاک خواهد شد، چراکه وظیفه طنز نگهبانی از نیکیهاست. حرف در مورد فضیلت طنز بسیار است اما از آنجایی که این موهبت الهی کمی تا قسمتی تلخ است با منافع گروهی خاص در تضاد است و راه را بر سوءاستفاده آنها میبندد، بنابراین اغلب با کارشکنیها و مقاومت منفی مواجه میشود و رفتهرفته از فضیلت خود دور میماند و به فکاهه، لودگی و هزل و هجو بدل میشود. طنزپردازان مانند کارگران روسیاه معادن زغالسنگ از انتهای زمین، از نهایت ظلمات، خضرگونه، شاخههای نور و آتش میآورند و خنده بر لبان ترکخورده مردم مینشانند، جز رو سپیدی جامعه آرزویی ندارند. صلح، آرمان مقدر و دغدغه ماندگار آنهاست. آنها پیامبران زمینی هستند که رسالتشان تفکر و تبسم است و آمدهاند تا جهالت پنهان مانده را از ابنای بشر بزدایند و ما را در طول تاریخ از دشمنی و دروغ و خشکسالی مصون بدارند.
آیا میتوان گفت "طنز" به مثابه ژانر ادبی که همیشه مسلح به ابزارهای انتقادی بوده، یکی از مهمترین گونههای ادبی در این زمینه خاص است؟
طنز مهمترین گونه ادبی در خدمت صلح است و هرجا که طنز متفکر و متعهد خارج از لودگی و تحقیر پا بهمیدان گذاشته، توانسته گامهای ارجمندی در راه تحکیم صلح بردارد. در جهان نابرابر امروز، افشای دروغ، ظلم، فقر، آوارگی، بیماری، تبعیض و... هر یک از وظایف اصلی طنز است که به طرق مختلف ترسیمی، تصویری، تجسمی، مکتوب و شفاهی بیان شده است و اگر در هیاهوی این همه اگزوز، نتوانسته صدای واقعی انسان امروز را به گوش جانها برساند و در راه تثبیت جهانی عاری از جنگ خودی نشان دهد، آن را نباید به پای طنز و طنزآوران شریف بنویسیم، ریشه آن را باید در غفلت و خیانت سیاستمداران نسبت به آرمانهای بشردوستانه جستوجو کنیم، چراکه طنز، مصلح مسلح سپهر واژگان قاموس روزگار ماست، مسئولان نهادهای فرهنگی باید از اینگونه مهم فرهنگی که شرافت کلمه است، حمایت کامل کرده و نسبت به اعاده حیثیت از طنزپردازان از جان و دل بکوشند زیرا یک طنزپرداز متعهد به اندازه یک پادگان سرباز رشید در دفاع از حریم حرمت آزادی و آبادی جهان ارزش دارد.
طنزپردازان در این زمینه چه آثاری خلق کردهاند؟ چه ایرانی و چه خارجی...
لطفا بپرسید طنزپردازان در زمینه برقراری صلح چه کارهایی که نکردهاند: دماغ حاکمان، قدر قدرت متجاوز جهان را درازتر کشیدهاند! هرچه پارچه سفید بود به نام حمایت از صلح خطخطی کردهاند! هرچه برگ زیتون دیدهاند از شاخه کندهاند تا کلاهی از صلح بر سر بگذارند و هرچه کبوتر سفید دیدهاند، گرفتهاند و از بالشان برای کودکان خیابانی آوارگان جنگ ناز بالش جنگ ساختهاند تا نشان دهند آزادیخواه و پاسیفیک هستند. من اما بهعنوان یک شاعر طنزپرداز آستارایی به کمک ملیحه خانم، تمام پرچمهای جهان را در وایتکس خواباندهام تا ثابت کنم دنیا فقط به یک رنگ نیاز دارد؛ آنهم سفید یخچالی! رنگی که از آغاز خلقت صلح را فریاد میکشد.
در میان شاعران ایرانی، بهنظر شما کدام یک بیش از همه به مفاهیمی پیرامون صلح توجه کرده است؟
شعر فارسی ستایشگر صلح و آزادی است، نماد صلح فقط آرم کبوتر بر پرچم آبی جهان نیست، هرجا که گلی میشکفد و پرندهای میخواند و رودی جاری میشود و درختی به بار مینشیند، در آنجا صلح موج میزند. تمام شاعران ایرانی ستایشگر صلح، آزادی و حقیقت بودهاند، چه آنهایی که در دربارها بدون رعایت حق کپیرایت به تبلیغ حماقت پادشاهان مشغول بودهاند، چه آنهایی که مثل ناصرخسرو به جرم داشتن عقیده سرگردان کوه و بیابان شدهاند اما آنکه بیشتر از تمام شاعران در جهان نامآور شده، مولانا جلالالدین محمد مولوی بلخی رومی بوده است که کتابش پرفروشترین کتاب ینگه دنیا و طرفداران اندیشههای والایش خارج از شمار است. شاعری که افتخارش مال ایرانیها و درآمد سرشارش از بابت صنعت توریسم مال ترکیه است! حالا با سعدی و حافظ و خیام و نظامی کاری ندارم و همچنین گروه شاعران شریف شعر معاصر را که آوردن نامشان در حوصله این مقال نمیگنجد.
به نظر شما روند احقاق صلح در کشورهای مختلف، تا چه اندازه میتواند متفاوت باشد؟ اصلا تفاوتی دارد؟ البته منظورم از "صلح" در این پرسش صرفا واژهای نیست که در برابر جنگ قرار بگیرد...
صلحخواهی در کشورهای مختلف جهان متفاوت است. در کشورهای پیشرفته که انجیاوها مستقل عمل میکنند، اقدامات صلحطلبانه یک حرکت مدنی و واجبتر از نان شب است و افراد برای هر حرکت ضدصلحی عکسالعملی مناسب نشان میدهند. در خاورمیانه که صلح یک آرزوی محال است، مردم برای صلح همدیگر را میکشند، شهرها را ویران و زنان و کودکان را آواره دشت و دریا میکنند. اگر تاریخ پادشاهان را بررسی کنیم درمییابیم این عزیزان دل نازک سنگدل، بسیار صلحطلب بودهاند هیچ جنگی را بر ملتی تحمیل نکردهاند. اگر روزی روزگاری دلشان خونریزی میخواست یا از چنگیزخان و اسکندرجان دعوت رسمی بهعمل میآوردند یا بهطور پنهانی و محرمانه بهجان همدیگر میافتادند و برای حذف هم نقشه میکشیدند؛ یکی چشم پسر کور میکرد، یکی برادر میکشت، یکی پدر بزرگوارش را خفه میکرد و اگر خیلی متمدن بود در حمام فین کاشان رگ داماد گرامیاش را میزد تا افتخار سلسله را بهتنهایی تداوم بخشد. از شما چه پنهان پدر خدا بیامرزم نیز به صلح پنهان اعتقاد داشت، او تا آخر عمر با مادرم در جنگ بود، به طوری که تا لب گور همدیگر را درک نکردند اما با این تفاصیل در طول این جنگ تنبهتن فرسایشی دهها بچه قد و نیم قد به اداره سجل احوال آستارا تحویل دادند تا ثابت شود خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم! شببخیر!
انتهای پیام/
این گفت و گو همزمان در روزنامه شهروند منتشر شده است