سرویس تئاتر هنرآنلاین: شعبان ملقب به "بوقلمون" با دستان و چشمان بسته توسط گزمه به میدان شهر آورده میشود تا در ملا عام به دار مجازات آویخته شود اما کولی پری که میبیند مردم و بازاریان جمع شده اند فرصت میخواهد تا حکایتی را بازگو کند. در صحنه های بعد به شکل فلش بک داستان "بوقلمون" روایت میشود. خیراله تقیانی پور در تازه ترین نمایش خود که در هفتمین روز از سی و سومین جشنواره تئاتر فجر در سالن چهارسو اجرا شد، از شیوه های نمایش ایرانی برای خلق یک تراژدی-کمدی استفاده کرده است.
اولین نشانهی متن نمایشی "عنوان" آن است. عنوان اثر انتظاری را برای تماشاگر ایجاد میکند، انتظاری که گاهی دلسرد کننده است و گاهی رضایت بخش. "بوقلمون" در دستهی دوم جای میگیرد. اگر سه نقش "تشخیص"، "اطلاع رسانی" و "جلب توجه" را برای "عنوان نمایش" قایل باشیم، میتوان گفت که "بوقلمون" عنوانی مناسب برای این نمایش است. و از آنجایی که تئاتر هنری است به منتها درجه اجتماعی و در بافتی قرار میگیرد که بدون تردید به عادتهای فرهنگی اشاره دارد، این نام بعد از دیدن نمایش برای تماشاگران قابل درکتر نیز خواهد بود.
"بوقلمون" در ابتدا تنها به مضحکه میماند و گمان میشود که نمایشی است خنده آور که صرفا برای سرگرمی ساخته شده است. تمام اصول به کار رفته در نمایشنامه هم دلالت به چنین امری میکند. تکرارها، موقعیتهای وارونه شده و سوتفاهمها ابزارهایی رایج برای ایجاد خنده هستند که در بوقلمون به وفور اما زیرکانه از آنها استفاده شده است. همچنین نمایشهای خندهآور معمولا شخصیتهای اصلی جذابی را که با حرکت تند و واضح قلمی درشت ترسیم شدهاند به خدمت میگیرند. پهلوان نظر و نوچه هایش، شعبان و مرشد در نمایش بوقلمون نمونه چنین شخصیت هایی هستند.
درست است که مضحکه به کمک جلوههای متنوع و غلو آمیز و غافل از عمق روانشناختی، تماشاگران را میخنداند و به لحاظ هنری از ارزش کمی برخوردارد است اما قریحه نویسنده ممکن است آن را از نظر کیفی ارتقا بخشد و آن را خوش ساختار و پرمحتوا کند. شخصیت پردازی های متنوع، پویایی فضا، ضرباهنگ مناسب، مفهوم قابل اعتنا و طنازی در گفتار عواملی هستند که سبب شده "بوقلمون" بیش از یک نمایش سرگرم کننده باشد. البته میزان شوخیها در یک سوم پایانی نمایش به شدت تقلیل پیدا میکند و تا جایی پیش میرود که پایانی کاملا تراژیک برای نمایش رقم میزند. نقطه ضعف بوقلمون همین نکته است. این دوپارگی در سبک نمایش در روایت هم مشهود است. گرچه اجزای نمایش به کلی دچار گسست نمی شوند اما تا حد زیادی پیوستگی مناسب ابتدایی را از دست میدهند. حذف برخی از شخصیت ها، کم کردن شوخیها و کاستن از کنش های غیر کلامی سبب از بین رفتن ضرباهنگ مناسب در یک سوم پایانی نمایش میشود. گرچه پایان به شدت تلخ و تا حدی تکان دهنده نمایش رخوت اواخر نمایش را از بین میبرد و آن را از افتادن به ورطه کلیشهها رهایی میبخشد اما انشقاق آغاز و پایان را برطرف نمی کند.
بازیگران نمایش همگی بازیهای خوب و قابل قبولی ارائه میدهند و به خصوص در خنده گرفتن از تماشاگر بسیار موفق عمل میکنند اما در این میان بعضی درخشان تر ظاهر میشوند. سیروس همتی یکی از این نمونه هاست. تضاد شخصیتی که او برای تجسم بخشیدن به کاراکتر مرشد به کار برده است نشان از تحلیل درست او از شخصیت است. میزانسن های بازیگران نیز اغلب سرزنده و پرتحرک هستند اما تصنعی و الحاقی به نظر نمی رسند. استفاده از موسیقی زنده نیز در این پویایی نقش تأثیرگذاری دارد.
"بوقلمون" گرچه به فراوانی میخنداند و به تمامی سرگرم میکند اما تماشاگر را به تفکر وامی دارد. هدفی که "غریبه" در نمایش بوقلمون به دنبال آن است تنها درصورتی به تحقق میپیوندد که با عزم راسخ مردم همراه شود. گرچه پایان بندی نمایش کمی ناامیدانه به نظر میرسد اما نشان از حساسیت نمایشنامه نویس نسبت به اجتماع انسانی و عصر حاضر دارد.
روی هم رفته "بوقلمون" پیش از هرچیز سرگرم کننده است. ویژگی که به دلایل مختلف در بسیاری از آثار نمایشی اصلا به چشم نمیخورد. اما از آنجایی که تئاتر هنری است برای اجرا در مقابل مردم، این ویژگی باید برای گروه سازنده ی نمایش به عنوان یکی از نخستین ملزومات قلمداد شود. اتفاقی که به نظر میرسد در "بوقلمون" به خوبی درنظر گرفته شده است. داستان جذاب، محتوای تفکربرانگیز، شیوه روایی جالب توجه و بازی های حساب شده بوقلمون را از سطح یک نمایش خنده آور صرف به اثری قابل اعتنا تبدیل کرده است. در "بوقلمون" شوخی و مضحکه وسیله ای برای تلطیف زندگانی نیست، به عکس یک حربه است. وسیله ای است کینه جویانه بر علیه لحظه های ثابت و ساکن و راکد و تلخ و همان گونه که بهرام بیضایی میگوید سرپوشی است برای انتقادها و نیشخندهای تند و زمخت و سرنوشت های دردناک بشری.
انتهای پیام/
مهتاب صفدری