سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" به نویسندگی سمیرامیس بابایی و به کارگردانی آرش واحدی که در آذر و دی سالجاری در سالن زندهیاد خسرو شکیبایی تماشاخانه سه نقطه تهران به صحنه رفته، از آندسته نمایشهایی است که به مفاهیمی والا میپردازد، زمانشمول است و مدتها در یاد خواهد ماند.
برخی از اندیشمندان عرصه هنر، هنر ناب را دارای سه ویژگی دانستهاند: به مفاهیمی والا بپردازد، زمانشمول باشد و مکانشمول باشد. بیگمان چنین اثر هنری که دارای این سه ویژگی باشد ارزشمند و ماندگار است و با وجود همهی فراز و نشیبها و پستیها و بلندیها، آن چنان که چون آب پاک و ساری است، راه خود را در دل دشوار و سخت سنگ خواهد جست و بر جان و دل دوستداران زندهدل هنر ناب زیستی جاودانه خواهد یافت.
نمایش باور کنید من "گرهگوار سامسا هستم!" نمایشی است که با تلاش گروهی جوان، اما برخوردار از اندیشه ای بلند و دانشی بسیار، ریخت یافته و آفریده شده است و تنها اندکی رنگ تجربه را بر خود کم میبیند. این نمایش مفاهیمی والا همچون آزادگی و ستیز با ستم و زور را در نگاه آورده است و به آنها میپردازد. این مفاهیم انسانی، ازلی و ابدی به شمار میآیند و این اثر توان آن را دارد که با هر طبع سالم انسانی، از هر نژاد و فرهنگی، ارتباط برقرار کند و زمانشمول و مکانشمول شود.
نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" را میتوان یک نمایش دینی دانست. یکی از مهمترین و برجستهترین مسلههای مشترک میان هر منشی که یکتاپرستی را باور دارد، میستاید و در راستای گسترش آن همت میگمارد، مبارزه با ستم و زور زمانه و سر و تن نسپردن به زورگویان و ستمگران است. انسان یکتاپرست و آزاده خود را مجبور و گرفتار تقدیر نمیداند، بلکه در مقام "اشرف مخلوقات" خود را "مختار" میشناسد که برای رویارویی با چالشها و دشواریها، برخوردار از خرد و اندیشه است و میتواند برای هر راه بسته تدبیری راهگشا بسازد.
باور و ارزش نهادینه شده در پود و تار نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" را میتوان معاصر شدهی این باور و مانیفست شیعوی دانست که "کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا". این باور درنگ و اندیشه برانگیز، ژرف و جریانساز شیعی، در بستر زمان و مکانی دیگر، در نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" تجلی یافته است. قهرمان نمایش باور کنید "من گرهگوار سامسا هستم!" در میان انبوه مردمی خوابزده، دلمرده، ناآگاه و مسخ زیست میکند؛ اما بیدار است و چون صبرش به سر میرسد، هشیارانه، دلیرانه، بیباکانه و برخوردار از آزادگی - آن هم در شرایطی که خفقان مطلق است - فریاد اعتراض خود را به گوش دیگران میرساند و صد البته که تاوان آن را میپردازد. این قهرمان که یک زن است، از تعادل آنیما-آنیموسی برخوردار است و افزون بر ویژگیهای مثبت زنانه (و نه صرفا مادینه)، ویژگیهای مثبت مردانه (و نه صرفا نرینه) را دربردارد.
با ادراک درست و دقیق نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" و به ویژه کاراکتر قهرمان این نمایش، میتوان سه جز مهم جهان درام، "تحول"، "بازشناسی" و "رنج" را از سر گذراند. کاراکتر قهرمان این نمایش در مخاطب هشیار و زندهدل ایجاد حس "همدلی" میکند و میتواند او را به سوی "کاتارسیس" همراهی کند. این نمایش را از دیدگاه کمی میتوان یک نمایش "تکپردهای" دانست. نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" یک نمایش "تقلیدی" (در برابر تعلیمی) به شمار میآید و به سان دیگر نمایشهای تقلیدی، معنی و مفهوم در این اثر نهان و متکثر است.
نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" را از دیدگاه کیفی میتوان در زمرهی آثار فلسفی دانست. در این نمایش همچون دیگر آثار دراماتیک فلسفی، اندیشه و تفکر در بنیان اثر وجود دارد و برخوردار از ستیزه میان دیدگاههاست. این نمایش و این گونهی آثار، مخاطب را تشویق به اندیشیدن میکنند و راجع به مسایل کایناتی سخن میگویند.
پیش از این هم در مجالها و فرصتهایی گفته و نوشته آوردهام که به گمان این من کمترین، جریان تئاتر خصوصی روزگار اکنون ایران را میتوان در سه گروه، دستهبندی کرد. گروه نخست، گروهی هستند که برای ایجاد تعادل میان هزینههای گروه و گیشه به سراغ "چهره"ها میروند؛ آنانی که به نادرست در پارهای موارد ستاره خوانده شدهاند، اما تعریف و کارکردشان تفاوت چشمگیری با کارکرد و تعریف ستاره در مقیاس جهانی آن دارد... دستهی دوم گروهها و آثار هستند که باز "پول"، به قول سوفوکل در تراژدی "آنتیگون"، این شومترین آفریدهی انسان، و تناسب و تعادل میان هزینههای گروه و گیشه برایشان مهمترین است و خود و تماشاگرانشان را گرفتار شوخیهای کلامی سطح پایین و اغلب جنسی میسازند و نقش چشمگیری در کاهش سطح سلیقه، پسند و فرهنگ مخاطبانشان دارند. اما گروه و دستهی سوم تئاتر خصوصیکاران، که گروه و نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" از این دسته است، گروههایی هستند که در تناسب و پاسخ به "ضرورتها و نیازهای روزگار اکنون" ریخت مییابند و آفریده میشوند و در پی آفرینش هنر ناب، ارزشمند و ماندگار هستند و سپنتایی هنر را پاس میدارند.
نمایش "باور کنید من گرهگوار سامسا هستم!" با بازی درخشان متین فکرآزاد، سرشار از تصاویر و میزانسنهایی با بار و کارکرد دراماتیک - مانند صحنه شیرفروش- است و صحنه پایانی این نمایش را میتوان در پیوند و وامدار باور به اندیشه "تولد، مرگ، تولد" دانست. این نمایش داستان یک زن است که در برابر ستمگران و زورگویان پیرامونش میایستد و گویی میگوید: من هیولا و فرانکنشتاین شما نخواهم شد...
انتهای پیام
عرفان پهلوانی