به گزارش هنرآنلاین ،نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی "ماهی و گربه" به کارگردانی شهرام مکری و تهیه‌کنندگی سپهر سیفی شب گذشته بعد از اکران آن در یکی از سانس‌های گروه هنر و تجربه در خانه هنرمندان با حضور مجید اسلامی منتقد و کیوان کثیریان مدیر سینما تک و عوامل فیلم برگزار شد. در ابتدای این مراسم کثیریان از بازیگران و عوامل فیلم دعوت کرد تا روی صحنه بیایند. هریک از آن‌ها با تشکر مکری حضور در این فیلم را یکی از تجربه‌های خوب خود در سینما دانستند.

مکری در پاسخ به پرسشی درباره اینکه چرا ساختار سکانس پلان را برای ساخت "ماهی و گربه" انتخاب کرده است، توضیح داد: این شیوه فیلمبرداری کار سخت و طاقت‌فرسایی است و این مشقت در فیلمبرداری تنها در صورتی برای این فیلم مزیت محسوب می‌شود که مخاطب از خود بپرسد، چرا انقدر زحمت کشیده شده است به محض اینکه این سوال برای تماشاگر بوجود بیاید،، ما گام اول را در ساخت "ماهی و گربه" برداشته‌ایم.

من سعی کردم ما‌به‌ازای اثر "اشر" را در سینما به تصویر کشم یعنی همانطور که در نقاشی‌های او تنها با تعقیب کردن و یک نگاه مداوم می‌توانیم از جادوی اثر او سردربیاوریم در این فیلم هم تماشاگر تنها با تعقیب کردن مدام داستان می‌تواند به تدریج با فیلم جلو برود. فقط در این صورت است که تماشاگر می‌فهمد که برخلاف دیگر فیلم‌های سینمای کلاسیک نمی‌تواند با ذهن خود این روایت را مرتب کند و باید به دایره‌های تودرتو فیلم فکر کند.

مکری آشنایی با ساختارهای مختلف را عامل شگفت‌زدگی خود در سینما عنوان کرد و گفت: من در سینما زمانی دچار شگفتی شدم که یک سری از فیلمساز‌ها استایل مورد علاقه من را به هم ریختند. مثلا ملویل در فیلم‌هایش سکانس‌های‌ سرقت را طولانی می‌ساخت و عده‌ای دیگر این سکانس‌ها را حدف می‌کردند. این دو نگاه من را به وجد می‌آورد چون فهمیدم که می‌توان با قواعد سینما مثل مفهوم سکانس و پلان بازی کرد.

کارگردان "ماهی و گربه" با برشمردن مزیت‌های سینمای دیجیتال تاکید کرد: با ورود سینمای دیجیتال چیزهای تازه‌ای به سینما اضافه شد. این ابزار جدید قید و بند کاست را از سینما جدا ‌کرد. از آن زمان به بعد به این فکر می‌کردم که این دوربین‌ها می‌تواند دو ساعت روشن باشد و فیلم بگیرد بدون اینکه قطعی اتفاق بیفتد. پس ما اگر طول پلان را اضافه کنیم، می‌توانیم تعریف‌های دیگر را هم دچار تغییر کنیم.

مجید اسلامی منتقد سینما باتقسیم‌بندی سینمای کلاسیک به دو دوره توضیح داد: اورسون ولز در یکی از مصاحبه‌های خود جمله‌ای را می‌گوید که هنرمندان به دو گروه تقسیم می‌شوند آن‌ها که در آثارشان دیده می‌شوند و آن‌ها که در آثارشان دیده نمی‌شوند. من جز آنهایی هستم که در اثرشان دیده می‌شوند اما از آنهایی که دیده نمی‌شوند، خوشم می‌آید. در تاریخ سینما در دوره‌ای از سینمای کلاسیک، سینمایی شکل گرفت که سازنده‌اش در آن دیده نمی‌شد و تصور این بود که باید داستان مهم باشد و تماشاگر به چیزی بیش از داستان فکر نکند.

وی ادامه داد: به مرور در دهه ۵۰ و ۶۰ مدلی از سینما بوجود آمد که سازنده اثر به طور خاص در آن دیده می‌شد. هردو این سینما موازی با هم به حیات خود ادامه دادند و مخاطب وسوسه می‌شد که از میان این دو یارکشی کند و از هریک که می‌خواهد خوشش بیاید. مکری از این دیدگاه از یک نظر رادیکال است اما با اینکه در فرم اثرش دیده می‌شود اما فیلمش سطوح داستانی و خط دراماتیک پررنگی دارد و حتی تکرار‌ها در روایتش هم توجیه تماتیک دارد.

اسلامی با بیان اینکه این فیلم اتفاق خوبی را در جامعه سینمایی رقم می‌زند، گفت: "ماهی و گربه" فیلمی است که توهم معیارهای مشترک را در جامعه سینمایی را از بین می‌برد و این اتفاق خوبی است برای کسانی که فکر می‌کنند نگاه‌شان یک جور است و دیدگاه سینماییشان تعریف یکسانی دارد. خوشبختانه "ماهی و گربه" این شکاف را میان این نگاه‌ها ایجاد می‌کند و تکلیف همه را روشن می‌کند. درست مثل "همشهری کین" که این کار را در تاریخ سینما کرد و یک دهه همه را به جان هم انداخت. عده‌ای به او شارلاتان لقب دادند و عده‌ای اثر او را شاهکار سینما نامیدند.

این منتقد سینما با اشاره به اینکه این فیلم هم آمریکایی و هم اروپایی است، تاکید کرد: "ماهی و گربه" گرایش میان سینمای اروپا و آمریکا را به چالش می‌کشد. انگار ترکیبی از این دو سینما را در این فیلم می‌بینیم که ذاتا به هم ربط ندارند و همیشه در تضاد با هم بودند. ما به تناوب شکل‌های مینیاتوری از این دو سینما را در که در عین تضاد با هم در جوار هم قرار می‌گیرند، می‌بینیم.

امیر اثباتی مدیر هنری این فیلم هم در پاسخ به پرسش‌هایی که درباره محتوی و ساختار این فیلم صورت می‌گرفت، توضیح داد: "ماهی و گربه" را صرفا نباید یک فیلم بلندپروازانه فرمال تلقی شود. اقتضای قصه‌ این بود که که به این شکل ساخته شود و هر قصه‌ای را نمی‌توان با این فرم ساخت. تناسب بین محتوی و فرم باید وجود داشته باشد.

این داستان را بایستی طولانی، و بدون قطع می‌دیدیم و جهانی درون قصه باید ایجاد می‌شد که خرده‌هایی از زندگی همراه با فضای مخوفی که انگار نمی‌توان از آن خلاص شد، در آن وجود داشته باشد. ترفندی که انتخاب شده بود به این دلیل بود که ما این فضا را در یک برداشت مداوم و بدون قطع که کمی هم طولانی است، ببینیم تا به این شکل تماشاگر درگیر این فضا شود.