سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: این رمان به همراه "موش و گربه" در سال 1959 و "سال‏‌های سگی" در سال 1963، سه‏‌گانه‏‌ای را تشکیل دادند. گونتر گراس در سال 1999 موفق به دریافت جایزه نوبل شد.

"طبل حلبی" نمونه برجسته سبک رئالیسم جادویی در اروپا به شمار می‌آید. این کتاب نمایانگر نگاه نویسنده‌‏اش به سیاست آلمان است. گراس در این رمان با نگاهی به آلمان آن زمان می‏‌پردازد و به خصوص در به تصویر کشیدن آلمان زمان هیتلر و بعد از جنگ دوم ، بسیار موفق عمل کرده است. آغاز داستان در سال 1899 و نقطه پایان آن در سال 1945 همزمان با شکست آلمان و پایان جنگ در اروپا است.

خلاصه داستان این رمان، داستان رمان پسری است که تصمیم می‏‌گیرد از سن سه سالگی بزرگتر نشود. بنابراین در همان قد و قواره کودکی باقی می‏‌ماند هرچند از نظر فکری رشد می‌‏کند. افراد دور و بر این پسر او را کودک می‏‌انگارند در حالی که او همه چیز را می‏‌بیند و درک می‏‌کند و هر جا که بتواند از توانایی‏‌های خاص خودش برای تفریح یا تغییر شرایط استفاده می‏‌کند.

رمان با این که از ذهن یک فرد روایت می‏‌شود، هیچ محدودیتی در فضا و زمان و مکان‏‌های پیش و پس از حضور راوی ندارد. اسکار از لحظه‌ تولد پایش را از زمان، تاریخ و طبیعت بیرون می‏‌گذارد. کودکی با مشکلات جسمانی در آشیانش تصمیم می‏‌گیرد زندگی را در راه طبل زدن بگذراند و از این راه جاه‌‏طلبی‌های پدرش را زیر پا بگذارد. او دیگر دوست ندارد به تجارت خوار و بار ادامه دهد.

پسربچه‌ای که قد و قامت فکری‏‌اش یک سر و گردن از بزرگسالان هم دوره‌‏اش بالاتر است ولی همچنان از نشان دادن این برتری امتناع می‏‌ورزد. او همچنین علیه خانواده‌ نازی‌‏ها به مخالفت برمی‌خیزد. پنهانی آهنگ مورد علاقه‌ خودش را می‏‌نوازد، با گروه رژه فاشیست‌ها رقابت می‏‌کند و خشونت‏‌‎های غیر انسانی نازیسم را با رقص نشاط آور زندگی تعویض می‏‌کند.

با گذشت بیش از پنجاه سال از نوشتن "طبل حلبی" تأثیرگذاری او در ریشه کن کردن زشتی و ترس از هنر و امید همچنان ادامه دارد. به نظر می‏‌رسد می‏‌توان مدعی شد که "طبل حلبی" رمان درخشان قرن بیستم است.

از روی این رمان با همین عنوان فیلمی به کارگردانی فولکر شلوندورف ساخته شد که موفق به دریافت اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان و نخل طلای کن شد.

این رمان در سال 1380 با ترجمه سروش حبیبی، در انتشارات نیلوفر برای اولین بار به دست فارسی‏‌زبانان رسید.

انتهای پیام/

علیرضا سردشتی